
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران[۶] شاخهای از نیروهای مسلح ایران است، که کارهای پلیس را در ایران برعهده دارد. نیروی انتظامی در سال ۱۳۷۰ از ادغام شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شد و هماکنون مسئولیت حفظ امنیت درون ایران را برعهده دارد و کارکرد آن توسط وزارت کشور نظارت میشود. شمار کارکنان فعال در نیروی انتظامی (افسران و درجهداران) بالغ بر ۶۰ هزار تن برآورد شدهاست. هماکنون فرماندهی ناجا با سرتیپ پاسدار حسین اشتری است.
وحشیگری نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران علیه مردم این کشور، با تحریمهای حقوق بشری همراه بودهاست و شماری از سران آن و مقامات محلیاش، از سوی غرب تحریم شدهاند. از یگان ویژه این سازمان، بهعنوان «سرکوبگرترین نیروی ضدشورش جمهوری اسلامی» یاد شدهاست که در خونینترین سرکوبهای خیابانی تاریخ جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۸، از مهمترین نیروهای حاضر در خیابان بود. محاصره، کشتار و آتش گشودن به سوی مردم معترض، خشونت در بازداشتگاهها، کشتن کودک هنگام تعقیب و غیره، نقدهای جدی را به این سازمان، وارد کردهاند. به گزارش یورونیوز در ۲۰۲۰ م، برخی باور دارند که ملزم بودن پلیس جمهوری اسلامی ایران برای پیشگیری از نقض شدن احکام شرعی از سوی مردم، بانی آن شدهاست که پلیس در ایران این دوره، بیشتر از آن که پایهگذار امنیت مردم این کشور باشد، باعث ناامنی روانی میان شهروندان باشد. جمع کردن دیشهای ماهواره، کتکزدن و اعمال خشونت علیه مردم به خاطر شئونات و حجاب، دیگر کارهای نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران هستند که مورد نقد قرار گرفتهاند. گرداندن متهمان در شهر که شامل نوجوانان زیر سن قانونی نیز میشدهاست نیز توسط رسانهها و مردم، نقد شدهاست. با این حال، از سوی دیگر در بهمن ۱۳۹۹، حسین اشتری، فرمانده نیروی انتظامی، بر «اجرای قانون توأم با رأفت اسلامی» تأکید کرد. وی همچنین اعلام کردهاست که «نیروهای یگان ویژه در همهٔ عرصهها در کنار مردم و همراه آنان هستند».
پیشینهٔ برقراری امنیت شهری و کشوری به صورت مدرن در ایران، به یک سده پیش بازمیگردد. ناصرالدین شاه قاجار در مجموعه سفرهایش به قارهٔ اروپا و بازدید از یگانهای پلیس جدید در آن مناطق و با بهکارگیری یک افسر مشاور ایتالیایی تبعهٔ اتریش؛ به نام کنت دومونت فورت، نخستین سامانهٔ پلیسی نو را در ایران بنیان نهاد.[۷][۸]
نظر پلیس ایران
پلیس در ایران برای مدت زمانی طولانی از ۲ بخش اصلی شهربانی (نظمیه) و ژاندارمری (که خود شامل ۲ بخش ژاندارمری مرزی و ژاندارمری روستایی بود) تشکیل میشد. پس از وقوع انقلاب در ایران، کمیته انقلاب اسلامی نیز به عنوان یکی از اجزاء برقراری نظم و امنیت داخلی کشور و حفاظت از اصول ارزشی جمهوری اسلامی ایران، به این سازمان پلیسی اضافه گردید.[۹][۱۰]
افزایش کارکنان پلیس پس از وقوع انقلاب و لزوم ترکیب این نیروها عاملی شد تا در سال ۱۳۷۰ با تصویب مجلس شورای اسلامی، این ۳ سازمان انتظامی در یکدیگر ادغام گردند. «قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران» در سال ۱۳۷۰ در مجلس تصویب شد و طی آن ۱ سال به دولت وقت، برای سازماندهی نیروی انتظامی، فرصت داده شد. در طول سالهای بعد این قانون نیز بروزرسانی گردید و هماکنون نیروی انتظامی بههمراه ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، زیرمجموعه ستاد کل نیروهای مسلح محسوب میشود و تحت نظارت معاونت امنیتی-سیاسی وزارت کشور فعالیت میکند.[۱۱]
این سازمان شاخهای از نیروهای مسلح ایران است، که کار پلیس را در ایرانِ دوران جمهوری اسلامی، برعهده دارد.[۱۲] نیروی انتظامی در سال ۱۳۷۰ از ادغام شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شد و هماکنون مسئولیت حفظ امنیت داخلی کشور را برعهده دارد و عملکرد آن توسط وزارت کشور نظارت میشود.[۱۳] شمار کارکنان فعال در نیروی انتظامی (افسران و درجهداران) بالغ بر ۶۰ هزار تن برآورد شدهاست.[۱۴]
سازمان نیروی انتظامی از ۳ بخش اصلی؛ فرماندهی ناجا، سازمان حفاظت اطلاعات ناجا و سازمان عقیدتی سیاسی ناجا تشکیل میشود، که هر یک بهطور مستقل فعالیت میکنند.[۱۵]
فرماندهی نیروی انتظامی که پیکره اصلی این سازمان محسوب میشود، از زیرمجموعههای زیر تشکیل شدهاست:[۱۶]
در هر یک از استانهای کشور، ستاد فرماندهی انتظامی استان مستقر است که وظیفه انجام کارهای انتظامی مربوط به آن استان را برعهده دارد. در نیروی انتظامی «ناحیه انتظامی» به فرماندهی انتظامی یک استان و «منطقه انتظامی» به فرماندهی انتظامی یک شهر یا شهرستان گفته میشود. شهر تهران (پایتخت) تنها کلانشهری است که به عنوان یک ناحیه انتظامی شناخته میشود. فرماندهی ناحیه انتظامی تهران بزرگ را «فاتب» مینامند.[۲۰]
سازمان عقیدتی سیاسی ناجا، مانند سایر سازمانهای عقیدتی سیاسی در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران دارای شرح وظایف کلی زیر است. این سازمان از بدو تأسیس نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۷۰ با ادغام سازمانهای عقیدتی سیاسی شهربانی، ژاندارمری و کمیتهٔ انقلاب اسلامی تشکیل شد.[۲۱]
سازمان حفاظت اطلاعات ناجا، سازمان اطلاعاتی در تابعیت فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران (رهبر جمهوری اسلامی) و وابسته به نیروی انتظامی است، که وظیفه نظارت و کنترل اطلاعاتی، ارتباطاتی و اسنادی، بر این نیرو را برعهده دارد.[۲۲] رئیس این سازمان بهطور مستقیم توسط رهبر جمهوری اسلامی ایران منصوب میشود.[۲۳]
خشونت نیروی انتظامی بر علیه دستگیرشدگان در نمونههایی همانند مهرداد سپهری در مشهد و بهاره چشمبراه در آبادان واکنشهای فراوانی در پی داشتهاست و با بهت و خشم همگانی در ایران روبرو شدهاست.[۳۱]
در اردیبهشت ۱۳۸۶، گزارشی از یورش شبانهٔ نقابداران پلیس، به خانهٔ «لات و لوت» های تهران و بیرون کشیدن این افراد زیر رگبارهایی از لگد و مشت، تحقیرشان با انداختن آفتابهای بر گردنشان و دور محله گرداندن این افراد، منتشر شد. در یکی از عکسها، پلیس با چکمه بر صورت مجرم یا متهم، فشار وارد میکند. در عکسها دیده میشود که آفتابه را با بند از گردن مجرم یا متهم، آویزان کردهاند و در عکسی دیگر نیز لولهٔ آفتابه را درون دهان او وارد کردهاند تا از این راه سخن بگوید. در تصویری نیز شمشیر پلاستیکی به متهم دادهاند.[۳۲]
یگان ویژه بهعنوان «سرکوبگرترین نیروی ضدشورش جمهوری اسلامی» یاد شدهاست.[۳۳] پیشینهٔ عمر یگان ویژه به شکل حدودی با عمر شورشهای خیابانی در دوران جمهوری اسلامی، برابری کردهاست؛ در همین هنگام، اگر شهرت کمیتههای وابسته در بگیر ببند و یورش بردن به مهمانیها و گشت و ایستهای بازرسی بودهاست، یگان ویژه تمام این کارها را در خیابان به برخورد مسلحانه با معترضان و منتقدها و به گلولهبستن و کشتار چنین کسانی تبدیل کرد.[۳۳] آمارهای نهادهایی چون عفو بینالملل میگفت که دستکم ۳۰۴ تن، تنها در سه روز اعتراضهای آبان ۱۳۹۸ توسط نیروهای امنیتی کشته شدند و نیروهایی که حکومت در خیابان فرستاد نیز بیشتر نیروهای یگان ویژه و لباسشخصیها بودهاند.[۳۳] تا سال ۱۴۰۰، یگان ویژه نیروی انتظامی، هشت تجربهٔ بزرگ در سرکوب اعتراضات داشتهاست.[۳۳] در یکی از خونینترین سرکوبهای خیابانی تاریخ نظام جمهوری اسلامی، که تنها در سه روز میان ۲۴ تا ۲۶ آبان ۱۳۹۸ رخ داد، یگان ویژه مهمترین نیرویی بود که برای سرکوب در خیابانها حاضر شد.[۳۳]
اسماعیل احمدی مقدم، فرماندهٔ پیشین ناجا، اعلام کرد که در تظاهرات تاسوعا و عاشورای ۱۳۸۸ هواداران جنبش سبز، خودروی نیروی انتظامی، مردم را زیر کردهاست.[۳۴]
به گزارش رادیو فردا در ۱۳۹۷ «در سالهای گذشته برخی از کودکان در استان سیستانوبلوچستان و دیگر شهرهای ایران بر اثر شلیک مأموران نیروی انتظامی در حین تعقیب و گریز متهمان کشته شدهاند». این گزارش بهعنوان نمونه به ششم مهر سال گذشته (۱۳۹۶) اشاره کرد که در یورش نیروهای انتظامی به خانهای در ایرانشهر، پسر سه ساله و پدرش کشته شدند و گزارشی را پوشش داد که بر پایه آن، مأموران به خودرویی تیراندازی میکنند و افزون بر راننده، دختری ۳ ساله و دو پسر ۱۸ و ۲۳ ساله را که سوار خودرو بودند، میکشند.[۳۵]
در تیر ۱۳۹۸، ویدئویی پخش شد که در آن، یک مأمور پلیس مرد، دختری که دارد جیغکشی میکند را به زور و با خشونت، به همراه خود میکشد و با وجود اعتراض گروهی از حاضران در صحنه، سوار ماشین نیروی انتظامیاش میکند. فرمانده انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد که گزارش مربوطه میگفت که عدهای جوان، شئونات را زیر پا گذاشتهاند و این افراد نخست از پلیس تذکر گرفتهاند و رفتار نامناسبی با مأمور داشتهاند. در سوی دیگر، شاهدی اعلام میکرد که دختر برای آببازی در پارک حضور داشتهاست و با آمدن پلیس، دوستانش فرار میکنند اما او میماند و هنگامی که «جواب پلیس را داده» کتک میخورد.[۳۶]
کشته شدن مهرداد سپهری در مهر ۱۳۹۹، از مواردی بود که برای جامعه ایران آشکار شد و واکنشهای بسیاری به همراه داشت. به گزارش بیبیسی فارسی، در ویدئوی پخش شده از رویداد، «مردی دستانش به میلهای بسته شدهاست و مأمور پلیس به او نزدیک میشود و به او شوکر میزند… مرد با دستان بسته روی زمین میافتد. در تصاویر بعدی پلیس باز هم به او شوکر میزند و کلماتی میانشان رد و بدل میشود و مرد دوباره روی زمین میافتد».[۳۷] خانوادهٔ سپهری اعلام کردند که او در نهایت، با خفگی با اسپری فلفل جان دادهاست. پس از این، کاربرانی به مقایسه کردن گفتههای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی دربارهٔ رفتار پلیس آمریکا با جورج فلوید و این رویداد پرداختند.[۳۷]
این جنایتها با تحریمهای حقوق بشری همراه بودهاند؛ در نمونهای در فروردین ۱۴۰۰، حسن کرمی فرماندهٔ یگانهای ویژه ناجا، حسین اشتری فرماندهٔ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، غلامرضا ضیایی رئیس زندان اوین و شماری دیگر، به اتهام سرکوب کردن خشن اعتراضات آبان ۱۳۹۸ ایران، به فهرست تحریمهای حقوق بشری اتحادیه اروپا افزوده شدند.[۳۸]
وزارت خارجه آمریکا در ۲۸ آبان ۱۳۹۹، مسئولان کلیدی کشتار مردم معترض در نیزار ماهشهر در جریان اعتراضهای آبان ۱۳۹۸ را تحریم کرد که در میان این مسئولان، نام سردار حیدر عباسزاده، فرماندهٔ نیروی انتظامی استان خوزستان و سرهنگ رضا پاپی، فرمانده نیروی انتظامی ماهشهر دارای اتهام نقض گسترده و خشن حقوق بشر، وجود داشت.[۳۹] بر پایهٔ گزارشها، مردم معترض ایرانی در فرار از تجهیزات نظامی به نیزارها پناه میبرند و نیروی انتظامی زیر فرمان حیدر عباسزاده و رضا پاپی، نیزارها را آتش کشید و به سوی معترضان آتش گشود و حداقل ۱۴۸ شهروند در این جریان، کشته شدند. یک شاهد عینی اعلام کرد که «هیچیک از کسانی که به نیزارها پناه بردند زنده برنگشتند».[۳۹]
