
برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید
برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید
شرکت حسابداری
آخرین اخبار پرسپولیس
اخبار استقلال
شرح و تفسیر حکمت 400 نهج البلاغه با موضوع چشم زخم را در اینجا بخوانید.
نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی(ع) درباره قرآنآمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان میپذیرد و نه اسرار آن منقضی میشود. در سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را میتوان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی میشود و از بین میرود.
چشم زخم طلاق
سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
وقال علیه السلام:الْعَیْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ، وَالطِّیرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ، وَالْعَدْوَى لَیْسَتْ بِحَقٍّ، وَالطِّیبُ نُشْرَةٌ، وَالْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَ الرُّکُوبُ نُشْرَةٌ، وَالنَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ.
امام 7 فرمود : «چشم زخم» حق است و تعویذ (دعایى که براى دفع چشم زخم است) نیز حق است و سِحر حق است و فال (نیک) نیز حق است اما طیره (فال بد) حق نیست و عدوى (اثرگذارى کسى بر دیگرى در امور خرافى نیز) حق نیست. بوى خوش، عسل، سوار شدن بر مرکب و نگاه کردن به سبزه، مایه قوت و نشاط است.
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه تأثیر چهار موضوع از امور غیر عادى را تصدیق و تأثیر دو موضوع خرافى را نفى مى کند و چهار چیز را مؤثر در نشاط آدمى مى شمرد. نخست مى فرماید: «چشم زخم حق است»; (الْعَینُ حَقٌّ). همان گونه که در تفسیر نمونه در ذیل آخرین آیات سوره قلم آمده است بسیارى از مردم معتقدند که چشم هاى برخى از افراد، داراى اثر مخصوصى است و یا به تعبیر دیگر، انرژى خاص و فوق العاده اى دارد که هرگاه از روى تعجب به چیزى بنگرند ممکن است آن را درهم بشکنند و یا تأثیر بدى در آن بگذارند. این نیروى مغناطیسى و انرژى فوق العاده و یا هرچه نام آن بگذاریم مطلب قابل انکارى نیست که در بعضى از چشم ها به طور طبیعى و گاه با تمرین بهوجود مى آید و بسیارى نقل مى کنند که با چشم خود افرادى را دیده اند که داراى چنین نیروى مرموزى بوده اند که به حیوانات یا انسان ها یا اشیا از طریق چشم زدن آسیب رسانده اند. مسأله خواب مغناطیسى و این که افرادى با چشم هاى خود مى توانند دیگرى را به خواب مخصوصى فرو برند و مطالبى را از او کشف کنند در بسیارى از کتاب ها نوشته شده و جنبه علمى به خود گرفته و حتى براى درمان هاى پزشکى مربوط به مسائل روانى از آن کمک مى گیرند. بنابراین هرگز نباید چشم زخم را فوراً حمل بر خرافات کرد به خصوص این که در قرآن مجید و در روایات اسلامى به آن اشاره شده و کلام امام(علیه السلام) که در بالا آمد اشاره به واقعیت داشتن آن است. آن گاه امام(علیه السلام) به دعاهایى اشاره مى فرماید که براى خنثى کردن چشم زخم است، مى فرماید: «تعویذ (دعایى که براى دفع چشم زخم است) نیز حق است»; (وَالرُّقَى حَقٌّ). گاه «رقى» به معنى وسیع ترى تفسیر شده و آن هرگونه دعایى است که جلوى آفت ها را مى گیرد. در حدیثى مى خوانیم که اسماء بنت عمیس (از زنان مشهور و بافضیلت اسلام در عصر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و امیرمؤمنان(علیه السلام)) خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: گاه فرزندان جعفر را چشم مى زنند آیا رُقْیه (دعایى که جلوى چشم زخم را بگیرد) براى آن ها بگیرم؟ پیامبر فرمود: مانعى ندارد.
در حدیث دیگرى که ابن ابى الحدید در ذیل همین گفتار در شرح نهج البلاغه خود آورده است مى خوانیم که عوفى بن مالک اشجعى مى گوید: ما در زمان جاهلیت معتقد به رقیه بودیم، به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عرض کردم: نظر مبارک شما درباره آن چیست؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «أعرِضُوا عَلَیَّ رُقاکُم فلا بأسَ بِالرُّقى ما لم یَکُنْ فیها شِرْکٌ; رقیه هاى خود را به من عرضه کنید اگر مطلب شرک آلودى در آن نباشد مانعى ندارد». اشاره به این که نباید در دعاهاى دفع چشم زخم مطلبى مخالف توحید وجود داشته باشد. و اگر در روایاتى، از رقیه مذمت شده اشاره به رقیه هاى شرک آلود است و یا این که افرادى توکل بر خدا را به کلى فراموش کرده و تنها به رقیه ها دل ببندند. حتى در بعضى از روایات اسلامى آمده است که جبرئیل براى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)هنگامى که بیمار شده بود رُقیه آورد و آن حضرت را از شر چشم حاسدان و هر بیمارى و هر موجود ایذاگرى به خداوند بزرگ سپرد. به هر حال درباره تأثیر رقیه و دعاهاى تعویذ، روایات متعددى در کتب اسلامى نقل شده و مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار (جلد 60) بحث مفصلى در این زمینه دارد. وى در همین جلد از بعضى نقل مى کند که مى گویند: این امکان وجود دارد که از بعضى از چشم ها اجزاء لطیفه اى جدا شود و در اشخاص یا موجوداتى تأثیر بگذارد و این ویژگى در بعضى از چشم ها باشد همان طور که بعضى از اشیا خواصى دارند که در مشابه آن ها نیست. این همان چیزى است که امروز از آن تعبیر به امواج مغناطیسى یا مانند آن مى شود و معتقدند که این امواج و انرژى ها در بعضى از موارد آثار عجیبى از خود به جا مى گذارد. البته شک نیست که از طریق توکل بر خدا و دعاها و مخصوصاً سوره هاى حمد و ناس و فلق و آیه شریفه (وَإِنْ یَکَادُ الَّذِینَ…)و همچنین ذکر «ماشاءالله ولا حولَ ولاقوّة إلاّ باللّهِ العَلِیِّ العظیم» مى توان جلوى تأثیر این گونه چشم ها را گرفت. سپس امام(علیه السلام) به سومین موضوع از آن چهار موضوع مثبت اشاره کرده، مى فرماید: «سحر (نیز) حق است»; (وَالسِّحْرُ حَقٌّ). در آیات فراوانى از قرآن مجید اشاره به مسأله سحر شده به خصوص در داستان موسى(علیه السلام) و فرعون، کراراً از سحر ساحران سخن به میان آمده است و تأثیر آن اجمالاً مورد تأیید واقع شده که از طریق معجزه موسى(علیه السلام) سحر آن ها باطل شد. در سوره بقره در داستان دو فرشته اى که به بابِل آمدند نیز اشاره به مسأله سحر و تأثیر آن شده است. نیز از آیات مختلف قرآن استفاده مى شود که مسأله سحر، اجمالاً در میان اقوام گذشته معروف بوده و لذا بسیارى از پیغمبران را متهم به سحر کردند: (کَذَلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِّنْ رَّسُول إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ). سحر در اصل به معناى هر کارى است که مأخذ آن پنهان باشد حتى در زبان روزمره گاه به کارهاى مهم، سحر اطلاق مى شود. ولى حقیقت سحر آن است که چیزى به صورت خارق العاده انجام شود که عوامل متعددى مى تواند داشته باشد. گاه صرفاً جنبه چشم بندى و تردستى دارد، گاه از عوامل تلقینى ناشى مى شود و گاه از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیایى بعضى از اجسام. از قرآن استفاده مى شود که سحر ساحران فرعونى مجموعه اى بود از این امور، زیرا در یک جا مى فرماید: «(سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْر عَظِیم); مردم را چشم بندى کردند و ترساندند; و سحر عظیمى پدید آوردند». در جاى دیگر مى فرماید: «(فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى); در این هنگام طناب ها و عصاهاى آنان براثر سحرشان چنان به نظر مى رسید که حرکت مى کنند!» ولى از داستان دو فرشته بابل استفاده مى شود که ساحران واقعاً در مردم تغییراتى ایجاد مى کردند ازجمله زن و شوهر را چنان به هم بدبین مى ساختند که کارشان منجر به طلاق مى شد. «(فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ); ولى آن ها از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند». امروز هم افراد زیادى پیدا مى شوند که مى توانند از طریق چشم بندى و تردستى و استفاده از خواص فیزیکى و شیمیایى اشیا کارهاى خارق العاده اى انجام دهند. نوع دیگرى از سحر نیز وجود دارد که ساحر بهوسیله ریاضت هاى شدید، اراده خود را چنان تقویت مى کند که مى تواند آثار خارق العاده اى از خود نشان دهد که جنبه چشم بندى ندارد. از مجموع آنچه گفته شد به خوبى استفاده مى شود که کلام حکیمانه امام(علیه السلام)که فرموده سحر حق است، بیان یک واقعیت مى باشد. آنگاه امام(علیه السلام) به سراغ چهارمین موضوعى که حق است رفته، مى فرماید: «فال (نیک) حق است»; (وَالْفَأْلُ حَقٌّ). منظور از فال در ادبیات عرب این است که انسان حادثه اى را نشان پیروزى، موفقیت و پیشامدهاى خیر بداند. مثلاً بگوید که چون فلان نوزاد در روز میلاد مبارک یکى از معصومین(علیهم السلام) متولد شده آینده خوبى دارد و یا این که صبحگاهان که از منزل خارج مى شود وقتى با انسان صالح و خوب و درست کارى برخورد کرد بگوید این نشان مى دهد که امروز کارهاى ما روبه راه خواهد بود. عرب از این گونه پیش بینى ها به فال تعبیر مى کند که همان تفأل خوب است. اما این که آیا واقعاً رابطه اى میان این گونه حوادث و حوادث دیگرى که پشت سر آن پیش بینى مى کنند وجود دارد؟ هیچ دلیلى براى آن در دست نیست ولى یک نکته را نمى توان انکار کرد و آن این که وقتى انسان تفأل به خوبى مى زند اثر روانى قابل ملاحظه اى در او دارد; او را امیدوار به آینده خوب مى سازد و اراده او را براى ادامه کارها تقویت مى کند و به او شجاعت و استقامت مى بخشد و این اثر روانى، قابل انکار نیست و اى بسا همان، سبب پیشرفت و پیروزى مى شود. شاید به همین دلیل است که در حالات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)دیده مى شود گاه خودش تفأل به خیر مى زد و گاه از تفأل دیگران اظهار رضایت مى کرد. مثلاً در ماجراى برخورد مسلمانان با کفار مکه در سرزمین حدیبیه آمده است: هنگامى که سهیل بن عمرو به عنوان نماینده کفار مکه به سراغ مسلمانان آمد و پیامبر(صلى الله علیه وآله)از نام او آگاه شد فرمود: قد سَهُلَ علیکُم أمرُکُم; کار بر شما آسان شد (چون نام آن مرد سهیل بود پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را به فال نیک گرفت). جمله معروف «تفالوا بالخیر تجدوه; فال نیک بزنید آن را خواهید یافت» نیز که در تفسیر المیزان به عنوان حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده هر چند آن را در منابع معروف حدیث نیافتیم بلکه آنچه در حدیث علوى در غررالحکم آمده این است: «تفأل بالخیر تنجح; فال نیک بزن تا پیروز شوى» همه گواه بر این است که اسلام نظر مثبتى درباره فال نیک زدن دارد. لذا در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْفَأْلَ الْحَسَن; خداوند فال نیک را دوست دارد». به یقین اگر فال نیک با توکل بر خدا همراه باشد اثر معنوى آن غیر قابل انکار است. بنابراین، اعتقاد به تأثیر فال نیک به آن معنا که گفتیم نه یک امر خرافى است و نه چیزى برخلاف عقیده توحیدى و بسیار شده که خود ما نیز آثار مثبت فال نیک را در زندگى دیده ایم. آنگاه امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به سراغ دو چیز مى رود که آن ها را غیر حق مى نامد، مى فرماید: «طیره (فال بد) حق نیست و عدوى (اثرگذارى کسى بر دیگرى در امور خرافى نیز) حق نیست»; (وَالطِّیرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ، وَالْعَدْوَى لَیْسَتْ بِحَقٍّ). اما «طِیرَة» به کسر طاء در اصل به معناى فال بد زدن است و چون اعراب بهوسیله پرندگان فال بد مى زدند این واژه که از ماده طیر است به معناى فال بد به کار رفته، در برابر «تفأل» که به معناى فال نیک است.
