
من که بوالفضلم ، کتاب بسیار فرو نگریسته ام ، خاصه اخبار ، و از آن التفاطها کرده ، در میانه ی این تاریخ چنین سخنها از بهر آن آرم تا خفتگان و به دنیا فریفته شدگان بیدار شوند ، و هر کس آن کند که امروز و فردا او را سود دارد.
ابوالفضل بیهقی
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
جلال الدين سيوطي از عالمان پرکاروکوشاي اهل سنت-در درالمنثور (ج4، ص 165) به نقل از ابن جرير از حذيفه ابن اليمان صحابي پيامبر(ص) مي آورد که آن حضرت فرمود: «چون بني اسرائيل در روز سبت سرکشي کرد و برتري جست و پيامبران را کشت،خداوند بختنصر را بر ايشان برانگيخت تا اينکه به بيت المقدس وارد شد و در عوض خون زکريا(ع)، هفتاد هزار نفر از ايشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبيا را به اسارت گرفت و زينت آلات بيت المقدس را با خود به بابل برد.»
حذيفه مي گويد: عرض کردم: «اي پيمبر خدا، بيت المقدس که در نزد خداوند مهم بود.» حضرت تأييد کردند و درباره نحوه ساختن و جواهرات به کار رفته در آن توضيح دادند و اينکه بختنصر آنها را به بابل برد و بني اسرائيل در حالي که بينشان برخي پيامبران و پيغمبرزادگان بود، سالها عذاب کشيدند تا اينکه خداوند بر ايشان رحم آورد: «… فاَوحي الي ملک من ملوک فارس، يقال له کورس و کان مؤمنا، اَن سر الي بقايا بني اسرائيل حتي تستنقذهم… : پس به يکي از پادشاهان پارس که مرد مؤمني بود، به نام کوروش، وحي کرد که به نزد بازماندگان بني اسرائيل برود و آزادشان سازد… فسار کورس ببني اسرائيل و دخل بيت المقدس حتي رده اليه: کوروش چنين کرد و داخل بيت المقدس شد و زينت آلات آن را بازگرداند و بني اسرائيل صد سال فرمانبردار خداوند بودند. سپس دوباره به گناه بازگشتند و خدا يکي از پادشاهان روم را بر ايشان چيره گردانيد که به بيت المقدس آمد و اهالي را اسير کرد و مسجد را سوزانيد و به آنها گفت: «اي بني اسرائيل، ان عدتم في المعاصي، عدنا عليکم في السبائ: اگر به گناهان بازگرديد، ما هم به شيوه اسير بردن شما برمي گردیم…»(38) آنگاه حضرت فرمود: «اين بود بخشي از صفت زينت آلات بيت المقدس و مهدي آنها را به بيت المقدس بازمي گرداند …» اين حديث را سواي درالمنثور، با کمي اختلاف در جزئيات، محمد بن جرير طبري – متوفاي 31 ق- در جامع البيان (ج15، ص 17) و ثعلبي در کتاب الکشف البيان عن تفسير القرآن يا تفسير ثعلبي (ج6، ص 70) آورده است. مرحوم شيخ ابوالفتوح رازي در روض الجنان (ج12، ص 163) در ترجمه همين حديث مي نويسد: «… خداي تعالي بر زبان بعضي پيغامبران امر کرد پادشاهي را از پادشاهان پارس، نام او کوروش، و او مردي مؤمن بود، که: برو و بني اسرائيل را از دست بختنصر بستان و حلّي بيت المقدس از او بستان و باز جاي بر… مهدي(ع) در روزگار خود حلّي بيت المقدس باز جاي فرمايد بردن… و خداي تعالي خلق اولين و آخرين را در بيت المقدس جمع کند.» ناگفته نماند که آن مرحوم در جاي ديگر (ج12، ص 186) از کوروش به صورت کيرش بن احشو برش ياد کرده که احتمالاً کوروش بن خشايارشا منظور بوده که البته اشتباه است! اما طبري در تاريخ (ج1، ص 385) نسبتاً درست نقل کرده: اخشويرش بن کيرش. مرحوم جرجاني نيز در تفسير گازر (ج5، ص 255) به حديث نبوي و روايت حذيفه اشاره کرده است، و نيز سيد جعفر مرتضي به طور خلاصه در الصحيح من السيره (ج3، ص 41) همين معاني را آورده است. طبري در تاريخش (ج1، ص 141) چند جا از کيرش الماوذي (کوروش مادي) ياد کرده است و اينکه او بني اسرائيل را به ديارشان بازگرداند (ج1، ص 381)؛ همين طور ابن خلدون در تاريخ (ج2، ص 108). اقدام کوروش در بازسازي بيت المقدس که مسعودي- متوفاي 345 ق- در التنبيه و الاشراف (ص 171) بدان اشاره مي کند، در اشعار عربي نيز بازتاب داشته است؛ چنان که ابن سعد تميمي سمعاني- متوفاي 562 ق- در کتاب الانساب (ج5، ص 363) در اين باره نخست به ويراني بيت المقدس به دست بختنصر مي نويسد و آنگاه شعر «وافر» را نقل مي کند که: و بيت المقدس المعمور بيت ورثناه عن المتقدمينا بناه کورش الباني المعالي بأمره الله خير الآمرينا يعني: بيت المقدس، اين خانه آباد را ما از پيشينيان خود به ميراث برده ايم. کوروش – آن بنيانگذار بزرگواري ها- به دستور خداوند که بهترين فرماندهان است، آن را بنا نهاد. در تفسير نمونه (ج12، ص 29) حديثي نبوي به نقل از تفسير طبري آورده مي شود که مضمون احاديث گذشته را تأييد مي کند.محمد حميد يزدان پرست لاریجانی – پایگاه راسخون
آب حمام تعارف کردن
چیز بی ارزشی تعارف کردن
تاریخما – تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران و جهانِ باستان
پیامبر اسلام فرمودند: «چون بنی اسرائیل در روز سبت سرکشی کرد و برتری جست و پیامبران را کشت،خداوند بختنصر را بر ایشان برانگیخت تا اینکه به بیت المقدس وارد شد و در عوض خون زکریا(ع)، هفتاد هزار نفر از ایشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبیا را به اسارت گرفت و زینت آلات بیت المقدس را با خود به بابل برد.»
حذیفه می گوید: عرض کردم: «ای پیمبر خدا، بیت المقدس که در نزد خداوند مهم بود.» حضرت تأیید کردند و درباره نحوه ساختن و جواهرات به کار رفته در آن توضیح دادند و اینکه بختنصر آنها را به بابل برد و بنی اسرائیل در حالی که بینشان برخی پیامبران و پیغمبرزادگان بود، سالها عذاب کشیدند تا اینکه خداوند بر ایشان رحم آورد:
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
«… فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، یقال له کورس و کان مؤمنا، اَن سر الی بقایا بنی اسرائیل حتی تستنقذهم… : پس به یکی از پادشاهان پارس که مرد مؤمنی بود، به نام کوروش، وحی کرد که به نزد بازماندگان بنی اسرائیل برود و آزادشان سازد… فسار کورس ببنی اسرائیل و دخل بیت المقدس حتی رده الیه: کوروش چنین کرد و داخل بیت المقدس شد و زینت آلات آن را بازگرداند و بنی اسرائیل صد سال فرمانبردار خداوند بودند.
سپس دوباره به گناه بازگشتند و خدا یکی از پادشاهان روم را بر ایشان چیره گردانید که به بیت المقدس آمد و اهالی را اسیر کرد و مسجد را سوزانید و به آنها گفت: «ای بنی اسرائیل، ان عدتم فی المعاصی، عدنا علیکم فی السبائ: اگر به گناهان بازگردید، ما هم به شیوه اسیر بردن شما برمی گردیم…»(۳۸) آنگاه حضرت فرمود: «این بود بخشی از صفت زینت آلات بیت المقدس و مهدی آنها را به بیت المقدس بازمی گرداند …»
جلال الدین سیوطی درالمنثور (ج۴، ص ۱۶۵)
محمد بن جریر طبری – متوفای ۳۱ ق- در جامع البیان (ج۱۵، ص ۱۷)
ثعلبی در کتاب الکشف البیان عن تفسیر القرآن یا تفسیر ثعلبی (ج۶، ص ۷۰)
مرحوم شیخ ابوالفتوح رازی در روض الجنان (ج۱۲، ص ۱۶۳)
مرحوم جرجانی نیز در تفسیر گازر (ج۵، ص ۲۵۵) به حدیث نبوی و روایت حذیفه اشاره کرده است،
سید جعفر مرتضی به طور خلاصه در الصحیح من السیره (ج۳، ص ۴۱)
بابک زارع هستم | از ایام کودکی علاقه بخصوصی به تاریخ (بخصوص تاریخ ایران) داشتم | امیدوارم با مطالبی که با دیگر دوستان در سایت تاریخما قرار میدهیم مثمر ثمر واقع شود.
نام این زن درتاریخ میدرخشد.
لوحهای گلی هخامنشیان
راه شاهی هخامنشی و جاده ابریشم
نقش رجب
قرآن بیرمنگام، قدیمیترین قرآن در جهان
نقش رستم
بسیار عالی
درود
نقد بر این گفتار:
– اشکال در سند روایت: این روایت، سلسله سند ندارد و از سوی اهل بیت نیز نقل نشده است و اگر به متن روایت دقت کنیم درمییابیم که این مطلب به طرز عجیبی شباهت به داستانپردازیهای کاهنان یهود دارد. چنین روایاتی برای شیعه ارزشی ندارد. چون به دلایلی که در ادامه گفته میشود به روشنی جزو جعلیات عصر بنی امیه و بنی عباس است که به دروغ به حذیفه و پیامبر نسبت دادند. حتی اهل سنت هم دیگر به چنین روایاتی اهمیتی نمیدهند. چه اینکه ابن حجر عسقلانی از قول احمد بن حنبل میگوید: «ثلاثه کتب لیس لها أصول وهو المغازی والتفسیر والملاحم.[۴] سه دسته کتابها هستند که هیچ مبنای (صحیحی) ندارند. کُتُب مغازی (که حاوی حوادث جنگها هستند)، کتب تفسیر و کتب ملاحم (یعنی کتابهایی که حاوی توضیح پیرامون فتنهها هستند)». در ادامه نیز میگوید که این کتابها پر از اسرائیلیات و روایات جعلی هستند که افراد نفوذی در منابع اسلامی وارد کردند.
– اشکال در محتوای روایت: ایراداتی در محتوای این روایت وجود دارد که جعلی بودن آن را کاملاً روشن میسازد. برای مثال آمده است که بختنصر (نبوکدنسر) پادشاه سرزمین پارس بود! این در حالی است که ابداً چنین چیزی صحیح نیست. همچنین آمده است که یهوه (خدای یهود) نبوکدنصر را فرستاد تا به انتقام خون یحیی بن زکریا، هفتادهزار یهودی را بکشد! و کورش هم صدسال بعد برای آزادی این یهودیان قیام کرد! این در حالی است که یحیی بن زکریا (علیهما السلام) حداقل ۵۰۰-۶۰۰ سال پس از نبوکدنصر و کورش متولد شد. یعنی در آن زمان اصلاً یحیی (علیه السلام) متولد نشده بود که کشته شود و خدا به انتقام خون او نبوکدنصر را بر یهودیان مسلط کند! این مسئله به روشنی نشان میدهد که این روایت جعلی است.
دیگر ایراد محتوایی این روایت این است که گفته شد معبد سلیمان در بیت المقدس (اورشلیم) از یاقوت و طلا ساخته شد! روشن است که برای ساخت بنایی با آن عظمت و وسعت، به هزاران تُن خشت و مصالِح نیاز بود و محال است که این مواد از طلا و جواهر بوده باشد، و امروزه نیز هیچ نشانی از آن نیست. همانطور که وجود چنین چیزی در ۲۵۰۰ سال پیش نیز امری محال بود.
– اشکال بر مؤمن بودن کورش! در این باره نیز اسناد و مدارک و یافتههای باستانشناسی آنقدر فراوان است که یکتاپرست بودن کورش را نقض میکند.[۵]
پینوشت:
[۱]. برخی از باستانگرایان کوشیدند که در اقدامی عجیب و کودکانه، شخصیتهای شاهنامه از جمله کیخسرو و فریدون را به کورش تطبیق دهند! لیکن چنین دیدگاهی واقعاً نابخردانه بوده و غلط بودنش روشن است. بنگرید به: «سخن اوستا و ناکامی باستانگرایان در تطبیق اسطورهها با کورش».
[۲]. ابواسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبى نیشابورى، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ه.ق، ج ۶، ص ۶۹-۷۰
جلال الدین سیوطى، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى، ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۴، ص ۱۶۵
[۳]. ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، مشهد: بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، ۱۴۰۸ ه.ق، ج ۱۲، ص ۱۶۳-۱۶۴
[۴]. ابن حجر العسقلانی، لسان المیزان، ج ۱، ص ۱۲، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت.
[۵]. «کورش هخامنشی و پرستش مردوک»، «هخامنشیان و بعل!»
با این پی نوشت پنجمت معلوم شد چه حرف های جاهلانه ای میزنی
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
Save my name, email, and website in this browser for the next time I comment.
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
Δdocument.getElementById( “ak_js” ).setAttribute( “value”, ( new Date() ).getTime() );
گردشگری
جدیدترین شرایط سفر به شهرهای توریستی ایران در ایام کرونا
بهترین جاهای عکاسی تهران بیشتر بشناسید!
بهترین رستوران های ژنو کدامند؟
بهترین مکان های خرید در مشهد کدامند؟
با بهترین هتل های خرمشهر آشنا شوید!
آشنایی با بهترین هتل های لاس وگاس
معرفی بهترین هتل های یوآل آنتالیا
بهترین جاهای کرمانشاه را بیشتر بشناسید!
بهترین جاهای عکاسی در ایران را بیشتر بشناسید!
تازهها
در مورد کلبه آناناس رامسر بیشتر بدانید
ببینید | بازسازی صورت فراعنه مصر باستان به صورت مجازی
دانلود کتاب نیمه تاریک وجود نوشته دبی فورد
خوراکیهایی که از دوره قاجار، ایرانی شدند/ «سیبزمینی» و «گوجه فرنگی»…
مهمترین رویدادهای تاریخی بیستوهفتم دی
داستان مهاجرت به کبک و انتاریو کانادا
استاندارد کابل کشی شبکه های کامپیوتری
نام این زن درتاریخ میدرخشد.
دانلود کتاب معنی زندگی نوشته ویل دورانت
دانلود کامل کتاب مدیریت استراتژیک فرد آر دیوید
دانلود کتاب مدار منطقی موریس مانو ترجمه فارسی
جزییات تازه کشف ((زرتشت))بر روی یک کتیبه
بلوکارت آلمان | راهنمای جامع دریافت بلوکارت آلمان
دانلود کتاب قدرت ضمیر ناخودآگاه ژوزف مورفی
معماری خیره کننده عالی قاپویادگار دوره صفوی
محبوبترین های هفته
عمانِ؛ کشور زیباییها
بررسی انواع کرکره برقی و بهترین سرویس تعمیرات کرکره برقی در ایران
آثار سعدی
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ
روایت یک شاهد عینی از تبریز زیر علم فرقهی دموکرات، شمارهی ۱۱، یکشنبه ۲ دی ۱۳۲۴: امر شده است که تابلوهای مغازهها از…
تکثیرکاران ، ارزانترین ارائه دهنده خدمات دانشجویی
ازدواج با محارم در دین زرتشتی
آثار تاریخی زنجان
نیاکان باستانی کردها و لرها و ترک های آذربایجان
پایتخت حکومت هخامنشیان کجا بوده است؟
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
از کوروش بزرگ حداقل در تفاسیر قرآنی مربوط به دو واقعه یا دو سوره مختلف یاد شدهاست.
در قران از کوروش باعنوان ذوالقرنین نام برده شدهاست.
اول در داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف و دوم در سوره اسراء آمدهاست:
و از تو دربارهٔ ذوالقرنین میپرسند. بگو: برای شما از او چیزی میخوانم. (۸۳)
ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (۸۴)
او نیز راه را پی گرفت. (۸۵)
تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمهای گِلآلود و سیاه غروب میکند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم: ای ذو القرنین، میخواهی عقوبتشان کن و میخواهی با آنها به نیکی رفتار کن. (۸۶)
گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش میبرند تا او نیز به سختی عذابش کند. (۸۷)
و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند، اجری نیکو دارد؛ و دربارهٔ او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸)
باز هم راه را پی گرفت. (۸۹)
تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع میکند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار ندادهایم. (۹۰)
چنین بود؛ و ما بر احوال او احاطه داریم. (۹۱)
باز هم راه را پی گرفت. (۹۲)
تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمیفهمند. (۹۳)
گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد میکنند. میخواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟ (۹۴)
گفت: آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی دادهاست بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید، تا میان شما و آنها سدی برآورم. (۹۵)
برای من تکههای آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد، گفت: بدمید. تا آن آهن را بگداخت؛ و گفت: مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. (۹۶)
نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند. (۹۷)
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
گفت: این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد، آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است. (۹۸)[۴]
دربارهٔ شخصیت حقیقی ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد.
کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی، چین شی هوان، یکی از ملوک حمیر گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی، دربارهٔ آنها بررسیهایی انجام شدهاست. ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف دلایل استواری آوردهاست که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.[۵]
شماری از فقیههای معاصر شیعه نیز کوروش را «ذوالقرنین» میدانند. علامه طباطبایی، صانعی و مرتضی مطهری از معتقدان این نظر هستند.[۶] در کتاب تفسیر نمونه، نوشتهٔ ناصر مکارم شیرازی نوشتهشده، از آن جهت به کوروش، ذوالقرنین میگفتند که شرق و غرب مال او بود.
ابوکلام بیشتر بر موضوع نقشبرجستهٔ انسان بالدار یکی از ستونهای بازمانده از کاخ بارعام در پاسارگاد است تأکید علمی دارد.[۷] دربارهٔ این نقش، تفسیرهای بسیاری انجام شدهاست که ابوکلام این نقش را، ذوالقرنین میداند.
ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف و با استناد به وجود احادیث و روایاتی در مورد کوروش دلایلی آوردهاست که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.[۸][۹] علامه طباطبایی دربارهٔ ذوالقرنین دانستن کوروش چنین نوشتهاست که «هر چند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست، بلکه از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشنتر و قابل قبولتر است.» در تفسیر نمونه از نظریهٔ انطباق کوروش با ذوالقرنین به عنوان نظریهٔ برتر یاد شدهاست و بر تأیید این نظریه در تفسیر من هدی القرآن، تفسیر الفرقان و تفسیر المنیر اشاره شدهاست. در تفسیر المنیر با قاطعیت، ذوالقرنین، همان کوروش دانسته شده که دو طرف جهان را گشت و احتمالاً به خاطر شجاعتش به ذوالقرنین ملقب شد.[۱۰]
ابوالکلام آزاد یکی از کسانیست که کوروش را ذوالقرنین مذکور در قرآن میداند و معتقد است که ذوالقرنین ذکرشده در قرآن، کوروش است. استدلالات آزاد را میتوان بهصورت زیر خلاصه کرد:
.[۱۱]
بعد از عبد المنعم النمر مهمترین شخصیت علمی و مذهبی جهان عرب صابر صالح زغلول در سال ۲۰۱۱ کتاب بسیار مفصل ۳۲۷ صفحهای نوشته که دارالکتاب العربی للنشر و التوزیع – القاهرة آن را توزیع کردهاست. تحت عنوان :”مؤسس الدولة الفارسیة و أبو إیران؛ حیاته و فتوحاته وهل هو ذوالقرنین” پایهگذار دولت پارس و پدر ایران- زندگی و پیروزیهایش و پایان کار آیا او ذو القرنین است؟” متفکر بزرگ جهان عرب نظرات مختلف راجع به ذوالقرنین را بیان نموده و از جمله به نگر و دیدگاه – ابوالکلام آزاد و عبد المنعم النمر و الشیخ الشعراوی میپردازد و نتیجه میگیرد که دیدگاه ابوکلام آزاد به واقعیت نزدیک تر است. نکته مهم اینکه تا کنون نظر شیخ الشعراوی در مورد ذو القرنین بودن کوروش از دید عربها مخفی نگه داشته شدهاست.