شعارهایی چون «نیروی انتظامی، خجالت، خجالت» یا «نیروی انتظامی، چرا برادرکشی؟» از شعارهای معترضان نسبت به این نیرو هستند.[۳۹] سرنوشت معترضانی که توسط این نیرو دستگیر میشوند نیز مورد توجه رسانههای خارجی بودهاست.[۳۹] در موارد بسیاری از شدت خشونت در بازداشتگاههای نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، پردهبرداری شدهاست.[۳۹] به شکل کلی، رویکرد دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی، از جمله نیروی انتظامی، در بالاترین سطوح حکومت و توسط شخص علی خامنهای تعیین شدهاست.[۳۹]
در آوریل ۲۰۲۱، نیروی انتظامی مشهد شماری از جوانان و نوجوانان (که برخی زیر سن قانونی بودهاند) را که متهمان چهارشنبهسوری (جشن ایرانی) معرفی کرد و با وصل کردن پلاکارد در یک نمایش همگانی، در شهر گرداند. رسانههای درون ایران، این کار را «طرح پیشگیرانه» دانستند؛ در حالی که مشخص نبودهاست هدف پیشگیری از چه جرمی است. در ادامه، برخی این کار را قرون وسطایی خواندند و گزارش دادند که شماری از این افراد، زخمی نیز بودهاند. هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در این باره نوشت: «در سالهای اخیر نیروی انتظامی هر از گاهی اقدام به چرخاندن متهمان در سطح شهر میکند، اقدامی که مغایر با مقاولهنامههای حقوقبشری، قوانین داخلی و نقض کرامت انسانی است.»[۴۰][۴۱]
از سوی دیگر، در بهمن ۱۳۹۹، حسین اشتری، فرماندهٔ نیروی انتظامی، بر «اجرای قانون توأم با رأفت اسلامی» تأکید کرد.[۴۲] وی همچنین اعلام کردهاست که «نیروهای یگان ویژه در همهٔ عرصهها در کنار مردم و همراه آنان هستند».[۴۳]
در اردیبهشت ۱۴۰۰، در هنگام تیراندازی نیروهای نیروی انتظامی شهرستان ایرانشهر، استان سیستان و بلوچستان به سوی یک خودروی مظنون به «حمل مواد مخدر»، یک کودک پنج ساله کشته شد و پدر و مادر کودک و یک شخص دیگر نیز زخمی شدند.[۴۴]
به گزارش یورونیوز در ۲۰۲۰ م، برخی باور دارند که ملزم بودن پلیس جمهوری اسلامی ایران برای پیشگیری از نقض شدن احکام شرعی از سوی مردم، بانی آن شدهاست که پلیس در ایران این دوره، بیشتر از آن که پایهگذار امنیت مردم این کشور باشد، باعث ناامنی روانی میان شهروندان باشد.[۴۵] سعید مدنی، جامعهشناس اعلام داشت که اینکه نیروی انتظامی ملزم به این شدهاست که از نقض احکام شرعی جلوگیری کند، ابهام دارد؛ نیروی انتظامی ضابط قضایی بهشمار میرود[۴۵] و ضابط مذهبی یا شرعی نیست و بیشتر ورودهای نیروی انتظامی، شامل موارد نقض قانون بودهاست. در مورد حجاب نیز وابسته به سیاستها و قانونهایی که به نیروی انتظامی میدهند، این نیرو احتمال دارد که با کسانی که حجاب آنان بر پایه استانداردهای جمهوری اسلامی نبودهاست، برخورد خشنی داشته باشد.[۴۵] همچنین وی گفت که تا مدتها، یکی از وظیفههای روزانهٔ نیروی انتظامی، جمع کردن دیشهای ماهواره مردم بودهاست که این، به دلیل سیاستی از سوی وزارت کشور بود.[۴۵]
در وضعیت معمولی، واکنش مردم به حضور نیروی انتظامی، متفاوت بودهاست؛ چون که رفتار نیروی انتظامی نیز در برابر مردم این کشور، متفاوت بودهاست. نیروی انتظامی در منطقه یا جاهای مرفه و متوسط، در مقایسه با منطقههای فقیر نشین و در حاشیه، رفتاری کاملاً متفاوت یا گوناگون داشتهاست؛ بنابراین، از این دید، رفتار نیروی انتظامی یک پروتکل ثابتی نداشتهاست. حضور نیروی انتظامی در شمال شهر بیشتر مایه و بانی ایمنی یا امنیت شمرده شده و در جنوب شهر (که در این دوره جای فقیرنشین توصیف شدهاست) حضور نیروی انتظامی معنی تنش، برخورد و ناامنی روانی را دارد.[۴۵]
سعید مدنی، جامعهشناس اعلام داشت که: «به مدد فضای مجازی و امکانات تکنولوژیک ارتباطیای که در اختیار مردم ایران قرار گرفته، این حادثه تصویربرداری شده و در معرض دید عموم قرار گرفتهاست؛ چیزی که در گذشته تقریباً ناممکن بود. به این اعتبار به نظر میرسد که رفتار پلیس ایران تا حد زیادی محتاطانهتر و دقیقتر شود. این امکان تماشای خشونت پلیس در فضای مجازی، میتواند در کنترل خشونت پلیس نقش بسیار مهمی داشته باشد. علاوه بر این، افکار عمومی هم از طریق فضای مجازی شکل میگیرد و این امر میتواند زمینهساز واکنشهای آتی مردم به خشونت پلیس باشد».[۴۵]
در مهر ۱۳۹۹، کاربران شبکههای اجتماعی، پس از کار اخیر پلیس جمهوری اسلامی ایران، یعنی دورگردانی و زدن متهمان در تهران و برخی شهرهای دیگر ایران، واکنشهای گستردهای داشتند و در نمونهای از این دست واکنشها، این کار صورت گرفته را با رفتار گروه تروریستی داعش با مخالفان و زندانیانش، مقایسه کردند.[۴۶] کاربران رسانههای اجتماعی افزون برداشتن نقدهایی از ابعاد فراقانونی این کار، خشونت نیروی انتظامی را مورد اشاره قرار داده و این «وحشیبازی» را محکوم کرده بودند. گروهی از کاربران نیز چنین کاری را مصداقی از «شکنجه» اعلام کردند و پرسش داشتند که هنگامی که در نمایش همگانی رفتار با متهم این گونه است، پس در زندانهای مربوط چه میگذرد؟ و کاربرانی نیز به شکلی ویژه، پس از این رویداد، به شکنجه شدن نوید افکاری و دیگر زندانیان پرداخته بودند.[۴۶]
هاتف مطهری در همین باره نوشته بود: «پلیس ایران جلوی چشم هزاران نفر، به سر و بدن متهم ضربه میزنه و وادارش میکنه که به خودش فحش بده. بعد انتظار دارن ما قبول کنیم در بازداشتگاه و اتاق بازجویی برای نوید افکاری اتفاقی نیفتاده و سیر محاکمه عادلانه بوده». ضیا نبوی، فعال دانشجویی ایرانی و زندانی سیاسی پیشین، روش برخورد نیروی انتظامی را «بخش کوچکی از آنچه در بازداشتگاهها با متهم میکنند» دانست. کاربری دیگر، با پستکردن ویدئوهای کارهای حکومت ایران و داعش، به «همذاتی» این دو، اشاره کرد.[۴۶]
در سوی دیگر از این موارد، حسین اشتری، فرمانده نیروی انتظامی در بهمن ۱۳۹۹ اعلام داشت که «اعتماد، علاقهمندی و رضایت مردم از ناجا افزایش یافتهاست».[۴۷]
پوشاک نیروی انتظامی در بخش ستادی بیشتر سبز رنگ است؛ اگرچه پوشاک دیگری نیز برای هر یگان تخصصی و عملیاتی وجود دارد. زنان در این نیرو دارای حجاب چادر سیاه هستند.[۴۸][۴۹]
لباس ستادی مردان
لباس زنان
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
پلیس آگاهی ناجا (Criminal Investigation Department of Police) یکی از یگانهای نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است که طبق قانون، به عنوان ضابط قوه قضاییه میباشد.
در سال ۱۳۷۰ با اجرای طرح ادغام نیروهای انتظامی، اداره کل آگاهی از زیرمجموعههای معاونت تحقیقات و کشف جرایم ناجا شد و مسئولیت رهبری، برنامهریزی، نظارت و یاری رسانی در موارد مورد نیاز به نواحی را عهدهدار گردید. در سال ۱۳۸۰ به موجب تغییراتی که در ساختار معاونت به وجود آمد معاونت تحقیقات و کشف جرایم به معاونت آگاهی تغییر نام یافته و اداره کل آگاهی نیز به سه اداره کل مبارزه با جرایم جنایی و مبارزه با جرایم خاص و رایانهای تبدیل شد و اداره کل مبارزه با قاچاق کالا هم با تغییر نام تحت عنوان اداره کل مبارزه با جرایم اقتصادی به این معاونت ملحق گردید و پس از گذشت چندی بعد و انجام تغییر و تحولات صورت گرفته در سال ۱۳۸۵ معاونت آگاهی به پلیس آگاهی تغییر نام داده و ردههای متعددی به عنوان زیر مجموعههای آن تشکیل گردید که بخشی به امور اداری، بعضی به پشتیبانی عملیات و برخی دیگر در راستای انجام امور مأموریتی–عملیاتی گام برمیدارند.
وظایف پلیس آگاهی ناجا
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
پلیس بینالملل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران یا معاونت بینالملل ناجا یکی از زیرمجموعههای نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است که وظیفه روابط بینالملل و در ارتباط با پلیس بینالملل فعال است. ریاست پلیس بینالملل ناجا در حال حاضر بر عهده سردار سرتیپ دوم پاسدار هادی شیرزاد است. [۱]
ایران یکی از اعضای با سابقه سازمان بینالمللی پلیس جنایی به شمار میرود و در اینترپل از سال ۱۳۱۷ خورشیدی عضو است.
اینترپل تهران تنها کانال ارتباطی رسمی مراجع انتظامی و قضایی داخل کشور با خارج از کشور بوده و از طریق سامانه رایانهای اختصاصی به صورت لحظهای با کشورهای عضو و دبیرخانه کل سازمان ارتباط دارد.
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران که بهاختصار پلیس راهوَر نیز خوانده میشود، یکی از ارگانهای انتظامی ایران است که زیرمجموعهٔ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و در حال حاضر فرماندهی آن بر عهدهٔ سردار سرتیپ پاسدار سید کمال هادیانفر است.
این نام از نظر معنایی «پلیس راهنماییِ رانندگی» است، اما از آغازِ تأسیس، به همان صورت که در عنوانِ مقاله آمده، نامگذاری شدهاست. پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا (راهور) چندین زیرمجموعه دارد: ۱-پلیس راهنمایی و رانندگی استانها ۲-پلیس راه کل کشور (که فرمانده آن توسط فرمانده کل پلیس راهور ناجا منصوب میشود و او خود فرماندهان پلیس راههای استانها را منصوب میکند بنابراین پلیس راه در سطح استانها از پلیس راهور منفک (مستقل) عمل میکند اما در سطح کلان (کشوری) زیر مجموعه آن میباشد. هماکنون سرهنگ هادی امیدوار فرماندهی کل پلیس راه پلیس راهور ناجا را بر عهده دارد.
لیزرگان[۲]
این یک مقالهٔ خرد ایران است. میتوانید با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
محمد سهرابی (زاده ۱۳۱۹ طبس) نظامی و مدرس دانشگاه ایرانی است، که اولین فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و آخرین فرمانده ژاندارمری بود. وی مجری طرح ادغام ژاندارمری، شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی و ایجاد نیروی انتظامی در ایران بهشمار میآید. وی هماکنون به عنوان مشاور نظامی فرمانده کل قوا در امور نیروی انتظامی فعالیت میکند.[۱]
وی در سال ۱۳۱۹ در طبس متولد و پس از اتمام دوره متوسطه وارد دانشکده افسری نیروی زمینی (دانشگاه افسری امام علی کنونی) شد و پس از فارغ التحصیلی از دانشکده افسری به خدمت ژاندارمری درآمد و به خدمت در این سازمان پرداخت.
سهرابی در بهمن ماه ۱۳۵۷ به فرماندهی ژاندارمری استان گیلان منصوب شد و از آن پس در مسئولیتها و ردههای مختلف فرماندهی خدمت کرد. سرتیپ سهرابی در تاریخ ۲۰ بهمن ماه ۱۳۶۳ به سمت فرماندهی ژاندارمری برگزیده و تا ادغام این نیرو با نیروی انتظامی در این سمت باقی بود.