در قرآن مجید نیز به طور مکرر واژه «طیره» در همین معنا به کار رفته که مشرکان خرافى مسلک در برابر پیامبران الهى به این حربه متوسل مى شدند تا روحیه آن ها را تضعیف کنند و یا مردم را از اطراف آن ها پراکنده سازند. درمورد موسى(علیه السلام) و یارانش مى فرماید: (یَطَّیَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَّعَهُ) هرگاه ناراحتى به فرعونیان مى رسید آن را به شوم بودن موسى و همراهانش نسبت مى دادند. در مورد قوم ثمود نیز مى فرماید: «(قَالُوا اطَّیَّرْنَا بِکَ وَبِمَنْ مَّعَکَ); گفتند: ما به تو و کسانى که با تو هستند فال بد مى زنیم و شما را شوم مى دانیم» و پیامبر آن ها صالح(علیه السلام) در جواب آن ها گفت: «(قَالَ طَائِرُکُمْ عِنْدَ اللهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ); فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعیین مى گردد); بلکه شما گروهى هستید فریب خورده». و در جاى دیگر مى فرماید: «(قَالُوا طَائِرُکُمْ مَّعَکُمْ); (رسولان) گفتند: «شومى شما از خودتان است». به هر حال این واژه به معناى فال بد است و در کلام امام(علیه السلام) نیز به معناى فال بد ذکر شده هرچند «طائر» گاه به معناى فال بد و گاه به معناى فال نیک و یا به معناى عمل خوب و بد به کار مى رود. اما این که چرا از فال بد نهى شده است؟ براى این که اولا یک مسأله خرافى است و هیچ گونه رابطه اى در میان پرواز پرندگان، یا بهویژه کلاغ و حوادث شوم وجود ندارد و ثانیا باعث تضعیف روحیه ها و سستى اراده ها مى گردد. به همین دلیل در روایات اسلامى نکوهش شدیدى درباره فال بد زدن و تطیر دیده مى شود تا آن جا که در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «الطیرة شرک; فال بد زدن نوعى شرک است» زیرا مفهومش این است که غیر از خدا را در سرنوشت خودمان مؤثر و شریک بدانیم و این نوعى شرک است. در روایت دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «مَن خَرَج یُریدُ سَفَراً فرجَع مِن طَیر فقد کَفَر بما اُنزِل على محمّد(صلى الله علیه وآله); کسى که اراده سفرى کند و از منزل به سوى مقصد حرکت نماید ولى پرنده اى را ببیند و به فال بد بگیرد و به خانه برگردد به آنچه بر محمّد(صلى الله علیه وآله)نازل شده کافر گردیده است». زیرا پریدن پرنده اى را در سرنوشت خود مؤثر دانسته به گونه اى که او را از حرکت به سوى مقصد بازداشته است. و در روایات اسلامى دستور داده شده است که به فال بد اعتنا نکنید و توکل بر خدا کنید هیچ مشکلى براى شما پیش نخواهد آمد. در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)چنین نقل شده است: «الطّیرةُ شِرکٌ ولکنّ الله عزّ وجلّ یُذهِبَه بالتوکُّل; فال بد زدن نوعى شرک است و لیکن خداوند متعال آن را با توکل از بین مى برد». این سخن را با حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم: «أَنَّ النَّبِى(صلى الله علیه وآله) کَانَ یحِبُّ الْفَأْلَ الْحَسَنَ وَ یکْرَهُ الطِّیرَةَ وَ کَانَ(علیه السلام) یأْمُرُ مَنْ رَأَى شَیئاً یکْرَهُهُ وَ یتَطَیرُ مِنْهُ أَنْ یقُولَ اللَّهُمَّ لاَ یؤْتِى الْخَیرَ إِلاَّ أَنْتَ وَ لاَ یدْفَعُ السَّیئَاتِ إِلاَّ أَنْتَ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِکَ; پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)فال نیک را دوست مى داشت و از فال بد متنفر بود و دستور مى داد اگر کسى چیزى ببیند که مى شود با آن فال بد زد (براى رفع نگرانى) بگوید: خداوندا! هیچ کس جز تو نیکى عطا نمى کند و هیچ کس جز تو بدى ها را دور نمى سازد و هیچ پناه و نیرویى جز به وسیله تو نیست». از مجموع آنچه درباره فال و طیره گفته شد این نکته به دست مى آید که شخص موحد هرگز به سراغ خرافات نمى رود و غیر خدا را در سرنوشت خود مؤثر نمى داند. در واقع فال نیک که سبب خوش بینى به آینده و امیدوارى و نشاط مى گردد ضررى ندارد اما فال بد که نگرانى و آشفتگى و گاه یأس و حتى بدبینى به ساحت قدس خداوند ایجاد مى کند کار زشت و ناپسندى است. و اما «عدوى» به معناى سرایت است به خصوص درمورد سرایت بیمارى از کسى به دیگرى به کار مى رود و این که امام (علیه السلام) سرایت را نفى فرموده به این معنا نیست که هیچ گونه از بیمارى ها واگیردار نمى باشد زیرا امروز مسلم است که بسیارى از بیمارى ها از فردى به دیگرى منتقل مى شود مانند بیمارى سل و سرماخوردگى و امثال آن. اما چنین هم نیست که تمام بیمارى ها واگیردار باشد بسیارى از بیمارى ها مانند بیمارى قند، فشار خون، انواع سکته هاى قلبى و مغزى چیزى نیست که از کسى به دیگرى سرایت کند. به نظر مى رسد که در عصر جاهلیت افرادى بودند که به شدّت از همه بیماران پرهیز مى کردند و شاید اصلاً به عیادت آنها نمى رفتند و یک اعتقاد خرافى داشتند که باید از هر بیمارى پرهیز کرد. اسلام این عقیده افراطى و خرافى را نفى مى کند تا مردم به عیادت بیماران بروند و به کمک آن ها بشتابند و از آن ها روى گردان نشوند. گاه این تفکر افراطى انحرافى به امور دیگر غیر از بیمارى ها نیز سرایت مى کند مثلاً مى گویند: فلان کس فرزندش را از دست داده، به سراغ او نرویم ممکن است فرزندمان از دست برود، یا در امر تجارت ورشکست شده با او دوستى نکنیم ممکن است به ما هم سرایت کند، و امثال این خرافات که اسلام با همه آن ها مخالفت کرده است. جمعى از بزرگان تفسیر دیگرى براى نفى «عدوى» ذکر کرده اند و آن این که اسلام مى خواهد به پیروان خود تعلیم دهد که حتى سرایت بیمارى از کسى به دیگرى بدون اراده خداوند نمى شود و هیچ سببى از اسباب این جهان استقلال در تأثیر ندارد بلکه باید اراده و فرمان خدا با آن همراه باشد. ولى این تفسیر، مناسب به نظرنمى رسد زیرا این مطلب منحصر به بیمارى ها نیست، تمام اسباب و علل این جهان چنین است چرا در روایت فقط سرایت بیمارى ها ذکر شده است؟ آنگاه در پایان این سخن اشاره به چهار موضوع نشاط آور و برطرف کننده غم و اندوه مى کند، مى فرماید: «بوى خوش، عسل، سوار شدن بر مرکب و نگاه کردن به سبزه، مایه قوت و نشاط است»; (وَالطِّیبُ نُشْرَةٌ، وَالْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَالرُّکُوبُ نُشْرَةٌ، وَالنَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ). «نشرة» در بسیارى از منابع لغت به عنوان تعویذ و حرز است، یعنى همان دعا و چیزى که به بیمار یا مصروع مى دهند تا شفا پیدا کند و سبب زوال غم و اندوه او گردد و لذا بعضى مانند علامه مجلسى آن را به چیزى که سبب زوال غم و اندوه مى شود تفسیر کرده اند. و در اصل از ماده «نشر» (بر وزن حشر) گرفته شده زیرا حرز و تعویذ و امثال آن سبب انتشار آثار مثبت در شخص بیمار یا غیر بیمار مى شود و لذا در کتاب التحقیق ریشه اصلى آن «هو بسط بعد قبض» ذکر شده است. البته این مسأله گاه جنبه خرافى داشته و گمان مى کردند اشخاصى که گرفتار بیمارى صرع مى شوند جن در آن ها نفوذ کرده و بهوسیله تعویذ مى خواستند جن را بیرون کنند ولذا در بعضى از روایات آمده است: «النُّشرَةُ مِن عمَلِ الشَّیطانِ». ولى در بسیارى از اوقات جنبه مثبت داشته و آن این که بهوسیله دعا و حرز که به بیمار مى دادند از خدا تقاضاى شفاى او را مى کردند. و از آن جا که بوى خوش و عسل و سوار شدن بر مرکب راهوار و نگاه کردن به سبزه سبب نشاط و زوال غم و اندوه مى شود امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه آن را شبیه حرز و تعویذ دانسته و این تعبیر زیبا را درباره آن به کار برده، گویى این چهار موضوع همچون حرز و تعویذى است که غم و اندوه را از انسان زایل مى کند و این موضوع علاوه بر این که به تجربه ثابت شده هم اکنون مورد تأکید پزشکان براى رفع غم واندوه وافسردگى و تجدید نشاط بعد از خستگى مى باشد. قابل توجه این که در بعضى از روایات به جاى «عسل» «غُسل» آمده است. مرحوم طبرسى در کتاب مکارم الاخلاق حدیث را اینگونه نقل مى کند: «التَّطَیُّبُ نُشْرَةٌ والغُسْلُ نُشْرَةٌ والنَّظَرُ إلى الخُضْرَةِ نُشْرَةٌ والرُّکوبُ نُشْرَةٌ; خوشبو کردن خویشتن و غسل نمودن و نگاه کردن به سبزه و سوار بر مرکب شدن موجب زوال غم و اندوه است». نکته اسباب نشاط و شادى و دفع غم و اندوه فراگیر بودن احکام اسلام سبب شده که اهمیتى نیز به اسباب نشاط و زوال غم و اندوه بدهد تا مسلمان ها بتوانند از این طریق تجدید نشاط کنند و به زندگى سالم و شاد خود ادامه دهند. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) که در کتاب محاسن برقى نقل شده چنین مى خوانیم: «النُّشْرَةُ فِى عَشَرَةِ أَشْیاءَ الْمَشْى وَ الرُّکُوبِ وَ الاِرْتِمَاسِ فِى الْمَاءِ وَالنَّظَرِ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ الاَْکْلِ وَ الشُّرْبِ وَ النَّظَرِ إِلَى الْمَرْأَةِ الْحَسْنَاءِ وَ الْجِمَاعِ وَالسِّوَاکِ وَ مُحَادَثَةِ الرِّجَالِ; اسباب نشاط در ده چیز است: پیاده روى، سوار بر مرکب شدن، آب تنى کردن، نگاه به سبزه افکندن، غذا و نوشابه (خوب و مناسب) خوردن، نگاه به همسر زیبا، آمیزش جنسى، مسواک زدن و گفتگو (ى دوستانه) با مردان داشتن». در حدیث دیگرى شستن سر با خطمى (گیاهى است که معمولاً از گل آن براى شستوشو استفاده مى کنند) و در احادیث دیگرى، ملاقات الاخوان; دیدار دوستان، استفاده از داروى حمام و کوتاه کردن موى شارب (اصلاح کردن سر و صورت) از اسباب نشاط شمرده شده است. بسیارى از آنچه در این روایات آمده است نیز به تجربه ثابت شده هر چند راهنمایى روایات گسترده تر از تجربیات ماست. البته آنچه در روایات بالا درمورد نشرة و اسباب زدودن غم و اندوه آمده بر حسب حالات عمومى مردم است ولى اولیاء الله وسیله دیگرى دارند که از همه آن ها برتر و مهمتر است و آن، راز و نیاز با خدا و عبادت و نماز و خلوت کردن با اوست. حدیث معروف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که مى فرماید: «حُبِّبَ إلىَّ مِنْ دُنیاکُم ثَلاث: الطِّیبُ وَ النِّساءُ و قُرَّةُ عَینِى فِى الصَّلاةِ; سه چیز از دنیاى شما در نظر من محبوب است: بوى خوش و همسران و نور چشمان من در نماز است» گواه روشنى بر این مطلب است.