علاوه بر ایههای مربوط به ذو القرنین در تفسیر آیههای ۴ تا ۸ سوره اسراء که پیرامون بنی اسرائیل است نام کوروش در احادیث نبوی در تفسیر این آیات بکار رفتهاست در قرآن آمده که بنی اسرائیل دو بار فساد خواهد کرد، «و قضینا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًا کَبِیرًا…»
در مورد کوروش یا کوروس در کتب اسلامی اعم از تاریخی یا تفسیر قرانی یا اشعار عربی هم روایت شدهاست اما کمتر کسی به آن توجه کردهاست. از جمله حدیث پیامبر اسلام در تمجید از کوروش که در تفسیر سوره اسرا آیه ۶ از پیامبر اسلام نقل شدهاست: فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، یقال له کورس و کان مؤمنا.
جلال الدین سیوطی از عالمان بزرگ اسلامی(۹۱۱ ق- در درالمنثور (ج۴، ص۱۶۵) به نقل از ابن جریر از حذیفه ابن الیمان صحابی پیامبر اسلام میآورد که محمد گفت: «چون بنی اسرائیل در روز سبت سرکشی کرد و برتری جست و پیامبران را کشت، خداوند بختنصر را بر ایشان برانگیخت تا اینکه به بیتالمقدس وارد شد و در عوض خون زکریا، هفتاد هزار نفر از ایشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبیا را به اسارت گرفت و زینت آلات بیتالمقدس را با خود به بابل برد.»
حذیفه میگوید: عرض کردم: «ای پیمبر خدا، بیتالمقدس که در نزد خداوند مهم بود.» تأیید کردند و دربارهٔ نحوه ساختن و جواهرات به کار رفته در آن توضیح دادند و اینکه بختنصر آنها را به بابل برد و بنی اسرائیل در حالی که بینشان برخی پیامبران و پیغمبرزادگان بود، سالها عذاب کشیدند تا اینکه خداوند به وسیلهٔ کوروش مَلِک فارس بر ایشان رحم آورد:
«… فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، یقال له کورس و کان مؤمنان، اَن سر الی بقایا بنی اسرائیل حتی تستنقذهم…: پس به یکی از پادشاهان پارس که مرد مؤمنی بود، به نام کوروش، وحی کرد که به نزد بازماندگان بنی اسرائیل برود و آزادشان سازد… فسار کورس ببنی اسرائیل و دخل بیتالمقدس حتی رده الیه: کوروش چنین کرد و داخل بیتالمقدس شد و زینت آلات آن را بازگرداند و بنی اسرائیل صد سال فرمانبردار خداوند بودند. تا دوباره به گناه بازگشتند.[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵]
نامها و صفات بیان شده در قرآن
اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روحالأمین) و روحالقُدُس • عِزرائیل (مَلَکُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح
اِبلیس یا شَیطان • عِفریت
حورٌ عین • غِلمان و وِلدان
آدم • اِبراهیم (خلیلالله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیحالله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روحالله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیمالله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)
اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون
ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم
آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آلیاسین) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آلفرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)
آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان
ابرهه • بُختُنَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)
ابولَهَب • زید بن حارثه
اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)
ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)
اُمّجَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب
اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنیاسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج
ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنیهاشم • عمالقه
اسباط • اسباط بنیاسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهلبیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنیاسرائیل
آلابراهیم • آلداوود • آلعمران • آللوط • آلموسی و آلهارون • آلیعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم
اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزبالله • قبطیان (آلفرعون، قوم فرعون)
اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)
اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّالقریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ
انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بینالنهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان
بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد
اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد
ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان
الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون
بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)
حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یومالدار
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
از کوروش بزرگ حداقل در تفاسیر قرآنی مربوط به دو واقعه یا دو سوره مختلف یاد شدهاست.
در قران از کوروش باعنوان ذوالقرنین نام برده شدهاست.
اول در داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف و دوم در سوره اسراء آمدهاست:
و از تو دربارهٔ ذوالقرنین میپرسند. بگو: برای شما از او چیزی میخوانم. (۸۳)
ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (۸۴)
او نیز راه را پی گرفت. (۸۵)
تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمهای گِلآلود و سیاه غروب میکند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم: ای ذو القرنین، میخواهی عقوبتشان کن و میخواهی با آنها به نیکی رفتار کن. (۸۶)
گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش میبرند تا او نیز به سختی عذابش کند. (۸۷)
و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند، اجری نیکو دارد؛ و دربارهٔ او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸)
باز هم راه را پی گرفت. (۸۹)
تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع میکند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار ندادهایم. (۹۰)
چنین بود؛ و ما بر احوال او احاطه داریم. (۹۱)
باز هم راه را پی گرفت. (۹۲)
تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمیفهمند. (۹۳)
گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد میکنند. میخواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟ (۹۴)
گفت: آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی دادهاست بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید، تا میان شما و آنها سدی برآورم. (۹۵)
برای من تکههای آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد، گفت: بدمید. تا آن آهن را بگداخت؛ و گفت: مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. (۹۶)
نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند. (۹۷)
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
گفت: این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد، آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است. (۹۸)[۴]
دربارهٔ شخصیت حقیقی ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد.
کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی، چین شی هوان، یکی از ملوک حمیر گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی، دربارهٔ آنها بررسیهایی انجام شدهاست. ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف دلایل استواری آوردهاست که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.[۵]
شماری از فقیههای معاصر شیعه نیز کوروش را «ذوالقرنین» میدانند. علامه طباطبایی، صانعی و مرتضی مطهری از معتقدان این نظر هستند.[۶] در کتاب تفسیر نمونه، نوشتهٔ ناصر مکارم شیرازی نوشتهشده، از آن جهت به کوروش، ذوالقرنین میگفتند که شرق و غرب مال او بود.
ابوکلام بیشتر بر موضوع نقشبرجستهٔ انسان بالدار یکی از ستونهای بازمانده از کاخ بارعام در پاسارگاد است تأکید علمی دارد.[۷] دربارهٔ این نقش، تفسیرهای بسیاری انجام شدهاست که ابوکلام این نقش را، ذوالقرنین میداند.
ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف و با استناد به وجود احادیث و روایاتی در مورد کوروش دلایلی آوردهاست که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.[۸][۹] علامه طباطبایی دربارهٔ ذوالقرنین دانستن کوروش چنین نوشتهاست که «هر چند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست، بلکه از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشنتر و قابل قبولتر است.» در تفسیر نمونه از نظریهٔ انطباق کوروش با ذوالقرنین به عنوان نظریهٔ برتر یاد شدهاست و بر تأیید این نظریه در تفسیر من هدی القرآن، تفسیر الفرقان و تفسیر المنیر اشاره شدهاست. در تفسیر المنیر با قاطعیت، ذوالقرنین، همان کوروش دانسته شده که دو طرف جهان را گشت و احتمالاً به خاطر شجاعتش به ذوالقرنین ملقب شد.[۱۰]
ابوالکلام آزاد یکی از کسانیست که کوروش را ذوالقرنین مذکور در قرآن میداند و معتقد است که ذوالقرنین ذکرشده در قرآن، کوروش است. استدلالات آزاد را میتوان بهصورت زیر خلاصه کرد:
.[۱۱]
بعد از عبد المنعم النمر مهمترین شخصیت علمی و مذهبی جهان عرب صابر صالح زغلول در سال ۲۰۱۱ کتاب بسیار مفصل ۳۲۷ صفحهای نوشته که دارالکتاب العربی للنشر و التوزیع – القاهرة آن را توزیع کردهاست. تحت عنوان :”مؤسس الدولة الفارسیة و أبو إیران؛ حیاته و فتوحاته وهل هو ذوالقرنین” پایهگذار دولت پارس و پدر ایران- زندگی و پیروزیهایش و پایان کار آیا او ذو القرنین است؟” متفکر بزرگ جهان عرب نظرات مختلف راجع به ذوالقرنین را بیان نموده و از جمله به نگر و دیدگاه – ابوالکلام آزاد و عبد المنعم النمر و الشیخ الشعراوی میپردازد و نتیجه میگیرد که دیدگاه ابوکلام آزاد به واقعیت نزدیک تر است. نکته مهم اینکه تا کنون نظر شیخ الشعراوی در مورد ذو القرنین بودن کوروش از دید عربها مخفی نگه داشته شدهاست.
علاوه بر ایههای مربوط به ذو القرنین در تفسیر آیههای ۴ تا ۸ سوره اسراء که پیرامون بنی اسرائیل است نام کوروش در احادیث نبوی در تفسیر این آیات بکار رفتهاست در قرآن آمده که بنی اسرائیل دو بار فساد خواهد کرد، «و قضینا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًا کَبِیرًا…»
در مورد کوروش یا کوروس در کتب اسلامی اعم از تاریخی یا تفسیر قرانی یا اشعار عربی هم روایت شدهاست اما کمتر کسی به آن توجه کردهاست. از جمله حدیث پیامبر اسلام در تمجید از کوروش که در تفسیر سوره اسرا آیه ۶ از پیامبر اسلام نقل شدهاست: فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، یقال له کورس و کان مؤمنا.
جلال الدین سیوطی از عالمان بزرگ اسلامی(۹۱۱ ق- در درالمنثور (ج۴، ص۱۶۵) به نقل از ابن جریر از حذیفه ابن الیمان صحابی پیامبر اسلام میآورد که محمد گفت: «چون بنی اسرائیل در روز سبت سرکشی کرد و برتری جست و پیامبران را کشت، خداوند بختنصر را بر ایشان برانگیخت تا اینکه به بیتالمقدس وارد شد و در عوض خون زکریا، هفتاد هزار نفر از ایشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبیا را به اسارت گرفت و زینت آلات بیتالمقدس را با خود به بابل برد.»
حذیفه میگوید: عرض کردم: «ای پیمبر خدا، بیتالمقدس که در نزد خداوند مهم بود.» تأیید کردند و دربارهٔ نحوه ساختن و جواهرات به کار رفته در آن توضیح دادند و اینکه بختنصر آنها را به بابل برد و بنی اسرائیل در حالی که بینشان برخی پیامبران و پیغمبرزادگان بود، سالها عذاب کشیدند تا اینکه خداوند به وسیلهٔ کوروش مَلِک فارس بر ایشان رحم آورد:
«… فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، یقال له کورس و کان مؤمنان، اَن سر الی بقایا بنی اسرائیل حتی تستنقذهم…: پس به یکی از پادشاهان پارس که مرد مؤمنی بود، به نام کوروش، وحی کرد که به نزد بازماندگان بنی اسرائیل برود و آزادشان سازد… فسار کورس ببنی اسرائیل و دخل بیتالمقدس حتی رده الیه: کوروش چنین کرد و داخل بیتالمقدس شد و زینت آلات آن را بازگرداند و بنی اسرائیل صد سال فرمانبردار خداوند بودند. تا دوباره به گناه بازگشتند.[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵]
نامها و صفات بیان شده در قرآن
اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روحالأمین) و روحالقُدُس • عِزرائیل (مَلَکُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح
اِبلیس یا شَیطان • عِفریت
حورٌ عین • غِلمان و وِلدان
آدم • اِبراهیم (خلیلالله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیحالله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روحالله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیمالله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)
اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون
ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم
آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آلیاسین) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آلفرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)
آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان
ابرهه • بُختُنَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)
ابولَهَب • زید بن حارثه
اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)
ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)
اُمّجَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب
اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنیاسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج
ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنیهاشم • عمالقه
اسباط • اسباط بنیاسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهلبیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنیاسرائیل
آلابراهیم • آلداوود • آلعمران • آللوط • آلموسی و آلهارون • آلیعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم
اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزبالله • قبطیان (آلفرعون، قوم فرعون)
اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)
اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّالقریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ
انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بینالنهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان
بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد
اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد
ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان
الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون
بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)
حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یومالدار
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
از کوروش بزرگ حداقل در تفاسیر قرآنی مربوط به دو واقعه یا دو سوره مختلف یاد شدهاست.
در قران از کوروش باعنوان ذوالقرنین نام برده شدهاست.
اول در داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف و دوم در سوره اسراء آمدهاست:
و از تو دربارهٔ ذوالقرنین میپرسند. بگو: برای شما از او چیزی میخوانم. (۸۳)
ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (۸۴)
او نیز راه را پی گرفت. (۸۵)
تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمهای گِلآلود و سیاه غروب میکند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم: ای ذو القرنین، میخواهی عقوبتشان کن و میخواهی با آنها به نیکی رفتار کن. (۸۶)
گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش میبرند تا او نیز به سختی عذابش کند. (۸۷)
و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند، اجری نیکو دارد؛ و دربارهٔ او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸)
باز هم راه را پی گرفت. (۸۹)
تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع میکند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار ندادهایم. (۹۰)
چنین بود؛ و ما بر احوال او احاطه داریم. (۹۱)
باز هم راه را پی گرفت. (۹۲)
تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمیفهمند. (۹۳)
گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد میکنند. میخواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟ (۹۴)
گفت: آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی دادهاست بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید، تا میان شما و آنها سدی برآورم. (۹۵)
برای من تکههای آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد، گفت: بدمید. تا آن آهن را بگداخت؛ و گفت: مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. (۹۶)
نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند. (۹۷)
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
گفت: این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد، آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است. (۹۸)[۴]
دربارهٔ شخصیت حقیقی ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد.
کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی، چین شی هوان، یکی از ملوک حمیر گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی، دربارهٔ آنها بررسیهایی انجام شدهاست. ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف دلایل استواری آوردهاست که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.[۵]
شماری از فقیههای معاصر شیعه نیز کوروش را «ذوالقرنین» میدانند. علامه طباطبایی، صانعی و مرتضی مطهری از معتقدان این نظر هستند.[۶] در کتاب تفسیر نمونه، نوشتهٔ ناصر مکارم شیرازی نوشتهشده، از آن جهت به کوروش، ذوالقرنین میگفتند که شرق و غرب مال او بود.
ابوکلام بیشتر بر موضوع نقشبرجستهٔ انسان بالدار یکی از ستونهای بازمانده از کاخ بارعام در پاسارگاد است تأکید علمی دارد.[۷] دربارهٔ این نقش، تفسیرهای بسیاری انجام شدهاست که ابوکلام این نقش را، ذوالقرنین میداند.
ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف و با استناد به وجود احادیث و روایاتی در مورد کوروش دلایلی آوردهاست که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.[۸][۹] علامه طباطبایی دربارهٔ ذوالقرنین دانستن کوروش چنین نوشتهاست که «هر چند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست، بلکه از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشنتر و قابل قبولتر است.» در تفسیر نمونه از نظریهٔ انطباق کوروش با ذوالقرنین به عنوان نظریهٔ برتر یاد شدهاست و بر تأیید این نظریه در تفسیر من هدی القرآن، تفسیر الفرقان و تفسیر المنیر اشاره شدهاست. در تفسیر المنیر با قاطعیت، ذوالقرنین، همان کوروش دانسته شده که دو طرف جهان را گشت و احتمالاً به خاطر شجاعتش به ذوالقرنین ملقب شد.[۱۰]
ابوالکلام آزاد یکی از کسانیست که کوروش را ذوالقرنین مذکور در قرآن میداند و معتقد است که ذوالقرنین ذکرشده در قرآن، کوروش است. استدلالات آزاد را میتوان بهصورت زیر خلاصه کرد:
.[۱۱]
بعد از عبد المنعم النمر مهمترین شخصیت علمی و مذهبی جهان عرب صابر صالح زغلول در سال ۲۰۱۱ کتاب بسیار مفصل ۳۲۷ صفحهای نوشته که دارالکتاب العربی للنشر و التوزیع – القاهرة آن را توزیع کردهاست. تحت عنوان :”مؤسس الدولة الفارسیة و أبو إیران؛ حیاته و فتوحاته وهل هو ذوالقرنین” پایهگذار دولت پارس و پدر ایران- زندگی و پیروزیهایش و پایان کار آیا او ذو القرنین است؟” متفکر بزرگ جهان عرب نظرات مختلف راجع به ذوالقرنین را بیان نموده و از جمله به نگر و دیدگاه – ابوالکلام آزاد و عبد المنعم النمر و الشیخ الشعراوی میپردازد و نتیجه میگیرد که دیدگاه ابوکلام آزاد به واقعیت نزدیک تر است. نکته مهم اینکه تا کنون نظر شیخ الشعراوی در مورد ذو القرنین بودن کوروش از دید عربها مخفی نگه داشته شدهاست.
علاوه بر ایههای مربوط به ذو القرنین در تفسیر آیههای ۴ تا ۸ سوره اسراء که پیرامون بنی اسرائیل است نام کوروش در احادیث نبوی در تفسیر این آیات بکار رفتهاست در قرآن آمده که بنی اسرائیل دو بار فساد خواهد کرد، «و قضینا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًا کَبِیرًا…»
در مورد کوروش یا کوروس در کتب اسلامی اعم از تاریخی یا تفسیر قرانی یا اشعار عربی هم روایت شدهاست اما کمتر کسی به آن توجه کردهاست. از جمله حدیث پیامبر اسلام در تمجید از کوروش که در تفسیر سوره اسرا آیه ۶ از پیامبر اسلام نقل شدهاست: فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، یقال له کورس و کان مؤمنا.
جلال الدین سیوطی از عالمان بزرگ اسلامی(۹۱۱ ق- در درالمنثور (ج۴، ص۱۶۵) به نقل از ابن جریر از حذیفه ابن الیمان صحابی پیامبر اسلام میآورد که محمد گفت: «چون بنی اسرائیل در روز سبت سرکشی کرد و برتری جست و پیامبران را کشت، خداوند بختنصر را بر ایشان برانگیخت تا اینکه به بیتالمقدس وارد شد و در عوض خون زکریا، هفتاد هزار نفر از ایشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبیا را به اسارت گرفت و زینت آلات بیتالمقدس را با خود به بابل برد.»