سرتیپ محمد سهرابی در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۷۰ با حکم سید علی خامنهای با عنوان اولین فرمانده نیروی انتظامی منصوب گردید.[۲]
نظر پلیس ایران
وی با انتصاب سرتیپ رضا سیفاللهی به فرماندهی ناجا، به عضویت گروه مشاوران نظامی فرمانده کل قوا درآمد و هماکنون استاد حقوق بینالملل عمومی نیز میباشد.[نیازمند منبع]
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
احمد وحیدی (احمد شاهچراغی)[۱] (متولد ۶ تیر ۱۳۳۷ در شیراز، ایران) فرمانده ارشد نظامی اهل ایران است که وزیر کشور ایران در دولت سیزدهم، جانشین فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی، رئیس شورای امنیت کشور و فرمانده قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مبارزه با کرونا است.[۲] وحیدی عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بودهاست.[۳][۴]
وی دانشآموختهٔ کارشناسی مهندسی الکترونیک، کارشناسی ارشد و دکتری مطالعات استراتژیک است.[۵][۶] او از حوالی ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۷ معاون اطلاعات سپاه بود و در فاصلهٔ سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶ فرماندهی نیروی قدس را برعهده داشت. وحیدی از متهمین انفجار آمیا و تحت تعقیب بینالمللی میباشد.[۷][۸]
وحیدی در دولت هشتم از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ معاون طرح و برنامهٔ وزیر دفاع و در دولت نهم از ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ قائممقام وزیر دفاع بود.[۹] وی در دولت دهم، از ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ بهعنوان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح فعالیت میکرد.[۱۰] او در فاصله سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ رئیس مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی و از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰ رئیس دانشگاه عالی دفاع ملی بود.[۱۱][۱۲]
احمد وحیدی، با نام اصلی احمد شاهچراغی،[۱۳][۱۴] در سال ۱۳۳۷ در شیراز زاده شد. وی در سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در جنگ ایران و عراق از فرماندهان سپاه پاسداران محسوب میشد.[۱۵]
نظر پلیس ایران
احمد وحیدی دارای مدرک کارشناسی مهندسی الکترونیک، کارشناسی ارشد مهندسی صنایع و دکتری مطالعات استراتژیک میباشد.[۱۶][۱۷]
وحیدی از جمله فرماندهان سپاه پاسداران، در طول جنگ ایران و عراق و سالهای پس از آن است، که تاکنون مسئولیتهای زیر را برعهده داشتهاست:
براساس خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد وحیدی که در زمان ماجرای مکفارلین مسئول اطلاعات سپاه پاسداران بود، گزارشی از موشکهای هاگ ارسالی آمریکا به ایران در جنگ ایران و عراق را ارائه کرده بود.[۲۱]
اینترپل (پلیس بینالملل) به درخواست دادگستری آرژانتین مبنی بر دخالت داشتن وحیدی در انفجار مرکز همیاری یهودیان و در مقام فرماندهٔ وقت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حکم جلب بینالمللی وی را صادر کرد.[۲۲]
روزنامهٔ واشینگتن پست در سال ۲۰۰۳ به نقل از مقامات آمریکایی گزارشی با عنوان «رابطهای به عمر یک دهه» میان ایمن الظواهری، از مقامات ارشد القاعده، با احمد وحیدی منتشر کرد. در این گزارش، ادعا شده بود ایران پیش از حملات یازدهٔ سپتامبر، همکاریهای متعددی با اعضای گروه القاعده مستقر در افغانستان و پاکستان داشتهاست.[۲۳]
محمود احمدینژاد در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۸۸ فهرستی از وزیران پیشنهادی خود را ارائه نمود، که در این فهرست، احمد وحیدی برای سمت وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح معرفی شده بود.[۲۴] در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۸۸، در جریان سومین روز بررسی سوابق وزیران کابینهٔ دهم در مجلس شورای اسلامی، هنگامی که نوبت به اظهار نظر موافقان و مخالفان وزیر پیشنهادی دفاع رسید، هادی قوامی (نمایندهٔ اسفراین) که قرار بود بهعنوان تنها مخالف سخن بگوید، از طریق منشی مجلس، تغییر رأی خود را اعلام و دلیل این انصراف را «گستاخی و رجزخوانی اسرائیل» دربارهٔ وحیدی اعلام کرد و گفت:
«برای نشان دادن حمایت کامل و قاطع مجلس از ایشان در برابر این گستاخی صهیونیستها، از وقت مخالفت خود صرفنظر میکنم و نه تنها رای منفی خود را پس میگیرم، بلکه به ایشان رأی مثبت خواهم داد.»
به دلیل انصراف وی، نمایندهٔ موافق نیز صحبت نکرد و بدون بررسی سوابق و نظرات مخالف یا موافق، وحیدی برای اعلام برنامههای خود به پشت تریبون مجلس رفت.[۲۵] در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۸۸، در جریان رأیگیری به وزاری پیشنهادی، احمد وحیدی با کسب ۲۲۷ رأی موافق، از مجموع ۲۸۶ رأی ماخوذه، ۵۴ رأی مخالف و ۵ رأی ممتنع، بهعنوان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در دولت دهم انتخاب شد. وی با کسب ۷۹٪ آرا، بیشترین درصد را در میان سایر وزرای پیشنهادی در دولت دهم کسب نمود.[۲۶]
«ایران با انتخاب احمد وحیدی به عنوان وزیر دفاع در تلاشهای آمریکا برای پایان دادن به انزوای بینالمللی این کشور، گامی به عقب را اتخاذ کرد.»[۲۸]
احمد وحیدی در ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ برای شرکت در مراسم گشایش یک آکادمی نظامی متعلق به اعضای ائتلاف چپگرای آلبا، شامل کشورهای کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه، وارد کشور بولیوی شد؛ ولی عصر همان روز، داوید چوکههوآنکا، وزیر امور خارجهٔ بولیوی، در نامهای به هکتور تیمِرمان؛ وزیر امور خارجهٔ آرژانتین، ضمن عذرخواهی از مردم این کشور، دعوت وحیدی به این مراسم را بر اثر بیاطلاعی وزارت دفاع بولیوی، از حکم صادرهٔ دادگاه بر علیه وحیدی و عدم هماهنگی وزرات دفاع این کشور با دولت بولیوی دانست و اعلام کرد که از وحیدی خواسته شده تا بلافاصله خاک بولیوی را ترک کند.[۲۹] اوو مورالس، رئیسجمهور بولیوی نیز با اشتباه خواندن دیدارش با احمد وحیدی، به خاطر این دیدار از مردم آرژانتین رسماً پوزش خواست.[۳۰]
در سال ۱۴۰۰ سید ابراهیم رئیسی در اجرای اصل ۱۳۳ قانون اساسی وی را به عنوان وزیر کشور به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. وی توانست با ۲۶۶ رای موافق، ۱۶ رای مخالف و ۳ رای ممتنع به عنوان وزیر کشور انتخاب شود.[۳۱]
۱ سال ۱۳۹۰ دو وزارت راه و مسکن در هم ادغام، و وزارت راه و شهرسازی تشکیل شد
۲ سال ۱۳۹۰ سه وزارت کار و رفاه و تعاون در هم ادغام، و وزارت کار و تعاون و رفاه اجتماعی تشکیل شد
۳ سال ۱۳۹۰ دو وزارت صنایع و بازرگانی در هم ادغام، و وزارت صنعت و معدن و تجارت تشکیل شد
۴ سال ۱۳۹۰ دو سازمان تربیت بدنی و جوانان در هم ادغام، و وزارت ورزش تشکیل شد
۵ سال ۱۳۸۶ سازمان مدیریت منحل، و دو معاونت برنامهریزی و توسعهٔ مدیریت تشکیل شد
۶ سال ۱۳۸۸ معاونت حقوقی و مجلس، به دو معاونت حقوقی و معاونت مجلس تفکیک شد
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
سرتیپ درجهای در نیروهای مسلح است، که بالاتر از سرتیپ دوم و پایینتر از سرلشکر میباشد. معادل درجه سرتیپی در نیروی دریایی درجه دریاداری است.
در نیروهای مسلح ایران، درجه سرتیپی در مجموعههای نیروی زمینی ارتش، نیروی هوایی ارتش، نیروی پدافند هوایی ارتش، نیروی زمینی سپاه، نیروی هوافضای سپاه و نیروی انتظامی بکار میرود. در نیروی دریایی ارتش و نیروی دریایی سپاه نیز از درجه معادل دریادار استفاده میشود.
نشان سرتیپ نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
نشان سرتیپ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
نظر پلیس ایران
نشان دریادار نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
نشان سرتیپ نیروی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
نشان سرتیپ پاسدار و دریادار پاسدار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نشان سرتیپ نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
نشان سرتیپ نیروی زمینی شاهنشاهی ایران
نشان سرتیپ نیروی هوایی شاهنشاهی ایران
نشان دریادار نیروی دریایی شاهنشاهی ایران
این یک مقالهٔ خرد است. میتوانید با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
حسین اَشتری (زاده ۱۳۳۸ اصفهان) نظامی ایرانی است،[۱] که هماکنون بهعنوان فرمانده کل انتظامی جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند.[۲] وی فعالیت نظامی را در خلال جنگ ایران و عراق از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاز کرد.[۳] اشتری در فاصله سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۳ رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی ناجا بود و در سال ۱۳۹۳ نیز به مدت ۹ ماه جانشینی فرمانده نیروی انتظامی را برعهده داشت.[۴]
حسین اشتریفرد[نیازمند منبع] معروف به حسین اشتری در سال ۱۳۳۸ در شهر اصفهان زاده شد.[۵] وی در طول جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. او از جانبازان جنگ ایران و عراق است.[۶] اشتری در ۱۳۹۳ بهعنوان ششمین فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و همچنان نیز در این جایگاه فعالیت میکند.[۷]
حسین اشتری در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ به عنوان فرمانده نیروی انتظامی معرفی شد. وی خرداد همان سال جانشین فرمانده نیروی انتظامی شده بود و پیش از آن، رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی ناجا بود.[۸] وی مدتی نیز ریاست دانشگاه امام هادی سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران را برعهده داشت.[۹] حسین اشتری همچنین از اعضای سپاه پاسداران در دوران جنگ هشت ساله بین ایران و عراق بودهاست.
در خرداد ماه ۱۳۹۴ حسین اشتری طی دیداری که با ناصر مکارم شیرازی داشت در خصوص حضور زنان در استادیومهای ورزشی و لغو کنسرتها گفت که اگر ما (نیروی انتظامی) ممانعتی از حضور در کنسرتها و ورزشگاهها انجام میدهیم بر اساس وظیفه ذاتی و شرعی ماست، چرا که در کشوری اسلامی هستیم و پاسداری از ارزشهای کشور وظیفه ذاتی ما برشمرده میشود.[۱۰][۱۱]
نظر پلیس ایران
این بخش شامل نشانها و جایزههای رسمی سردار اشتری است که بر روی لباس همسان او نصب میشود ولی جایزههای غیرنظامی و غیررسمی را دربر نخواهد گرفت.