شما دیگه کی هستید بجای اینکه دعای رفع چشم رو خیلی بخصوص و مختصر تعیین کنید نشستید یک کتاب نشستید یه ذره بر وقت انسان هم احترام قائل متاسفانه نمی شوید.
پایگاه خبری افکارخبر توسط سرورهای
گروه نرم افزاری آسام
میزبانی می شود.
در روایات آمده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای رفع چشم زخم برای امام حسن و امام حسین دعایی نوشته است و میفرماید که حضرت ابراهیم برای حضرت اسماعیل نیز همین تعویذ برای دفع شر چشم را نوشته است. در نهجالبلاغه آمده است که العین حق والرقی حق چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است.
به گزارش منیبان، سحر و جادو از توانمندیهای ذاتی بشر است و انسانها میتوانند به اعتدال ذاتی و غیر اکتسابی به این توانایی به صورت فعلی دست یابند و یا با آموزش و پرورش، استعداد و توانمندی ذاتی خویش را در این زمینه آشکار سازند.
در داستانی که قرآن درباره مردم بابل گزارش میکند به مسأله وجود سحر و تعلیم آن به کمک دو فرشته الهی به نام هاروت و ماروت اشاره مینماید. در این داستان که در سوره بقره آمده به خوبی تبیین و تحلیل میگردد که سحر و جادو قابل تعلیم و آموزش است و کارکردهای بسیاری دارد و میتواند امری مثبت و سازنده و یا منفی و زیانبار باشد.
انسان این استعداد و توانمندی را به طور ذاتی دارا میباشد که از عناصر فرامادی استفاده کند و یا ابزارهای مادی را در امور فرامادی به کار گیرد در مورد اخیر مراد آن است که شخص میتواند از امور مادی چون چشم برای امری معنوی مانند محبت و دشمنی بهره ببرد.
در داستان سحر جادوگران مصری و مبارزه ایشان با حضرت موسی(علیه السلام) این نکته مورد تاکید قرار میگیرد که سحر میتواند در چشم و تصرف در آن باشد. از این رو نفوذ جادوی ساحران فرعونی در چشم بنی اسرائیل بوده که موجب وحشت ایشان میشود. به این معنا که شخص میتواند با اعمالی، در چشم شخص تصرف کند و تأثیرات آن را در جان و روحش ببیند. بنابراین با حرکت طنابها و ریسمانها در چشمان مردمان تصرف شده و در جان ایشان وحشت و ترس افکنده میشود. (اعراف آیه 116)
چشم زخم طلاق
کافران مکه نیز در برابر معجزات پیامبر(صلی الله علیه وآله) مدعی بودند که چشمانش در برابر مشاهده گشایش درهای آسمان مسحور شدند و در حقیقت پیامبر در چشمان ایشان تصرف کرده تا نتوانند حقیقت و واقعیت را از خیال جدا کنند. (حجر آیه 14و 15)
به هر حال شکی نیست که انسان از توانایی خاص و خارقالعاده ای برخوردار است که موجبات تصرفات فرامادی و فرا طبیعی را فراهم میآورد.
چشم زخم
یکی از اقسام سحر و جادو، تصرفات چشم است که اگر به گونه آسیب زا و زیانبار باشد از آن به چشم زخم یاد میشود. چشم زخم به معنای آسیبی است که چشم بد به کسی بزند. (فرهنگ فارسی ج1ص1290)
برخی مفسران به برخی از آیات در قرآن به این منظور تمسک کردهاند که یکی از این موارد آیات 51 و 52 سوره قلم ( و ان یکاد) است که نظرات مفسران را به خود جلب کرده است. خداوند در این دو آیه میفرماید: و آنان که کافر شدند چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند و میگفتند او واقعاً دیوانهای است. حال آنکه [قرآن] جز تذکری برای جهانیان نیست.
از این آیه برخی معنای چشم زخم را برداشتند. اما عدهای دیگر آن را معنایی کنایی و شدت خشم تعبیر کردهاند. حتی برخی گفتهاند که این آیه دلالت بر تضاد رفتاری کفار دارد، یعنی از طرفی با چشمهای خود به اعجاز نگاه میکنند وقتی که قرآن برای آنها خوانده میشود مجذوب میشوند و پشت سر پیامبر میگویند که پیامبر مجنون است.
قرآن در آیه 67 سوره یوسف به امکان و حقانیت چشم زخم اشاره میکند. در این آیه حضرت یعقوب(علیه السلام) به فرزندان خویش فرمان میدهد که هنگام ورود به مصر از یک دروازه شهر وارد آن نشوند و از آن جایی که فرزندان دهگانه ایشان افرادی زیبا و تنومند و جوان بودند از ایشان میخواهد برای در امان ماندن از چشم زخم مردم مصر از دروازههای متعدد وارد شوند تا به چشم نیایند. (المیزان ج11 ص218) بنابراین میتوان گفت که چشم زخم امری پذیرفته شده در بینش و نگرش قرآنی است.(مجمعالبیان ج5 و 6 ص380)
در حقیقت یعقوب(علیه السلام) از چشم زخم مصریان نسبت به فرزندانش دل نگران بود. هر چند که آن حضرت(علیه السلام) بر این نکته تأکید میورزد که قدرت انسانهای دارای چشم زخم به گونهای است که او نمیتواند جلوی آنها را بگیرد مگر آن که اراده الهی به این تعلق گیرد که چشم زخم مردم در ایشان اثر نگذارد.(یوسف/67)
مهمترین آیه که درباره چشم زخم بدان اشاره میشود آیه 51 سوره قلم است که درباره پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) آمده است.
در این آیه آمده که کافران در تلاش بودند چشم زخمی به پیامبر(صلی الله علیه وآله) برسانند. آنان که از هر راهی تلاش میکردند تا آن حضرت را بکشند و یا دعوتش را به تعطیلی بکشانند از ساحران و جادوگران بهره گرفتند تا این کار را انجام دهند. از این رو خداوند میفرماید: و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعواالذکر و یقولون انه لمجنون.
در این آیه دلیل آنان برای به کارگیری سحر و جادو و چشم زخم آن است که پیامبر را مجنون و جن زده میدانستند و این زمانی بود که ذکر یعنی قرآن را شنیده بودند و آن را شگفت انگیز مییافتند. گمان بردن به این که کلام آدمی نیست و میبایست کلام جنیان باشد و آنان هستند که وی را به بند کشیده و از زبان محمد(صلی الله علیه و آله) سخن میگویند. باعث شد تا با به کارگیری سحر و چشم زخم، تلاش کنند وی را بکشند و یا آسیبی به او وارد سازند تا جن تسخیرکننده نیز بمیرد و یا برود.
واژه زلق در لسان العرب به معنای لغزیدن است و زلق بابصار و لغزیدن به چشم یعنی این که تو را با چشمانشان آزار رسانند و تو را از مقامی که داری بلغزانند.(لسان العرب ج6ص70) این مقام همان مسئله ذکر حکیم و قرآن عظیمی بود که آنان را شگفت زده کرده بود و بهترین سخنوران و شاعران کافران در برابرش زانو به زمین زده بودند.
آیا قطعاً قرآن به مسئله چشم زخم اشاره کرده است؟
برای پاسخ به این سؤال نمیتوانیم جواب دقیقی بدهیم. برخی مفسران از برخی آیات اجمالاً به این نتیجه رسیدهاند که به مسئله چشم زخم اشاره شده است.
غیر از قرآن ما منبع دیگری به عنوان روایات و احادیث هم داریم که برخی روایات مسئله چشم زخم را مورد اشاره قرار دادهاند و بسیاری از دانشمندان امروزی هم معتقدند که برخی چشمها از یک نیروی مغناطیسی خاصی برخوردارند که میتواند مثل اشعه لیزر عمل کند. این مسئله هم از نظر علم و هم نظر عقل قابل قبول است که نیروهای فوقالعاده ای در برخی اعضای بدن هست که تأثیراتی اعمال میکند.
چشم زخم در روایات
از نگاه روایی نیز نه تنها منعی در این رابطه وجود ندارد، بلکه روایاتی وجود دارد که بر اساس آن میتوان گفت مسئله چشم زخم تا حدی قابل قبول است، برای مثال واژههایی مثل رقی به معنای تعویذ و نوشتن دعاهایی برای چشم زخم وجود دارد. واژه حرز که هر معصومی برای خود حرز دارد.