حذیفه میگوید: عرض کردم: «ای پیمبر خدا، بیتالمقدس که در نزد خداوند مهم بود.» تأیید کردند و دربارهٔ نحوه ساختن و جواهرات به کار رفته در آن توضیح دادند و اینکه بختنصر آنها را به بابل برد و بنی اسرائیل در حالی که بینشان برخی پیامبران و پیغمبرزادگان بود، سالها عذاب کشیدند تا اینکه خداوند به وسیلهٔ کوروش مَلِک فارس بر ایشان رحم آورد:
«… فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، یقال له کورس و کان مؤمنان، اَن سر الی بقایا بنی اسرائیل حتی تستنقذهم…: پس به یکی از پادشاهان پارس که مرد مؤمنی بود، به نام کوروش، وحی کرد که به نزد بازماندگان بنی اسرائیل برود و آزادشان سازد… فسار کورس ببنی اسرائیل و دخل بیتالمقدس حتی رده الیه: کوروش چنین کرد و داخل بیتالمقدس شد و زینت آلات آن را بازگرداند و بنی اسرائیل صد سال فرمانبردار خداوند بودند. تا دوباره به گناه بازگشتند.[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵]
نامها و صفات بیان شده در قرآن
اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روحالأمین) و روحالقُدُس • عِزرائیل (مَلَکُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح
اِبلیس یا شَیطان • عِفریت
حورٌ عین • غِلمان و وِلدان
آدم • اِبراهیم (خلیلالله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیحالله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روحالله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیمالله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)
اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون
ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم
آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آلیاسین) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آلفرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)
آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان
ابرهه • بُختُنَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)
ابولَهَب • زید بن حارثه
اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)
ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)
اُمّجَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب
اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنیاسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج
ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنیهاشم • عمالقه
اسباط • اسباط بنیاسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهلبیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنیاسرائیل
آلابراهیم • آلداوود • آلعمران • آللوط • آلموسی و آلهارون • آلیعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم
اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزبالله • قبطیان (آلفرعون، قوم فرعون)
اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)
اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّالقریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ
انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بینالنهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان
بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد
اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد
ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان
الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون
بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)
حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یومالدار
سلام بر شما. خوانندۀ گرامی ضمن تشکر از توجه شما به این وبلاگ، در کنار این مطلب چندمطلب دیگر را نیز، برای مطالعه به شما پیشنهاد می کنیم:
آیا کوروش بنیانگذار حقوق بشر است؟
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
به کوروش چه خواهیم گفت اگر سر برآرد ز خاک؟
پاسخ به یک پرسش در مورد صلح دوستی کوروش
جملات و سخنان زیبا که کوروش نقل می کنند (بررسی سرقتهای ادبی وطن پرستهای باستانگرا)
نقد ماتیاس شولتس بر منشور حقوق بشر کوروش
تذکر مهم: در این پست تنها بر آنیم، که به تحلیلی تاریخی از یک ادعا در مورد تاریخ بپردازیم. ما نمی گوییم که کوروش هخامنشی نسبت به شاهان معاصر خود، مهربانتر نبوده است، بلکه می گوییم نباید از او بت ساخت یا او را مانند یک قدیس بالا برد. ما قبول داریم که کوروش بر اساس آنچه تاریخ نشان می دهد نسبت به سایر شاهان مهربانتر بود، ولی نباید فراموش کرد همین کوروش با جنگ افروزیهایش، استقلال بسیاری از ملل را گرفت و تمدنهای متعدّدی را منقرض کرد، و انسانهای بسیاری در جنگهایی که کوروش هخامنشی به راه انداخت کشته شدند، در حالی که تا آن زمان، چنان جنگ افروزیهای عظیمی را در تاریخ سراغ نداریم. حرف ما این است که از شخصیتهای بزرگ تاریخ، نباید بت ساخت و باید عیوبشان را در کنار خوبیهایشان دید. برخی افراد به ما تهمت می زنند که با کوروش و ایران باستان دشمنی داریم، ولی این سخن تهمتی بی پایه و اساس است و ما هیچ دشمنی با کوروش و تاریخ باستان نداریم، بلکه با بت سازی مخالفیم.
فهرست مطالب به قرار ذیل خواهد بود:
آیا اساساً ذو القرنین، یک پیامبر است؟
آیا کوروش هخامنشی، آنطور که تاریخ ذکر کرده است، انسان صالحی بوده است؟
آیا کوروش موحد بوده است؟
پاسخ به چند شبهه:
آیا کوروش در منابع یهودی هم ذوالقرنین نامیده شده است؟
روز کوروش بزرگ
پیش
از آغاز بحث باید خدمت دوستان عزیزم عرض کنم که نظرات علامه طباطبایی و
سایر مفسرین بزرگوار برای ما در زمینه تفسیر قرآن بسیار معتبر است و اگر با
سایر تفسیرها در تعارض نباشد قبولش الزامی است، اما مرحوم علامه طباطبایی
نه یک مورخ بودند و نه معصوم که بخواهیم تحقیق تاریخی ایشان را از بیخ و بن
صحیح بدانیم. باید تمام برداشتهای تاریخی از اسناد دسته اول تاریخی و نه
نوشتجات جناب ابوکلام که قرنها با ماجرا فاصله داشته اند بیان شود؛ که
مرحوم علامه احتمالا بخاطر عدم دسترسی موفق به این کار نشده اند. ما در
ادامه بحثمان بر اساس اسناد دسته اول و کهنترین نوشتجات در مورد کوروش به
بررسی خواهیم پرداخت. بنده از اصلی ترین اسناد یعنی تواریخ هرودوت، کتزیاس و
کزنفون برای شما مطلب میاورم که نزدیکترین افراد به اصل ماجرا هستند و
همچنین کتیبه های به دست آمده.
استدلال کسانی که میگویند کوروش پیامبر است اینچنین است:
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
اینها نقدهای من است بر استدلال این دوستان عرض میکنم:
آیا اساسا” ذوالقرنین یک پیامبر بوده است؟
باید توجه شما را به این مسئله جلب کنم که در بشر بودن و پیامبری ذوالقرنین اختلاف نظر است. توجه شما را به بخشی از مقاله سایت درگاه در این مورد جلب میکنم:
مفسران
نظرات مختلفی ابراز داشتهاند، طبق بیان علامه طباطبایی (در تفسیرالمیزان،
ج 13، ص 398) در برخی از روایات وی از جنس بشرمعرفی شده و دربعضی دیگر که
فرشتهای آسمانی دانسته شده است، (ر.ک: سیوطی، تفسیر درالمنثور، ج 4، ص 265
و ابن کثیر، بدایه و نهایه، ج 2، ص 103)
جاحظمینویسد: «مادر وی از جنس بشر و پدرش از ملائکه بوده است»، (الحیوان). بههر حال عموم مفسران بر این عقیدهاند که او از جنس بشر است.
در بسیاری از روایات آمده که او پیامبر نبود، بلکه بنده صالحی بود، (ر.ک: تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 294 و 295)؛ گرچه در بعضی دیگر آمده که محدث بوده است؛یعنی، ملائکه با او گفت و گو میکردهاند، (ر.ک:سیوطی، تفسیر در المنثور، ج 4، ص 264)
برخی
از مفسران نیز از تعبیر «قلنا» (ما گفتیم) نبوت او رااستفاده کردهاند
(فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 21، ص 167؛ آلوسی، تفسیر روحالمعانی، ج 16، ص 34)
امّا
چنان که علامه طباطبایی به آن اشاره کرده،احتمال بیان شده درست نیست؛ زیرا
این احتمال نیز وجود دارد که منظور ازاین جمله، الهام قلبی باشد که در
مورد غیر پیغمبران نیز وجود داشته، و یامکالمه خدا با ذوالقرنین به وسیله
پیغمبری صورت گرفته است؛ زیرا قول خداونه اعمّ از وحی مختص به نبوت است،
(المیزان، ج 13، ص 388)
فرمایش علامه طباطبایی که سند اصلی دوستانی است که فکر میکنند ذوالقرنین پیامبر است در ترجمه المیزان، ج13 صفحه 500 چنین است:
جمله”
قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ …” دلالت ندارد بر اینکه ذى القرنین
پیغمبرى بوده که به وى وحى مىشده، چون همانطورى که گفتیم قول خدا اعم از
وحى مختص به نبوت است. جمله” ثُمَّ یُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ
…” از آنجا که نسبت به خداى تعالى در سیاق غیبت آمده خالى از اشعار به
این معنا نیست که مکالمه خدا با ذو القرنین به توسط پیغمبرى که همراه وى
بوده صورت گرفته، و در حقیقت سلطنت از او نظیر سلطنت طالوت در بنى اسرائیل
بوده که با اشاره پیغمبر معاصرش و هدایت او کار مىکرده.
پس
تا اینجای کار پیامبر بودن ذوالقرنین امری ضعیف و بعید به نظر میرسد و
اکثر روایات و نظر مرحوم علامه طباطبایی نیز همین است که ایشان عبدی صالح
بوده اند. پس این نظر که کوروش پیامبر بوده است حتی از دیدگاه علامه
طباطبایی که ادعا میفرمایند که ذوالقرنین همان کوروش است مردود است.
آیا کوروش هخامنشی، آنطور که تاریخ ذکر کرده است، انسانی صالح بوده است؟
مرحوم
علامه طباطبایی ادعا میفرمایند که ذوالقرنین که از دید ایشان فردی صالح
نیز بوده است، همان کوروش است. نظر به اینکه علامه یک مورخ نبوده اند و به
اسناد دسته اول نیز دسترسی نداشته اند باید عرض کنم که به نظر من ایشان در
این برداشت خود دچار خطا شده اند.
نظرات مورخین عهد باستان
کتزیاس
تأکید بر رذالت کوروش دارد و هرودوت او را میستاید. ما از سخنان هرودوت
نیز چیزهایی برایتان نقل میکنیم که صالح بودن کوروش را زیر سؤال ببرد ولی
عجالتا سخنان کتزیاس را بنگرید:
کتزیاس در کتاب فوتیوس میگوید:
کوروش پسر چوپانی بود از ایل «مردها» که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیگاس، آخرین پادشاه ماد، هیچگونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید.
دوست او «اوبارس» هم از حیث تقلب و نامردی معروف بود. در ابتدا آستیگاس
نسبت به کوروش فاتح شد و حتی در پارس در آمده او را تعقیب کرد ولی کوروش به
واسطه دخالت زنان نجات یافت و پس از آن پادشاه ماد با پدر کوروش به مسالمت
رفتار کرده آزاری به وی نرسانید. بعد کوروش باز بر ضد آستیگاس قیام کرده
فائق آمد. در این حال پادشاه ماد فرار کرده به همدان پناه برد و دخترش آمی
تیس و دامادش «سپی تاماس» او را پنهان کردند.کوروش در حال در رسید و گفت دختر و داماد آستیگاس را با اطفال آنان و دو نفر درباری موسوم به «سپی تاسس» و مگابرن شکنجه کنند تا بروز دهند آستیگاس کجاست.
پادشاه ماد چون نمیخواست اولاد او را زجر کنند خود نزد کوروش رفت و ابارس
او را در زنجیر کرده به محبس انداخت ولی کوروش به زودی پشیمان شده او را
رها کرد و نسبت به او احترامات پدر را به جا آورد،درباره آمی تیس نیز همان
احترامات را مرعی داشت. اما سپی تاماس را از جهت اینکه گفته بود، نمیداند آستیگاس کجاست و این حرف دروغ بود امر کرد کشتند و آمی تیس را ازدواج کرد…
(اصل متن را در کتاب ایران باستان مرحوم پیرنیا جلد1 صفحه 215 به بعد ببینید)
هرودوت و کزنفون همچون سنگنوشته های به دست آمده برعکس کتزیاس، کوروش را پسر شاه پارس و نوۀ پادشاه ماد می دانند. هرودوت ماجرایی مثل ماجرای ضحاک و فریدون را برای پادشاهی کوروش نقل میکند با این تفاوت که کوروش نوه پادشاه ظالم عصر خود بوده است. برعکس کزنفون هم
پادشاه ماد را فردی عادل میداند و هم کوروش را، و معتقد است کوروش بدون
جنگ پادشاهی را از دایی خود به ارث برد.(از آنجا که این سخنان مورد نظر
شماست و من هم قبولشان دارم متنهای طولانی را که مؤید این سخن باشند را نقل
نمیکنم.)
امروزه
میدانیم که سخنان کزنفون در این مورد افسانه سازی بوده و کوروش از طریق
جنگ مادها را سرنگون کرد و خود پادشاه شد زیرا کتیبه های معاصر کوروش این
مسئله را گوشزد میکنند. بدبختانه کتیبه ها خیلی خلاصه بوده و در مورد شخصیت
و اخلاق کوروش به خوبی سخن نمیگویند.
نظر کتزیاس صحیحتر است یا هرودوت؟سؤال مهم این است که با توجه به این تضاد بین سخن این دو، سخن کدامیک ارجح است؟
برتری های نظر هرودوت بر نظر کتزیاس:
1. هرودوت از کتزیاس به زمان کوروش نزدیکتر بوده است(هر چند به میزان خیلی کم)
2.
گزارشات هرودوت به کتیبه های کشف شده از هخامنشیان خیلی نزدیک است. پس
ممکن است گزارشاتش در مورد اخلاق و منش کوروش هم صحیحتر باشد.
ضعف های نظر هرودوت بر نظر کتزیاس:
1.هرودوت
هرگز در ایران نبوده است و هر آنچه شنیده سخنانی بوده که در یونان از
کوروش گفته میشده است، در حالی که کتزیاس در ایران نیز به سر برده و قادر
بوده است روایات خود ایرانیان را که خیلی نزدیکتر است را نیز دریافت کند.
2.قرابت
گزاراشات هرودوت به کتیبه های هخامنشیان، این احتمال را بالا میبرد که نظر
به اینکه او هرگز در ایران نبوده که این کتیبه ها را بخواند و از روی آنها
بنویسد، هرودوت از طرف دولت هخامنشی و اردشیر درازدست مأمور به نوشتن
تاریخ خود به این نحو بوده است. همچنین کتیبه های بابلی معاصر کوروش تا پیش از سقوط بابل، که آنها هم کوروش را شاهزاده می دانند، شاید در زمینه جنگهای جهانی کوروش، مفید باشند، ولی آیا برای شناخت اجداد کوروش کفایت می کنند؟
اینجا منظور ما ابداً این نیست که بگوییم کتزیاس از هرودوت و کتیبه ها درستتر گفته است، بلکه بنده هم گمانم این است که کوروش پسر یک چوپان نبوده است، و نظر هرودوت را به واقع نزدیکتر می دانم، ولی قصدم این است که بگویم که در مورد کوروش احتمالات تاریخی فراوانی وجود دارد، چنانکه معتبرتر بودن نظر هرودوت، به معنای غلط بودن نظر کتزیاس نیست، و نظر او نیز، یک احتمال برای بازشناسی کوروش است.
کوروش اجازه غارت لیدیه را می دهد و سربازان خود را می فریبد.
هرودوت
در کتاب اول خود ضمن گزارش نبرد کوروش با کرزوس(شاه لیدی)، ضمن اینکه
گزارش میدهد کوروش ابتدا تصمیم به اعدام کرزوس میگیرد ولی بعدا پشیمان
میشود، در بند 87-95 میگوید:
کرزوس
… چون دید که پارسیها خانه های مردم را غارت میکنند، رو به کوروش کرده
گفت:«شاها آیا اجازه دارم بگویم در چه باب فکر میکنم یا باید خاموش
بنشینم؟» کوروش جواب داد:«هر چه خواهی بگو»کرزوس پرسید این جمعیت با این جد
چه میکنند؟ کوروش:«شهر تو را غارت میکنند و خزانۀ تو را میربایند»
کرزوس:«نه شهر مرا غارت نمیکنند و نه خزاین مرا میربایند، من دارای چیزی
نیستم، آنچه میکنند با مال و منال توست» کوروش از این جواب متنبه شد و
اطرافیان خود را دور کرده به کرزوس گفت:«عقیده تو در باب این اوضاع
چیست؟»… [در ادامه کرزوس پیشنهاد میکند که عشر اموال غارت شده را به بهانه
نیاز خدا بگیرند وجالب اینکه کوروش نیز این فریبکاری را میپذیرد!!]
(اصل متن در کتاب ایران باستان مرحوم پیرنیا صفحه 250)
حالا جای سؤال است که آیا چنین اعمالی از یک انسان صالح سر می زند؟ البته برخی ممکن است، این مسئله را با رفتار پیامبر اسلام در فتح مکه مقایسه کنند، بگویند پیامبر پس از فتح مکه برای تازه مسلمانان و کفار مکه [که مسلمان شده بودند] سهمی بیشتر از غنایم در نظر گرفت! در پاسخ باید بگوییم:
اولاً این فرافکنی است، و با انداختن توپ به زمین تاریخ اسلام، مشکلات شما، حل نخواهد شد.
ثانیاً ابتدا باید اعتبار این ادعا در مورد رفتار رسول خدا ثابت بشود، و آنگاه می تواند مبنای مقایسه قرار بگیرد.
ثالثاً گیریم که رسول خدا این کار را کرده باشند، قرار دادن بسته های تشویقی برای افراد نوایمان کجا و تحمیق مردمی که استقلالشان را گرفته و تمدنشان را منقرض کرده ایم کجا؟ مگر رسول خدا برای فتح و کشور گشایی، مکه را فتح فرموده بود؟ مگر رسول خدا، مثل کوروش جهان متمدن را در جنگ فرو برده بود؟ برعکس، تاریخ نشان می دهد که ایشان تا چه حد مخالف جنگ بودند و صلح را می پسندیدند، ولی خوی اعراب به شکلی بود که جنگهای متعددی را به وجود آورد؛ این را مقایسه کنید با جهانی که تا پیش از کوروش در آرامشی نسبی به سر می برد و با برخاستن کوروش، غرق در جنگهای بزرگ شد. بله، همۀ ما وقتی کسی را ببینیم که به تازگی به دین ما در آمده است، سعی می کنیم به او یاری کنیم تا از فضای دودلی پیش از انتخاب، فاصله بگیرد. هر وقت معترضین ثابت کردند که رسول خدا برای فرونشاندن استقلال طلبی دیگران، این کار را روا داشته اند، آنگاه می توانند این کار کوروش را با کاری که به پیامبر نسبت می دهند مقایسه کنند.
آیا کوروش پادشاهان دشمن را نمی کشت؟
یکی از سخنان خیلی معروفی که دهان به دهان در مورد کوروش می گردد بحث نکشتن پادشاهان دشمن است. در این مورد دو بحث وجود دارد:
1. این سخن که در تواریخ هرودوت و کتزیاس و کزنفون ذکر شده چقدر صحت دارد؟
پاسخ
این سؤال این است که اسناد کهنتر از این تواریخ یعنی کتیبه های موجود این
ادعا را نقض می کنند. مثلا در مورد کرزوس شاه لیدیه که مورخین فوق ادعا
می کنند که کوروش او را نکشت، ولی در اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونید
بابلی نوشته شده است:
«در ماه نیسان، کوروش شاه در نزدیکی آربل از دجله عبور کرده در ماه ایار به طرف مملکت لودی رفت و پادشاه آن را کشت، ثروت او را ربود و ساخلوی در آنجا گذاشت»
مرحوم
پیرنیا در مورد این بخش می فرمایند که وقایع نگاران بابلی اشتباه کرده اند
زیرا یونانیها خلاف این را می گویند ولی معلوم نیست که چرا ایشان نظر مورخین
یونانی که سالها با زمان کوروش فاصله داشته اند را بر اسناد معاصر کوروش
برتری می دهد، حال آنکه روش مورخین این است که معمولا سند کهنتر و معاصر
واقعه بیشترین اعتبار را دارد.
بعلاوه، اسم شهر مورد نظر در کتیبه، لیدی نیست؛ و مورخین امروزی، مانند پروفسور پی یر برایان، معتقد هستند که منظور از لودی در این کتیه، همان شهر لیدی نیست، پس اساساً تعارضی بین گزارش این کتیبه با گزارشهای یونانیان در مورد حفظ جان پادشاه لیدیه نیست.
البته اینجا هم قصد ما این نیست که بگوییم کوروش حتماً شاهی از شاهان دشمن را کشته است، بلکه مراد این است که بگوییم که اینکه کوروش هیچگاه، پادشاهان دشمن را نکشت، یک امر بدیهی تاریخی نیست.