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
سید علی حسینی خامنه (زادهٔ ۲۹ فروردین ۱۳۱۸) معروف به سید علی خامنهای، مرجع تقلید شیعی و دومین رهبر جمهوری اسلامی ایران است. او طبق اصول ۱۰۷ و ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عالیترین مقام کشور و فرمانده کل نیروهای مسلح محسوب میشود.[۱۱] وی همچنین امام جمعهٔ تهران است و ریاست بنیاد دائرةالمعارف اسلامی را بر عهده دارد.[۱۲][۱۳]
خامنهای از ۴ سالگی در مکتبخانه شروع به تحصیل کرد. سپس به دبستان رفت و پس از پایان تحصیلات ابتدایی وارد حوزهٔ علمیه شد. تحصیلات کلاسیک را تا سال دوم متوسطه ادامه داد. او تحصیلات حوزوی خود را در حوزههای علمیهٔ مشهد، نجف و قم فرا گرفت. حدود ۱۸ سال داشت که از سید محمدهادی میلانی اجازه روایت را کسب کرده بود.[۱۴]
خامنهای در نوجوانی با سید مجتبی نواب صفوی طلبه و بنیانگذار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد. به گفتهٔ خودش اولین جرقههای انگیزش انقلابی اسلامی را نواب صفوی در وی به وجود آورد.[۱۵] او در سال ۱۳۳۶ با سید روحالله خمینی دیدار کرد.[۱۴] آشنایی و دیدار با خمینی باعث تقویت روحیهٔ انقلابی خامنهای شد. او در راستای اهدافِ نهضت خمینی، به فعالیتهای ضد حکومت پهلوی ادامه داد و در جریان این مبارزات، حکومت پهلوی شش بار او را بازداشت کرد. در سال ۱۳۵۶ ژاندارمری او را به مدت سه سال به ایرانشهر تبعید کرد که با اوجگیری اعتراضات مردمی در سال ۱۳۵۷ این حکم بیاثر شده و سپس به تهران بازگشت.[۱۶]
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، خامنهای عضوی از شورای انقلاب، امام جمعه تهران، و معاون وزیر دفاع شد. پس از آن، یک دوره نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و دو دوره رئیسجمهور ایران شد. بعد از مرگ روحالله خمینی در سال ۱۳۶۸ مجلس خبرگان او را به عنوان دومین رهبر ایران انتخاب کرد. او از سال ۱۳۷۳ به عنوان یکی از مراجع تقلید شیعیان مورد قبول جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام شده[۱۷][۱۸][۱۹][۲۰] اما برخلاف عرف، تاکنون به جای انتشار توضیح المسائل، تنها به انتشار استفتائات اکتفا کردهاست.[۲۱]
نظر پلیس ایران
نام خامنهای در سال ۲۰۱۵ از سوی فوربز در رتبهٔ ۱۸ فهرست قدرتمندترین افراد جهان قرار گرفت.[۲۲] اکبر گنجی در مجلهٔ فارن افرز مینویسد که خامنهای از زمان رهبر شدنش تاکنون، از راههای متفاوتی برای افزایش نفوذش در بخشهای مختلف نظام ایران پس از انقلاب استفاده کردهاست.[۲۳] خامنهای در دوره رهبری خود با امواج اعتراضی گستردهای از جمله اعتراضات دانشجویی ۱۳۷۸، اعتراضات جنبش سبز در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹،[۲۴][۲۵] اعتراضات دی ۱۳۹۶، اعتصابات ۱۳۹۷–۱۳۹۸، اعتراضات آبان و دی ۱۳۹۸ مواجه شدهاست. خبرنگاران، وبلاگنویسان و دیگر افراد در ایران به جرم توهین به او محاکمه و به مجازاتهایی مانند زندان و شلاق محکوم شدهاند و برخی از آنها نیز در زندان درگذشتند.[۲۶][۲۷] همهگیری کووید-۱۹ در دوره حاکمیت او اتفاق افتاد که خامنهای آن را احتمال «حمله بیولوژیکی» توصیف و واردات واکسن آمریکایی و انگلیسی به ایران را ممنوع کرد.[۲۸]
سید علی حسینی خامنه[۲۹] در روز ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ در مشهد متولد شد.[۳۰][۳۱] تاریخ تولد خامنهای در شناسنامه ۲۴ تیرماه ۱۳۱۸ ثبت شدهاست که با ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۳۹ برابر است، اما خودش تاریخ صحیح زادروز را ۲۹ فروردین ماه آن سال میداند.[۳۲]
جد بزرگ وی سید محمد حسینی تفرشی از سلسله سادات افطسی است. شجره وی به سلطان سید احمد میرسد که با پنج واسطه از اخلاف علی بن الحسین، امام چهارم شیعیان، است.[۳۳]
پدر خامنهای، سید جواد و پدربزرگ پدریش سید حسین خامنهای از روحانیان آذری مقیم نجف بودند و نیایش از تفرش به آذربایجان هجرت کردهبود. سید حسین خامنه در شمار فقها و مدرسان برجسته حوزه علمیه نجف بهشمار میآمدهاست. سید حسین همچنین از مدرسان مدرسه علمیه طالبیه تبریز بودهاست و امامت مسجد جامع آن شهر را نیز به عهده داشتهاست.[۳۳] پدر وی سید جواد خامنهای زاده نجف است. وی در کودکی از نجف به تبریز آمدهاست. پس از به پایان رساندن دروس مقدماتی حوزه در نجف، در بازگشت به ایران در مشهد اقامت میگزیند و در کنار تدریس، به عنوان امام جماعت مسجد صدیقیهای بازار مشهد فعالیت میکند. وی امام جماعت مسجد گوهرشاد نیز بود.[۳۳] عموی وی، سید محمد خامنهای، و شوهر عمهاش، محمد خیابانی، از طرفداران جنبش مشروطه ایران بودهاند.[۳۳][۳۴]
مادرش خدیجه میردامادی (۱۲۹۱–۱۳۶۸)،[۳۵] تنها دو ماه بعد از شروع رهبری او درگذشت. وی دربارهٔ مادرش چنین گفتهاست: «مادرم خانمی بود بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، دارای ذوق شعری و هنری، حافظشناس –البته نه به معنای علمی، بلکه به معنای مأنوس بودن با دیوان حافظ–، با قرآن کاملاً آشنا بود».[۳۶] او دختر هاشم میردامادی بود، که اصالتاً اصفهانی و مقیم مشهد بود. سید هاشم نجفی میردامادی از مفسران قرآن و امام جماعت مسجد گوهرشاد بودهاست، که در زمان رضا شاه به علت اعتراض به کشتار مردم در واقعه مسجد گوهرشاد، به سمنان تبعید میشود.[۳۳] به گفته علی اکبر ولایتی در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی سلسله نسب سید علی خامنهای از سوی مادر به امام جعفر صادق، پیشوای ششم شیعیان، میرسد.[۳۳] بنابر گفته برخی منابع، پدر بزرگ مادری وی، زاده و بزرگشدهٔ نجف و دانشآموختهٔ حوزهٔ علمیهٔ نجف و نیز از سادات میردامادی اصفهانی و مشخصاً نجفآبادی بود. او حدوداً در ۴۰ سالگی به ایران مهاجرت کرد و در مشهد به تبلیغات مذهبی و تحصیل و تدریس و نوشتن کتابهای اسلامی مشغول بود. وی سالیان بسیار امام جماعت مسجد جامع گوهرشاد بود و به تفسیر قرآن اشتغال داشت و کتاب تفسیر قرآن خلاصةالبیان را نوشت. او در زمان کشف حجاب در حکومت رضاشاه در مسجد گوهرشاد مشهد مبارزاتی کرد و پس از مخالفت با این طرح به سمنان تبعید شد.[۳۷]
سید جواد خامنهای از ازدواج اولش سه دختر به نامهای علویه، بتول و فاطمه داشت که همگی فوت کردهاند. پس از درگذشت همسر اولش با خدیجه میردامادی، ازدواج کرد که از این ازدواج دارای ۴ پسر (سید محمد، سید علی، سید هادی و سید حسن) و یک دختر (بدری) شد.[۳۸][۳۹]
سید محمد، فرزند ارشد سید جواد، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بود و در حال حاضر ریاست بنیاد حکمت اسلامی صدرا را بر عهده دارد. سیدهادی، برادر کوچکتر سیدعلی، نیز روحانی و فعال سیاسی عضو مجمع روحانیون مبارز است، که در سال ۱۳۷۹ روزنامهٔ حیات نو را منتشر کرد، که بعداً به دستور دادگاه ویژهٔ روحانیت توقیف شد.[۴۰][۴۱] خواهر تنی او بدری همسر علی تهرانی است. علی تهرانی روحانی فعّال در دوران انقلاب بود که به مجاهدین خلق گرایید و به عراق پناهنده گشت. او در سال ۱۳۷۴ به همراه خانوادهاش به ایران بازگشت.[۴۲][۴۳] کوچکترین برادر او، سید حسن، مسئول هیئتهای رسیدگی به تخلفات اداری وزارت نفت و نمایندهٔ وزیر نفت در این هیئت،[۴۴] و عضو شورای پروانه نمایش است.[۴۵]
خامنهای متأهل و دارای ۶ فرزند است. همسر وی منصوره خجسته باقرزاده نام دارد. نام دخترانش بشری و هدی، و پسرانش مصطفی، مجتبی، مسعود (محسن) و میثم است.[۴۶][۴۷] بشری همسر محمدجواد گلپایگانی فرزند محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری است.[۴۸] هدی، همسر مصباحالهدی باقری کنی فرزند محمدباقر باقری کنی است.[۴۹] مجتبی با دختر غلامعلی حداد عادل ازدواج کردهاست.[۵۰] مصطفی با دختر عزیزالله خوشوقت و مسعود نیز با فرزند محسن خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کردهاست.[۴۸] میثم داماد محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران است.[۳۵] به گفته احمد مروی، معاون ارتباطات حوزهای دفتر سید علی خامنهای، هر چهار پسر وی تحصیلات حوزوی دارند و پدر آنها را از فعالیت اقتصادی منع کردهاست. سید مصطفی به تدریس سطوح عالیه حوزوی نظیر مکاسب و کفایه در قم اشتغال دارد.[۵۱]
او از دوران کودکی در خانوادهای فقیر پرورش یافت.[۵۲] وی میگوید که دوران کودکیاش در فقر گذشت و تا چهار پنج سالگی در خانهای نسبتاً کوچک در محلهای فقیرنشین در مشهد ساکن بود که فقط یک اتاق و یک زیرزمین داشت. بعداً جمعی از ارادتمندان به سیدجواد خامنهای زمین کوچکی را در کنار آن خانه خریدند و هدیه کردند و خانه دارای سه اتاق شد.[۵۳]
وی تحصیل را از چهار سالگی به همراه برادر بزرگش سید محمد در مکتبخانه و با فراگیری قرآن شروع کرد؛ و پس از مدتی دورهٔ دبستان را در نخستین مدرسهٔ اسلامی مشهد، به نام دارالتعلیم دیانتی گذراند.[۵۴] در همین ایام، یادگیری قرائت و تجوید قرآن را نزد برخی قاریان قرآن مشهد آغاز کرد.
همزمان با تحصیل در کلاس پنجم دبستان، تحصیلات مقدماتی حوزوی را نیز آغاز کرد. شوق وافر او به تحصیلات حوزوی و تشویق والدین سبب شد که وی پس از اتمام دورهٔ دبستان، وارد دنیای طلبگی شود و تحصیل علوم دینی را در مدرسهٔ سلیمانخان ادامه دهد. وی بخشی از مقدمات را نیز نزد پدر طی کرد. سپس به مدرسهٔ نواب رفت و دورهٔ سطح را در آن به پایان برد. همزمان با تحصیلات حوزوی دورهٔ دبیرستان را تا سال دوم متوسطه ادامه داد.[۵۵]
پس از گذراندن دوره مقدمات، و خواندن جامع المقدمات و صرف و نحو، وارد حوزه علمیه مشهد شد و توانست تحصیلات خود در علوم دینی را در مدرسه سلیمان خان ادامه دهد و پس از رفتن به مدرسه نواب، دروس سطح را در آنجا به پایان برساند.[۳۳][۵۶]
وی کتب ادبی از قبیل جامع المقدمات، سیوطی، مغنی را نزد مدرّسان مدرسهٔ سلیمان خان و نوّاب خواند. پدر نیز بر درس فرزندانش نظارت میکرد. کتاب معالم را نزد سید جلیل حسینی سیستانی در همان دوره خواند. سپس شرایع الاسلام و شرح لمعه را مشترکاً نزد پدر و آقا میرزا مدرس یزدی آموخت و رسائل و مکاسب را در حضور هاشم قزوینی. بقیهٔ دروس سطح فقه و اصول را نزد خود پدر خواند و دورهٔ مقدمات و سطح را در پنج سال و نیم به اتمام رساند. در دروس خارج فقه سید محمد هادی میلانی نیز شرکت جست.[۳۳]
در زمینهٔ منطق و فلسفه، کتاب منظومهٔ سبزواری را ابتدا از میرزا جوادآقا تهرانی و بعدها نزد رضا ایسی خواند.[۵۷]
همچنین خامنهای در سال ۱۳۸۸ پیشنهاد اخذ مدرک دکترای افتخاری را که از طرف استادان و رئیس دانشگاه تهران مطرح شد را رد کرد.[۵۸]
سیدعلی خامنهای، از شاگردان سید محمدهادی میلانی بود.[۵۹][۶۰] وی از طرف سید محمد هادی میلانی اجازه روایت نیز دریافت کردهاست.[۳۳]
خامنهای از سن هجدهسالگی در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد سید محمدهادی میلانی از مراجع وقت آغاز کرد. در سال ۱۳۳۶ به قصد زیارت عازم نجف شد. در مدت اقامت کوتاه خود از دروس سید محسن حکیم و ابوالقاسم خویی و سید محمود حسینی شاهرودی بهره برد. او با مشاهدهٔ وضعیت تحقیق و تدریس در نجف تصمیم به تحصیل در آن شهر گرفت، ولی به دلیل مخالفت پدر پس از هفت ماه به ایران بازگشت.[۶۱] از دیگر اساتیدی که وی توانست پس از رفتن به نجف از محضرشان استفاده کند، میتوان به افرادی همچون میرزا باقر زنجانی و میرزا حسن بجنوردی اشاره کرد.[۳۳]
پس از آن از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه مشغول شد. وی همچنین در قم نزد استادانی همچون سید محمدحسین طباطبایی، سید روحالله خمینی، سید محمد محقق داماد و مرتضی حائری یزدی کسب علم کردهاست.[۳۳]
در سال ۱۳۴۳ یک چشم پدرش براثر بیماری آب مروارید نابینا شد. پس از آن بهرغم علاقهاش به تحصیل در قم، برای مراقبت از پدر به مشهد بازگشت و تا سال ۱۳۴۷، در همانجا درسآموزی خود را با شرکت در دروس استادانی چون میلانی ادامه داد. در کنار آن به کتابهای فقه و اصول و معارف دینی به طلاب و دانشجویان میآموخت.[۶۱]
به نوشته آبراهامیان، بعد از برگزیده شدن «حجتالاسلام سیدعلی خامنهای» به عنوان رهبر ایران، رسانههای حکومتی، او و همکارش «حجتالاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی» را به عنوان آیتالله معرفی کردند.[۶۲] وبگاه صالحات ادعا میکند که اجتهاد وی در سال ۱۳۶۹ یک سال پس از درگذشت خمینی و انتصاب وی به عنوان رهبری را ۷ آیتالله بهطور رسمی و عمومی تأیید کردند.[۶۳]
سید علی خامنهای از زمان حضور در مشهد به کار تدریس مشغول بودهاست. ابتدا تدریس در سطوح عالی یعنی رسائل، مکاسب و کفایه را انجام میدادهاست. وی پس از انقلاب نیز در طول دوره ریاست جمهوریاش درس تفسیر را ادامه میداد. از سال ۱۳۶۹ به این سو وی تدریس دروس خارج فقه را تا کنون ادامه دادهاست.[۳۳]
سابقه کنشهای سیاسی وی برگرفته از سابقه خاندان اوست که زمینهای سیاسی و مذهبی را فراهم ساخته بودند. اولین بارقه برای ورود وی به فعالیت سیاسی با دیدن نواب صفوی در مشهد آغاز شدهاست. سیدعلی خامنهای خود را «از شاگردان فقهی، اصولی، سیاسی، انقلابی سید روحالله خمینی» میداند. گرچه اولین دیدار وی با روحالله خمینی در ۱۳۳۶ صورت پذیرفته اما شخصیت سیاسی روحالله خمینی در جریان طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی برای سید علی هویدا میشود.[۳۳]
همان وقت جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نوّاب صفوی در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد.