در روایات آمده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای رفع چشم زخم برای امام حسن و امام حسین دعایی نوشته است و پیامبر میفرماید که حضرت ابراهیم برای حضرت اسماعیل نیز همین تعویذ برای دفع شر چشم را نوشته است. در نهجالبلاغه آمده است که العین حق والرقی حق چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است.
دستوراتی برای رفع چشم زخم
سادهترین دستور برای رفع چشم زخم خواندن سوره ناس و فلق است. در روایات آمده است که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) این سورهها را برای امام حسن و امام حسین به عنوان تعویذ قرائت میکرد.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود است : اگر کسی از شما چیزی از برادرش او را متعجب ساخت سه بار بگویید: ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. در برخی روایات گفته میشود که تکبیر بگویید تا تأثیر چشم زخم از بین برود.
البته نباید از این امر غافل شد که زیادهگویی ها در این مسئله بسیار است. در بین توده مردم برخی از این مباحث با خرافات عجین و موجب شده برخی اصل آن را هم انکار کنند.
اسفند دود کردن و استفاده از مهرههای آبی برای دور کردن چشم زخم مبنای روایی ندارد، موضوعاتی است که توسط مردم به بحث اضافه شده است. همانطور که در احادیث و روایات آمده اصل تأثیر دعا برای دفع چشم زخم قابل انکار نیست، اما باز کردن دکانی برای نوشتن دعا و ادعای دعانویسی به هیچ وجه قابل قبول نیست، میدان دادن به این افراد نیز گناه محسوب میشود.
از دیگر روشهایی که قرآن در همین آیه بدان اشاره میکند پرهیز از کسانی است که دارای این قدرت هستند و نیز استفاده از شیوههایی است که زمینههای چشم زخم را فراهم نمیآورد. ظاهر نشدن در برابر شور چشمان یکی از این راههاست.خواندن سوره معوذتین به ویژه سوره فلق یکی دیگر از شیوههای پیشگیری و درمان است.
برخی گفتهاند که آیه من شر حاسد اذا حسد، شامل عائن یعنی کسی که با چشم آسیب میرساند نیز میشود؛ زیرا چشم زخم گاه از حسادت نفسانی برمی خیزد. به این معنا که شخص هرگاه در دیگری نعمتی یافت و یا فراوانی نعمتی را مشاهده کرد از روی حسادت میکوشد تا آن نعمت از او سلب شود و با شور چشمی میکوشد تا آن را از میان بردارد.
علامه طباطبایی در المیزان مینویسد: چشم زخم نوعی از حسد نفسانی است که هنگام مشاهده چیزی که در نظر شور چشم، زیاد و تعجب انگیز است محقق میشود. (المیزان ج20 ، ص393)
آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل بیماری همه گیر کووید-۱۹و افزایش نابرابری جهانی، امور مالی جهانی، بحران آب و هوایی،…
نقل و نشر مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت نیز میباشید.
* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت نیز میباشید.
من حدود سه ساله عقدم و تا چند روز پیش تصمیم طلاق بود جدی ولی خب ما خونه مون تا تابستوت امادس و جهیزیه من کامل و همه چی اوکی تا اینکه چندماهیه هر ماه یکبار با شوهرم دعوای شدید سر خونوادش بی دلیل و خانواده ها میان وسط .تا اینکه بعد اشتی به دو تا دعا نویس زنگ زدم که دوتاشون گفتن یک نفر از اعضای فامیل واست دعا گرفته و میخواد زندگی تو بهم بزنه و دست بردار نیست منم شک کردم و اینم میدونم اکثر دعا نویس ها میگن دعا و حسادت و اینا ولی اینبار شوخی نیست زندگیم داره بهم میخوره و گفت همزاد بد داری که شاید نتونی باردار بشی و شوهرت قبلا با کسی دوست بوده و اونم واستون دعا گرفته طلاق بگیرید و هزینه طلسم سحر هم 600 تومن رو لوحه های مسی هست و 8 روز اداب داره .فک کنم حدود 800 تومن باید خرج کنم ولی میارزه چون زندگیم داره میپاشه و گفت طلاق واسه تو خوب نیست اصلاااا نابود میشی و گفت بهت حسادت شدید دارن و …من خودن اصلا به این چیزا و سرکتاب باز کردن اعتقاد نداشتم ولی حالا که زندگیم به لجن داره کشیده میشه باید کاری کنم
خب توک تصمیمت جدیه بکن دیگه تاپیک زدنت چیه😑
والله نمیدونم چطور به این چیزا اعتقاددارین..
چشم زخم طلاق
ببخشید استارتر
ولی باور کن اینا همش الکیه خواهر من میلیون میلیون خرج دعا نویس مشهور کرد ولی تهش فهمید همش الکیه
آیه الکرسی و ذکر لاحول ولا قوه الا بالله رو زیاد بخون
آیه الکرسی خودش باطل السحره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه،
شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
به نظرم می ارزه، اگر دعانوبسه دعانویس شیطانی نباشه بده برات بنویسه، و اینکه نماز باطل السحر حضرت زهرا رو از سایت دایی ابراهیم دربیار یک هفته هر شب بخون، معجزه میکنه
بجای این خرافات برو پیش مشاور با شوهرت. دعا کیلو چند. دعوا سر خانواده ها که بیخودی نیس. نشون میده یکی وابستس یا یه دلیلی هس
همون پولو خرج مشاور کن نه رمال
توخیلی کم سن وسالی تازشم شوهرت خیلی امتیازای منفی ازجمله دست بزن داره بیخیال دختر ازاون بهتربرات هست بزن بهم بره..
تازشم بهت قول میدم بعدهاافسوس میخوری چرا توعقدنزدی بهم بخصوص ک بچه هم بیاریالان عقدین اینه وای بحال بعد
باید بری پیش مشاور با تجربه و مشکلاتت با شوهرتو بگی تا راه حل ارائه بده…..پیش رمال رفتن هیچ کمکی بهت نمیکنه
سوره بقره رو بخون هر روز تو خونت و روی رفتارت کار کن رفتارتو خوب کن وسعی کن هرچیزیم شد دعوا نکنی از صدتا سحر تاثیر گذارتره
ولی من خرج کردم و بسیار نتیجه گرفتم
عزیزم از خدا بخواه کمکت کنه اگه خدا بخواد دو نفر باهم باشن هیچ کس نمیتونه بینشون رو بزنه جدایی امکان نداره
ولی من سه سال چهارسال پیش هرچی هزینه کردم هیچی ندیدم
عزیزم به دعا نیس وقتی شوهرت قصد زندگی نداره خدام بیاد زمین اتفاقی نمیوفته . من و شوهرم همین طوری بودیم الکی سر هرچیزی دعوا داشتیم هر هفته بزرگترا جمع میشدن ما رو آشتی میدادن منم دارم جدا میشم
ما ادما از اعتقاد خودمون که نتیجه میگیریم یکی از دعا یکی از نذر نیاز هرکسی به یه نحوی
اره شاید ولی سراغ سحر وجادو رفتن پلیدترین کاره و دامی هم نداره مطمن باش
اره
شاید نتیجه بگیری ولی موقتیه شک نکن
منم اعتقاد نداشتم برا ماهم گرفته بودن ما یهویی همه چی جور شد عروسی کردیم بلافاصله باردارشدم پسر بود بلافاصله خونه گرفتیم همه چی خوب بود حتی یه داد سرهم نزده بودیم ۶ماهگی افتادم رو خونریزی شدید بی دلیل کلی دکتر رفتم همشون گفتن هیچ مشکلی نداری اما نمیدونیم بخاطر چی خونریزی داری با کلی دارو و قرص رفع شد دیگه همش ناراحتی و دکتر شب و روز کارم بود
پسرم بدنیا اومد مشکل قلبی حاد بدون دلیل با کلی بدبختی عمل شد ۱۴ روزگی بعدش مدام دعوا داد و بیداد هرروز و هرشب کارم گریه شوهرم که بهم تا حالا ی داد نزده بود میخاست کتکم بزنه میرفت جدا میخوابید اصلا در حال جدا شدن بودیم مامانم رفت پیش دعانویس گفته بود وقتی باردارشده براش طلسم گرفتم زندگی شون از هم باشه ماهم باطلش کردیم بعدش باورت نمیشه زندگیمون از این رو به اون رو شد دیگه حتی یبار اخمم بهم نکرده خیلی خداروشکر میکنم انشالله هرچی حسود و بدخواه هست بمیرم انشالله بروز ما دچار بشن
عزیزم ما زندگیم خیلی خوب بود یهو اینجور شدیم همه به ما حسادت میکردن و تو چشم هستیم به چشم زخم اعتقاد ندارین؟پیامبر اعتقاد داشتاااااا
کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت
قوانین و مقررات
نینیسایت میباشید
مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است
این صفحه مدخلی از دائرة المعارف بزرگ اسلامی است
«چشمزخم»، آسیبى است که گمان میرود بر اثر نگریستن برخى افراد یا جانوران به انسانها و جانوران دیگر و نیز اشیا وارد میشود. چشمزخم از قدیمترین باورهاى بشر و احتمالاً فراگیرترین و رایجترین باور فرا علمى در سراسر جهان و از جمله در جهان اسلام است، هر چند بیشتر به مثابه باورى عامیانه حضور دارد.
چشم زخم طلاق
براى راه بردن به چیستى چشمزخم، تلاش هایى صورت گرفته است. به گمان برخى، چنانکه از مفهوم لغوى «چشمزدن» یا «اصابتِ عین» نیز برمیآید، چیزى مثلاً حرارت یا سَم از چشمان شور خارج یا ساطع میشود و به هدف چشمزخم برخورد میکند[۱] [۲] [۳]، در حالی که به زعم برخى دیگر در سازوکارِ اثر چشمزخم ـ به ویژه از آنرو که بر فرد یا شىء غایب از نظر نیز کارساز است ـ نیازى به تماس یا حضور واسطه یا صدور و ارسال جزئى از علت به سوى معلول نیست بلکه مبدأ چشمزخم، تأثیرِ مفروضى است که قواى نفسانى میتوانند به گونهاى فعلاً ناشناخته در انفاس یا ابدانِ دیگر داشته باشند.[۴] [۵] [۶] [۷] [۸] [۹] [۱۰]
بنابر شرح نصیرالدین طوسى بر الاشارات،[۱۱] ابنسینا جزم به وجود چشمزخم نداشته و آن را از امور ظنّى تلقى میکرده است. صدرالدین شیرازى در المبدأ والمعاد،[۱۲] تصریح کرده است که برخى نفوس در قوه وهمیه به حدى میرسند که میتوانند در مواد خارجى تأثیر بگذارند و چشمزخم نیز به همین مقوله تعلق دارد.
باور به چشمزخم در گونهشناسى پدیدارشناختى، در گروه باورهاى توجیهکننده جاى میگیرد که در فقدان تبیین هاى علمى تجربى، برخى رویدادهاى ناگوار و آسیبهاى پدید آمده را فارغ از روابطِ علّى و معلولىِ اثباتپذیر و آزمونپذیر، توجیه و بنابر منطق ویژه خود معقولسازى میکند و مدلّل میدارد.