2.آیا با فرض صحت، این سخن چیز مثبتی از کوروش را بیان میکند؟
پاسخ
این سؤال منفی است. با فرض اینکه کوروش یک مرد صالح باشد(فرض خلف) جنگهای
او نیز جنگهای عادی نبوده وبرای سرکوبی مستکبرین زمان خویش بوده است. در
این جنگها افراد زیادی کشته میشدند تا این فرد مستکبر سرنگون شود و بعد
افرادی مثل پادشاه ماد را که به قول هرودوت فرد ظالمی بوده است را بنا به
اتفاق نظر اسناد(به غیر از نظر کتزیاس که کتزیاس هم شاه ماد را فرد خوبی
میداند) نمیکشد. خب چرا کوروش این جنگ را به راه میندازد ولی ام الفساد را
نابود نمیکند؟
شاید
برخی بخواهند این ماجرا را به ماجرای فتح مکه تشبیه کنند که منزل ابوسفیان
مکان امن اعلام شد ولی در ماجرای فتح مکه برعکس فتوحات کوروش در ماد و
لیدی، فتح از طریق جنگ به دست نیامد و ابوسفیان نیز اظهار اسلام کرد؛ باید
فتوحات کوروش را به روالی که هردودت نقل میکند و میگوید این لیدیه بود که
آغازگر جنگ بود، و با فرض خلف که کوروش صالح بوده به نبرد بنی قریضه تشبیه
کرد که در آن نیز دشمن تا آخرین دم جنگید و پس از تسلیم سران دشمن به قضاوت
سعد بن معاذ اعدام شدند. پس این عمل کوروش نشان میدهد که:
کوروش
برای کشورگشائی میجنگید و سران دشمن را زنده میگذاشت تا شورشی، برای
انتقامگیری، بر علیه خودش نشود زیرا اگر بخاطر ظلمشان با آنها میجنگید آنها
تا آخرین دم سر جای خود ایستاده بودند و لایق این نبودند که رها شوند.
باز
اگر کوروش این شاهان را زندانی میکرد هم جای این عمل قابل قبول بود ولی
کوروش بنا به نظر مورخین این افراد را به حال خود را رها می کرد(مثل شاه ماد)
یا به مشاوران خود تبدیل میکرد(مثل کرزوس)
اما اگر کسی بگوید که رسول خدا نیز بنی قینقاع و بنی نضیر را به حال خود واگذاشت و فقط امر به هجرت کرد، عرض می کنیم که اولاً به حال خود واگذاشتن با امر به هجرت کردن، کمی ناسازگار است! درست این است که بگویید حضرت در مجازاتشان تخفیف قائل شدند. ثانیاً این مقایسه نامربوط است، زیرا وقتی حضرت بنی قینقاع و بنی نضیر را به جرم پیمانشکنی و قصد جان رسول خدا را نمودن، اخراج فرمود، آنها تنها و بی یار و یاور بودند، و اگر هم پیامبر دستور به اعدامشان می دادند، چه کسی می خواست مانع شود؟ اگر سران منافقین قدرت داشتند مانع اعدام بشوند، که مانع اخراج آنها نیز می شدند؛ مگر روزی که طبق اکثر تواریخ مردان بنی قریظه به دلیل توطئه گری و پیمانشکنی در شرایط جنگی و به خطر انداختن جان پیامبر و تمامی مسلمین در یکی از حساسترین ادوار تاریخی حیات اسلام، به اعدام محکوم شدند، کسی توانست مانع شود؟ در واقع بنی نضیر و بنی قینقاع، چون هیچ یاوری نیافتند، تن به تبعیدی دادند که خود باعث آن شدند، و این لطف رسول خدا بود که مجازات سختتری بر آنها نگرفت، ولی سران کشورهایی که کوروش استقلالشان را سلب می کرد، مردمانی را در کنار خود داشتند که تا چند روز قبل، به آنها به چشم پادشاه نگاه می کردند و به خصوص به دلیل از دست رفتن استقلالشان و شکستشان در جنگ، بسیار ناراحت بودند، و سیاستمداری چون کوروش، نمی توانست به همین راحتی، عاملی برای ناراحتی بیشتر به آنها بدهد. او به سرعت سرزمینها را در می نوردید، و باید مطمئن می شد که پشت سرش انسانهای خشمگینی قرار ندارند، که هر لحظه احتمال شورششان برود.
البته باز هم من نمی خواهم بگویم که کوروش حتماً قصد کشورگشایی داشته است، ولی به راستی اگر کوروش اینقدر برای جان انسانها ارزش قائل بود، آیا این همه جنگ به راه می انداخت تا این همه انسان در جنگها بمیرند؟
کوروش و آزادسازی یهودیان؛ کوروش: نجات بخش یا امپراتور؟
مورخین
اتفاق نظر دارند که کوروش یهودیان را از زندگی سخت و اسارت بابلیان نجات
داد و به آنها حق این را داد که به سرزمین خویش بازگردند و یهودیان در عهد
عتیقشان خیلی از او تعریف میکنند و او را دست خدا میدانند.
دو مسئله پیش میاید:
1. اگر کوروش مرد صالحی بود و هدفش کشورگشائی نبود، چرا یهودیان را در به حال خود وا نگذاشت و فلسطین را ضمیمۀ پادشاهی خویش کرد؟
البته ممکن است گفته شود سرزمین یهودیان جزء خاک بابل بود، و با فتح بابل، جزء خاک کوروش شد، و هیچ اشکالی ندارد که در ضمن خدمت به خلق، به گسترۀ عدالت کشوری هخامنشی افزوده شود. در پاسخ عرض می کنیم که اوّلاً ادعای «عدالت کشوری هخامنشی» چیزی نیست که صرفاً با مطالب تبلیغی هخامنشی در برخی استوانه ها و کتیبه ها ثابت شود. بدون شک اسناد بیشتری نیاز است؛ کدام ماست فروشی را پیدا می کنید که ماست خود را ترش بداند؟ آیا این گسترش عدالت کشوری هخامنشی، احساس ملّی و وطنخواهانۀ سایر ملل را سرکوب نمی کرد؟ آیا باعث انقراض سایر تمدنها نمی شد؟ آیا باعث مرگ هزاران سربازی که جرمشان دفاع از تمامیت ارزی تمدنشان بود، نمی شد؟ آیا هزاران سرباز ایرانی را به خاطر فتوحات کوروش به کام مرگ نمی کشاند؟! ثانیاً جواب ما این است که فتح بابل یک تجاوز بود، پس انضمام خاک یهودیان به امپراتوری کوروش نیز که در پی آن رخ داد، یک تجاوز است.
2.
نظر به تحریفات فراوان عهد عتیق، آیا نباید در صحت این سخنان شک کنیم و
بپذیریم که ممکن بوده که یهودیان این ستایشها را به سفارش حکومت مرکزی در
کتاب خویش آورده باشند؟
اگر اعتراض بشود که باید به صورت موردی تحریف را در این موارد ثابت کنید، عرض می کنیم وقتی تحریف در یک بخش از یک سند ثابت شد، سندیت کل سند را زیر سؤال خواهد برد. اگر بگویند چرا یهودیان از بابلیها و مصریها تعریف نکرده اند، پاسخ می دهیم که ابتدا ثابت کنید که نوشتارهای عهد عتیق در آن ادوار نوشته شده بودند، تا بعد جای این سؤال ایجاد شود که چرا به سفارش حکومت مصریها وبابلیها، چیزی در مدح آنها ننوشته اند؛ بعلاوه هر وقت این را ثابت کردید، ثابت کنید که حکومت بابل از آنها چنین چیزی را خواسته و آنها خودداری کرده اند.
کوروش چرا به ارمنستان حمله کرد؟
از بین مورخین تنها کزنفون ادعا کرده که کوروش به فرمان کیاکسار به ارمنستان لشکر کشید، اما علت چه بود؟ آیا ارمنستان هم به کوروش اعلان جنگ داده بود؟
طبق
فرمایشات این مورخ، در فصل 4 از کتاب 2 کوروش بدان جهت حمله به ارمنستان
را به کیاکسار پیشنهاد میکند که وی از دادن خراج به موقع خودداری کرده
است:«چندی قبل تو میگفتی که پادشاه ارمنستان، از وقتی شنیده دشمنانت به تو حمله میکنند، اعتنایی به تو ندارد: نه قشون میفرستد و نه باج خود را میفرستد»
در
ادامه این ماجرا کوروش به ارمنستان حمله میکند و پس از تسلیم شاه ارمنستان
پسر او را (به عنوان گروگان) با خود به ایران میاورد. البته کزنفون تأکید
دارد که پسر شاه با خواست خود آمد. البته ممکن است برخی بگویند در اصل هیچ جنگی رخ نداد، ولی خب ما هم نگفتیم جنگی رخ داد، آنچه رخ داد، حمله ای بود که از سوی کوروش برای باجگیری رخ داد. بله شاه ارمنستان به سرعت تسلیم شد و کوروش در حق او لطف کرد و فقط پسرش را به عنوان گروگان با خود برد.
آیا در نبرد بابل، کوروش مورد تهاجم قرار گرفته بود؟
در
اسناد تاریخی هیچ جا نمیبینیم که از سوی شاه بابل به کوروش حمله شده باشد.
بلکه این کوروش است که به بابل حمله میکند. به نظر مرحوم پیرنیا «شاهی مانند کوروش نمیتوانست در همسایگی خود دولت مستقلی را مانند بابل تحمل کند»(ایران باستان، ص333)
پس
باز هم بحث آغازگر نبودن کوروش در جنگها زیر سؤال میرود. برخی میگویند
بابل بدون جنگ فتح شد ولی این مهم نیست مهم این است که آغازگر جنگ کوروش
بود.
آیا در فتح ماد کوروش آغازگر جنگ بود؟
به
غیر از کزنفون که معتقد به وراثتی بودن پادشاهی کوروش است، کتیبه های بابلی ادعای هجوم شاه ماد را به پارس دارند، و این خلاف کتزیاس و هرودوت است که
تأکید دارند که این کوروش بود که به ماد حمله کرد و آغازگر جنگ بود. پس در جنگ کوروش با ماد نیز حداقل باید بگوییم که مطمئن نیستیم که کوروش فقط در حال دفاع از خود بود.
در نبرد شمال شرق ایران آغازگر چه کسی بود؟
تمام مورخینی که از جنگ کوروش در شمال شرق خبر می دهند معتقدند که این کوروش بود که نبرد را شروع کرد.
***در کدام جنگها کوروش آغازگر جنگ نبود؟
الان در پی سؤالات فوق به یکی از اشتباهات مرحوم علامه در مورد شخصیت
تاریخی کوروش میرسیم. ایشان میفرمایند که کوروش در جنگهایش آغازگر نبوده و
مورد تهاجم قرار می گرفته است ولی حقیقت
این است که کوروش تنها در جنگ با لیدیها یقیناً مورد تهاجم قرار گرفت، و در فتح
ماد به صورت محتمل، و در فتح بابل و ارمنستان و هجوم به سکاهای شمالشرق بر اساس تمام اسناد موجود، خود او آغازگر نبرد بوده است. البته برخی رفتن کوروش به ارمنستان را یک وارسی می دانند، که خب این یک تفسیر عقلایی از مسئله نیست، و چنانکه در بالا گفتیم، کوروش به ارمنستان رفت تا شاه آنجا را بر سر جایش بنشاند.
آیا کوروش موحد بوده است؟
اینجا ببینید که کوروش در گلنوشتۀ معروفش که منشور حقوق بشر نیز نامیده میشود چه میگوید:
منم
کوروش پادشاه افواج، پادشاه عظیم الشأن، پادشاه مقتدر، پادشاه بابل،
پادشاه سومر و اکد، پادشاه چهار اقلیم، پسر کامبوزیا پادشاه سوزیان نتیجه
سیسپیر پادشاه عظیم الشأن پادشاه سوزیان که سلسله اش مورد محبت «بعل» و «بنو» است و حکمرانیش به قلب اینها نزدیک که من بی جنگ و جدال وارد شهر بابل شدم با مسرت و شادمانی مردم در قصر پادشاهان بر سریر سلطنت نشستم. مردوک آقای بزرگ نجیب اهالی بابل را به طرف من متوجه کرد، زیرا من همه روزه در فکر پرستش او بودم…
میبینیم
که جناب کوروش در لوحه خود دو بت را محبتگر سلسله خانوادگیش و نیز عامل
پیروزی بدون نبردش بر بابل میداند. باز میبینیم که کوروش توجه مردم بابل به
خودش را حاصل این میداند که هر روز در فکر پرستش مردوک رب النوع دیگر عهد باستان بوده است.
پس نمیشود کوروش را یک بنده برای خدای یگانه دانست. در تورایخ هم مواردی از قربانی کردن کوروش برای زئوس بود که پیدایش نکردم.
ممکن
است دوستانی بفرمایند که شاید توحید در آن موقع به حد کنونی نرسیده بوده
است که فورا این سؤال پیش میاید که پس قوم نوح چرا عذاب شد؟ چرا حضرت نوح
950 سال از قومش خواست دست از پرستش بتها بردارند؟ آیا نوح پیشتر از کوروش
نبوده است؟
از سوی دیگر حضرت ابراهیم، مدت کمی در برابر معبود این اقوام به عبادت
پرداخت و به محض غروب گفت من خدایی که غروب میکند را نمیپرستم و برخواست.
پس کل این زمان نیم روزی بیش نبوده است و با این کار مردم را بر ضعف خدای
مورد پرستششان آگاه میکرده است ولی کوروش در لوح مشهور خود که به دست ما
نیز رسیده است این ادعا را کرده است و میگوید همیشه در فکر پرستش مردوک
بوده است و در هیچ جای این لوح هم از سخنان پیشین بازگشت نمیکند و نکته آخر
اینکه عمل حضرت ابراهیم بدان خاطر بود که قدرت مقابله و به هم زدن بساط
شرک را نداشت و گرنه مثل ماجرای فتح مکه یا مانند زمانی که بتخانه را خالی
دید، بساط این فسق و فجور را به هم میزد؛ کوروش که مقتدرترین شاه زمان خود
بود چرا با این اعمال مشرکانه مقابله نمیکرد؟
ممکن
است کسی بگوید که این عمل کوروش مثل این است که حضرت ابراهیم برای تنبیه
قوم خود به عبادت ستاره و خورشید پرداخت؛ باید عرض کنم که خب با این حساب
باید در کافر بودن فرعون هم شک بکنیم و بگوییم فرعون میخواسته مردم غرق
شدنش را ببینند تا به صورت مستدل بفهمند که او خدا نیست!
از سوی دیگر
حضرت ابراهیم، مدت کمی در برابر معبود این اقوام به عبادت پرداخت و به محض
غروب گفت من خدایی که غروب میکند را نمیپرستم و برخواست. پس کل این زمان
نیم روزی بیش نبوده است و با این کار مردم را بر ضعف خدای مورد پرستششان
آگاه میکرده است ولی کوروش در لوح مشهور خود که به دست ما نیز رسیده است
این ادعا را کرده است و میگوید همیشه در فکر پرستش مردوک بوده است و در هیچ
جای این لوح هم از سخنان پیشین بازگشت نمیکند و نکته آخر اینکه عمل حضرت
ابراهیم بدان خاطر بود که قدرت مقابله و به هم زدن بساط شرک را نداشت و
گرنه مثل ماجرای فتح مکه یا مانند زمانی که بتخانه را خالی دید، بساط این
فسق و فجور را به هم میزد؛ کوروش که مقتدرترین شاه زمان خود بود چرا با این
اعمال مشرکانه مقابله نمیکرد؟
اما از سوی دیگر، برخی ممکن است این را به پای سیاست تساهل دینی کوروش و احترام او به عقاید ملل دیگر بگذارند! در پاسخ عرض می کنیم که آیا اگر یک انسان آزادیخواه، به عقاید یک انسان فاشیست احترام بگذارد، کار زیبایی کرده است؟ هیچ عاقلی در دنیا نمی پذیرد که یک انسان آزادیخواه باشد، و به عقاید فاشیستی احترام بگذارد. به همین شکل، کسی که موحد است، شرک را عین خرافه و جهل می داند، پس چگونه می تواند به آن احترام بگذارد؟ بعلاوه، گاهی این احترام به عقاید همگان، منجر به تناقضات بزرگتری می شود، مثلا کوروش به خدای یهود هم احترام می گذارد و خدای یهود، طبق تورات دستور به مجازات سنگسار برای پرستش خدایان دیگر داده است، خب اینجا کوروش اگر برای خدای یهود احترام قائل است، چگونه به خدایان شرک احترام می گذارد، در حالی که خدای یهود اینقدر از پرستش آنها متنفر است؟ پس کوروش به راستی از یک تعامل دینی منطقی برخوردار نیست، و با احترام ظاهری به عقاید ملل قصد پیش بردن هدفش را دارد. بله می شود قبول کرد که کوروش در اصل موحد بوده، ولی دیگر نمی توانسته به این عقاید شرک آلود سایر ملل احترامی بگذارد، پس احترامی اگر گذاشته است، از سر دورویی و دروغگویی بوده، و لذا باز هم نمی توان او را فرد صالحی دانست.
با توجه به مطالب فوق صالح و موحد بودن کوروش هخامنشی به شدت زیر سؤال
میرود و در نتیجه با توجه به نظر مفسرین که ذوالقرنین یا پیامبر و یا عبدی
صالح بوده است در تناقض است. همچنین در نبوت ذوالقرنین شک زیادی وجود دارد و
لذا بنده این ادعا که کوروش ذوالقرنین قرآن است و از این گذشته پیامبر است
را قبول ندارم.
پاسخ به چند شبهه:
1. نیکیهای کوروش را چه میگویید؟
باید
عرض کنم که هر کس نیکوییهایی دارد و بدیهایی. ما منکر نیکیهای کوروش
نیستیم ولی چنانکه گذشت عمل کوروش و به خصوص ابراز ارادتش به بتهای زمان
خیلی دور از عمل یک عبد صالح است.
2.اینکه کوروش برده داری را در ایران متنفی کرد را چه میگویید؟
این
مسئله هم از مواردی است که جزء موارد مثبت محسوب میشود البته فورا این
سؤال به وجود میاورد که کوروش با اسرای جنگی چه میکرد؟ در آن زمان کمپی
برای نگهداری اسرا نبود و بدون شک رها کردن دشمن خلاف عقل بود، پس دو راه
باقی میماند: یا اسرا کشته شوند و یا برده شوند. آیا گزینه بهتری به ذهن
شما میرسد؟
در
عین حال باید عرض کنم که در برابر این عمل، اعمال بد دیگری هم هست که از
ایشان سر زده مثل این همه جنگ طلبی که مانند آن در عصر باستان تا زمان
کوروش یافت نمیشود. این آقا دمی از جنگ و تجاوز به خاک همسایگان باز نمی
ایستد.
3.سد معروف کوروش را چه میگویید؟
اما
سد کوروش، اولا این روایت فقط از سوی کزنفون ذکر شده است که به روایاتش
نمیشود اعتماد چندانی کرد. ثانیا اگر این سد با این عظمت ساخته شده است این
مسئله باید در تاریخهای دیگر یعنی هرودوت و کتزیاس و کتیبه ها ذکر میشد
درست مثل دیوار چین؛ چگونه است که کتزیاس که معاصر کزنفون است و ایران را
نیز از نزدیک دیده است از این ماجرا خبر ندارد؟ نظر به اینکه کزنفون در
مورد کوروش افسانه های زیادی ساخته است بعید نیست این هم یک افسانه باشد.
این
را نیز اضافه میکنم که اگر دقت کنید ماجرای سد ذوالقرنین و سدی که کزنفون
ادعا میکند خیلی با هم فرق دارند. سدی که کزنفون ادعا میکند به خواست دو
قوم که مدام با هم در جنگ بودند و از کوروش درخواست کمک برای صلح کردند بین
آنها ساخته شد ولی ذوالقرنین این سد را در برای قومی ساخت که از سوی دو
قوم جنگجو مورد تاخت و تاز بود و با این سد راه حمله مجدد آنها بسته شد.
البته ممکن است برخی بگویند که گزارش کزنفون در کلیات صحیح است، ما هم نمی گوییم که گزارش کزنفون در کلیات باطل است، ولی ساختن یک سد، یک امر جزئی در دوران حیات کوروش است، خیلی جزئیتر از داستانهای افسانه گونه ای که کزنفون از روش تربیت شدن کوروش نقل می کند، و همین مسئله در مورد داستان تربیت کوروش و پسرهای پارسی، نشانگر افسانه بودن گزارشهای اوست.