در سال ۱۳۳۱ هنگامی که نوّاب صفوی با عدّهای از فدائیان اسلام به مشهد رفتهبود و در مدرسهٔ سلیمان خان، سخنرانی کرد در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، مخالفت با شاه و انگلیس و ادعای دروغگویی آنان به ملت ایران، سید علی یکی از طلبههای جوان همان مدرسه بودهاست.[۶۴]
علی خامنهای در سال ۱۳۴۱ با پیوستن به نهضت خمینی، به مبارزه با حکومت پهلوی میپردازد. علی اکبر ولایتی وی را از نخستین افرادی میداند که قبل از قیام پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ با خمینی همراه شدهاست.[۳۳]
خامنهای اولین بار در بیرجند دستگیر شد که این دستگیری منجر به ۱۰ روز بازداشت وی در بازداشتگاهی در مشهد شد. پس از اجرای همهپرسی لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، سید علی خامنهای به همراه برادرش سید محمد، گزارشی از جانب سید هادی میلانی دربارهٔ واکنش مردم مشهد به همهپرسی برای خمینی میبرد. از این پس، خمینی وظیفه رساندن پیامهایش به روحانیون خراسان و مردم مشهد را به خامنهای محول میکند. وی در منابر و مجالس برخی شهرهای خراسان همچون بیرجند، دربارهٔ مسائلی همچون حادثه حمله به مدرسه فیضیه قم و سلطه اسرائیل بر جوامع اسلامی سخنرانی میکند. به دنبال این سخنرانیها حکومت پهلوی وی را در ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ شمسی بازداشت و زندانی کرد.[۳۳] با پیش آمدن حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، او را از بیرجند به مشهد آورده تحویل بازداشتگاه نظامی دادند و ۱۰ روز آنجا زندانیش کردند.[۵۲][۶۵] وی پس از آزادی از زندان، ارتباط خود را با سید هادی میلانی حفظ کرده و راهی قم میشود و در آنجا فعالیتهای سیاسی اش را ادامه میدهد. وی به طرفداری از سیدمحمود طالقانی، یدالله سحابی و مهدی بازرگان، که به دلیل حمایت از سید روحالله خمینی زندانی بودند، تلگرامی برای این افراد میفرستد. او طلاب خراسانی را برای اعتراض به حصر خمینی هدایت کرد و نامهای به حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت، نوشت.[۳۳]
بهمن ۱۳۴۲ (رمضان ۱۳۸۳ قمری) او با عدهای از دوستانش به کرمان رفت و پس از دو سه روز توقف در کرمان و سخنرانی و منبر و دیدار با عالمان و طلاب شهر، عازم زاهدان شد. در آن جا نیز به دلیل سخنرانیها و فعالیت سیاسی بازداشت و راهی زندان قزل قلعه میشود. در اسفند همان سال با قرار التزام به عدم خروج از تهران آزاد میشود و تا زمان انقلاب ۵۷ همواره تحت کنترل نیروهای امنیتی حکومت وقت قرار دارد.[۳۳]
به دلیل کلاسهای تفسیر و حدیث و اندیشهٔ اسلامی وی در مشهد و تهران مورد تعقیب ساواک قرار گرفت.
در پاییز سال ۱۳۴۳ پس از بازگشت به مشهد، در کنار مراقبت از پدر فعالیت سیاسی خویش را ادامه داد. در ۲۹ بهمن ۱۳۴۳ به تبعید سید روحالله خمینی در ضمن نامهای خطاب به امیر عباس هویدا اعتراض کرد. وی به همراه عدهای دیگر از حوزویان گروه یازده نفرهای را شکل دادند که فعالیت شان مبارزه با رژیم پهلوی بود. این تشکیلات را ساواک در اواخر سال ۴۵ کشف میکند و سید علی خامنهای نیز مورد تعقیب قرار میگیرد. در همین دوران سید علی به ترجمه کتاب آینده در قلمرو اسلام اقدام میکند. ساواک این کتاب را توقیف میکند ولی سید علی را نمیتواند بازداشت کند. وی مدتی پس از آن امامت جماعت مسجد امیرالمؤمنین را بر عهده داشت. به دنبال دستگیری سید حسین قمی و اعتراض سید علی، ساواک در چهارده فروردین ۱۳۴۶ وی را در مراسم تشییع مجتبی قزوینی دستگیر میکند و در ۲۶ تیرماه آزاد میشود.[۳۳]
از نگاه ولایتی شیوه مبارزاتی سید علی خامنهای، بر اساس اندیشه اسلامی و گرفتن مبانی مبارزاتی از منابعی چون قرآن و احادیث در تقابل با اندیشههای مادی گرایانه و مارکسیستی و لیبرال بودهاست. ولایتی از جمله علل موفقیت سید علی خامنهای در مبارزات سیاسی را داشتن نگاه چند بعدی، استفاده از شبکه عظیم اطلاعرسانی نهضت سید روحالله خمینی و استفاده از منبر و عملگرایی میداند.[۳۳]
در نهم شهریور ۱۳۴۹ سید علی به عنوان سرپرست گروه امداد راهی مناطق زلزله زده جنوب خراسان یعنی فردوس میشود. وی در این مدت نیز به فعالیت تبلیغی و سیاسی خویش ادامه میدهد.[۳۳]
وی تا اواخر دوران حکومت پهلوی، به سبب ممانعتی که از خروج وی برای زیارت عتبات و دیدار با سید روحالله خمینی صورت گرفت از خروج از کشور ممنوع شد.[۳۳]
وی دربارهٔ پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مینویسد:[۶۱]
از سال ۴۸ زمینهٔ حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیت و شدت عمل دستگاههای جاری رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانی نمیتواند با افرادی از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال ۵۰ مجدداً و برای پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهای خشونتآمیز ساواک در زندان آشکارا نشان میداد که دستگاه از پیوستن جریانهای مبارزهٔ مسلحانه به کانونهای تفکر اسلامی بهشدت بیمناک است و نمیتواند بپذیرد که فعالیتهای فکری و تبلیغاتی من در مشهد و تهران از آن جریانها بیگانه و بهکنار است. پس از آزادی، دایرهٔ درسهای عمومی تفسیر و کلاسهای مخفی ایدئولوژی و… گسترش بیشتری پیدا کرد.
در سال ۱۳۴۸ سخنرانیهایی در مسجد الجواد تهران و حسینیه ارشاد تهران به دعوت مرتضی مطهری و انجمن اسلامی مهندسین برای دانشجویان و دانش آموزان داشت. وی همچنین در بهار سال ۱۳۴۹ سلسله جلساتی را برگزار کرد که ایده مبارزاتی آن مبتنی بر تدوین جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی بودهاست. پس از در گذشت سید محسن حکیم و حساس شدن موضوع مرجعیت در خرداد ۱۳۴۹، سید علی خامنهای تلاش بسیاری برای تحکیم مرجعیت سید روحالله خمینی کرد. پس از درگذشت محمد رضا سعیدی، طلاب علوم دینی تحت هدایت وی به تهیه و انتشار اعلامیههایی در انتقاد از رژیم پهلوی و حمایت از سید روحالله خمینی پرداختند. در دوم مهر ماه ۱۳۴۹، ساواک مشهد وی را در زندان لشکر خراسان بازداشت میکند. وی پس از آزادی در سال ۱۳۴۹ شمسی باز هم سخنرانیهایی در مخالفت با رژیم در هیئت انصار الحسین تهران ایراد کرد.[۳۳]
به دنبال تحریم جشنهای ۲۵۰۰ سال از سوی سید روحالله خمینی و تشدید مراقبتهای امنیتی ساواک، سید علی خامنهای ابتدا در مرداد ۱۳۵۰ بازداشت شد و در همان زندان لشکر خراسان زندانی شد. وی در همان سال دو بار دیگر نیز بازداشت شد. یکی در آبان ماه و دیگری در آذرماه که جرم وی اقدام علیه امنیت ملی عنوان شدهاست؛ و ی پس از آزادی باز فعالیتهای سیاسی خودش را در پیش گرفت و جلساتی را در هیئت انصار الحسین و مسجد نارمک برگزار میکرد.[۳۳]
در خلال سالهای ۱۳۵۰–۱۳۵۳ درسهای تفسیر و ایدئولوژی سید علی خامنهای در سه مسجد کرامت و امام حسن و میرزا جعفر در مشهد تشکیل میشد.[۳۳]
این فعالیتها موجب شد که در دی ماه ۱۳۵۳ ساواک به خانهاش در مشهد هجوم برده، او را دستگیر و بسیاری از یادداشتها و نوشتههایش را ضبط کند.
در فروردین ۱۳۵۲ برای تبلیغ سید علی عازم نیشابور میشود و جلساتی را در مساجد شهر نیشابور برگزار میکند. در خرداد ۱۳۵۲ جلسات تفسیر وی را ساواک در مسجد امام حسن و منزل وی تعطیل میکند. در آذر ۱۳۵۲ به دعوت بانی و واقف مسجد کرامت مشهد، فعالیت خود را در آن جا دنبال میکند ولی ساواک او را بازداشت میکند. در آبان ۱۳۵۳ به دعوت محمد مفتح به سخنرانی در مسجد جاوید تهران میپردازد. وی در دی ماه ۱۳۵۳ برای ششمین بار بازداشت میشود و به زندان کمیته مشترک ضد خراب کاری در تهران منتقل میشود. بنابر گفته وی، دشوارترین و سختترین دوران حبس همین دوران بودهاست؛ ولی در ۲ شهریور ۱۳۵۴ از زندان آزاد میشود.[۳۳]
پس از آزادی از زندان، به مشهد برگشت و بازهم همان برنامه ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاسهای سابق را به او ندادند.[۶۱]
در اواخر سال ۱۳۵۶، نیروهای امنیتی پهلوی وی را دستگیر و به مدت ۳ سال به ایرانشهر تبعید شد. در اواسط سال ۱۳۵۷ با اوجگیری مبارزات انقلاب ایران، از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد بازگشت.[۳۳] به سبب فعالیتهای مبارزاتی و سیاسی در مسجد آل رسول ایرانشهر و رفتوآمد قشرهای مختلف به منزل وی شدیداً نیروهای امنیتی وی را تحت نظر داشتند. به دنبال کشتار مردم در ۱۹ فروردین ۱۳۵۷ در یزد، نامهای در محکومیت این حرکت منتشر کرد که در سراسر کشور به صورت اعلامیه پخش شد.[۳۳]
در ۲۸ تیر ماه ۱۳۵۷ در پی اعتراض طلاب حوزه علمیه مشهد به تبعید سید علی خامنهای، مأموران انتظامی این حرکت را سرکوب کردند.[۳۳]
به نظر ولایتی در دائرةالمعارف، فعالیتهای انقلابی و مردمی سید علی خامنهای سبب آن شده بود که محل تبعید وی به جیرفت نقل مکان پیدا کند. وی در ۲۲ مرداد به جیرفت تبعید شدهاست. وی در جیرفت نیز به فعالیت خود بر ضد رژیم ادامه داد و سخنرانیهایی در مسجد جامع ایراد کرد از جمله سخنرانی که در پانزدهم شهریور ۱۳۵۷ صورت گرفت. وی علاوه بر نوشتن نامه به سید علیمحمد دستغیب پیرامون حوادث کشور و مبارزه با رژیم پهلوی، راهکارهایی نیز ارائه میداد. وی در همین دوره برای فعالیت مبارزاتی علیه رژیم مخفیانه راهی کهنوج شد.[۳۳]
در اول مهر ۱۳۵۷ از کهنوج راهی مشهد شد و روند ساماندهی امور انقلابی و مبارزه را ادامه داد. در هنگام اقامت سید روحالله خمینی در فرانسه، اقامت وی را عاملی برای پدید آمدن موجی از امید و تصمیم در دل مردم دانست و در نهایت خواستار بازگشت سید روحالله خمینی از فرانسه بود.[۳۳]
هنگام اقامت در مشهد فعالیت مبارزاتی وی شدت بیشتری به خود گرفت و سخنرانیهایی افشاگرانه را ایراد مینمود. سید روحالله خمینی نیز با وی در ارتباط بود و خواستار ملاقات با وی و صدوقی شده بود. سید علی خامنهای در سخنرانی که در ورزشگاه سعد آباد مشهد ایراد کرد خواستار بازگشت سید روحالله خمینی شد. به خاطر تشدید فعالیتهای سیاسی در مشهد، قوچان، شیروان و بجنورد بار دیگر مأموران امنیتی وی را دستگیر کردند. از وی در اسناد ساواک به عنوان یکی از پرچمداران برجسته انقلاب در خراسان نام برده شدهاست. در خطبه شب عاشورا در حرم علی ابن موسی الرضا، بر خلاف سنت قبلی که دعایی برای محمد رضا پهلوی خوانده میشد وی خطبه را به نام سید روحالله خمینی خواند و تظاهرات روز عاشورا در مشهد را نیز سامان دهی کرد. وی همچنین از جمله افراد معترض و متحصن به حمله مأموران رژیم وقت به بیمارستان شاهرضای مشهد یا امام رضای کنونی بود. وی همچنین در تظاهراتی که برای همراه ساختن کارکنان استانداری خراسان در جلوی جمعیت حضور داشت و سعی کرد تا از کشتار مردم در ۱۰ دی ماه ۱۳۵۷ جلوگیری به عمل آورد. در ۲۲ دی ماه ۱۳۵۷ با فرمان سید روحالله خمینی به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب اسلامی انتخاب شد لذا مشهد را ترک کرد و راهی تهران شد. وی پس از استقرار در مدرسه رفاه در آغاز پیروزی انقلابی اسلامی ایران، مسئول کمیته تبلیغات برای استقبال از سید روحالله خمینی بود. وی همچنین در تحصنها و نشر اعلامیه و قطعنامههایی که علیه بسته شدن فرودگاه توسط بختیار، صادر شده بود، نقشی بسیار پر رنگ داشت. محل این تحصنها عمدتاً دانشگاه تهران بود. وی پس از آن عمدتاً مسئول کمیته دفتر تبلیغات سید روحالله خمینی بود و انتشار نشریهای به نام امام را بر عهده گرفت و در آن نیز مقالاتی نگاشت.[۳۳]
نظر پلیس ایران
سید روحالله خمینی پیش از بازگشت از پاریس به تهران او را در کنار مطهری و بهشتی و هاشمی رفسنجانی در شورای انقلاب منصوب کرد. هنگامی که مطهری پیام خمینی را بدو رساند از مشهد به تهران آمد.[۱۰]
ازجمله فعالیتهای او در این دوره عبارت اند از:[۶۱]