بنابراین با وجود برخى تلاشها براى یافتن سرچشمه این باور و نشان دادن مسیر اشاعه آن به نقاط دیگر، چشمزخم را باید باورى نوعى دانست که در همه حوزههاى تمدنى به طور اصیل پدید آمده و در جریان فربهشدنهاى مکرر، از اخذ و اقتباسهاى میانْ فرهنگى تأثیر پذیرفته است.
همچنین، باور به چشمزخم در واقع یک مادرْباور (باورِ مُولّد یا گروهْ باور) است و شبکهاى وسیع از باورهاى دیگر را دربردارد که یا اصولا بر اثر باور به چشمزخم پدید آمدهاند یا در ذیل مجموعه فرهنگى چشمزخم مندرج میشوند و معنا مییابند.
صرفنظر از مسئله سازوکار تأثیر چشمزخم، مایه اصلى و مقوم آن را اغلب حسِ رشک و حسادت به چیزهاى خوب و مطلوب دانستهاند و عمدتاً آن را ناشى از محرومیت و تنگدستى تلقى کردهاند[۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] و از همینرو گفته شده که بهبود عمومىِ وضع رفاهى و اقتصادى و توسعه انسانى در ادوار متأخر، موجب کاهش باور به چشمزخم گردیده است.[۱۷]
دلایلى که معمولاً براى اثبات مبتنى بودن چشمزخم بر حس حسادت ارائه میشده، بیشتر ناظر به جنبههاى فرهنگى و برخى باورهاى عامیانه درباره صاحبان چشمشور بوده است: در سراسر جهان، باور بر آن است که افرادى که به نحوى دچار محرومیت، فقر، نقص و به طور کلى احساس کمبود نسبت به دیگراناند و از این رو ممکن است به دیگران حسادت بورزند، احتمالاً چشمانى شور و نگاهى زیانبار نیز دارند، از جمله افراد سالخورده، ناقصالخلقه، عقبافتاده، معلول، زشترو، کچل، مو بور و چشمزاغ یا چشمآبى البته بیشتر در اقوامى که در میان آنها چشمان آبى یا موى بور، نامتعارف بود.[۱۸] زنان نازا، پیر دختران، فقرا و تهیدستان با این یادآورى که در میان این افراد نیز نسبت هایى برقرار بوده است، مثلاً احتمال یا شدت شورچشمى زنان از مردان و پیرزنان از زنان جوان بیشتر بود.[۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵]
طبعاً هر امر مطلوبى که در قطب مقابلِ این گونه افراد قرار داشت، ممکن بود موضوع حسادت و رشکبردن ایشان تلقى شود. از جمله کودکان، جوانان، ورزشکاران، زیبارویان، نوعروسان و تازهدامادان، زنان باردار، موقعیت هاى مسرتبار همچون اعیاد و جشنها، سفرههاى رنگین غذا، مال و ثروت، درختان و مزارع سرسبز، حیوانات، خانهها، مغازهها، اتومبیلها و غیره.[۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳]
با اینهمه، این استدلال تنها بر بخشى از انبوه تدابیر مردم به منظور پیشگیرى و دفع چشمزخم استوار شده و از این رو با وجود پیوند وثیقى که میان چشمزخم و حسد در فاهمه عمومى برقرار است،[۳۴] درست آن است که باید میان چشمزخم و حسد به رابطهاى از نوع عموم و خصوص منوجه قائل شد[۳۵] و میان این دو تمایز نهاد، چنان که:
اولاً واژههایى چون «حَسد» و نیز «نَفْس» که مفید معناى حسادت، رقابت، همچشمى، بُخل، خواهندگى، غیرت و دریغ داشتن و به اصطلاح، تمناى زوال نعمت از دیگرى یا تمناى دوام نقص و محرومیت براى غیر بوده.[۳۶][۳۷] [۳۸] در کنار واژه اختصاصیترى چون عَین و ترکیباتى چون العَیناللامّة براى چشمزخم بکار میرفته است.[۳۹] [۴۰] در واقع، انطباق گاه به گاه این واژهها بر هم، ناشى از نزدیکى دلالت آنهاست نه این که هر سه به یک معنا بوده باشند، چنانکه در زبان فارسى نیز در اصل میان واژه شورچشمى با واژههایى چون دُژچشمى و بدچشمى ــ به معناى بدخواهى، تنگنظرى و به رشک نگریستن ــ تمایز روشنى برقرار بوده است.[۴۱] [۴۲]
ثانیاً به زعم عوام، علاوه بر کسانى که به عمد و از روى بدخواهى به دیگران چشم میزنند، چهبسا افراد نیکخواه و مهربان نیز ممکن است بیآنکه بخواهند و صرفاً بنابر این که شورچشماند به دیگران (مثلاً مادران به فرزندان خود) چشم بزنند و دچار آسیبشان کنند.[۴۳] یا ممکن است آدمى به خود یا اموال خود چشم بزند.[۴۴] [۴۵] و حتى جانوران نیز ممکن است به آدمى چشم بزنند.[۴۶] به این ترتیب، ممکن است حسد با چشمزخم همراه باشد یا نباشد. پیشنهاد شده است که نگاه حسادت بار را در صورتى که در واقعیت عینى منجر به ضرر و زوال نعمت از غیر شود، با چشمزخم یکى بینگاریم.[۴۷] یعنى، چشمزخم میتواند مستقلاً و بدون همراهى با حسِ حسادت، براى دیگران خسارت به بار آورد ولى صرف حسد ورزیدن یا نگاه حسودانه، حائز چنین امکانى نیست.
ثالثاً به جز برخى تدابیر معطوف به دور نگهداشتن چیزهاى مطلوب و نظرگیر از نظاره چشمان شور، سایر تدابیر بسیار متنوعى که مردم در برابر چشمزخم بکار میبردهاند، با فرض یکى دانستن چشمزخم با مطلقِ حس حسادت به سادگى توجیهپذیر نخواهند بود، مثلاً استفاده از انواع بخورهاى گیاهى، دود کردن اسفند، استفاده از اوراد دینى یا عرفى چون ماشاءاللّه، وانیکاد، بزن به تخته و غیره به همراه داشتن انواع تعاویذ، طلسمات، سنگها، فلزات، اشیایى چون نعل اسب، صدف، اجزاى بدن جانوران همچون شاخ کرگدن، دندان فیل، شانه هدهد، چشم حیوانِ قربانى شده یا نظر قربانى، انجام دادن انواع عملیات جادویى با نمک، تخممرغ، زغال، سرب (بعضاً در زمانهاى خاص) و غیره [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] نیز خالکوبى و به ویژه استفاده از نمادهاى عدد پنج [۵۸] [۵۹] [۶۰]، خوردن برخى غذاها [۶۱] استفاده از برخى رنگها به ویژه رنگ آبى[۶۲] و در کنار همه اینها، چه بسا گاه خودِ افرادى که شورچشم دانسته میشدند یا خود چنین میپنداشتند داوطلبانه براى پیشگیرى از اثر سوءچشم خود، اقداماتى میکردند.[۶۳]
مشاهده و تأکید بر باورهاى مردم درباره روشهاى پیشگیرى و درمان اثر سوء چشمزخم نیز تا حدى این همانى یا ابتناى چشمزخم بر حسد را تأیید میکند: مردم میکوشیدهاند با تدابیر مختلف، چیزهاى جذاب و قابلِ حسادت را از معرض نگاههاى رشکآمیز دیگران دور کنند یا آنها را به نحوى غیرجذاب جلوه دهند. مثلاً بر اندام کودکان خود لباسهاى چرکین، مندرس و بیقواره میپوشاندند، رویشان را نمیشستند و آنان را نمیآراستند.[۶۴] [۶۵] بر اندام پسرکان لباسهاى دخترانه میپوشاندند و مویشان را چون دخترکان، بلند میکردند و گاه از ته میتراشیدند.[۶۶] [۶۷] [۶۸]
یا کودکان خود را با القابى حاکى از ضعف و نقص ـ مثلاً خِنگ، عقبافتاده، دست و پاچلفتى و از این قبیل ـ صدا میکردند یا در برابر دیگران، پیوسته معایب فرزندان خود را برمیشمردند و آنان را تحقیر و سرزنش میکردند، به دیگران اجازه نمیدادند از محاسن فرزندانشان سخن بگویند و خود نیز از ایشان تعریف و تمجید نمیکردند و حتى گاه از بیان شمار درست فرزندان خود طفره میرفتند.[۶۹] [۷۰] [۷۱] در و دیوارهاى بیرونى خانهها را یا بدون تزیین میگذاشتند یا به نحوی که در نظر رهگذران، زشت و فقیرانه جلوه کند، میساختند.[۷۲]
همچنین پوشاندن صورت مردان و زنان با نقاب یا حجاب در سرزمین هاى عربى و به ویژه شمال افریقا تدبیرى براى حفظ از چشمزخم دانسته شده است.[۷۳] [۷۴] گو این که واژه حجاب، در عربى به معناى تعویذ و شىء دافع چشم زخم نیز بوده است.[۷۵]
باور به چشمزخم همچون دیگر مادرْباورها در شکلدهى یا جهتدهى بسیاریاز سلیقههاى ترجیحى یا امتناعى، عادات و رفتارهاى اجتماعى یا رفتارهاى فردىِ اجتماعْ پرورد بسیار تأثیرگذار بوده است. در گفتگوهاى روزمره، اوراد و اذکار دافع چشمزخم، به ویژه ماشاءاللّه، بسامد بالایى دارد؛ در نامگذاری ها از برخى نامهاى ناظر به این باور همچون ماشاءاللّه، خداپناه، على پناه براى تسمیه فرزندان خود استفاده میکردند یا یک فرد را به چند نام میخواندند.[۷۶][۷۷] در رابطه والدین و فرزندان، عیبجویى و تحقیر فرزندان نزد دیگران و کوچک جلوه دادن موفقیت هاى او، هنوز هم نزد بسیارى از خانوادهها معمول است، گو این که بعضاً استشعارى به مسئله چشمزخم در این موارد ملاحظه نمیشود؛ در تشکیلات حکومتى، برخى حکمرانان کسانى را براى دفع چشمزخم استخدام میکردند و گاه مردم میبایست براى دفع چشمزخم از حاکم، مراسمى انجام میدادند.[۷۸][۷۹]