البته کوروش مطابق گزارشهای هرودوت، فتحهای زیادی داشته که مقدار کمی از آنها ذکر شده است، ولی خب تا ما مطمئن نباشیم که از دید هرودوت، او سدی نیز ساخته است، نمی توانیم روی هوا بگوییم هرودوت موافق سدسازی او بوده است. همچنین برخی بهانه می آورند که هرودوت مطالبش را کلی نوشته است، یا از کتاب کتزیاس بخشی از آن به ما رسیده است، ما از عدم گزارش هرودوت و کتزیاس نتیجه ای نگرفته ایم که حال چنین پاسخی به ما بدهند. مهم این است که ما سند معتبر و کافی برای سدسازی کوروش نداریم، منظور ما از عدم اشارۀ هرودوت و کتزیاس، نبودن سندی دال بر اعتقاد آنها به این مسئله بود، ولی از نبودن چنین سندی نتیجه نگرفتیم که کوروش هیچ سدی نساخته است.
البته باز باید یادآور شوم که شمس الدین مقدسی(قرن چهارم هجری)، مدعی است که سدی به نام سد ذوالقرنین را در ارمنستان یافته است، ولی جای سؤال است: اولاً از کجا می توان مطمئن بود که این سد به راستی همان است که ذوالقرنین ساخت؟ و ثانیاً گیریم که ذوالقرنین سدی در ارمنستان ساخته باشد، از کجا فهمیدید که این همان است که کوروش ساخت(اگر به راستی کوروش سدی ساخته باشد)؟ شمس الدین مقدسی که چنین ادعایی ندارد.
همچنین ادعا می شود که رابی بنیامین در قرنهای پنج و شش هجری به سرزمینهای مسلمین سفر کرده است و چنین سدی یافته و آنرا سد اسکندر نامیده است، و من باز نمی دانم این ادعا چگونه اثباتگر سد سازی کوروش است؟ مگر به محض یافتن یک سد محکم در ارمنستان، ثابت می شود که کوروش در ارمنستان سدی ساخته است؟ به راستی با کدام عقلانیت و منطق؟
4.اگر کوروش ذوالقرنین نیست، پس ذوالقرنین کیست و سدش کجاست؟
اینکه
ذوالقرنین کیست و سدش کجاست را شاید ندانیم ولی دلایل کافی آوردیم که
بگوییم که اقلا با اطمینان نمیتوان گفت کوروش همان ذوالقرنین است.
آیا کوروش در منابع یهودی هم ذوالقرنین نامیده شده است؟
یکی از شبهاتی که در مورد ذو القرنین بودن کوروش مطرح می کنند این است که اساساً یهودیان بودند که از پیامبر پیرامون ذو القرنین سؤال کردند و باید دید که در منابع یهودی، به چه کسی ذوالقرنین گفته شده است.
از سوی دیگر در ترجمه عربی عهد عتیق یا همان تنخ یهود، می بینیم که وقتی از کوروش صحبت می شود، ترجمۀ عبری در زبان عربی به صورت ذا القرنین ترجمه می شود:
ترجمه ون دایک: أَمَّا الْکَبْشُ الَّذِی رَأَیْتَهُ ذَا الْقَرْنَیْنِ فَهُوَ مُلُوکُ مَادِی وَفَارِسَ
در پاسخ باید به چند نکته توجه داشت:
این ترجمه ی عربی از عهد عتیق، بعد از قرآن صورت گرفته. اولین ترجمه به عربی از کتاب مقدس، مربوط به قرن هفدهم میلادی بوده است. بعید نیست مسیحیانی که متن را به عربی ترجمه کرده اند، طبق معمول همیشه با ترجمهای مغرضانه، سعی کرده باشند شخصیتهای کتاب مقدسشان را با شخصیتهای قرآن، تطبیق بدهند تا بعد بگویند که قرآن از روی دست آنها نوشته شده است. آنچه در متن عبری عهد عتیق آمده است، به معنای «دارای دو شاخ است»، ولی بر سر اینکه ذوالقرنین که قرآن از آن صحبت کرده است نیز به معنای دارای دو شاخ است، توافقی نیست.همین مسیحیان، هر جا عهد قدیم میگه الوهیم، ترجمه می کنند به “خدا” تا بگویند تجسم خدا در کتب مقدسۀ یهود ریشه دارد. پس نمی شود به ترجمه های متعصبانه ی مسیحیان اعتماد کرد. شما ثابت کنید که یهودیان و مسیحیان زمان پیامبر هم، این واژه رو از متن عبری به ذالقرنین ترجمه می کردن.
از تمام اینها که بگذریم بحث ما این است که ذو القرنین قرآن، مردی است صالح و موحد و کوروشی که تاریخ معرفی می کند، به راستی باید در صالح و موحد بودنش شک کرد. ما نمی گوییم کوروش حتماً ذوالقرنین نیست، ولی این کوروشی که تاریخ معرفی می کند، از دید ما قابل تطبیق با ذو القرنین نیست. شاید تاریخ در مورد کوروش اشتباه نقل کرده است، ولی مشکل اینجاست که ما بر اساس همین تاریخ است که کوروش را می شناسیم و ممکن است بر ذوالقرنین تطبیق بدهیم!
روز کوروش بزرگ
متأسفانه چندی است که ادعا می شود که روز هفتم آبان «روز جهانی کوروش بزرگ» است! این روز را مؤسسه ای که نام «مؤسسۀ بین المللی پاسارگاد» را بر خود نهاده است، به عنوان روز کوروش برگزیده است، و گویا بر اساس محاسباتِ بدون سند این افراد، این روز، سالگرد فتح بابل توسط کوروش است. ولی آیا چون یک مؤسسۀ ایرانی هفتم آبان را روز «جهانی» کوروش بزرگ دانسته است، باید بگوییم که در سطح جهانی این روز، روز کوروش بزرگ است؟! جالب اینکه گروهی از این افراد به دروغ ادعا می کنند که در تمام تقویمهای جهان به جز تقویمهای ایران، هفتم آبان به عنوان روز جهانی کوروش دانسته شده است!
برای اینکه روزی از سال روزی جهانی دانسته شود، باید کلّ جهان این روز را به عنوان روزی جهانی بپذیرند، در حالی که هفتم آبان، تنها از سوی برخی باستان گرایان ایرانی، به عنوان روز کوروش بزرگ شناخته شده است و نه سایر مردم جهان. لازم به ذکر است که در تقویمهای خارجی نیز، روز هفتم آبان، روز کوروش بزرگ دانسته نشده است.
شباهتهای هخامنشیان و حکومت استعمارگر انگلیس
جای تعجب است که گروهی را تمایلات میهن پرستانه وامیدارد که چشم به روی
حقایقی آشکار ببندند. بدبختانه مردم ما همیشه به چیزی تعصب دارند خواه به
مذهبشان خواه به تاریخشان خواه به هر چیز دیگر. واقعا چرا برخی نمیخواهند
قبول کنند که هر چیز صحیحی اگر صحیح باشد، تجزیه و تحلیلش باید ما را به
صحتش برساند و در نتیجه نباید از نقد موشکافانه بترسیم؟ همین اسلام
خودمان، باور کنید من اگر روزی بفهمم اسلام دینی خطاست آنرا رها خواهم کرد و
هیچ تعصبی هم ندارم. من همه چیز را با عقل سلیم میپذیرم.
یکی از مواردی که بدبختانه گروهی از مردم ما نمی خواهند بفهمند، حقیقت ایران
باستان است. اینها نمی توانند بپذیرند که ایران پیش از اسلام هم، همان ایران
پس اسلام بوده است. در ذهن بسیاری از مردم تصاویری رؤیایی از ایران پیش از
اسلام قرار گرفته است. این تصویر آنقدر متعصبانه در ذهن این افراد ترسیم
شده است که قادر نیستند به هیچ وجه ایرادهای ایران باستان را ببینند.
برای مثال میخواهم حکومت هخامنشی و در رأس آن کوروش را برایتان مثال بزنم.
هرکس تاریخ را خوانده باشد می داند کوروش هخامنشی تا آخرین لحظه در حال
منقرض نمودن تمدنهای مختلف بود. تمدنهای ماد، لیدی، بابل و فینیقیه توسط
کوروش منقرض شدند و به تاریخ پیوستند. لازم به ذکر است که در حمله به بابل و
ماد آغازگر جنگ کوروش بود. کوروش بنا به روایت کزنفون به ارمنستان هم لشکر
کشید، و بنا به روایت هرودوت در زمان تجاوز به خاک سکاها
در شمال شرق ایران کشته شد. بقیۀ شاهان هخامنشی نیز تا آنجا که می توانستند
برای جهانگشایی تلاش نمودند.
اما نکتۀ جالب این است که شاهان هخامنشی و در رأسشان کوروش بیشتر فتوحات
خود را به روشی که برای کشورهای استعمارگر مرسوم بود، انجام میدادند و به
اصطلاح سر مردم را با پنبه میبریدند.
۱.
هر دو به مردم آزادی دینی میدادند. علیرغم بی اعتقادی به مقدسات مردمانی
که تحت سلطۀ آنها بودند، برای مقدسات آنها کمال احترام را قائل بودند.
۲.هر دو از کشتن سران دشمن خودداری میکردند.
۳.پایتختهای کشورهای تحت سلطه همچنان نام پایتخت را یدک میکشیدند!
۴.مردمان تحت سلطه را از مردمان خود محسوب میکردند.
۵.استقلال تمام کشورها توسط آنها در خطر بود.
۶.هر دو سعی میکنند از رفتاری که باعث نارضایتی مردم مغلوب که استقلالشان را غصب کرده اند، خودداری کنند.
۷.هر دو تفرقه می انداختند و حکومت میکردند!!
۸.هر دو خود اصلاحگر وضع سایر ملل جا میزنند.
در واقع هخامنشیان استعمارگران کهن تاریخ هستند. کوروش هخامنشی نیز یکی از بزرگترین استعمارگرانست!
آیا کوروش ذوالقرنین بود؟
برخی از علما میفرمایند که کوروش ذوالقرنین قرآن است. با این حساب شاید
بتوانند جهانخوارگی کوروش را به حساب مبارزات یک پیامبر با ظلم و گسترش دین
خدا(!!) جلوه دهند! اما این سخن غلط است. اگر کوروش قصدش مبارزه با ظلم
بود و کشورهایی که میگرفت تحت ستم ظالمین بودند، پس چرا سران آنها را زنده
میگذاشت و حتی آنها را همراه و مشاور خویش قرار میداد؟ چطور آنهمه سرباز
مادی، فینیقی، بابلی، لیدیایی و سکایی یا ارمنی باید کشته میشدند ولی
سرانشان که ادعای این افراد هدف کوروش بودند، کشته نمیشدند؟ باز نمیتوانند
این ماجرا را با عمل پیامبر در مقابل ابوسفیان یکی بدانند زیرا ابوسفیان
پیش از آنکه جنگ مسلمین برای فتح مکه صورت بگیرد، مسلمان شد و از مقاومت در
برابر سپاه اسلام باز ایستاد ولی سران این کشورها چنین نکردند. در ضمن در
هیچیک از اسناد تاریخی صحبتی از اینکه کوروش برای دین خدا میجنگیده یا خودش
را فردی از سوی خدا میدانسته است دیده نمیشود. در واقع کوروش همیشه سعی
کرده است به دینهای دیگر کمال احترام را بگذارد و دین جدیدی را تعریف نکند.
از سوی دیگر، اگر بگوییم کوروش پیامبر بوده است، نتیجه میشود که کوروش
موحد بوده است و در نتیجه روایاتی که به ادای احترام او به بتهای کشورهای
مفتوح(که در اصل برای به دست آوردن دل مردمان مغلوب صورت میگرفت) نمونۀ
بارز نفاق(دورویی) است و عمل نفاق از انبیاء و اولیاء خدا سر نمیزند.
پس اقلا باید گفت که کوروشی که روایات تاریخی به ما نشان می دهند نمیتواند ذوالقرنین باشد.
آیا باید از کوروش تقدیر کرد؟
با سخنان فوق نتیجه این میشود که کوروش نه تنها یک جهانخوار بوده است که
برای تمدنها اطرافش هیچگونه حق استقلالی قائل نبوده و آنها را یکی پس از
دیگری به امپراتوریش ضمیمه میکرده است؛ بلکه یک استعمارگر هم بوده است.
برخی لوحۀ کوروش را به رخ ما میکشند غافل از اینکه این لوحه را نیز مثل
سایر رفتارهای نیکوی کوروش میتوان به پای سیاستش گذاشت.
باز جای تأسف است که گروهی از مردم باستانگرا و تاریخپرست، چشم خود را به
این حقایق میبندند و امروز(هفتم آبان) را روز کوروش بزرگ(!) اعلام
مینمایند. البته این روز از سوی محافل جهانی نیز روز کوروش نامیده شده است
که از جهان غرق در امپریالیسم بعید نیست که امروز هم تحت تأثیر سیاستهای
دیروز او قرار گیرد و او را فرد بزرگی بداند، ولی من امروز را روز استعمارگر مینامم.
این که کوروش در جنگهایش مردم را قتل عام نمیکرده کار خوبی است ولی دلیل
نمیشود که جهانخوارگی و استعمارش را در نظر نگیریم. این مثل اینستکه یک
سارق مسلح، کیف پول شما را بدزدد و شما از او سپاسگذار باشید زیرا شما را
نکشته است!!
احسنت
سلام. ممنون از لطف شما.
ممنون از مطالب مفیدی که ارایه دادین برای به دست آوردن این اطلاعات باید سالها مطالعه میکردم.
حقایق پنهان تاریخ در این زمانه باعث انحرافاتی مثل نژاد پرستی و پان بودن گردیده است
خیلی ممنون ار اطلاع رسانیتون
ممنون از لطف شما.
دوست گرامی من فکر میکنم شما در بیان این متن کمی افراط کردید.بنده پروفایل جنابعالی راندیدم و بفمم چه تخصصی داری و لی برای مشکلات و ابهامهای خود به متخصصین و اهل آن مراجعه میکنم که در این مسئله بسیاری نظر مخالف با شما را داشتند.
به هر حال برخی افراد عادت دارند وقتی استدلالی قوی را دیدند، چون دوست ندارند آن استدلال را بپذیرند، به جای پذیرش آن استدلال به «متخصصین اهلی که مخالف آن نظر را دارند» پناه ببرند. به امید روزی که حقیقت را بیشتر از تعصباتمان دوست داشته باشیم.
ترجمه ون دایک:أَمَّا الْکَبْشُ الَّذِی رَأَیْتَهُ ذَا الْقَرْنَیْنِ فَهُوَ مُلُوکُ مَادِی وَفَارِسَ[۸]ترجمه فارسی قدیم:اما آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را دیدی پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد.این گفته جبرییل به دانیال نبی است.:
این ترجمه ی عربی از عهد عتیق، بعد از قرآن صورت گرفته. اولین ترجمه به عربی از کتاب مقدس، مربوط به قرن هفدهم میلادی بوده. بعید نیست مسیحیانی که ترجمه کردن، طبق معمولا همیشه با ترجمهای مغرضانه، سعی کرده باشن شخصیتهای کتاب مقدسشون رو با شخصیتهای قران، تطبیق بدن تا بعد بگن که قرآن از روی دست اونا نوشته شده.همین مسیحیا، هر جا عهد قدیم میگه الوهیم، ترجمه می کنن به “خدا” تا بگن تجسم خدا در کتب مقدسه یهود ریشه داره. پس نمیشه به ترجمه های متعصبانه ی مسیحیان اعتماد کرد. شما ثابت کن که یهودیان و مسیحیان زمان پیامبر هم، این واژه رو از متن عبری به ذالقرنین ترجمه می کردن. تازه باید ثابت کنی که متن کتاب مقدس از اون روز تا حالا تغییر نکرده.ضمناً همین کتاب مقدسی که بهش استناد می کنی، کشتار ایرانیان توسط یهودیان و با اجازۀ خشیارشا رو نیز مطرح کرده است. نظرت راجع به اون چیه؟
تا زمانی که به نوشته ها و ادعاهای ثابت نشده مورخان در خدمت حاکمان ستمگر و ریاکار، استناد می کنیم و به آنها می بالیم، در جهل مرکب، ابدالدهر می مانیم. القابی مانند کبیر، بزرگ و …. نیز از طرف همان دیکتاتورها به مورخان ! مورد نظر دیکته شده است.
با سلام. اگر به بسیاری از این کبیرها نگاه کنیم می بینیم که خود این ناسیونالیستها هم از آنها نفرت دارند! مثال بارزش هم «اسکندر کبیر» است! همین اسکندری که مورخین، کبیر و بزرگش می خوانند، دوستان ناسیونالیست، گجستک خطابش می کنند.
پس چرا منشور آزادی حقوق بشر دارد؟
سلام راستش من درست متوجه منظور سؤال شما نشدم.اگر منظورتان این است که منشور کوروش، حاوی مفاهیم آزادی و حقوق بشری است، بد نیست مطلب ذیل را بخوانید:http://anti-efsha.blogsky.com/1393/03/21/post-101
سلام
شما طبق کدوم سند کورورش رو دزد راهزن معرفی میکنی یک کتابی مرجعی بیار که ما هم بخونیم
دوم از همه به نظرمن این کار درستی نیست که هر کی ادم خوبی بود از اون یک بت بسازیم و اونو جای پیغمبر بزاریم
ولی شما هم داری زیاده روی میکنی کوروش یک فرد مورد احترام بود هم در زمان خودش و هم در زمان حال .
سلام. کوروش نه نازنین! کتزیاس میگه پدر کوروش راهزنی پیشه کرد و بارها به خاطر این کار تازیانه خورد. کوروش بیشتر جهانخوار و استعمارگر بوده و این رو تجاوزات پیاپی اش به خاک سایر ملل اثبات می کند.دوم اینکه ما زیاده روی نکردیم، و اثبات محترم بودن کوروش به عهدۀ مدعی است. این آقا کوروش رو مردم ایران تا دو قرن پیش نمی شناختند، و حتی وقتی اعراب وارد ایران شدند هم اسمی از این فرد نبوده. معلومه که فقط در دوران هخامنشیان این شخص رو گنده می کردند و این به تواریخ یونانی هم راه یافته. آیا یک استعمارگر محترمه؟ آیا شما دولت بریتانیا را محترم می دونید که اینطور شیرۀ ملل رو کشید؟ کوروش هم رفتارش عین بریتانیا بوده.
علامه طباطبایی و شهید استاد مطهری مورخ نبودن و تاریخ نمیدونستن؟؟؟؟؟ ببخشید اونوقت شما میدونی!!!؟؟؟ جالبه فردی مثل علامه طباطبایی با اون عظمت رو میبری زیر سوال که یه موضوع مسخره که توی ذهنته اثبات کنی!!! نه عزیزم اونی که بیسواده شمایی دوست عزیز شایدم مغرض
خب وقتی ادب ندارید که حتی کلامتان را با سلام شروع کنید، انتظار بیشتری نمی رود. پس استاد مطهری رو قبول دارید و فرمایشات ایشون در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران رو می پذیرید دیگه؟ راستی ایشون چه حرفی در تأیید جناب کوروش جهانخوار زده اند؟ اما علامه طباطبایی، فقط در حال نقل قول از کتاب فرد دیگری هستند و نظر خودشون رو در مورد ذوالقرنین نگفتن. اما بیسواد و مغرض کسانی هستند که وقتی یک حرفی به نفعشون بود، مثل طوری می پذیرندش که انگار کلام خداست، و دمی نمی اندیشند که نویسندۀ اون حرف که معصوم نیست، و وقتی ما نقد منطقی می آوریم بر نوشته، باز هم نمی پذیرند. در نقل تفسیر المیزان گفته شده که کوروش خودش هیچوقت آغازگر جنگ نبوده است! اما تاریخ این را رد می کند. کوروش خودش به بابل و ارمنستان و حتی سکائیه حمله کرد. در قرآن می خوانیم که ذوالقرنین از بندگان صالح خدا بوده، ولی کوروشی که تاریخ معرفی می کند به بتهای بابل ادای احترام می کند، لذا یا مشرک است و یا منافق. ما استدلال آوردیم. به جای بی ادبی، اگر می توانید در برابر استدلالمان چیزی بگویید.