پس از انقلاب ۱۳۵۷، سید روحالله خمینی در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ مهدی بازرگان را به نخستوزیری دولت موقت انتقالی برگزید. پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ دولت موقت استعفا کرد.[۷۱]
با پذیرش این استعفا از آبان ۱۳۵۸ تا بهمن همان سال (رویهمرفته به مدت سه ماه) ادارهٔ کشور را به شورای انقلاب سپردند. در این سه ماه سید علی خامنهای سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده داشت. او سپس برای کاندیداتوری در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی استعفا داد.[۷۲]
در اردیبهشت ۱۳۵۹ با کسب ۶۵٫۸۰ درصد از مجموع ۲٬۱۳۴٬۴۳۴ رای[۷۳] بعد از فخرالدین حجازی، حسن حبیبی، مهدی بازرگان، علی اکبر معین فر، در حوزهٔ انتخابیهٔ تهران پنجم شد و به اولین دورهٔ مجلس شورای ملی پس از انقلاب راه یافت.[۷۲]
در ضبط صوتی بزرگ که بر میز سخنرانی خامنهای در مسجد ابوذر تهران بمب کار گذاشتند. به واسطه نوشته داخل ضبط صوت، رهروان فرقان که بازماندهٔ گروه فرقان بودند را عامل این بمبگذاری دانستهاند، این بمب ۶ تیر ۱۳۶۰ هنگام سخنرانی او منفجر شد. البته بمب کامل عمل نکرد. امام جمعهٔ تهران و نمایندهٔ خمینی در شورایعالی دفاع، از این سوءقصد که ممکن بود به مرگ وی بینجامد، جان سالم به در برد ولی جراحات شدیدی بر او وارد شد. براساس اخبار منتشره در همان زمان، خامنهای «از نقطه بالای کتف راست و بالای ران سمت راست» مجروح شد و «استخوان ترقوه» اش شکست و با قطع چند رگ و عصب دست راست وی، دچار مشکل حرکتی شد. دست راست او از آن هنگام از کار افتادهاست.[۷۴]
احمد قدیریان این ترور را کار جواد قدیری و سازمان مجاهدین خلق میداند. البته گزارش روزنامهٔ کیهان در شماره فردای ترور در داخل ضبط صوت نوشته شدهبود: «هدیهٔ گروه فرقان». اعضای گروه فرقان پس از ترورهای سال ۱۳۵۸ دستگیر و اعدام شدهبودند اما برخی از پیروان آنها گروه رهروان فرقان را تأسیس کردند و قاسم اسلامی و سید علی خامنهای را ترور کردند. ایرج مصداقی عاملان ترور را ایرج افشاری و اروج امیرخانزاده معرفی کردهاست.[۷۵] مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز این ترور را کار بازماندگان گروه فرقان میداند با این تفاوت که نام عامل اصلی را امیرمسعود تقیزاده میداند.[۷۶][۷۷]
سید علی خامنهای در انتخابات مهرماه ۱۳۶۰ به مقام ریاست جمهوری رسید. در این انتخابات ۴۲ نفر از ۴۶ نامزد رقیب وی در این انتخابات رد صلاحیت شدند و در آخر هم هر سه نامزد رقیب وی، یک روز پیش از انتخابات، خامنهای را نامزد «اصلح» معرفی کردند و گفتند که خودشان هم به خامنهای رای خواهند داد.[۷۸] بنابراین مشخص بود که نامزد اول مورد حمایت نظام، علی خامنهای است.[۷۹] او در این انتخابات که با مشارکت ۷۵٪ی مردم برگزار شد که از دو انتخابات پیش بیشتر بود، ۹۵٪ رایها را به دست آورد که تا کنون بالاترین نسبت در تمامی انتخابات ریاست جمهوری ایران بودهاست.[۸۰]
در انتخابات سال ۱۳۶۴ نیز، بسیاری از رقیبان خامنهای از جمله نامزدان نهضت آزادی یعنی مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی و احمد صدر حاجسیدجوادی، رد صلاحیت شدند. او بار دیگر با کسب ۸۵٪ رای در سمت ریاستجمهوری ماند.[۸۱]
مهدی بازرگان، دربارهٔ رد صلاحیت خود در این انتخابات گفتهاست:
چون حاکمیت میدید که ممکن است ما در انتخابات حائز اکثریت باشیم، چنین تصمیمی گرفت[۷۹]
از جمله سمتها در این دوران:[۶۱]
پس از درگذشت خمینی، خبرگان رهبری در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، سید علی خامنهای را که در آن زمان ریاست جمهوری ایران را بهعهده داشت، به سمت «رهبر جمهوری اسلامی ایران» برگزیدند.[۸۲]
پیش از درگذشت خمینی، حسینعلی منتظری برای جانشینی او برگزیده شدهبود. در ۶ فروردین سال ۱۳۶۸ و همزمان با درگیری منتظری با نظام، روحالله خمینی وی را از این سمت عزل کرد و سپس وی نیز استعفا داد.[۸۳] به گفته محمدرضا مهدوی کنی در کتاب خاطراتش، مسئلهٔ قائم مقامی رهبری در قانون اساسی پیشبینی نشدهبود. اما به دلیل مریضی و سالخوردگی خمینی، مجلس خبرگان پیشدستی کرد و موضوع قائم مقامی رهبری را پیشبینی نمود تا اگر حادثهای برای خمینی پیش بیاید کشور با خلأ روبهرو نشود.[۸۴]
پس از مرگ روحالله خمینی، در ۱۵ خرداد ۱۳۶۸، مجلس خبرگان جلسه فوقالعاده ای تشکیل داد. در این جلسه نخست با اکثریت مطلق آرا به استعفای حسینعلی منتظری رسمیت داده شد. سپس، در خصوص انتخاب یک مرجع تقلید بالفعل، که در آن زمان تنها سیدمحمدرضاگلپایگانی مطرح بود، بحث شد و توافق حاصل نگردید. نظر اکثریت آن بود که توان مدیریت سیاسی بر مرجعیت دینی اولویت دارد. قانون اساسی در آن زمان مرجعیت را از شرایط رهبری میدانست. خبرگان در این موضوع از شورای بازنگری قانون اساسی و استفساریه روحالله خمینی مبنی بر ضروری نبودن شرط مرجعیت پیروی کرد. در ادامه، موضوع شورای رهبریای سه نفره مرکب از علی مشکینی و موسوی اردبیلی و سید علی خامنهای برای جانشینی سید روحالله خمینی پیشنهاد شد، که نتوانست آرای کافی را بدست بیاورد. نهایتاً اغلب اعضا رأی به رهبری سید علی خامنهای دادند، هرچند که خود وی صراحتاً مخالف بود و خود را شایسته این مقام نمیدانست.[۸۵] سرانجام ۸۰٫۹ درصد حاضران در مجلس خبرگان که ۷۲ درصد کل اعضا را تشکیل میدادند، به رهبری سید علی خامنهای رای دادند.[۸۶] در این جلسه هم چنین هاشمی رفسنجانی پیش از رایگیری سخنرانی کرد و به تمجید از او پرداخت.[۸۷]
در پی بازنگری قانون اساسی، در ۶ مرداد ۱۳۶۸ متن جدید از طریق همهپرسی به تصویب عمومی رسید و مرجعیت را از شروط رهبری حذف گردید. سپس، خبرگان رهبری مجدداً جلسه فوقالعاده ای را در ۱۵ مرداد ماه آن سال تشکیل داد و با رأی موافق ۶۰ تن از ۶۴ تن از اعضای حاضر، رهبری سید علی خامنهای را طبق قانون اساسی جدید مجدداً تصویب و تأیید کرد.[۸۸][۸۹]
خمینی پیش از درگذشتش خود خواستار اصلاح قانون اساسی بود و خود شورایی برای بازنگری در قانون اساسی تشکیل دادهبود. وی در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ در نامهای به علی مشکینی، رئیس شورای بازنگری قانون اساسی، نوشته بود که:
معتقدم برای رهبری شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور، کفایت میکند.[۹۳][۹۴]
برخی از منابع، بیت و دفتر وی را یک شبکه پیچیده و بلکه دولت پنهان (و اصلی) نظام جمهوری اسلامی ایران معرفی کردهاند.[۱۰۲]
اعتقاد به لزوم گسترش روابط دیپلماتیک با شرق و غرب دارد البته آمریکا را از این موضوع استثناء میکند.[۱۰۳] به اعتقاد وی پس از جنگ جهانی دوم دنیا دو قطبی بود یعنی کمونیزم در مقابل سرمایهداری و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران جهان سه قطبی شد چرا که ایران الگوی متفاوت از بلوک غرب و شرق مطرح میکرد و با فروپاشی شوروی دوباره جهان دو قطبی شده یعنی اسلام در مقابل جهان غرب و سرمایهداری، و به اعتقاد وی به همین دلیل غرب به مبارزه با جمهوری اسلامی ایران میپردازد چرا که وی الگوی قدرتمندی از یک قطب جدید در جهان ارائه میدهد.[۱۰۴] بر اساس گفتارهای خامنهای در جمع سفرا و نمایندگان ایرانی در جهان، کتابی با عنوان راهبرد سیاست خارجی، در سال ۱۳۹۰ منتشر شد، این کتاب حاوی دیدگاههای خامنهای در زمینه دیپلماسی هم در دوران ریاست جمهوری و هم رهبری وی میباشد.[۱۰۵]
بر پایه منابع رسمی و گوناگون حکومت بریتانیا به دفتر علی خامنهای (مرکز اسلامی انگلستان) در لندن بیش از ۱۰۰ هزار پوند[۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲][۱۱۳] (و ۱۳۶ هزار دلار[۱۱۴]) کمک مالی کرد.
در پی کمک مالی حکومت بریتانیا واکنشهای گوناگونی به این مسئله، ابراز شد. برخی از کاربران با عبارتهایی همچون: «پول انگلیسی»، «شیعه انگلیسی» و «پوند شیرینتر از عسل» به تناقض رفتاری حکومت جمهوری اسلامی با ادعاهایش پرداختند. برخی از هنرمندان هم نوشتند که ورود واکسن کرونا از انگلستان، حرام است؛ ولی ریختن خون مردم و نیز خوردن کمکهای نقدی انگلستان، حلال است.[۱۱۵]
برهم صالح که ۱۰ مهر ۱۳۹۷ دوره ریاست جمهوری وی در عراق شروع شد در ۲۶ آبان همان سال با سید علی خامنهای در تهران دیدار کرد. در این دیدار رهبر ایران با اشاره به عزم ایران برای گسترش روابط با عراق افزود «عراقِ عزیز، قوی، مستقل و پیشرفته برای ایران بسیار مفید است و ما در کنار برادران عراقی خود خواهیم بود.» در این دیدار رئیسجمهور عراق نیز یادآور شد که «من با یک پیام آشکار به تهران آمدهام مبنی بر اینکه عوامل و عناصر پیونددهندهٔ دو ملت ایران و عراق، ریشه در تاریخ دارد و غیرقابل تغییر است.»[۱۱۶]
نخستوزیر عراق عادل عبدالمهدی در ۱۷ فروردین ۱۳۹۸ با رهبر ایران دیدار کرد، در این دیدار خامنهای تأکید کرد که روابط ایران و عراق فراتر از دو همسایه است، چرا که دولت و ملت ایران سعادت و پیشرفت عراق را به نفع خود میدانند. نخستوزیر عراق نیز تأکید کرد که روابط عراق با ایران روابط ویژهای است و عراق هیچگاه به تحریمهای آمریکا علیه ایران نخواهد پیوست.[۱۱۷]
در هفته اول ژوئیه ۲۰۲۱ علی خامنهای، رئیس سازمان اطلاعات سپاه، حسین طائب را مأمور کرد تا به شبه نظامیان شیعه عراق بگوید که حملات خود را علیه نیروهای آمریکایی و تا خروج کامل آنان از عراق تشدید کنند و دامنهٔ حملات خود را به نیروهای آمریکایی مستقر در سوریه نیز گسترش دهند.[۱۱۸][۱۱۹]
سید علی خامنهای در طی سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴ نامههایی را برای جوانان جهان غرب و بهطور خاص جوانان اروپا و آمریکای شمالی فرستاد. خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی و عموم جوانان در کشورهای غربی سر تیتر نامههای وی بودند که به ۵۲ زبان دنیا ترجمه شد.[۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲]
محمد یزدی، به گفته خودش، اولین شخصی بود که مرجعیت خامنهای را طرح کرد چون بر اساس جلساتی که در زمان ریاست جمهوری و رهبری با وی داشت معتقد بود که وی حائز پایه علمی و قدرت استنباط و اجتهاد میباشد؛ لذا این مطلب را در خطبههای نماز جمعه تهران اعلام کرد.[۱۲۳] در آذر سال ۱۳۷۳، با درگذشت محمدعلی اراکی، مرجع تقلید وقت، موضوع مرجعیت تقلید بعدی مطرح شد. در این زمان برخی از علما نظیر سیدمحمود هاشمی شاهرودی، محمدعلی تسخیری، سید جلال الدین طاهری[۱۲۴] رضا استادی،[۱۲۵] سید محمدباقر حکیم[۱۲۶] حسین راستی کاشانی و هادی روحانی بر مرجعیت وی گواهی دادند.[۱۲۷] همچنین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران فهرستی از افراد صاحب صلاحیت برای مرجعیت را منتشر کردند که یکی از این افراد سید علی خامنهای بود.[۱۲۸]
در مقابل برخی از علما نیز وی را حائز صلاحیت مرجعیت نمیدانستند. در سال ۱۳۷۶، حسینعلی منتظری عدم کفایت علمی و دینی و نامشروع بودن انتخاب خامنهای را مطرح کرد.[۱۲۹] وی به فهرست مراجع منتشر شده از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بعد از فوت محمدعلی اراکی اعتراض کرد و گفت که ایشان در حد فتوا و مرجعیت نیست.[۱۳۰] احمد آذری قمی نیز با نوشتن نامهای او را فاقد شرایط مرجعیت برشمرد.[۱۳۱][۱۳۲] مهدی خزعلی در این زمینه میگوید: ابوالقاسم خزعلی، پدرش، مخالف مرجعیت خامنهای بود و زیر فشار دفتر رهبری از شورای نگهبان استعفا داد.[۱۳۳] به گفته وی خزعلی به فرزندانش توصیه کرده که از سید علی سیستانی تقلید کنند و این انتخاب را تضعیف رهبری ایشان میدانستند، چرا که حکم حکومتی رهبر بر مراجع هم نافذ است.[۱۳۴]
مراجع تقلیدی همچون: منتظری، فضلالله، اردبیلی، آذری قمی، مؤمن، طاهری و طاهر شمس مخالف مرجع خواندن سید علی خامنهای بودند.