در مهمانی ها، گاه نه از روى احترام بلکه از ترس چشمزخم، زنان را در تغذیه مقدم میداشتند.[۸۰] صرفنظر از خوى مهماننوازى و سخاوت در برخى مناطق رسم بود که هر کسى را حتى اگر بیدعوت در ضیافت یا در کنار سفرهاى حاضر میشد، پذیرایى کنند و شدیداً اصرار میکردند که دستکم «یک لقمه بردارد».[۸۱] در روابط جمعى اگر کسى را به شورچشمى میشناختند، وظیفه خود میدانستند که براى نشان دادن خیرخواهى، او را به همگان معرفى کنند.[۸۲] و حکایات راجع به این افراد، نقل محافل بود.[۸۳] [۸۴] [۸۵] در ژستها، اشاره کردن با انگشت به سمت افراد یا نشان دادن کف دست با انگشتان باز به دیگران حرکت پسندیدهاى تلقى نمیشد.[۸۶]
در رفتار دینى، با آنکه حیواناتى چون خوک از لحاظ شرعى نجس و استفاده از شیر و گوشت و پوست آنها حرام است، گاه چنین حیوانى را در کنار دامهاى خود در طویله نگاه میداشتند.[۸۷] در تجارت، اگر کسى اصرار میکرد که چیزى را از کسى بخرد، طرف ناچار میشد حتى بدون رضایت خاطر، آن را به او بفروشد یا اگر کسى از چیزى که در تملک دیگرى بود، بسیار تمجید و تعریف میکرد، رسم بود که شىء نظر گرفته را به طرف هدیه بدهند و این البته به سوء استفادههاى رندانهاى نیز میانجامید.[۸۸] چنانکه رندان، گاه از افراد شورچشم براى وادار کردن صاحبان احشام به ذبح و قربانى کردن حیوان و اطعام مردم با گوشت آن، سوءاستفاده میکردند؛[۸۹] در زیباییشناسى، افراد بور، زاغ یا سبز یا آبى چشم از نظر مردم، زیبا محسوب نمیشدند و از ایشان احتراز میشد.[۹۰][۹۱] [۹۲] [۹۳]
در هنر باور به چشمزخم به ویژه در هنرهاى تزیینى و جواهرسازى در جهان اسلام، نقش بسیارى داشته و در نقاشى، خالکوبى، کندهکارى، حکاکى، بافتن فرش، پارچه و پرده، کاشیکارى، و تزیینات داخلى بناها، نقوش و علائم و نمادهاى ضدچشم زخم، از بنمایههاى بسیار رایج بوده است.[۹۴] [۹۵][۹۶] و به ویژه در هنر جواهرسازى، ساخت انواعِ لوحههاى آویز کوچک با اوراد ضدچشمزخم، از جمله لوحه معروف چهل بسماللّه و نیز ساختِ آویزها و انگشترهایى مرصع به فیروزه، تأثیر وسیع این باور را بازمینمایاند.[۹۷] [۹۸] [۹۹] [۱۰۰]
در میان یهودیان باور بر این بود که نود و نه درصد مرگها ناشى از چشم زخم است و تنها یک درصد مردمان به مرگ طبیعى میمیرند.[۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] این باور در میان مردم عرب به صورت مَثَلهایى از این دست درآمد: «اکثر مردم یا نیمى از مردم بر اثر چشمزخم میمیرند»، «دو سوم گورستانها را چشمزخم پر کرده است» یا «چشمزخم، خانهها را خالى و گورها را پر میکند».[۱۰۴] [۱۰۵] [۱۰۶]
پیوند دادن مرگ و به طریق اولى بیمارى با چشم زخم در پزشکى جهان باستان به ویژه در بینالنهرین سنت بود و پزشک بینالنهرینى، پیش از آغاز فرایند درمان، ابتدا طى عملیاتى مشخص میکرد که بیمارى ناشى از عاملى ماوراءالطبیعى مثلاً چشم زخم، چشم بد، دهان بد، انگشت بد است یا آنکه ناشى از عاملى طبیعى و مادّى است و باید با دارو درمان شود.[۱۰۷] [۱۰۸] این سنت کهن در ادوار متأخرتر نیز همچنان در حوزه طب عامیانه در جهان اسلام رواج داشته است.[۱۰۹] [۱۱۰] [۱۱۱]
علاوه بر بیماری هایى چون تب، آبله و سرخک حتى ناراحتى و گریه شدید کودکان که میتوانست علل مختلفى داشته باشد و نیز حوادثى که عملاً بر اثر بیاحتیاطى و غفلت والدین از کودکان رخ میداد، از جمله پرت شدن از بلندى، زمین خوردن و سوختن، ناشى از نظر بد و چشمزخم تلقى میشد و در نتیجه در کنار مداواى عرفى، عملیات جادویى دفع چشمزخم نیز در طب عامیانه تجویز میگردید.[۱۱۲][۱۱۳][۱۱۴] البته در چنین مواردى، نسبت دادن حادثه به چشم زخم، علاوه بر توجیه قصور و تقصیر مادر یا پرستار کودک به دیگران میفهماند که این خانواده مورد غبطه و حسد دیگران است، ضمن آنکه در جریانِ تشخیصِ این که چه کسى به کودک نظر زده، هم معمولاً به برخى افراد بنا به خصومت هاى قبلى، ایرادِ اتهام میشد و هم فرصتى براى پر کردن اوقات فراغت زنان فراهم میآمد.
از سوى دیگر همچنان که گاه چشمزخم در پیوند با سحر، عامل بیمارى انگاشته میشد،[۱۱۵] گاهى نیز در پیوند با عوامل عرفى بیماریزا همچون آب بد و بوى بد، مولد بیمارى تلقى میگردید.[۱۱۶] هشدارهایى از این دست نیز که اگر زن باردار به جسدِ مرده نگاه کند، بچهاش شورچشم میشود،[۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹] احتمالاً توصیهاى طبى براى حفظ زنان باردار از آسیب روحى ناشى از حضور در مراسم خاکسپارى و محیط گورستان بوده است.
درباره این که عرب پیش از اسلام در مجموعه باورها و رفتارهاى معطوف به چشمزخم، بیشتر تحت تأثیر سنت هاى سامى بودهاند یا سنّت هند و آریایى، نمیتوان رأى داد زیرا هر دو سنت، هم مشحون از باورهاى راجع به چشمزخم بودهاند و هم در ارتباط و تبادل فرهنگى با اعراب شبه جزیره.[۱۲۳] [۱۲۴][۱۲۵]
با این حال میتوان پذیرفت که باورهاى مسلمانان شمال افریقا و مغرب در این باره، بیشتر تحت تأثیر باورهاى اروپاى قدیم و جدید بوده و از همینرو با باورهاى مسلمانان سرزمین هاى مرکزى و شرقى، قدرى متفاوت است.[۱۲۶]
گفتهاند در آیه «وَقَالَ یا بَنِی لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ»[۱۲۷] حضرت یعقوب از ترس چشم خوردن پسرانش به ایشان توصیه کرد که همگى نه از یک دروازه بلکه از دروازههاى مختلف وارد شوند زیرا پسران یعقوب زیباروى و برومند و پرشمار بودند.[۱۲۸][۱۲۹][۱۳۰]
در این آیه دلالتى بر چشمزخم ظاهر نیست و براى این توصیه، احتمالات دیگرى نیز در تفاسیر مطرح شده است. از جمله حسد بردن مردمان بر ایشان و نیز ترس از این که حکومت با مشاهده قوّت و اتحاد ایشان، آسیبى به آنان وارد سازد.[۱۳۱] [۱۳۲] [۱۳۳]
شاید تأمل بیشتر در آیه بعد که میگوید: تدبیر یعقوب در این باره کارگر نشد نیز بتواند موضوع چشمزخم را به کلى منتفى کند.[۱۳۴] درباره آیه معروف «وَإِنْ یکادُ الَّذِینَ کفَرُوا لَیزْلِقُونَک بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» (سوره قلم: ۵۱) نیز بسیارى از مفسران[۱۳۵][۱۳۶] بر مبناىِ قولِ مشهور در میان مفسران، ازلاق به ابصار را دالّ بر چشم زدن گرفته و در شأن نزول این آیه چنین آوردهاند که مشرکان مردى بسیار شورچشم را از بنیاسد ــ که در این کار خبره و شهره بودند ــ فراخواندند تا پیامبر را چشم بزند و از پاى درآورد، اما چون دست به کار شد، جبرئیل آیه «و ان یکاد» را فرود آورد و بدان پیامبر را از آسیب چشمزخم نگاه داشت.
این در حالى است که ازلاق در لغت به معناى چشمزخم نیست و اگر ازلاق به اَبصار را کنایتاً راجع به چشمزخم بدانیم، اولى آن است که منظور از آن، «به نظر عداوت و با بغض و انکار یا با بدخواهى و به تندى و تیزى در کسى نگریستن» باشد براى ترساندن حضرت رسول، چنانکه این کاربرد از کلام رایج بوده است.[۱۳۷][۱۳۸][۱۳۹] علاوه بر آنکه برخى عالمان معتزلى چون ابوعلى جُبّائى و ابوالقاسم بلخى، اصولاً دلالت این آیه را بر چشمزخم نفى کردهاند.[۱۴۰] [۱۴۱] [۱۴۲] تکمیل آیه با عبارت «و یقولون انّه لمجنون» نیز درخور تأمل است و با چشمزخم مناسبتى ندارد؛ بنابراین این آیات، مفیدِ تأیید یا ابداع چیزى درباره چشمزخم نیستند.[۱۴۳]
شاید خالکوبى از آنرو که روشى براى دفع چشمزخم بوده است در اینجا ذکر و از آن نهى شده باشد. در حدیث دوم [۱۴۷] [۱۴۸] [۱۴۹] [۱۵۰]
[۱۵۱] آمده است: «اگر چیزى باشد ـ با تعبیر «لَوْ» ـ که بتواند بر قضا و قدر سبقت بگیرد، آن چیز چشمزخم است».
محتواى این حدیث با توجه به رویکرد توحیدى قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باید مورد مداقّه قرار گیرد.[۱۵۲] اما احادیث شیعه در باب چشمزخم چندان زیاد نیست. در حدیثى که کلینى[۱۵۳] از امام رضا علیهالسلام روایت کرده است، امام روشى را که براى دفع چشمزخم توصیه میشده ـ یعنى فرد چشمزن خود را شستشو دهد و سپس چشمخورده، خود را با آن آب شستشو کند[۱۵۴] ـ ناشایست خوانده و به جاى آن برخى اعمال دینى مانند قرائت حمد و مُعَوِّذَتین را سفارش کرده است.