سلام
حرفاتون عالی بود دوست عزیز موافقم با نظرتون
سلام. ممنون از لطف شما
سلام. درود بر شما. مطلبیت جامع و کامل. اما حیف ک کوروشچی ها در مقابل فهمیدن مقاومت جانانه ای می کنند!
بله. متأسفانه شرک نوین است. به بتهایشان نمی شود نگاه چپ کرد.
مطالعات شما و سخنانتون فقط در رد گفته های افرادی است که کوروش رو پیامبر نمیتونن معرفی کنن.
خب شما اگر میتونی پیامبر معرفیش کنی، بسم الله، بیا ثابت کن.
سلام جناب مسلمان ایرانی
خسته نباشید
آیا این منابع رو میشه در ایران گیر آورد؟
دوم اینکه آیا تاریخ دانان ایرانی در این مورد نظری ندادند؟؟؟!
واگر دادند لطفا معرفی کنید
لطفا با ایمیل خبرم کنید به پاسخ این سوالات نیاز دارم
باتشکر
سلام. دیگ شما بیا همینجا توی ایمیل ببین دیگه.اولاً این منابع در ایران هم یافت میشن.ثانیاً جهتگیری اکثر محققین ایرانی، در مورد کوروش فوق العاده متعصبانه است، البته عده هم جرئت نمیکنن نقدش کنن، ولی معدودی هم به نقدش می پردازن و موضعشون به من نزدیکه.
سلام
یهود با سیاستش بر جهان حکم میراند و مردمان ساده ی ما بازیچه دست آنانند…
قابل توجه مدیر سایت عزیز…
خاندان انگلیسی همشون پخمه بودن این یهودیا بودن که به نظامشون نفوذ کردن و کل دنیارو از آمریکا تا عثمانی و چین و آفریقا و… استعمار کردن
دوست عزیز، بنده موافق این غول سازیها از یهود نیستم. اگر یهودیها بر رسانه ها سیطره دارن، اگر قدرتهای جهان بر حفظ دولت یهودی در فلسطین پافشاری می کنن و اگر یهودیها ثروتمند هستن، به خاطر اینه که اونها خودشون بازیچۀ شماره یک استعمار نوین هستن. در استعمار، درست مثل استعمار کوروش، به اقلیتها بال و پر می دن تا اکثریتها رو بکوبن، اگر هم اقلیت روزی خواست پاشو از گلیمش درازتر کنه، خیلی راحت میشه نابودش کرد. قصۀ یهود، به نظر من اینه.
میخواهم نظر شما را در مورد دین اسلام و حمله اعراب و امام علی بدانم
دین اسلام، دینی است که در حقانیتش همین بس که مخالفینش در 99% حرفهایی که علیهش می زنند، چیزی جز دروغ و تهمت مطرح نمی کنند! در مورد حمله اعراب حمله به کجا مدّ نظرتان است؟ مثلاً رفتارشان درحمله به اسپانیا اوج فرهنگ و تمدن و انسانیت اعراب را نشان می دهد. بعلاوه خیلی هم در مورد بدرفتاریهایشان در سایر مناطق، اغراقهای دروغین شده است.(مثل ماجرا کتابسوزی) ولی خب اعراب هم معصوم نبودند، و افرادی از بینشان بودند که ظالم بودند، هر چند نباید فراموش کرد که اینگونه افراد هم، نه فقط بر غیرعرب که برعربهای دیگر هم ظلم می کردند، برای مثال یکی از این سرداران به نام خالد، طبق گزارشهای تاریخی، در زمانی که از سوی پیامبر به سوی قبیله ای که عرب بودند و از آنها کینه داشت فرستاده شد، با وجود اینکه آنها مسلمان بودند و حاضر بودند هر چه می خواهد به او بدهند، آنها را قتل عام کرد، یا بعد از رحلت پیامبر، رئیس عرب یکی از قبائل را کشت و همان شب با زنش همبستر شد. اینگونه افراد ظالم در هر قومی هستند، برای مثال ما نیز در بین آریائیان افراد ظالمی مثل اردشیر سوم هخامنشی و ملکه پروشات را داریم. حساب اسلام از عرب جداست. امام علی نیز بزرگمرد دیگری بود که مخالفینش جز با دروغ و یا تحریف تاریخ، راهی برای محکوم کردنش ندارند.لذا حضرت علی به راستی، نماد نیکوئی از اسلام است.
سلام.من یه دانش آموز مدرسه سمپاد هستم و به تاریخ هم علاقه دارم.
سلام. من هم به تاریخ علاقه زیادی دارم، ولی سعی می کنم از شخصیتهای تاریخ بت سازی و اسطوره سازی نکنم. یک بخش از تاریخ رو اونقدر بزرگ نکنم که انگار سایر بخشهای تاریخ هیچی نبوده ایم.
چرا نظرم ارسال نمیشه
SALAM BSIAR MAMNON
سلام. خواهش می کنم. نوروزتان مبارک.
چرا متن ارسال نمیشه
نمی دونم.
سلام
چرا نمیشه پیام درست فرستاد؟
سلام. نمی دونم.
سلام او امام مهدی (عج)
یا ذوالقرنین یا مهدی
نکنه شما می خوای بگی ذوالقرنین امام مهدی است؟! این ادعا سازگاری با شواهد نداره. البته ما اینجا به ذو القرنین کاری نداریم، بحث در مورد جناب کوروش است.
ketab abdollah mostahseno bekhun
zolgharneyn sahebe do ommat ya asr gheybat va zohour
ketabe zolgharneyn asare mostahsen pdf hast down kon
سلام. دوست عزیز، اولاً در این پست ما داریم در مورد کوروش صحبت می کنیم. اینکه ذوالقرنین نمی تواند مصداق مهدی باشد، بدیهی است، زیرا قرآن با افعال ماضی از او یاد می کند، و اصلاً شخصیتی موعود نیست و حتی گروهی از رسول خدا خواسته اند از ذوالقرنین بگوید و قرآن هم در پاسخشان سخن می گوید. همانطور که عرض کردیم، مفسرین حتی در انسان بودنِ ذوالقرنین هم اختلاف دارند.بعلاوه، این همه روایت معتبر و قوی در مورد مهدویت هست، چرا به جای مطالعۀ آنها، برویم سراغ تئوریهایی که هیچ سودی ندارند؟این مطلب را هم از وبلاگ یکی از برادران، در رد ادعای مهدی بودنِ ذوالقرنین مطالعه کنید:1) شأن نزول آیات دلالت می کند بر اینکه مشرکین و یهود سؤال کننده از پیامبر ذوالقرنین را می شناختند و سرگذشت او را شنیده بودند.2) سیاق آیات دلالت برگذشته بودن آن است از این روی به صیغ ماضی بیان شده است.3) روایاتی که می گوید: او بر هر هرشهری وارد شده مهدی هم وارد آن می شود. [مستدرک/5/228]4) روایاتی که نام او را «عیاش» بیان می کند در حالی که مهدی همنام پیامبر است. [بحار/2/78]5) روایاتی که می گوید اولین کسانی روی زمین مصافحه کردند ذوالقرنین و ابراهیم خلیل بودند. [وسائل/12/222]6) روایاتی که می فرماید(از علی(ع)) : چها نفر بر کل زمین حکومت کرده اند (در گذشته) دو مؤمن و دو کافر، سلیمان و ذوالقرنین مؤمن و نمرود و بخت النصر کافر. [بحار/11/87]7) روایاتی که می فرماید: خدا ذوالقرنین را بین انتخاب دو ابر مخیر ساخت او ابر ذلول (رام) را برگزید و ابر صعب(دارای رعد و برق) را به قائم (حضرت مهدی) گذاشت. [بحار/12/193]8) در روایاتی آمده است که او بعد ساختن سد همراه با خضر در ظلمات دنبال آب حیات بود. خضر پیدا کرد و از آن خورده و عمر جاودان یافت ولی او به آب حیات دست نیافت.[بحار/13/298]9) در روایاتی آمده است: ذوالقرنین 12 ساله بود حکومت یافت و 30 سال حکومت کرد. [بحار/12/196]10) در روایتی از اصبغ بن نباته از علی (ع) آمده است که او عبد صالحی بود که قومش را به سوی حق دعوت می کرد قومش سر او را شکستند او غایب شد بعد از مدتی دوباره ظاهر شد و قومش را به خدا دعوت نمود دوباره سرش را شکستند و او غایب شد.[احتجاج/229] بیشتر به این روایت استناد می کنند که او دارای دو غیبت است و امام زمان نیز دارای دوغیبت(غیبت صغری و غیبت کبری) اما باید دید آیا علت غیبت امام زمان شکسته شدن سر آن حضرت به دست قومش بود و بعد از ظهور اولی دوباره سرش را می شکنند و به این علت دوباره غیبت خواهند کرد یا حکمت دیگری دارد و ….؟!!! http://quran-hadis90.blogfa.com/post/30
تو هم ازون ور بوم افتادی
دو نکته خدمت شما عرض می کنم:1.ما در کمال تعادل مطلب نوشته ایم، کسانی که از آن سوی بام افتاده اند، با کوروش دشمنی می کنند، ولی من با کوروش هیچگونه دشمنی ندارم.2.سعی کنید فاصلۀ کامنتهای پشت سر هم شما، زیادتر باشد! آخه دیگه یک ساعت و نوزده دقیقه که زمانی نیست!
بله علامه طباطبایی نه مورخ بودند و نه معصوم اما هرودوت گتزیاس و گزنفون جملگی یونانی بودند و دشمن ایرانیان .ایرانییییی مسلمان
عجب! پس گزنفون که این همه در تحسین کوروش و روشهای تربیتی پارسها سخنها اغراق آمیز می گوید، از سر دشمنی این همه در مورد کوروش بزرگنماییهای افسانه ای کرده است! هرودوت هم که کوروش را شاهی مهربان نشان داده است، به دلیل نفرت و عداوت این کار را کرده است!! فقط سؤالی که اینجا مطرحه اینه که اگر این دشمنهای یونانیِ ایرانیان، نبودند، آیا شما حتی از وجود کوروش هم مطلع می شدید؟ آنچه خارج از تاریخ هرودوت و گتسیاس و گزنفون از کوروش در دست است، بسیار ناچیز است و البته انگاره های مهربانی کوروش نیز در آن کم است. شما بدون این دشمنان یونانی، از کوروش چه می دانید؟ بعلاوه، اگر شما مورخین یونانی را قبول ندارید، طرفداران ذوالقرنین بودنِ کوروش، بر اساس همین مورخین یونانی این ادعاها را کرده اند.
من چه میدونم
سلام .
…
هیچی بابا بیخیال کوروش و داریوش و اینا باشین . والا زندگیتون و بچسبین نه صرفه ای داره نه چیزی والا بیخیال …
سلام. بله! اتفاقاً بنده هم می خوام نشون بدم که این چسبیدن به کوروش و داریوش صرفه و سودی نداره!
ممنون
خواهش می کنم.
سلام خیلی ازتون ممنونم مطلب عالی بود.
سلام. ممنون از لطف شما
سلام لطفا جناب نویسنده راجب اسکندر مقدونی مطالب بنویسید چون استاد ولایتی گقته اسکندر ایرانی بوده است . برادر دارا بوده ایا موفق هستید .عده ای می گویند اسکندر دوالقرنین است ایا موفق هستید لطفا توضیح دهید راجب اسکندر
خیر، موافق هیچ کدام از اینها نیستم. بعضیها میگن اسکندر مغانی غیر از آلکسندر مقدونی است و اسکندر بود که هخامنشیان رو منقرض کرد، و این به شدت با یافته های تاریخی در تناقضه. ایران توسط مقدونیها و یونانیها فتح شده و این همه آثار هلنی که حتی در دوره اشکانی هم تأثیراتش وجود داره، مؤید همین حقیقته.
سلام شما میگید گوروش بده ایا اسکتدر و چنگیز خان و تیمور لنگ وانوشیروان عادل خوبند
من نمیگم کوروش بده، میگم کوروش به این خوبی که یه عده میگن نیست. چنگیز و تیمور و انوشیروان و اسکندر هم وضعیت بهتری نسبت به اون ندارن، ولی خب مگه چون اونها بدتر هستن، کوروش میشه این چیز عالی که این کوروش پرستها میگن؟
نظر امام علی در مورد کوروش کبیر
جلال الدين سيوطي از عالمان پرکاروکوشاي اهل سنت-در درالمنثور (ج4، ص 165) به نقل از ابن جرير از حذيفه ابن اليمان صحابي پيامبر(ص) مي آورد که آن حضرت فرمود: «چون بني اسرائيل در روز سبت سرکشي کرد و برتري جست و پيامبران را کشت،خداوند بختنصر را بر ايشان برانگيخت تا اينکه به بيت المقدس وارد شد و در عوض خون زکريا(ع)، هفتاد هزار نفر از ايشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبيا را به اسارت گرفت و زينت آلات بيت المقدس را با خود به بابل برد.»
حذيفه مي گويد: عرض کردم: «اي پيمبر خدا، بيت المقدس که در نزد خداوند مهم بود.» حضرت تأييد کردند و درباره نحوه ساختن و جواهرات به کار رفته در آن توضيح دادند و اينکه بختنصر آنها را به بابل برد و بني اسرائيل در حالي که بينشان برخي پيامبران و پيغمبرزادگان بود، سالها عذاب کشيدند تا اينکه خداوند بر ايشان رحم آورد: «… فاَوحي الي ملک من ملوک فارس، يقال له کورس و کان مؤمنا، اَن سر الي بقايا بني اسرائيل حتي تستنقذهم… : پس به يکي از پادشاهان پارس که مرد مؤمني بود، به نام کوروش، وحي کرد که به نزد بازماندگان بني اسرائيل برود و آزادشان سازد… فسار کورس ببني اسرائيل و دخل بيت المقدس حتي رده اليه: کوروش چنين کرد و داخل بيت المقدس شد و زينت آلات آن را بازگرداند و بني اسرائيل صد سال فرمانبردار خداوند بودند. سپس دوباره به گناه بازگشتند و خدا يکي از پادشاهان روم را بر ايشان چيره گردانيد که به بيت المقدس آمد و اهالي را اسير کرد و مسجد را سوزانيد و به آنها گفت: «اي بني اسرائيل، ان عدتم في المعاصي، عدنا عليکم في السبائ: اگر به گناهان بازگرديد، ما هم به شيوه اسير بردن شما برمي گردیم…»(38) آنگاه حضرت فرمود: «اين بود بخشي از صفت زينت آلات بيت المقدس و مهدي آنها را به بيت المقدس بازمي گرداند …» اين حديث را سواي درالمنثور، با کمي اختلاف در جزئيات، محمد بن جرير طبري – متوفاي 31 ق- در جامع البيان (ج15، ص 17) و ثعلبي در کتاب الکشف البيان عن تفسير القرآن يا تفسير ثعلبي (ج6، ص 70) آورده است. مرحوم شيخ ابوالفتوح رازي در روض الجنان (ج12، ص 163) در ترجمه همين حديث مي نويسد: «… خداي تعالي بر زبان بعضي پيغامبران امر کرد پادشاهي را از پادشاهان پارس، نام او کوروش، و او مردي مؤمن بود، که: برو و بني اسرائيل را از دست بختنصر بستان و حلّي بيت المقدس از او بستان و باز جاي بر… مهدي(ع) در روزگار خود حلّي بيت المقدس باز جاي فرمايد بردن… و خداي تعالي خلق اولين و آخرين را در بيت المقدس جمع کند.» ناگفته نماند که آن مرحوم در جاي ديگر (ج12، ص 186) از کوروش به صورت کيرش بن احشو برش ياد کرده که احتمالاً کوروش بن خشايارشا منظور بوده که البته اشتباه است! اما طبري در تاريخ (ج1، ص 385) نسبتاً درست نقل کرده: اخشويرش بن کيرش. مرحوم جرجاني نيز در تفسير گازر (ج5، ص 255) به حديث نبوي و روايت حذيفه اشاره کرده است، و نيز سيد جعفر مرتضي به طور خلاصه در الصحيح من السيره (ج3، ص 41) همين معاني را آورده است. طبري در تاريخش (ج1، ص 141) چند جا از کيرش الماوذي (کوروش مادي) ياد کرده است و اينکه او بني اسرائيل را به ديارشان بازگرداند (ج1، ص 381)؛ همين طور ابن خلدون در تاريخ (ج2، ص 108). اقدام کوروش در بازسازي بيت المقدس که مسعودي- متوفاي 345 ق- در التنبيه و الاشراف (ص 171) بدان اشاره مي کند، در اشعار عربي نيز بازتاب داشته است؛ چنان که ابن سعد تميمي سمعاني- متوفاي 562 ق- در کتاب الانساب (ج5، ص 363) در اين باره نخست به ويراني بيت المقدس به دست بختنصر مي نويسد و آنگاه شعر «وافر» را نقل مي کند که: و بيت المقدس المعمور بيت ورثناه عن المتقدمينا بناه کورش الباني المعالي بأمره الله خير الآمرينا يعني: بيت المقدس، اين خانه آباد را ما از پيشينيان خود به ميراث برده ايم. کوروش – آن بنيانگذار بزرگواري ها- به دستور خداوند که بهترين فرماندهان است، آن را بنا نهاد. در تفسير نمونه (ج12، ص 29) حديثي نبوي به نقل از تفسير طبري آورده مي شود که مضمون احاديث گذشته را تأييد مي کند.محمد حميد يزدان پرست لاریجانی – پایگاه راسخون
بازدید: 34603
برچسب ها :احادیثی در مورد کوروشحدیث درباره ی کوروش هخامنشیپیامبر اسلام و کورش هخامنشیکورش بزرگکورش بزرگ در گفتار پیامبر اسلامکوروش و محمد ص
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
گنجینه پرسش های قرآنی
هم اکنون سوال کنید