در آذر ۱۳۷۳ طاهری خرمآبادی و مؤمن قمی در هنگام انتخاب مرجعیت سید علی خامنهای به اعتراض جلسهٔ جامعه را ترک کردند.[۱۳۵][۱۳۶]
در جریان قتلهای زنجیرهای ایران برخی از دگراندیشان و مخالفان حکومت جمهوری اسلامی به دست نیروهای وزارت اطلاعات کشته شدند.[۱۳۷]
در ۱۸ تیر ۱۳۷۸، انصار حزبالله،[۱۳۸] لباس شخصیها و مأموران امنیتی به کوی دانشگاه حمله کرده و به ضرب و شتم و بازداشت شماری از دانشجویان پرداختند. اعتراضهای سراسری دانشجویان و مردم در بسیاری از شهرهای کشور تا ۲۳ تیرماه ادامه یافت.[۱۳۹]
سرکوب اعتراضات تیر ۱۳۷۸ از بزرگترین چالشهای جنبش دانشجویی و حکومت جمهوری اسلامی است.[۱۴۰]
بر پایه یکی از سخنرانیهای خامنهای، شمار قابل توجهی از روزنامهها به گونه فلهای توقیف شدند و نزدیک به هزار روزنامهنگار، بیکار شدند.[۱۴۱]
سازمان عفو بینالملل در اطلاعیهای، سخنرانی خامنهای در نماز جمعهٔ ۲۹ خرداد ۱۳۸۸[۱۴۲] که یک هفته بعد از انتخابات برگزار شد را «چراغ سبز رهبر ایران برای سرکوب» توصیف کرد.
اعتراضات فردای آن روز با کشته شدن چند تن از معترضین همراه شد.[۱۴۳][۱۴۴]
دیری نپایید که اعتراضات متوجه خامنهای شد و معترضان با سردادن شعارهایی، عملکرد وی را مورد اعتراض قرار دادند.[۱۴۵]
او در پاسخ به درخواست موسوی اردبیلی، برای آزادی زندانیان سیاسی گفت:
شما در زمان امام راحل عظیم الشان، رئیس شورای عالی قضائی بودید و من رئیسجمهور. در آن زمان که متولی قوهٔ قضائیه شما بودید به دستور رهبر فقید انقلاب، مخالفان نظام اعدام میشدند. اکنون من دستور ندادهام مخالفان نظام را اعدام کنند، آنها را فقط زندانی کردهاند، حالا شما به این هم اعتراض میکنید؟![۱۴۶][۱۴۷]
در پی حوادث سال ۸۸ دانشگاه اسلو او را در سال ۲۰۰۹ دیکتاتور سال شناخت.[۱۴۸]
در سال ۱۳۹۰، اسنادی از دیدار نمایندگان مجلس و خامنهای در سال ۱۳۸۸ منتشر شد که در آن دیدار، خامنهای گفته بود قوهٔ قضاییه باید میان معترضان و آشوبگران تمایز قایل شود، اما این تمایز به معنی مصونیت معترضان نیست و آنها نیز باید تاوان آنچه را که میگویند، بپردازند.[۱۴۹]
محمود امجد، استاد اخلاق حوزه علمیه قم در ۱۶ آذر ۱۳۹۹ ضمن اظهار تاسف از اعدام روحالله زم و در واکنش به این جنایت، مسئول تمام جنایتها و کشتهشدگان از سال ۸۸ را سید علی خامنهای دانسته و به او توصیه کرده تا دست از این استبداد بردارد.[۱۵۰][۱۵۱]
پس از انتخابات، چند تن از دستگیرشدگان از جمله فرزند عبدالحسین روح الامینی از وفاداران به سید علی خامنهای در بازداشتگاه کهریزک، جان خود را از دست دادند که حتی ادعای شکنجهٔ زندانیان نیز شدهاست. پس از این ماجرا وی دستور تعطیلی بازداشتگاه را صادر کرد.[۱۵۲]
در دومین حمله به کوی دانشگاه (حملهٔ نخست در زمان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی روی دادهبود)، متجاوزان با شعار حمایت از رهبر به ضرب و شتم دانشجویان پرداختند، که خامنهای در نماز جمعهٔ ۲۹ خرداد این عمل را تقبیح کرد.[۱۵۳]
وی دستور به رسیدگی به وقایع کوی دانشگاه را صادر کردهبود.[۱۵۴]
اعتراضات ۱۳۹۷ ایران مجموعه تظاهراتی است که از سهشنبه ۹ مرداد ۹۷ در بحبوحهٔ افزایش قیمت طلا و نیز رشد شتابان قیمت سکه و کاهش شدید ارزش ریال در برابر دلار شروع شد و از منطقه شاهپور جدید اصفهان و کرج به نقاط دیگری گسترش یافت. تظاهرات به سرعت فراگیر شد و از اصفهان و مناطق مختلف کرج به شیراز، رشت، تهران، قزوین، زنجان، ساری و در روز سوم به مشهد، نیشابور؛ کرمانشاه، همدان و قرچک نیز گسترش پیدا کرد و در روز چهارم اهواز و ارومیه و قم و تنکابن به تظاهرات پیوستند.
شعارهای اعتراضات مثل تظاهرات قبلی جنبه معیشتی و آزادیخواهانه داشت «مرگ بر گرانی»، «مرگ بر بیکاری»، «مرگ بر اصلاحات»، «روحانی حیا کن مملکتو رهاکن» جرو شعارها بودند. این اعتراضات وسیعترین اعتراضات پس از تظاهرات دی ۱۳۹۶ و تا پیش از اعتراضات سراسری ۱۳۹۸ در جمهوری اسلامی ایران بود.[۱۵۵][۱۵۶][۱۵۷]
به گزارش رویترز در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۹، سه منبع نزدیک به حلقه اطرافیان خامنهای و یک مقام چهارم تأیید کردند که چند روز بعد از آغاز اعتراضات آبانماه ۱۳۹۸ علی خامنهای که از سوزاندن تصویر خود و مجسمهای مربوط به روحالله خمینی، خشمگین بوده با صدای بلند از شیوهٔ برخورد مسئولان با ناآرامیها انتقاد کرده[۱۵۸][۱۵۹] و به مقامات امنیتی ارشد و سایر مقامات دولتی گفت: «جمهوری اسلامی در خطر است. به هر شکلی شده به اعتراضها پایان بدهید. دستور من این است.»[۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱][۱۶۲]
روز ۷ تیر ۹۹ سید علی خامنهای از صادق لاریجانی رئیس پیشین قوهٔ قضائیه که در جریان دادگاه طبری، فساد مالی دستگاه قضایی تحت ریاست وی بر ملا شده بود، حمایت کرد.[۱۶۳][۱۶۴][۱۶۵]
در تظاهرات دی ۱۳۹۸ بهدنبال پنهانکاری شلیک موشک و سقوط هواپیمایی اوکراینی توسط سپاه پاسداران، شعارهای بیشتری علیه شخص علی خامنهای در دانشگاههای مختلف از جمله دانشگاه شریف، دانشگاه تهران، دانشگاه امیرکبیر شنیده میشد:[۱۶۶][۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸][۱۶۹][۱۷۰][۱۷۱][۱۷۲][۱۷۳][۱۷۴]
«این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت»،[۱۷۵] «ننگ ما، ننگ ما، رهبر الدنگ ما»،[۱۷۶] «کشته ندادیم که سازش کنیم/رهبر قاتل رو ستایش کنیم»،[۱۷۶] «توپ تانک فشفشه، رهبر باید گم بشه»،[۱۷۶] «این ماه ماهِ آخره، سیدعلی وقت رفتنه»،[۱۷۶] «دانشجو بیدار است/از سیدعلی بیزار است»،[۱۷۶] «فرمانده کل قوا/استعفا، استعفا»،[۱۷۶] «سلیمانی قاتله، رهبرش هم جائره»،[۱۷۷] «مرگ بر خامنهای»[۱۷۷]
سید علی خامنهای بهعنوان فرمانده کل قوا از شلیک دو موشک نیروهای تحت امرش به هواپیمای اوکراینی و کشتهشدن ۱۷۶ مسافر و خدمه این هواپیما عذرخواهی نکرد و تنها به یک تسلیت کفایت کرد و از فرماندهان سپاه بهخاطر «توضیح به مردم» تشکر کرد و حمله به پایگاه هوایی عین الاسد را که هیچ نیروی آمریکاییای در آن کشته نشد، مایهٔ مباهات و توانمندی جمهوری اسلامی نامید.[۱۷۸]
وی معترضان به پنهانکاری دولتمردان و فرماندهان سپاه را فریب خوردهٔ رسانههای خارجی دانست و گفت که شرکت کنندگان در تشییع جنازهٔ قاسم سلیمانی مردم ایران هستند نه آنهایی که در اعتراضات به سقوط هواپیما عکس قاسم سلیمانی را پاره کردهاند و علیه او و سپاه شعار دادهاند.[۱۷۸]
هنگام دنیاگیری کروناویروس در ایران، خامنهای در سخنرانی «درس خارج فقه» خود در ۴ اسفند ۱۳۹۸ هنگامی که به شیوع ویروس کرونا اشاره کرد، گفت این بیماری «بهانه خوبی» بود و بعد اظهار داشت که دشمن یا مخالفان انتخابات قصد داشتند با بهرهبرداری از این فرصت، مشارکت در انتخابات را کاهش دهند.[۱۷۹][۱۸۰] او در ادامه گفت مردم بهویژه مردم قم بدون توجه به این موارد، در انتخابات حضور پیدا کردند و این شهر «یکی از شلوغترین حوزههای رأیگیری بود».[۱۸۰] البته برآوردها حاکی از مشارکت ۴۳ درصدی مردم قم بود[۱۸۱] که نسبت به ده دوره پیشین انتخابات مجلس، در پایینترین سطح قرار داشت.[۱۸۲] به ادعای رادیو فردا، در این سخنرانی فاصله محل نشستن خامنهای با طلبههایی که در کلاس درس او شرکت میکنند، در مقایسه با سایر نشستهای او، دو برابر حد معمول بود.[۱۷۹] در واکنش به این خبر باشگاه خبرنگاران جوان با مقایسه تصاویر دورههای مختلف درس خارج فقه خامنهای این ادعا را نادرست دانسته و نوشت که «بررسی تصاویر دورههای مختلف این جلسه نشان میدهد که سبک چینش این رویداد همواره به همین شکل است.»[۱۸۳] وی در ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ با اشاره به احتمال «حمله بیولوژیکی» دستور داد نیروهای مسلح ایران قرارگاه کرونا ایجاد کنند.[۱۸۴] خامنهای بار دیگر این ادعا را در پیام زنده تلویزیونی خود در ۳ فروردین ۱۳۹۹ تکرار کرد و گفت: «گفته میشود که یک بخش برای ایران بالخصوص تولید شدهاست».[۱۸۵] او همچنین با رد پیشنهاد کمک ایالات متحده گفت که «صحبتهای آمریکاییها جزو حرفهای بسیار عجیب است زیرا اولاً خودشان دچار کمبود شدید دارو و تجهیزات پیشگیری از بیماری هستند و برخی مسئولانشان صراحتاً از این کمبودهای وحشتآور سخن به میان آوردهاند، بنابراین آنها اگر امکاناتی دارند به مردم خودشان برسند».[۱۸۶][۱۸۵] وزارت خارجه ایران نیز در تأیید سخنان خامنه ای، پیوند وبگاه گمنام گلوبال ریسرچ را منتشر کرد و نوشت چنانچه اتهام وارده از سوی جهانیان به دولت آمریکا در خصوص ویروس کرونا تئوریهای توطئه ساخته ایران است، جای دوری نروید فقط به بخشی از سوالات مندرج در گلوبال ریسرچ پاسخ دهید.[۱۸۷]
خامنهای همچنین اتهام احتمالی «تولید ویروس کرونا و درستکردن نسخهای از آن مخصوص ایرانیها» با استفادهٔ از آشناییهای ژنتیک ایرانی را علیه مقامهای آمریکایی مطرح کرد و گفت به همین دلیل ایران برای مقابله با کرونا از آمریکا کمک نمیگیرد.[۱۸۸][۱۸۹] وی در قسمتی از سخنرانی خود با اشاره به آیه ۱۱۲ سوره انعام[۱۹۰] گفت «هم دشمنان جنّی، هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم میکنند؛ سیستمهای اطّلاعاتیِ خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری میکنند.»[۱۹۱] به روایت رادیو زمانه رهبر ایران در این فراز از سخنانش به احتمال همکاری جن و انس در شیوع کرونا در ایران اشاره کردهاست[۱۹۲] در مقابل خبرگزاری تسنیم این روایت را تحریف سخنان علی خامنهای برشمرده است.[۱۹۳]
دهها تن از متخصصان، استادان و کنشگران سیاسی و مدنی کشور، علی خامنهای مسئول «فاجعه ملی» ناشی از گسترش ویروس کرونا دانستند؛ چون او بعنوان بالاترین و قدرتمندترین فرد حکومت «تصمیم نابخردانه» در رد کردن بعضی کمکهای جهانی و اخراج پزشکان بدون مرز را توجیه نموده و از «نظریه مضحک» ترور بیولوژیک دفاع میکند.[۱۹۴][۱۹۵][۱۹۶][۱۹۷]