در حدیث دیگر که راوىِ آن ابن بسطام از امام رضا علیهالسلام بوده، همان تعبیر «العین حقٌّ» آمده است.[۱۵۵] همچنان که عبارت «اگر چیزى بر قدر سبقت گیرد…»، نیز از امام صادق علیهالسلام روایت شده است.[۱۵۶] [۱۵۷]
این احادیث، مبناى استنباط هاى فقهى واقع نشدهاند و چشمزخم، موضوع استخراج احکام فقهى نبوده است. هر چند گفته شده است که در برخى مناطق شمال افریقا در صورت اثبات این که فرد مشهور به شورچشمى به کسى از این طریق خسارتى وارد آورده، وى را ضامن خسارت میدانستند.[۱۵۸] ممکن است در این گزارش ها، میان چشمزخم و سحر خلط شده باشد، چنانکه به گزارش ابنخلدون[۱۵۹] [۱۶۰] فقها واردکننده خسارت از راه ساحرى را ضامن میدانستند ولى چشمزننده ضامن نبود زیرا فقها میان فعل ساحرانه، اکتسابى و مختارانه که به قصد اضرار به غیر انجام میشد با فعلِ زیانبارِ صاحبِ چشمانِ شور که غیراکتسابى، غیرمختارانه و طبیعى بود، تمایز قائل میشدند. ابنخلدون[۱۶۱] حتى میان فعل کسانى که با نگاه ساحرانه، عبا، پوست یا شکم گوسفندان را میشکافتند (بَعّاجان) با فعل فرد شورچشمى که با دیدن و تحسین کردن چیزى، موجبِ اضرار به آن میشود به کلى تفاوت نهاده است.[۱۶۲] [۱۶۳]
اصولاً مردمان، شورچشمى را حالتى مادرزادى میدانستند که به طالع و ساعت تولد افراد بستگى داشت و شدت و ضعف آن نیز در افراد، متفاوت بود و برخلاف سحر نمیشد آن را فراگرفت یا تقویت کرد.[۱۶۴] برخى فقها براى کسانى که به شورچشمى اشتهار مییافتند ــ و احتمالاً از اینرو که موجب ترس و وحشت مردم میشدند ــ احکامى صادر کردهاند، از جمله گفتهاند چشمْ زن (عاین) را باید از مخالطت با مردمان منع کنند و او را در خانهاش بازدارند و براى معیشت او، از بیتالمال مقررى تعیین کنند.[۱۶۵]
باور به چشمزخم و وجود احادیثى در تأیید واقعیت آن و به ویژه حدیثى که چشمزخم را همپایه قضا و قدر تلقى میکرد، پرسش هایى برمیانگیخته که بسیارى از عالمان مسلمان را به پاسخگویى واداشته است.[۱۶۶] [۱۶۷][۱۶۸]
چشم زخم طلاق
از دیدگاه آنان در پس سحر و چشمزخم و جز این ها، خداوند قادر متعال قرار دارد یعنى آنچه فیالواقع تأثیر میکند، قدرت الهى است نه این که اینگونه عوامل، معارض قدرت مطلق الهى باشند. همچنین گفته شده که این حدیث از باب مبالغه تأثیر چشمزخم را همپایه یا برتر از قضا و قدر عنوان کرده است.[۱۶۹]
براى برخى اقوال دیگر در این که چشمزخم در عرض اراده الهى نمیتواند باشد،[۱۷۰] [۱۷۱] در توصیههاى اخلاقى نیز آمده است که پیروى از اسبابى که محض توهم و احتمالاند همچون افسونها و اوراد و تدبیرهاى دفع چشمزخم، منافى توکلاند؛ چه اینها نزد عقلا نمیتوانند از جمله اسباب تلقى شوند.[۱۷۲][۱۷۳]
چشم زخم طلاق
عاقبت افرادي كه دست به خودكشي ميزنند چيست؟ لطفاً چند روايت …عاقبت افرادي كه دست به خودكشي ميزنند چيست؟ لطفاً چند روايت در اين زمينه بنويسيد؟خود كشي از گناهان بزرگ است و در دين مبين اسلام بدون قيد …
براي ارتباط داشتن با جنيان مؤمن و مسلمان چه ميتوان كرد؟ آيا…براي ارتباط داشتن با جنيان مؤمن و مسلمان چه ميتوان كرد؟ آيا احضار آنها جايز است؟ارتباط با جن و دخالت آنها در زندگي بشر از ديرباز ذ…
چگونه ميتوانيم فرزند خوب براي پدر و مادرمان باشيم؟چگونه ميتوانيم فرزند خوب براي پدر و مادرمان باشيم؟مقدمه:يكي از مشكلات اصلي خانوادهها، تعارضات و درگيريهاي بين والدين و فرزندان است. والد…
در مقدمه دو نكته را ياد آور ميشويم: 1- روح انسان داراي قدرت و آثار زيادي است كه هنوز هم براي بشر ناشناخته است و نمونههاي بسيار كوچك آن در دنياي فعلي، مسأله تله پاتي، انتقال فكر از راه دور، سحر، ايجاد دوستي و دشمني در افراد و كارهاي عجيب و غريبي كه مرتاضان هندي و… انجام ميدهند مثل نگهداشتن قطار و… چيزيهاي است كه قابل انكار نيست(1) زيرا روح، نفخهاي الهي است(2) و امري است الهي كه بشر نسبت به آن علم كمي دارد “و از تو درباره روح سئوال ميكنند بگو “روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكي از دانش به شما داده نشده است(3) 2- علوم تجربي به خيلي از حكمتها و فلسفه احكام و مسائل ديني واقعيتهاي عالم پي نبرده است ممكن است چيزهاي واقعيت داشته باشد مانند وجود ملائكه و روح و… ولي هنوز به تجربه بشر در نيامده باشد بعد از اين مقدمه، سؤال شما در واقع دو قسمت ميشود: 1- آيا اصل وجود چشم زدن ممكن است و وجود دارد؟ 2- چگونه ممكن است كه به اين راحتي انسانها باعث درد سر يكديگر شوند؟ اما قسمت اول: از سه ديدگاه و منظر جواب داده ميشود چشم زخم در منظر و ديدگاه علوم و تجربه عملي بشر. چشم زخم از ديدگاه قرآن. چشم زخم در منظر روايات و حوادث تاريخي.1- چشم زخم از ديدگاه علوم و تجربه عملي بشر: آنچه در ميان اقوام مختلف به نام “چشم زدن” يا “چشم زخم” يا “چشم شور” و “ديده شور” و…رواج دارد به گونهاي معروف است كه جاي ترديدي در اصل وجود آن نيست و نوعاً در هر عصري شاعران سخن سرا، اين اصطلاح را با همين معناي واقعي در شعرهايشان ميآوردهاند(4) و حتي بعضي از مهره سياه و… براي دفع آن استفاده ميكردند(5). در تفسير نمونه ميخوانيم: بسياري از مردم معتقدند كه در بعضي از چشمها اثر مخصوصي است وقتي از روي اعجاب به چيزي بنگرند، ممكن است آنرا از بين ببرد يا درهم شكند و اگر انسان است بيمار و ديوانه كند(6). و اما از نظر عقلي و علوم بشري: اين مسأله از نظر عقلي هم امر محالي نيست چه اينكه بسياري از دانشمندان امروز معتقدند در بعضي از چشمها نيروي مغناطيسي خاصي نهفته شده كه كارائي زيادي دارد حتي با تمرين و مهارت ميتوان آن را پرورش داد خواب مغناطيسي(7) از طريق همن نيروي مغناطيسي چشمها است در دنيايي كه اشعه ليزر كه شعاعي است نامرئي ميتواند كاري كند كه از هيچ سلاحي مخربي ساخته نيست، پذيرش وجود نيرويي در بعضي از چشمها كه از طريق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چيز عجيبي نخواهد بود(8).در اينجا به طور خلاصه به علوم مغناطيسي اشاره ميشود(9). 1- تله پاتي يا انتقال فكر 2- تلقين و القاء – پيامي است كه از طرف ما در ديگران و بر عكس اثر ميكند. 3- مانيديتسم 4- خوابهاي هيپنوتيسم 5- اسپري تيسم: احضار ارواح(10). 2- چشم زخم از ديدگاه قرآن:1- “نزديك است كافران هنگامي كه آيات قرآن را ميشنوند تو را با چشمان خود هلاك كنند و (تو را چشم بزنند) و ميگويند او ديوانه است(11) در اين آيه ، اشاره ضمني بر تأييد چشم زخم دارد، چنانكه بين مردم هم معروف است به عنوان آيهي و ان يكاد براي رفع چشم زدن و روايتي هم بر آن دلالت دارد(12) 2- قل اعوذ برب الفلق… و من شر حاسد اذا حسد – بگوه پناه ميبردم به پروردگار سپيده صبح… و از شرّ هر حسودي هنگامي كه حسد ميورزد – بعضيها گفتهاند آيه شامل چشم زخم هم ميشود چون چشم زخم نوعي حسد است وقتي كه مشاهده كند چيزي را كه زياده ميپندارد و از آن تعجب ميكند(13)3- چشم زخم از منظر روايات: كه روايات خود بر چند دستهاند: الف) رواياتي كه صريحاً ميگويند چشم زخم حق است و واقعيت دارد مانند آنچه علي (ع) فرمود: “چشم زخم حق است و توسل به دعا براي دفع آن نيز حق است(14)” و مانند آنچه پيامبر (ص) فرمود: “چشم زخم مرد سالم را روانه قبر و شتر سالم را در ديگ قرار ميدهد(15)”ب) رواياتي كه ضمناً وجود چشم زخم و دفع آن را بيان ميكنند. مانند آنچه ميخوانيم “كه اسماء بنت عميس” خدمت پيامبر(ص) عرض كرد گاه به فرزندان جعفر چشم ميزنند آيا رقعهاي براي آنها بگيرم (دعاي جلوگيري از چشم زخم پيامبر) (ص) فرمود: آري مانعي ندارد اگر چيزي توانست بر قضا و قدر پيشي گيرد چشم زدن بود(16).3- دسته سوم رواياتي است كه ميگويند شخص پيامبر (ص) براي امام حسن و امام حسين (ع) دعاي چشم زخم گرفت، مانند آنچه علي (ع) فرمود: پيامبر براي امام حسن و امام حسين رقعه گرفت و اين دعا را خواند: “شما را به تمام كلمات و اسماء حسناي خداوند از شر مرگ و حيوانات موذي و هر چشم بد و حسود آنگاه كه حسد ميورزد ميسپارم”؛ سپس پيامبر (ص) نگاهي به ما كرد و فرمود: “اين چنين حضرت ابراهيم براي اسماعيل و اسحاق تعويذ نمود(17)4- رواياتي كه ميرسانند چشم زخم عملاً بر فردي واقع شده است، مانند ابتداي روايت دسته دوم و آنچه كه نقل شده است )كه محمد بن حنيفه فرزند امير المؤمنين بعد از سه مرتبه حمله به لشكر معاويه در جنگ صفين دچار چشم زخم شد و يك طرف بدنش فلج شد و قدرت بر حركت نداشت لذا همراه برادرش در كربلا نيامد(18).اما قسمت دوم سئوال: اگر مراد تأكيد قسمت اول باشد كه جواب داده شد، و اما اگر مراد اين باشد كه چرا خداوند چشم زخم را قرار داده كه باعث دردسر شود، جوابش اين است كه 1- ممكن است خداوند خواسته بعضيها را با اين وسيله امتحان كند كه از اين قدرت استفاده نابجا مينند يا نه؟ مانند اينكه به بعضيها قدرت بدني قوي و يا مالي زياد داده است و يا قدرت شهواني كه در وجود انسان است كه انسان ميتواند هر كدام از آنها را در غير صحيح و يا صحيح استفاده و بهره ببرد، اين قدرت هم خود يك وسيله است كه انسان ميتواند جلو آن را بگيرد كه گفتيم (در ذيل آيه دوم قسمت جواب از ديدگاه قرآن) كه ريشه چشم زخم همان حسودي قابل علاج است چنانكه در جاي خود بيان شده است و يا لا اقل سعي كند جلو اعمال آنرا در راه غير صحيح بگيرد مانند سحر، قدرت بر انجام خواب مغناطيسي و….2- چنانچه از بعضي روايات گذشته استفاده شد ديگران ميتوند جلو آنرا با بعضي دعاها (و تعويذ و رقعهها) بگيرند(19) و يا با خواندن آيهي “و ان يكاد” كه قبلاً اشاره شد(20) و حرزهايي هم براي چشم زخم نقل شده است(21)3- اين نيرو در هر كس قرار نگرفته تا به راحتي باعث دردسر انسانها شود بلكه گاه به گاه آنهم در مواردي كه تعويذي نباشد مؤثر است علاوه بر اينكه تمركز خاصي ميخواهدمعرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1- آيةاللَّه مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، دار الكتاب الاسلامية، چاپ هشتم، 1370 ه ش، ج24، ص424 تا 429. 2- شناخت از ديدگاه قرآن، شهيد مطهري ،نشر وحيد مشهد، بحث روان ناخود آگاه، ص125 تا ص140. 3- ترجمه تفسير الميزان، ج20، ذيل آيهي 51 سوره قلم و سوره فلق. 4- ملا فتح اللَّه كاشاني، تفسير خلاصه منهج الصادقين، ج6، ص210. 5- قواي نامرئي در بيان علوم مغناطيسي، حسين الماسيان، انتشارات گوتنبرگ، 1368، تمام كتاب. پي نوشت ها1) ر. ك. علامه طباطبايي، الميزان )دار الكتب الاسلامية، سال 1379 ه ق، ج1، ص244 و تفسير نمونه ،دار الكتب الاسلامية، چاپ دهم 1370 ش، ج12، و ج1، ص382، ج10، ص72 و….2) حجر/29.3) اسراء/85.4) ر. ك. لغت نامه دهخدا، واژه “چشم زخم” و “چشم زدن”.5) حسن عميد، فرهنگ عميد ،انتشارات جاويدان، چاپ دوازدهم، 1354، ص479.6) آية اللَّه مكارم شيرازي و همكاران، تفسي نمونه ،انتشارات دار الكتب الاسلامة، چاپ دهم، سال 1370، ج24، ص426.7) ر. ك: تفسير نمونه، ج1، ص382.8) تفسير نمونه ،پيشين، ج24، ص427.9) قواي نامرئي در بيان علوم مغناطيسي، مانيد شيم، حسين الماسيان، انتشارات گوتنبرگ، چاپ اول، 1368 خلاصه تمام كتاب.10) قواي نامرئي ،پيشين، ص107.11) قلم/51.12) زمخشري، الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل ،دار الكتاب العربي، 1407 ه 1978 م، ج4، ص597 سطر 9.13) علامه طباطبائي، الميزان، دار الكتب الاسلامية، 1379 ه ق، ج20، ص550.14) نهج البلاغه فيض كلمات قصار، شماره 400.15) علامه طباطبائي، الميزان، ج20، ص52.16) طبرسي، مجمع البيان ،دار المعرفة، 1408 ه 1988 م، ج10-9، ص512، سطر 22.17) حويزي، نور الثقلين ،ج5، ص400 و تفسير نمونه ج24، ص428.18) سيد عبدالحسين طيّب، اطيب البيان ،ج13، ص155.19) مجمع البيان، ج10-9، ص512، و نمونه ج24،.20) كشاف، ج4، ص597.21) شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان ،انتشارات مطبوعات ديني قم چاپ سوم 1377، مترجم: موسوي دامغاني، ص537 در حاشيه حرزهاي نقل شده است
فروش ویژه حرز امام جواد علیه السلام (کلیک کنید) | ارسال رایگان خریدهای بالای 150 هزار تومان
فروش ویژه حرز امام جواد (ع)
ارسال رایگان خریدهای بالای 150هزارتومان
کد تایید *
نام کاربری یا آدرس ایمیل *
چشم زخم طلاق
رمز عبور *
ورود
کد تایید *
نام کاربری یا آدرس ایمیل *
رمز عبور *
ورود
یکی از مسائلی که مشکلات زیادی در زندگی ما ایجاد می کند ، حسادت های برخی افراد و چشم زخمی که ناشی از اینطور موارد گریبانگیر انسان می شود ، و البته احادیث و روایات فراوانی هم در رابطه با چشم زخم می باشد ، در کنار این موارد راه های توصیه شده مهمی نیز از سوی امامان معصوم علیه السلام و بزرگوان و علمای دین نیز به ما رسیده که این چشم زخم ها و حسادت ها را خنثی می کند ، که یکی از مهمترین و تاءثیرگزارترین موارد برای جلوگیری از چشم زخم ، حرز امام جواد علیه السلام می باشد.
رسول اکرم(ص) فرمود: «چشم زخم واقعیت دارد و مرد را در قبر و شتر را در دیگ قرار مىدهد»، (بحارالانوار، ج ۶۳)
از رسول گرامى اسلام(ص) روایت شده که آن حضرت روزى از قبرستان بقیع میگذشت؛ در آنجا فرمود: «به خدا قسم بیشتر اهل این قبرستان به سبب چشم زخم در این جا آرمیدهاند «(تفسیر منهجالصادقین، ج ۹).
برای جلوگیری از چشم زخم یا باطل شدن سحر، همراه داشتن حرز امام جواد(علیه السلام) مفید است (گوهرهای حکیمانه، ص۱۳)
و همچنین در کلیپ زیر می فرمایند:
سؤال: برای دفع حسادت از کسی که به او حسادت میورزند و اذیتش میکنند، چه کار کنیم؟
حضرت آیت الله بهجت (ره) : معوذتین را زیاد بخواند. چهار قل را در وقت خواب زیاد بخواند. اگر بتواند، حرز جواد را تحصیل بکند، به دستش ببندد، یا در بغلش بگذارد [و همراه داشته باشد].
دانلود کلیپ
نوشتن و همراه داشتن این حرز آدابی دارد که بهتر است رعایت شود ، شما عزیزان می توانید برای خرید حرزامام جواد علیه السلام روی پوست آهو دستنویس شده طلاب همراه با رعایت تمامی آداب اینجا را کلیک کنید ، دقیت کنید که در این لینک انواع مختلف و قیمت های مختلف است که حرز امام جواد علیه السلام داخل همه آنها یکی است و فقط جای دعای آن متفاوت است ، مثلا بعضی داخل نقره است و بعضی داخل بازوبند چرم و بعضی داخل نقره و سپس بازوبند چرم می باشد که بهترین نوع همراه داشتن آن محسوب می شود.
البته که حرز امام جواد علیه السلام خواص بسیار فراوانی در باب چشم زخم ، افزایش رزق و روزی و درامان ماندن از بلایا و شیاطین و … دارد که در مطالب همین سایت اسرارالشفاء به آنها اشاره شده است.
حرز امام جواد علیه السلام توسط علمای شیعه بسیار سفارش شده است ، بخشی از کلیپ های تصویری در این مورد را می توانید اینجا و اینجا ببینید و آثار و نتایج فراوانی نیز در بین عزیزان از حرز امام جواد علیه السلام دیده شده است که می توانید با مراجه به پیج اینستاگرامی حرز و انگشتر اسرارالشفاء به آدرس https://www.instagram.com/herz_angoshtar340 مشاهده بفرمایید. ( در بخش استوری ها موجود می باشد ، همچنین در کانال های ما در ایتا و سروش انواع پیام های رضایت عزیزانی که حرز امام جواد علیه السلام را تهیه کرده اند می توانید مشاهده کنید ، الحمدالله در مسائل و موضوعات مختلف رضایت حاصل شده است و نتیجه گرفته اند به لطف خدا )
پرسش: بچه دوسالهای هست، که چیزهای نامرئی میبیند. پدر و مادرش نمیبیند، اما میترسند. باید چه کنند؟
حضرت آِت الله بهجت (ره): همین حرز جواد را به بازویش ببندند. قرآن کوچکی هم در بغلش بگذارند. معوذتین و چهار قل را هم یادش بدهند، مخصوصاً وقت خواب [این اذکار را بخواند].
پرسش: بنده خدایی به شما زنگ زدند، برای اینکه اجنه او را اذیت میکردند و [با خود] میبردند. [این مشکل] راه چارهای دارد یا نه؟
حضرت آیت الله بهجت (ره): معوذتین را زیاد بخواند. حرز جواد را به بازویش ببندد، یک قرآن کوچک هم در بغلش باشد. همه اینها را نیت کند. طوری نیست. معوذتین زیاد، چهار قل در وقت خواب زیاد، حرز جواد را [هم همراه] خود داشته باشد. قرآن کوچکی هم در بغلش باشد.
پرسش: هفت سال پیش ازدواج کردیم دو سال اول هیچ مشکلی نداشتیم الان زندگیمان سخت شده است، تصمیم طلاق داریم. آیا سحر و جادویی شده است؟
حضرت آیت الله بهجت (ره) : سحر و جادو را کار نداشته باشید. معوذتین، چهار قل [و این اذکار] را وقت خواب بخوانید. فقط چیزی که هست اگر شد حرز جواد را حصن [و مایه حفظ] خود قرار دهید و در بازویتان ببندید. و صدقه هم زیاد بدهید، به افراد متعدد.
پرسش: در خواب، شیطان را میبینیم. اذیتم میکند، و با او میجنگم. بعد، از خواب [هم] فریاد میزنم، و خانوادم خیلی میترسند. در خواب چهره وحشتناکی از آن میبینم.
حضرت آیت الله بهجت (ره): قبل از خوابیدن باید چهار قل و آیت الکرسی و این [اذکار] را بخواند. و اگر توانست حرز جواد را هم [داشته باشد و] به خود متصل کند. اگر توانست قرآنهای کوچک را [با خود] در بغلش حمل بکند.
پرسش: خانمی خوابهای پریشان میبیند و شبها وحشت میکند، چهکار کند؟
حضرت آیت الله بهجت (ره): قبل از اینکه بخوابد چهارقل (سورههای کافرون، توحید، فلق و ناس) را بخواند. در بیداری هم مُعَوِّذَتَیْن (سورههای فلق و ناس) را زیادتر بخواند. اگر پیدا کرد، حرز جواد را بگیرد و به بازویش ببندد.
کلیپ تصویری این توصیه ها به همراه مقالات و مطالب بسیاری دیگر در رابطه با حرز در همین سایت اسرارالشفاء موجوذ می باشد که می توانید با کمی گشت گذار اطلاعات خوب و مناسبی در این زمینه پیدا کنید ، اگر هم پرسشی بود می توانید در هر صفحه ای در بخش نظرات در رابطه با آن موضوع پرسش خود را مطرح نمایید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
شرف الشمس دفع چشم زخم خرید انگشتر رهبری خرید حرز امام جواد علیه السلام خرید انگشتر نقره روغن کندش
چشم زخم طلاق
عطاری آنلاین
متن حرز امام جواد علیه السلام
بازوبند
شامپو واگراس
خرید نوره
خرید دوسین
درمان ریزش مو
داروی امام کاظم علیه السلام
نی نی سایت
دیدگاهتان را بنویسید