طبقه بندی موضوعی قرآنتفسیرعلوم قرآنیچهارده معصومپیامبر اکرم صمناقب و ویژگی هاآخرین پیامبرپیامبری برای جهانیانپیامبر، ناظری بر کردار مردمقرآن و دیگر معجزاتپیامبر قبل از نبوتپیامبر ص در مکهاسراء و معراجهجرتتشکیل حکومتجنگهای پیامبر صرفتار با پیروانرفتار با غیر مسلمانانزندگی خصوصیبیماری، رحلت و وفاتگوناگونوحی، نبوت و عصمت امام علی عخصوصیات و مناقببرخی دلایل امامت امیر المؤمنین عگوناگونحدیث دوات و قلمغدیر خمقرآن و امام علی عامام علی ع و خلفاجنگهای امام علی عرفتار امام علی عشهادت امام علی عمرقد امام علی عروایات و دعاهای برجای ماندهگوناگونسقیفه بنی ساعدهحضرت فاطمه زهرا سویژگی ها و مناقبالقاب حضرت زهرا سکوثرعزیزترین فرزند پیامبر صزندگی با امیر المؤمنین ععبادت زهرا سزهرا بعد از پیامبر صشهادت زهرا س و مرقد ایشانفرزندان زهرا سگوناگونفدکامام حسن مجتبی عامام حسین عامام حسین قبل از امامتقیام امام حسین عاز خلافت یزید تا رسیدن به کربلاحوادث روز عاشورااهل بیت و یارانسپاهیان دشمنحوادث بعد از شهادتاربعیننقلهای غیر مستندفضائل و مناقبزیارت عاشورا و دیگر زیاراتخونخواهان حسین عگوناگونعزاداری و زیارتامام سجاد عامام باقر عامام صادق عامام کاظم عامام رضا عامام جواد عامام هادی عامام حسن عسکری عامام مهدی عجمهدی در قرآنمهدی ع از زبان پیامبر صمیلاد مهدیخصوصیات و مناقبمادر امام مهدیمهدی و اهل سنتمنجی در دیگر ادیاندلایل غیبتکیفیت زندگی امام غایبفایدۀ امام غایبعمر طولانینایبان مهدیملاقات با مهدیوظیفۀ شیعیان در زمان غیبتانتظار فرجنشانه های ظهوربعد از ظهورمهدی و عیسی بن مریمسوء استفاده از مهدویتقیام های قبل از ظهورگوناگونرجعتپیامبرانآدمشیث(هبة الله)ادریسنوحسامهودصالحابراهیملاحجلوطاسماعیلاسحاقیعقوبیوسفایوبشعیبموسیهارونیوشعحزقیلحیقوقعزیردانیالجرجیسسموئیلداودسلیمانارمیاءذوالکفلالیاسیسعیونسشعیاعمرانزکریایحییعیسیخالد بن سنانپیامبر اسلام(ص)آیا پیامبر بودند؟قیداربنیامینکنفوسیوسسقراطبودامانیافلاطونارسطوطالوتذوالقرنینشمعونزرتشتلقمانخضرالیاحنظلةکالبباروخحدیثدرایه الحدیثرجال الحدیثکلامهستی شناسیقدمحدوثعلت و معلولامتناعوجوبامکانعدموجودخداشناسیخدا و جهانتوکلارتباط انسان با جهانهدف آفرینشآفرینش انسان و جهانعدل الهیانسان و سرنوشتحسن و قبح عقلیبداءانسان و اختیارقضاء و قدرامتحان و آزمایش الهیدلایل عدل الهیمعنای عدل الهیصفات الهیصفات فعلیهصفات ذاتیهاسمای الهیمراتب توحیدتوحید در عبادتتوحید در افعالتوحید در ربوبیتتوحید در خالقیتتوحید در صفاتتوحید در ذاتاثبات وجود خدای تعالیادله نقلیادله عقلیپیامبر شناسینبوت خاصهنبوت حضرت محمد(ص)معجزه حضرت محمد(ص)ختم نبوتپیامبران اولواالعزمنبوت عامهصفات و زندگی پیامبراناسامی پیامبرانعصمتوحیارتباط میان نبوت و معجزهضرورت بعثت پیامبرانامام شناسیتقیهرجعتتوسل به اولیای الهیمحبت و اطاعت امامانشرایط و صفات امامعلمعصمتتعیین امامدلایل اثبات امامتمصداق امامامامت مهدی(عج)اسامی امامانرابطه نبوت و امامتامامت در سنتقرآن و امامتضرورت وجود اماممعاد شناسیقیامتبهشت و جهنمجهنمیانبهشتیانشفاعتپل صراطاوصاف بهشت و جهنممعاد جسمانی و روحانینشانه های برپایی قیامتبرزختناسخدلائل عقلی و نقلی معادحقانیت مرگدین شناسیادیاندیگر ادیانادیان ابراهیمیمسیحیتیهوددین اسلامفرقه های اسلامیاهل سنتشیعهمصالح و مفاسد در احکام دیناسلام و عقلانیتجامعیت اسلامدین خاتمفطرتقلمرو دینهرمنوتیکزبان دیننسبت علم و دینPhilosophy of Religio دین نفس الامریچیستی دینکلام قدیمکلام جدیدتاریختاریخ فقهتاريخ کلامتاريخ بزرگانتاریخ اماکنسیرهمعصومینحضرت زهرا (س)بزرگانعرفان و اخلاقTheo e icalکلیاتاصطلاحاتعرفان و فلسفهعشق و عرفانعرفان و شناخت نفستعریف عرفانعرفان های کاذبیوگاکیهانیشیطان پرستیحلقهاکنکارآموزش عرفانعرفان اسلامی و مکاتب دیگررمزی بودن و کتمانقابلیت های عرفاندین و عرفاناصول و مبانیتوحیدشناسیوحدت وجودمقامات ذاتتجلی ذاتیچینش وجودموحدشناسیانسان شناسیانسان کاملانسان و خدامقاماتفنامقام محمودفتح المبینشهود قلبیشرح حالعرفان عملی و اخلاقکلیاتفرق عرفان عملی و نظریدین و فرهنگتکامل اخلاقیاصول و مبانینظریانسان شناسیمعیار شناسی (دین و اخلاق)شبهه شناسی عملیروش شناسیاختلاف روش ها دستور العمل ها چله نشینی ذکر قرائت قرآن ترک لذت کنترل قوۀ خیال استاد راهنما رفیق راه فضایل اخلاقی توبهمانع شناسیحجاب های نورانیعجب و خود پسندی گناه و رذائل اخلاقی درمان رذائل اخلاقیمقام شناسیقرب فنا طی الأرض عشق خلسه شهود قلبی مقام محمود موت اختیاری فتح المبین خوف منطق و فلسفهمنطقکلیاتروش ریاضی دکارت و قطعیت موضوع علم ترتیب مباحث منطق ارسطو و دیالکتیک تعریف شناسیمعقول ثانی ادراک جزئیات سبر و تقسیماستدلال شناسیصناعات خمسبرهان لمی و انیقیاس اقترانی و استثنائیجدل یا دیالکتیک در قرآنمنبع شناسیفلسفهکلیاتمعرفت شناسیماهیتتجرد ادراکاتمعقول ثانیتأثیر پیش فرض های علمیعلم حضوری و حصولیحکمت نظری و عملیابطال دور و تسلسلامتناع اجتماع مثلینادراک جزئیاتارزش معلوماتجوهر و عرض وجود ذهنیهستی شناسیتباین یا تشکیک موجوداتوحدت وجودکثرت موجوداتوجود ذهنی حرکت جوهریعلیت و معلولیتجوهر و عرضتجرد یا مادیت صور نوعیعالم مثالزمانانسان شناسیمبدأ شناسیبرهان نظمبرهان تمانعبرهان صدیقینصفات واجبرابطه واجب و ممکنپاسخ به شبهاتپرسش و پاسخغایت شناسیمنبع شناسیآراء شناسیقواعد عربیلغت شناسیصرف و نحوفصاحت و بلاغتبیشتر بدانید
موضوعات جانبی شیعه چه می گویدولایت فقیهمفاهیم قرآنی
در خبرنامه سایت عضو شوید آخرین پرسش ها و پاسخ ها را همه روزه در ایمیل خود مطالعه کنید
رهروان ولایت _ یک ایرانی باید به چه کسی افتخار کند؟ و کدام را بر دیگری ترجیح دهد؟ محمد نبی یا کوروش کبیر؟ این سوال اکنون از مطرح ترین سوالاتیست که در باب نسبت سنجی میان هویت ملی و هویت دینی ایرانیان مورد پرسش نسل جوان است.
بسیار باعث تاسف است در دورانی که زندگی می کنیم گاهی شاهد ظهور جریاناتی هستیم که سوار بر موج تعصبات و احساسات ملی-ایرانی می شوند و تا می توانند می خواهند با انواع مغالطه ها و متورم کردن رگ ملیت گرایی در بین مردم خصوصا نسل جوان و تحصیل کرده، دین و هویت دینی را در وجود آنها متزلزل سازند. نمونه ای از این جریان را در حرکتی می بینیم که کوروش پادشاه مقتدر هخامنشینی را با پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله مقایسه می کند. و با دستاویز قرار دادن نمونه هایی از شواهد خام تاریخی سعی در ارایه ی چهره ای خشن از پیامبر رحمت و دین آسمانی وی، در مقابل چهره ای بشردوستانه و صلح طلبانه از کوروش کبیر دارند. در همین رابطه به نظرم باید چند نکته را همواره مد نظر داشته باشیم:
1_ این کار در حالی انجام می پذیرد که معمولا چندان صحت شواهد تاریخی مورد بررسی و اثبات واقع نمی شود و از آن مهمتر اینکه همیشه جای خالی عنصر مهم تحلیل تاریخی را با تمام وجود احساس می کنیم. در صورتی که داشتن یک تحلیل واقعی و منطقی شرط ضروری این نوع قضایا است چرا که در تنها در این تحلیل ها است که ما می توانیم دورنمایی از شرایط و اوضاع و احوال تاریخ به دست بیاوریم و سپس برمبنای آن قضاوت کنیم که کدام کار از کدام شخصیت درست بوده و از کدام شخصیت نادرست.
منظورم دقیقا این است که اگر ما قرار است قضاوتی مثلا درباره ی رفتار با یهودیان توسط کوروش و پیامبر داشته باشیم اولا باید تحلیلی واقعی از شرایط تاریخی مخصوص هر دو داشته باشیم سپس ببینیم در آن شرایط تاریخی آیا رفتار کدام مناسب بوده است. فایده ی این تحلیل این است که ممکن است ما را به این نتیجه برساند که شاید کار هر دو در موقعیت خاصی که داشته اند، مناسب بوده است مثلا پیامبر اسلام با وجود اینکه آیین یهودیت را به رسمیت شناخته بودند و با آنان با مدارا و احترام زندگی می کردند اما در برخی جنگها نیز با آنان درگیر شده و ستیز سختی هم با آنها انجام داده اند. حال ما نمی توانیم به لحاظ عقلی و منطقی به صرف اینکه پیامبر با گروهی از یهودیان جنگیده در حالی که کوروش به یهودیان امنیت و محل زندگی بخشیده، کوروش را بر پیامبر ترجیح دهیم. زیرا یهودیان در زمان آغاز اسلام کمر به نابودی آیین اسلام و قتل شخص پیامبر بسته بودند و طبیعی بود که در آن شرایط پیامبر با آنها وارد جنگ می شد جنگی که البته به نوعی تحمیلی بود. همچنانکه اگر همین قوم یهود می خواستند سرناسازگاری با حکومت و کوروش کوک کنند و علیه حاکمیت وی و امنیت جامعه اقدام کنند، کوروش این حق را داشت که با آنان برخورد کند. این یک قضیه ی کاملا بدیهیست که شما نمی توانید همواره یک نوع رفتار را تحسین کنید و به آن توصیه کنید مثلا آیا کسی می تواند بگوید که کمک مالی به دیگران همواره خوب است؟ آیا کسی می تواند ادعا کند برخورد قهری همیشه بد است؟ قطعا خیر. این شرایط است که به ما می گوید کدام کار در کدام وضعیت مناسب و درست است و کدام کار نادرست.
2- نکته ی دیگر اینکه همواره باید به تفاوتهای شخصیتی این دو بزرگ تاریخ توجه داشته باشیم کوروش یک پادشاه است که تمدن بزرگی هم به پا کرده و ما نیز به عنوان یک ایرانی به وجود او مفتخریم در حالی که در این سوی قضیه ما شخصی داریم که پیامبر است و نه پادشاه، و طبعا اهداف و انگیزه های او کاملا با یک پادشاه متفاوت خواهد بود. فلسفه ی وجودی او این است که در ارتباطی که با خدا برقرار می کند پیام های سعادت و نیکبختی را به انسان ها برساند او از خود چیزی ندارد و چیزی نمی گوید همه ی حرف های او از خداست و انسان ها را نیز به سوی او فرا می خواند. ماهیت کار او اعتقادی، اخلاقی، نجات بخشی و در یک کلمه دینی است. و این چیزی ست که یک پادشاه اساسا با آن کاری ندارد زیرا او نه برای دین که برای اداره و تنظیم امور دنیوی مردم فلسفه ی وجودی می یابد به همین دلیل کار او از سنخ اعتقاد و نجات بخشی نیست. به تعبیر خلاصه تر یک پیامبر متعلق به دین است و یک پادشاه متعلق به سیاست. نتیجه اینکه این قیاس از اساس اشتباه است. زیرا هیچ وجه مشترکی که قیاس بر آن استوار باشد وجود ندارد.
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
نتیجه ی دیگر اینکه هیچ انسانی نمی تواند با پیامبر مقاسه و هم وزن شود زیرا پیامبر انسان خاصی است که توسط خدا برای ماموریتی ویژه برگزیده می شود.
3- نکته ی آخر اینکه اصلا چرا ما باید برای مباهات به یک شخصیت بزرگ، به هروسیله ای شان شخصیت بزرگ دیگری را پایین بیاوریم؟ کوروش برای ما ایرانی ها و کل تمدن شخصیت مهمی است بطوریکه حتی از وی به عنوان یکی از گزینه های احتمالی ذوالقرنین قرآنی نیز یاد شده است. با این حال نهایت بی منطقی است اگر بخواهیم برای تکریم و تمجید از او، جایگاه پیامبر رحمت را تنزل ببخشیم. خصوصا که ما به همه ی بزرگان خود جهت حفظ هویت ملی و دینی شدیدا وابسته و نیازمندیم.
من کتاب کوروش بزرگ محمدابن عبدالله رو مطالعه کردم.من کلا با حذف فیزیکیه فرد یا افرادی که صرفا اعتقاداتشون با بقیه متفاوت هست مخالفم و برام مهم نیست که اون شخص مسلمون باشه یا یهودی امیدوارم منظورم رو فهمیده باشید.
سلام دوست عزیز.
البته در دیدگاه انسانیت، نظر شما همان است که تمام انبیا به دنبال آن بودنه اند؛اما گاهی مبحث اعتقادات است که راه و منش فرد را مشخص میکند که بانی همین تنش های دنیاست.پس در انسانیت بله؛اما در تخریب اعتقادات توسط دیگران باید دفا کرد.
موفق باشید.
هردو محترم وقابل احترام هستن هردوبرای عدالت وبرای ازادی بشر ازظلم حرکت میکردن
ولی خب تواین مقاله سعی شده کفه ی تازو محمدنبی رو سنگین تر ازکورش نشون بدن
سلام دوست عزیز.
نه البته که بین پیامبر الهی با یک پادشاه،هرچند هر دو عدالت خواه؛اما تفاوت فراوان است.
درسته؟
با سلام.به خاطر این مقاله دست شما درد نکنه.سازندگان این موضوع مقایسه رفتار پیامبر(صلوات الله علیه و آله) با کوروش،قطعا خود یهودیا ن هستند.اصلا دلیلی ندارد که یک پادشاه را با یک پیامبر مقایسه کنیم.درست است که تاریخ شخص کوروش را عادل و دادگر معرفی کرده،و ما هم به ایرانی بودن و از دیار ایشان بودن به خود می بالیم،ولی مهم تر از اصالت و ناسیونالیسم گرایی،دین و عقیده است،که نه نژاد می شناسد،نه رنگ پوست،نه پولداری و بی پولی.حضرت محمد(ص) اشرف مخلوقات است و برای تمام کردن و به حد اعلا رساندن اخلاق بشری فرستاده شده است.علم او از خداست و تمام علوم در برابر او زانو می زنند.ایشان فقط امام جماعت مردم مکه و مدینه نبوده،بلکه زندگی اخروی و دنیوی مردم زمان خود و سایر زمان ها،با آوردن قرآن تکمیل کرده است.این خاندان،تمام علوم را در خود نهادینه دارند.امام جعفر صادق(ع)با وجود امکانات ناچیز و سخت حمل و نقل آن زمان،در حالی که نه اتوبوس و نه ماشین و نه هواپیما و … بوده و با وضع سختی که خلیفه های ظالم براشون درست کرده بودن،4000 شاگرد داشته که یکی از یکی داناتر و عالم تر بوده،و همین برای ما بس است،که بگیم،یکی از آن چهار هزار شاگرد،و نه همه آنها،جابربن حیان بوده،که پدر علم شیمی جهان است.حال حساب کنید،علم خود این امام در چه حدی است.پس این خاندان فقط برای نمازخواندن نیامده اند و بلکه برای احیای اخلاق و ساختن زندگی اخروی و دنیوی ما آمده اند،پس چرا این وضعیت را نادیده می گیریم؟؟؟؟؟
نکته::::::یهودیان در سراسر تاریخ کثیف بودن و آشغال بودن خود را ثابت کرده اند،احتیاج به مدرک آوردن در زمان اسلام نیست.برای روشن شدن موضوع به زمان هخامنشی و بعد از کوروش،یعنی زمان پادشاهی خشایارشا اشاره می کنیم:فقط در زمان این پادشاه،دو یهودی که به اعتبار شاه خوشنام ایرانی یعنی کوروش به آنها امان داده شده بود،به نام های مردخای و استر،بعد از طی مراحل بسیار زیاد برای واردشدن به دربار شاه،و نقشه های بسیار،بعد از اینکه به شاه شراب می نوشانند حکم قتل 77هزار(برخی نقل ها 500 هزار) ایرانی فاضل و دانشمند رو ازش می گیرن و اینجوری مخالفان خود را که در راس آنها،وزیر لایق ایرانی یعنی هامان قرار داشته رو از سر راه بر میدارن.کافی است تحقیق کنین تا ببینید چی میگم.اینا یهودی بودن و از کره مریخ نیومده بودن.یهودی های خوب هم داریم ولی اکثر آنها موجودهای نجسی هستن.این کشتار ایرانی ها در روز سیزده فروردین صورت گرفته و روز سیزده به در برای این باب شده،که به نماد آن روز،از خانه بیرون می رویم،که دیگر آن کشتار در آن روز اتفاق نیافتد.
»»»»»»»»»بیشتر فکر کنیم»درست است که شاهان خوبی در تاریخ داشته ایم،ولی بدانیم که آنها فقط شاه بوده اند و نه بیشتر،بهتر است آنها را با پیامبران مقایسه نکنیم،چون پیامبران را خدا فرستاده است نه اینکه خود برای کشورگشایی بیایند.
با سلام
بلا شک که نمی شود با بعضی سخنها شان و منزلت پیامبران خدارا پایین اورد.اما باید دید که ریشه این مسایل کجاست.ما عادت کرده ایم که همیشه انگشت اشاره خود را به سمت امریکا و اسراییل بگیریم.هر چند که انها دشمن ما بوده وهستند. ولی ما خودمان میدان به انها میدهیم.یک سوال از خودتان بپرسید:
چرا در کشوری که زادگاه و ارامگاه مرد بزرگی که در سراسر جهان از او به نیکی یاد میکنند و اسناد تاریخی معتبر مبنی بر عدالت مهر ورزی ویکتا پرستی از او موجود است که مورد تایید کل دنیاست .اسمی از او در کشور خودش نیست.
صدا وسیمای ایران ملیاردها تومان پول برای خرید سریالهای مضخرف کره ای مثل سریال جومونگ وامثال ان که چیزی جز کشتار و غارت چیز دیگری ندارد .پرداخت میکند ولی حتی یک تیزر 1 دقیقه ای در تلویزیون راجع به کوروش پخش نمیشود.
دشمن هم اینگونه خلا هویت ایرانی را پر میکند
همونطوری که گفتین کوروش ذوالقرنین است اگربالاترازپیامبرنباشدپایین ترهم نیست.
واقعا احسنت به شما… کوروش بزرگ تمام موارد انسانیت رو رعایت میکرده و با توجه به ذوالقرنین بودنش قطعا چیزی کمتر از پیامبر اسلام نداره.
بدانيد كورش كبير فقط كشورگشايي نميكرده جنگ ها و خونريزي ها و قتل عام هاي بيشماري از سوي حضرت محمد انجام شده
مقام اين دو مساوي است
شما نميتوانيد كورش كبير را بد جلوه دهيد او كه اولين منشورحقوق بشر را نوشت مردي عادل و دادگر بود هميشه در دل ما جا دارد و خواهد داشت
علم پيامبر و اماما بخاطر خداست و هركس علم خدايي داشته باشد همچون امام ميتواند باشد
هدفتان چيست؟
بعد كور كبير دشمنانش را تبديل به صميمي ترين دوستانش كرد يهوديا باهاشون بد رفتار ميكردن اونا را هيچوقت قتل عام نميكرد
همانطور كه ارتب كراسوس نبونيد و استياگ نكرد
کوروش رو اینقدر بزرگش نکنید! شخص مذکور هیچ گونه برتری نسبت به پیامبر نداشته و در بسیاری از جهات پایبنتر از ایشان هست.
اولا کوروش یه انسان معمولیه و تو زمان خودش یه شاه بوده.ولی حضرت محمد اخرین شخصی هست که از سوی خدا فرستاده شده و کاملترین دین و کتاب الهی رو به این دنیا اورده! کتاب قران یعنی حرف خدا!اونوقت شما این کتاب رو با حقوق بشر نصفه و نیمه کوروش که توسط یه انسان معمولی نوشته شده مقایسه میکنید!
کوروش با عقل خودش عمل میکرده!یعنی اگه کسی رو میکشته با فکر خودش بوده ولی حضرت محمد با خداوند در ارتباط بوده و هر کشت و کشتاری هم صورت گرفته باشه به دستور خداوند انجام شده!
من حتی کوروش رو پایینتر از چهارده معصوم میدونم حالا چه برسه به شخصیت کاملی مثل پیامبر اکرم.
واقعا خجالت داره یه ادم معمولی رو با فرستاده خدا مقایسه میکنید!
كوروش بزرگ پدر ماست.
حضرت محمد (ع) معلممون.
غير از اينه؟
اینو یادتون باشه کوروش ی ایرانی بوده
دویت عریز از نقاله شما متشکرم اما باید یاد آور شوم تاریخ ابران محدود به زمان کوروش نیست و ایران تاریخ بیش از ده هزار سال دارد. و تمدن هایی نیز قبل از کوروش و هخامنشیان در ابران وجود داشته پس صرفا نگویید کوروش تمدنی در ایران ساخته شما هم لطفا مغلطه تاربخی نکنید صرفا بخاطر از اینور بام و آنور بام نیفتادن تاذیخ را تحریف نکنید امثال تمدن قبل از کوروش شهر سوخته ،تپه خسناو ،شوش دانیال و…..
وست عزیزی فرمودن کوروش ذوالقرنین است طبق گفته علامه طباطبایی اما آیا علامه طباطبایی به نکته ای که سال ها بعد شهید مطهری دقت کرده بودن که کدام پیامبر از طرف خدا اجازه بت پرستی را هم به طور آزاد در کشورش را می دهد؟امثال حضرت ابراهیم و پیامبر اسلام که بت ها را شکستند و چه گپساله سامری باشد تفاوتی نمی کند یا کدام پیامبر به خداوند نردوک بابلی ها قسم می خورد ؟حتی در زمان هخمانشیان هم در ایران دین رسمی وجود نداشت در زمان ساسانیان دین رسمی زرتشتی بود البته بتبلی ها از کجای مردوک تشکر کرده اند و گفته اند که خدای مردوک کوروش را به عنوان شاه برای ما فرستاده هیچ شاهی خوب نیست هیچ انسانی کامل نیست مگر اینکه پبامبر باشد و در آخر تفسیر قرآن تنها در دست پیامبر و بعد از او در دست امامان است و هیچ امامی در برابر سوالات ذوالقرنین پاسخی مبنی بر اینکه کپروش ذوالقرنین بوده نگفته است گاها اشاراتی کرده اند که اگر می خواستند می گفتند و خود علامه طباطبایی در انتهای تفسیر خود گفته و خداوند بهتر می داند ذوالقرنین کیست پس او هم با اطمینان نگفته است
یعنی تو ایران همه چی رو میخوان مقایسه کنن برید زندگیتونو کنید حضرت محمد(ص) رو به عنوان پیامبر خدا و کوروش رو به عنوان یک پادشاه خوب قبول داشته باشید دیگه مقایسه نداره ، حالا اگر کوروش ذوالقرنین هم باشه باز جای مقایسه نداره ، دوستی هم که گفت ایران قبل از کوروش تمدن داشته درست اما اگر مطالعه درست تاریخی داشته باشید میبینید ایران یکپارچه نبوده شاه های محلی زیادی وجود داشتند و با هم یکی نبودند کوروش همه را باهم یک پارچه کرد و اگر میگن تمدن در دوران کورش ، یعنی اوج شکوفایی در آن دوران بوده ایران یک پارچه شده و به جای چندین قیبله و حکومت های محلی به یک امپراطوری تبدیل شده همچنین کوروش اولین امپراطوری تاریخ رو بنا نهاد مصر و یونان خیلی بعد تر تونستن به یک امپراطوری دست پیدا کنند.
پیامبر بودن کوروش
۱۴۰۰/۰۱/۱۲
–
۱۰۹۳ بازدید
نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
چهارشنبه, 29ام دی
پژوهش: نیما صفا پژوهشگر هرمزگانی
این تصویر صفحه ۴۵۸ از جلد۱۴، چاپ دارهجر سال ۲۰۰۱م، از کتاب تفسیر الطبری (۲۲۴ – ۳۱۰.ق) است.
در این کتاب حدیثی از حضرت محمد (ص) نقل شده که در آن از کوروش بزرگ با نام ” کورس” یاد شده و ایشان را فردی مومن معرفی نموده است. (ذیلا خلاصه حدیث و ترجمه آن می آید)
ربعی بن حراش از حذيفه ابن اليمان صحابی پيامبر(ص) می آورد که آن حضرت فرمودند:
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
«چون بنی اسرائيل در روز سبت سرکشی کرد و برتری جست و پيامبران را کشت، خداوند بختنصر را بر ايشان برانگيخت تا اينکه به بيت المقدس وارد شد و در عوض خون زکريا(ع)، هفتاد هزار نفر از ايشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبيا را به اسارت گرفت و زينت آلات بيت المقدس را با خود به بابل برد…» «… فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، يقال له کورس و کان مؤمنا، اَن سر الی بقايا بنی اسرائيل حتی تستنقذهم… :
پس به يکی از پادشاهان پارس که مرد مؤمنی بود ، به نام کوروش، وحی کرد که به نزد بازماندگان بنی اسرائيل برود و آزادشان سازد… فَسارَ کورس بِبنی اسرائيل و دخل بيت المقدس حتی رده اليه: کوروش چنين کرد و داخل بيت المقدس شد و زينت آلات آن را بازگرداند و بنی اسرائيل صد سال فرمانبردار خداوند بودند. سپس دوباره به گناه بازگشتند و …»
http://www.iranboom.org/posheh/aks-ha/9404/003/korosh-payambar-1.jpg
نام (اجباری)
آدرس پست الکترونیکی
آدرس سایت
مرا برای دیدگاههای بعدی به یاد بسپار
تصویر امنیتی جدید
ما 949 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم
سامانهٔ فروش کتابهای انتشارات هزارکرمان
فروشگاه رنگ سیمرغ
ایرانبوم، همهی ايراندوستان را عضو تحريريهی خود ميداند. ايرانبوم در ويرايش نوشتارها آزاد است.
من یار مهربانم
کتـاب بهترین هدیه است. به عزیزان خود کتاب
پیشکش کنیم.
موسسه خيريه حمايت از کودکان مبتلا به سرطان
میخواهم در طرح 1000 تومانی محک شرکت کنم
Ø¢ÙÙÚ¯ Ø²ÛØ¨Ø§Û Â«Ø®ÙØ´Ù ÚÛÙ» با ØµØ¯Ø§Û Ø®ÙØ§ÙÙØ¯Ù + Ù
ت٠شعر
کورش بزرگ در روایتهای دینی
کوروش بزرگ اولين پادشاه هخامنشي، افزون بر ايرانيان ، به دليل صدور
نخستين اعلاميه حقوق بشر نزد همه جهانيان و دانشمندان(ویل دورانت، ویکتور
هوگو، کنت گوبینو، هگل، شاتوبراین، پاپ کلمنتوس ۵ ، بوسویه، ناپلئون، دانیل
روپس، گیرشمن و…) محترم است .در دوران باستان نیز بسیاری از اندیشمندان
(مانند افلاطون، فیثاغورث، هرودت، گزنفون، دیودور سیسیلی و…) او را ستوده
اند.
كوروش بزرگ بنا به پژوهشهاي 100 ساله اخير دانشمندان مسلمان همان
ذوالقرنين (که برخی او را بدلیل سخن گفتن خداوند با وی «و قلنا یا ذا
القرنین» پيامبر الهی می دانند) است كه در سوره كهف قرآن (آیات83 تا 99)
از او ياد شده است. از جمله معروفترین این محققان می توان به افراد زیر
اشاره کرد:
مولانا ابوالكلام آزاد مفسر بزرگ قرآن و وزير فرهنگ هند در زمان
گاندي در تفسیرالبیان ( ترجمه تفسیر سوره کهف از باستانی پاریزی) ــ علامه
طباطبايي در تفسير الميزان ــ آيتالله العظمی ناصر مكارم شيرازي و 10 نفر
از مفسران بزرگ قرآن در تفسير نمونه (مانند قرائتی، امامی، آشتیانی،حسنی،
شجاعی، عبدالهی و محمدی) ــ تابنده گنابادی در کتاب سه داستان عرفانی از
قرآن ــ آیت الله میر محمد کریم علوی در تفسیر کشف الحقایق (با ترجمه
عبدالمجید صادق نوبری) ــ حجه الاسلام سید نورالدین ابطحی در کتاب ایرانیان
در قرآن و روایات ــ دکتر علی شریعتی در کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی
ــ سید صدر بلاغی در قصص قرآن ــ جلال رفیع در کتاب بهشت شداد _ دکتر
فاروق صفی زاده در کتاب از کوروش هخامنشی تا محمد خاتمی ــ دکتر حسنعلی
پیشاهنگ در کتاب تاریخ ایران برای نوجوانان ــ منوچهر خدایار در کتاب کوروش
در ادیان آسیای غربی ــ قرآن پژوه برجسته شادروان خزائمی در کتاب اعلام
القرآن – آیت الله سید محمد فقیه استاد اخلاق، حافظ کل قرآن و عضو مجلس
خبرگان دوم ــ استاد محیط طباطبایی ــ حجه الاسلام شهید هاشمی نژاد _ سر
احمد خان بنیانگذار دانشگاه اسلامی علیگر هند.
قاسم آذینی فر در کتاب کوروش پیام آور بزرگ صفحه 89 می گوید: خواجه
عبداله انصاری در تفسیر ادبی عرفانی خود در سوره کهف پس از آیه «انا مکناه
له فی الارض=ما او را در زمین نیروی بسیار دادیم» این دو را یکنفر می
شمارد.دکتر فریدون بدره ای در کتاب کوروش در قرآن و عهد عتیق پس از یکی
دانستن کوروش و ذوالقرنین از شیخ محمدباقر کمره ای شارح اصول کافی کلینی
(از کتب چهارگانه شیعه) روایت می کند که: امیرالمومنین علی(ع) خود را مانند
ذوالقرنین دانسته و به این همانندی افتخار کردده است.
نظر پیامبر در مورد کوروش کبیر
همچنین آیتاله سيد محمدتقي موسوي اصفهاني در نوشتاری با عنوان
«شباهتهای امام عصر (عج) و پیامبران الهی» با یادآوری حدیثی از امام حسن
عسکری (ع) امام زمان را در برخی ویژگیهای خود همانند ذوالقرنین میداند.
میرزا معصوم نائبالصدر حدیثی را از عمار ساباطی روایت میکند که امام صادق
(ع) فرمود: جایگاه و منزلت ما ائمه مانند بلندا و مرتبه ذوالقرنین و یوشع و
آصف میباشد؛ که این خود نشانی از بالابودن مقام ذوالقرنین دارد.
جابربن عبدالله انصاری میگوید: از رسول خدا (ص) شنیدم میفرمود: آگاه
باشید كه در میان شما كسی است كه همان روش ذوالقرنین را دارد، بهزودی سنت و
روش ذوالقرنین در قائم ازفرزندان من جاری خواهد شد و شرق و غرب عالم را
زیر فرمان حكومت خود خواهد آورد. (كتاب مهدی (عج) آخرین سفیر، نوشته ذبیح
الله محسنی كبیر)
كوروش نزد يهوديان ،زرتشتيان ، مسیحیان و مسلمانان از جنبه آسمانی و
تقدس برخوردار است . در كتاب تورات ( اشعيا ـ دانيال نبی ـ
حزقیال ــ ارميای نبی ) از او به عنوان حضرت مسيح، بت شکن،
فرستاده پروردگار، چوپان خدا،دست خدا، شکست دهنده فرعونیان، شاهين خدا،
نجات بخش و دانشمند خدا نام برده شده است .درصحف عزرای پیامبر (حضرت عزیر) آمده است:کوروش فرمود خداوند به من دستور داده است تا خانه ای برای او در بیت المقدس بسازم. ابوریحان
بیرونی (قرن 4 هجری) و غیاث الدین خواند میر (قرن 6 هجری در کتاب حبیب
السیر، جلد یک، صفحه 136) از او بعنوان بانی بیت المقدس و مسجد الاقصی (یا
همان قبله نخست مسلمانان) نام می برند.در تفسیر قرآن ابوالفتح رازی
آمده است: که خدای تعالی بر زبان بعضی پیغمبران امر کرد پادشاهی از
پادشاهان پارس را نام او کوروش و او مردی بود مومن. مسعودي در کتاب مروج الذهب،صفحه606 می نویسد : اين
خبر در انجيل هست كه كورش پادشاه، ستاره را كه هنگام مولود عيسای مسيح
طالع شده بود،ديده بود…وما تفصيل اين قصه را با آنچه مجوس ونصاري در باره
ي آن گفته اند…در كتاب«اخبارالزمان» آورده ايم.
همچنین لاری هدریک در کتاب مدیریت کوروش چنین مینگارد: نام کوروش بزرگ
بهدلیل نیکخواهی و تمایل وی به زندگی صاحآمیز در آیات ابتدایی انجیل
جاودان شده است.
آرامگاه باشكوه كوروش بزرگ در پاسارگاد طرحي گيرا ، باوقار ،
متوازن ، مقدس و اهورايي دارد. ساختمان اين گونه آرامگاه ، پیش و پس از آن (
به جز يك مورد و در اندازهاي كوچكتر كه آن هم از نياكان یا نوادگان كوروش
است ) ديده نشده است .پس از اسلام در دوران پادشاهي اتابكان فارس (در
قرن 5 و 6 هجري خورشيدي ) به دليل جنبه تقدس آرامگاه ، مسجدي در اطراف
آرامگاه ساخته ، درون آرامگاه هم محرابي از سنگ تراشيده و پيرامون آن آياتي
از قرآن به خط ثلث نگاشتهاند.(دکتر رضامرادی غیاث آبادی در کتاب نقش رستم
وپاسارگاد). قبله نمایی نیز در سنگ در کنار مهراب تراشیده اند.در زمان گذشته نوشته ای در آرامگاه به خط ميخي بوده كه متن آن ، چنين است : « اي رهگذر ، من كوروش هستم كه پادشاهي جهان را به پارسيان دادم ، به مشتی خاك كه پيكرم را در برگرفته رشك مبر .»
پس از اسلام ( حداقل هزار سال) ، به دليل ندانستن صاحب آرامگاه ، آن را
به نام هاي مسجد مادر سليمان(ع) ، مشهد مادر سليمان ، گور مادر سليمان ،
گور سليمان(ع) ، مشهد ام النبي ، مقبره سليمان(ع) و مشهد مرغاب ناميده اند
. همچنين بر روي تپه مشرف به آرامگاه باقيمانده يك دژ وجود دارد كه به نام
تخت سليمان معروف است. حاج ميراز حسن فسائي (در کتاب فارسنامه ناصري
صفحه 301) مي نويسد : « مشهد محل شهادت و قبر انبياء و اولياء و بزرگان دين
را گويند و چون اين بلوك را مشهد ام النبي گفتند و چون عجم حضرت سليمان
(ع) و جمشيد را يكنفر و پیامبر دانسته اند آنرا مشهد مادر سليمان نيز گفته
اند. که در هر صورت (چه سلیمان نبی، چه مادر او، چه جمشید و چه کوروش) نشان دهنده الهی و سپند بودن صاحب آرامگاه است.
در دشت مرغاب در پاسارگاد ، نقش برجستهاي از كوروش كبير باقيمانده است كه همچون فرشتگان ، با بالهايي آسماني تراشيده شده است . نكته
جالب است كه ايرانيان از زمان باستان تاكنون اين پيكره را مقدس ميدانند و
با اينكه پيكرههاي ديگر در سراسر ايران در اثر ناداني آسيب ديده است
هيچكس جرأت نداشته به اين پيكره اهورايي آسيب برساند. هنوز هم تصور مقدس
بودن اين پيكره در ميان مردم بومي باقي است .(دکتر بهرام فره وشی در کتاب
ایرانویچ) مردم محلی دستان او را رو به قبله و در حالت نیایش می دانند. تا
چند دهه پيش ، مراسم روز تاسوعا و عاشوراي حسيني اهالي دشت مرغاب در
دورادور آرامگاه پاسارگاد انجام ميشد و مردم منطقه نذرهاي خود را تقديم
آرامگاه ميكردند و آن را همانند امامزادهها با پارچههاي رنگي و قفل
ميپوشاندند.( دكتر باستاني پاريزي در كتاب كوروش ذوالقرنين ) آب رودخانه پلوار نیز همیشه آبی مقدس و شفابخش به شمار می آمد.(دکترعلیرضا شاپور شهبازی در کتاب پاسارگاد)
دکتر جمشید صداقت کیش در ویژه نامه فصلنامه فارس شناخت در نوشتار
مسجدهای فارس در صفحه 88 می نویسد : در روايتهاي اسلامي هم از مقدس و
آسماني بودن اين جايگاه سخن بسيار رفته است از جمله در كتابهاي زیر : 1 ـ مسالك و ممالك ( اصطخري به سال 320 هجري ) صفحههاي 109 و 141 2 ـ حدود العالم من المشرق الي المغرب ( نوشته شده به سال 372 هـ ) صفحه 1313 ـ اشكال العالم ( ابوالقاسم جيهاني به سال 367 هـ ) صفحههاي 113 و 123 4 ـ نزهتالقلوب ( حمداله مستوفي به سال 740 هـ ) صفحه 178
در كتاب شيرازنامه نوشته زركوب شيرازي ( سال 740 هـ ) در صفحه 144 آمده است: «
نقل است كه : شيخ محمدبن يزيد عروس ( هم زمان با مأمون 218 ـ 198 هـ . ق )
نقل فرمود كه در عهد او جمعي از زهاد و عرفا بيتالمقدس به شيراز آمدند و
طلب متصوفه و ائمه شيراز ميكردند . ايشان را به من حواله كردند . سؤال
كردم كه سبب آمدن شما به اين طرف چه بود و باعث اين نهضت چيست ؟ گفتند كه :
ما در بعضي از اخبار خواندهايم كه در شيراز به طرف حوامه شهر مسجدي هست
كه آن را مسجد سليمان (یا همان آرامگاه كوروش ) ميگويند و در بعضي كوهستان
كه در برابر مسجد است ، چشمهاي هست و آن به چشمه مرغان (یا همان دشت
مرغاب ) مشهور است . سليمان نبي آن مسجد بنا كرده و آن چشمه از آثار قدم او
پديد آمده . هر كس كه در آن آب وضو سازد و در آن مسجد دوگانهاي بگذارد ،
حق سبحانه و تعالي حاجات دين و دنيايي او برآورده گرداند. ما به اين بيت
متوجه گشتيم تا زيارت مسجد دريابيم .»
در پایان بد نیست نگاهی داشته باشیم به گفتار استاد ابراهیم پورداود (
کتاب ذوالقرنین و کوروش از محمد کاظم توانگر زمین): هر ایرانی همانگونه که
مکلف است در صورت استطاعت در مدت عمر خود یک بار به حج مشرف شود شایسته است
که یک بار هم به زیارت کوروش که پایگاه ملیت ایرانی است خود را برساند. نه
فقط بخاطر ایرانی بودن بلکه به جهت زیارت فردی که قرآن بیشترین تعریف (17
آیه) در مورد یک زمامدار را از او کرده است.
نی نی سایت
دیدگاهتان را بنویسید