ابوالفضل قدیانی نیز سید علی خامنهای و ارگانهای تحت فرمان او را مسبب اصلی شیوع وسیع کرونا دانسته که میخواهد با فریب و انحراف افکار عمومی و به خدمت گرفتن تئوری توطئه و جنگ بیولوژیک، ناکارآمدی و سوء مدیریت خود و ارگانهای تحت فرمانش را تحتالشعاع قرار داده و لاپوشانی کند.[۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰]
به گزارش رادیو فرانسه در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، سید علی خامنهای در سال ۹۹ برای اولین بار در جلسه شعرخوانی که هر سال در ماه رمضان برگزار میشود به دلیل تهدید شرایط شیوع ویروس کرونا شرکت نمیکند. اما دولت روحانی خبر داد که نمازهای جمعه در مساجد در بیش از ۱۳۰ شهرستان برگزار میشوند. سید علی خامنهای از ابتدای شروع شیوع ویروس کرونا از شرکت در کلیه تجمعها و نشستهای سیاسی و مذهبی خودداری کرده و پیامهای خودش را برعکس تمامی رهبران جهان، از طریق کنفرانسهای تصویری یا پیامهای توئیتر دادهاست.[۲۰۱]
در ۲۱ اردیبهشت سید علی خامنهای در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا بهصورت ویدئو کنفرانس دربارهٔ بازگشایی مساجد با اشاره به اهمیت شبکه بهداشت درمانی و نظر و تشخیص کارشناسی ستاد ملی مبارزه با کرونا، تأکید کرد که باید به عبادات در ماه رمضان و شبهای قدر توجه داشت و کسانی در این باره تصمیم بگیرند که حقیقت و ضرورت دعا و توسل را درک کنند. در پی این ویدئو کنفرانس در ۲۲ اردیبهشت وزارت بهداشت اجازه بازگشایی مساجد را در بسیاری از استانها برای شبهای قدر در شرایطی که روند صعودی شیوع ویروس کرونا ادامه دارد، داد.[۲۰۲][۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶]
در ۱۷ مهر و به دنبال افزایش وضعیت بحرانی کرونا در ایران، خامنه ای طی نامهای به محمدحسین باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح دستور داد که حداکثر ظرفیت همه مراکز درمانی و بیمارستانهای نیروهای مسلح ایران، در اختیار بیماران مبتلا به کرونا قرار گیرد.[۲۰۷][۲۰۸]
علی خامنهای در ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ ضمن تأکید بر رعایت تصمیمات ستاد مبارزه با کرونا گفت، با «رعایت پروتکلها» برگزاری عزاداری در شهرهای مختلف و از جمله در تهران بلامانع است. این در حالی است که بسیاری از کارشناسان گفتهآند رعایت پروتکلها و موازین بهداشتی ممکن نیست و خطر گسترش و گرفتن قربانیان بیشتر توسط ویروس کرونا (کووید ۱۹) وجود دارد.[۲۰۹][۲۱۰]
سید علی خامنهای در شامگاه ۵ شهریور ۱۳۹۹ شب مراسم عزاداری محرم را، بدون حضور جمعیت و در سالن محل ملاقاتهای عمومی خودش، با حضور یک قاری قرآن و دو تن از نزدیکانش برگزار کرد.[۲۱۱]
در ۱۹ دی ماه ۱۳۹۹، علی خامنهای واردات واکسن کووید ۱۹ ساخت آمریکا و انگلیس را ممنوع اعلام کرد و گفت که به این واکسنها اعتماد ندارد و حتی به فرانسه هم خوشبین نیست.[۲۸][۲۱۲][۲۱۳] ساعاتی بعد جمعیت هلالاحمر ایران ورود ۱۵۰ هزار دوز واکسن کرونای شرکت فایزر از آمریکا را منتفی نمود.[۲۱۴] بسیاری از ایرانیان نسبت به این دستور واکنش نشان دادند که همراه با خشم، بُهت و ناباوری بود.[۲۱۵][۲۱۶] شبکه اجتماعی توییتر این سخنان را بخاطر «نشر اطلاعات غلط دربارهٔ واکسن کرونا» از حسابهای کاربری خامنهای در زبانهای انگلیسی، عربی، اسپانیایی، روسی و فرانسوی حذف کرد.[۲۱۷][۲۱۸][۲۱۹]
سازمان حقوق بشری عفو بینالملل فرمان علی خامنهای مبنی ممنوعیت خرید واکسن «آمریکایی و انگلیسی» را محکوم کرد و در بیانیهای که منتشر کرد، اعلام کرد: «تصمیم رهبر جمهوری اسلامی ایران برای ممنوع کردن دسترسی میلیونها نفر از مردم ایران به واکسنهای حیاتی آمریکایی و انگلیسی کرونا نادیده انگاشتن حق حیات و حق سلامت است. علی خامنهای در حال بازی با جان میلیونها انسان است. مقامهای ایرانی باید فوراً به این بیاعتناییشرمآور به تعهدات حقوق بشری پایان دهند.»[۲۲۰][۲۲۱]
بر پایه برخی از منابع، مردم ایران در بورس، ۷۰ میلیارد دلار ضرر کردند و سید علی خامنهای و حسن روحانی مردم را برای سرمایهگذاری در بورس، تشویق کردند.[۲۲۶]
در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۸۱ (۹ فوریهٔ سال ۲۰۰۳ میلادی) محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ایران، خبر از تهیهٔ سوخت هستهای توسط متخصصین ایرانی برای نیروگاههای هستهای ایران داد و در فروردین ۱۳۸۵ (آوریل سال ۲۰۰۶) محمود احمدینژاد رئیسجمهور وقت ایران، اعلام کرد که ایران موفق به غنیسازی اورانیوم به میزان ۳٫۵ درصد شدهاست. در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۹۰ (۱۵ فوریه ۲۰۱۲) ایران از ساخت میله سوخت هستهای ۲۰ درصد غنی شده و بارگذاری آن در رآکتور تحقیقاتی ۵ مگا واتی تهران خبر داد.
دولت هشتم، با دستور سیدعلی خامنهای، رهبر ایران، محمد خاتمی اعلام کرد غنیسازی اورانیوم را از سر میگیریم. وی تأکید کرد که توقف فعالیتهای هستهای اصفهان برای ما خسارات مالی و معنوی فراوانی به دنبال داشتهاست و باعث گردیده دانشمندان هستهای ما فعالیت خود را متوقف کنند.[۲۲۷]
با انتشار اخبار پیاپی از فعالیتهای هستهای در ایران و پس از دامنهدار شدن اختلافات میان ایران و نهادهای بینالمللی نظیر شورای امنیت سازمان ملل متحد که منجر به صدور چندین قطعنامه علیه برنامه هستهای ایران و غنیسازی گردید. تحریمهای وسیعی علیه ایران از طرف سازمان ملل، آمریکا، اتحادیه اروپا و سایر کشورهای جهان علیه ایران اجرا گردید، و همچنین شخصیتهای دخیل در برنامه هستهای ایران مانند مسعود علیمحمدی، مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، داریوش رضایینژاد، محسن فخریزاده و رضا قشقایی که راننده احمدی روشن بود، ترور شدند.[۲۲۸]
با اینکه فتوایی از خامنهای در سال ۱۳۸۹ منتشر شد که او کاربرد سلاح هستهای و انواع دیگر سلاحهای کشتار جمعی همانند سلاحهای شیمیایی و میکروبی را حرام میداند، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر پیشین اسرائیل، در سال ۱۳۹۷ با نمایش سندهایی-که از انباری در تهران کشف شده بود-مدعی شد که حکومت جمهوری اسلامی در پی دستیابی به سلاح هستهای است.[۲۲۹]
همچنین سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا گفت که فتوای خامنهای، هرگز مبنای تصمیمگیری آمریکا برای جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هستهای نبودهاست.[۲۳۰]
در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحدهٔ آمریکا رسماً اعلام کرد که ایالات متحده از برجام خارج خواهد شد. او، ایران را متهم به حمایت از حزبالله، طالبان، القاعده و سایر سازمانهایی که آنها را تروریستی نامید کرد.[۲۳۱] همچنین او بازگشت تحریمها به مانند گذشته را اعلام کرد. او با استناد به مطالبی که قبلاً بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل بیان کرده بود، ایران را متهم به عدم پایبندی به این توافق کرده و گفته ایران هرگز به برجام پایبند نبودهاست.
بحران اقتصادی سال ۱۳۹۷–۱۳۹۹ ایران در ادامه بحران جهش نرخ ارز در ایران در سال ۱۳۹۷ نمایان شد و دولت دوازدهم در حال حاضر با این چالش مواجه است و مردم کشور نیز درگیر آن هستند.[۲۳۲]
در پی تلاش آمریکا برای خروج از برجام، ایالات متحده در روز ۸ می ۲۰۱۸ (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷) رسماً از برجام خارج شد و پس از آن به دنبال ترس از تحریمها و فشارهای آمریکا، پنجاه شرکت خارجی از ایران خارج شدند.[۲۳۳][۲۳۴][۲۳۵]در نهایت آمریکا روز ۵ نوامبر ۲۰۱۸ (دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۷) رسماً دور جدید تحریمهای جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد،[۲۳۶]
علی خامنهای در سپتامبر ۲۰۱۱ به صراحت اعلام کرد که طرفدار دولت سوریه است. هنگامی که جنگ داخلی سوریه آغاز شد، گزارشهای فزاینده ای در مورد حمایت نظامی ایران و آموزش نیروری نظامی ایرانی در سوریه وجود داشت.[۲۳۷] ایران و سوریه متحدان استراتژیک نزدیکی هستند و ایران پشتیبانی قابل توجهی از دولت سوریه در جنگ داخلی سوریه میکند از جمله پشتیبانی لجستیکی، فنی و مالی و همچنین آموزش و برخی از ارسال نیروهای رزمی. ایران بقای دولت سوریه را برای منافع منطقه ای خود بسیار مهم میداند.[۲۳۸][۲۳۹]
سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی ایران (از جمله اطلاعات سپاه که زیر نظر مستقیم خامنهای است) برای حفظ قدرت بشار اسد به ارتش سوریه مشاوره و کمک کردند.[۲۳۸] این کمکها شامل آموزش، پشتیبانی فنی و نیروهای رزمی است.[۲۳۸][۲۴۰] هزاران عامل ایرانی – تا پایان سال ۲۰۱۳ حدود ۱۰ هزار نفر[۲۳۹] از طرف دولت در جنگ داخلی سوریه شرکت کردهاند. این افراد شامل نیروهای منظم و اعضای شبه نظامیان است. در سال ۲۰۱۸، تهران گفت که طی هفت سال گذشته ۲۱۰۰ سرباز ایرانی در سوریه و عراق کشته شدهاند.[۲۴۱] ایران همچنین مشارکت شبه نظامیان شیعه را از سراسر منطقه برای جنگ در سوریه، از جمله حزبالله لبنان ،لشکر فاطمیون، لشکر زینبیون، جنبش مقاومت اسلامی نجباء، کتائب سید الشهداء، حشد شعبی و کتائب حزبالله و سرایا المختار بحرین حمایت و تسهیل کردهاست.[۲۴۲][۲۴۳][۲۴۴][۲۴۵][۲۴۶][۲۴۷][۲۴۸][۲۴۹][۲۵۰]
حمایتهای ایران با بالا گرفتن جنگ داخلی سوریه ابعاد گستردهتری یافت و از کمکهای تسلیحاتی و آنچه مقامهای ایران «کمکهای مستشاری» و «حضور مستشاری» میخوانند به کمکهای مالی و تجاری و ارسال جنگافزارهای و پهباد رسید.[۲۵۱][۲۵۲][۲۵۳][۲۵۴]سال ۲۰۱۶ استفان دی میستورا، فرستاده ویژه سازمان ملل در سوریه، گفت حکومت ایران سالانه دستکم ۶ میلیارد دلار[۲۵۱] برای نگهداشتن حکومت بشار اسد در قدرت هزینه میکند در حالی که برخی از تحلیلگران این هزینه را بین ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار[۲۵۲] در سال ارزیابی کردهاند.
برخی از فرماندهان بلندپایه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل دخالت در جنگ و کشتار گسترده شورشیان سوری و عراقی، نشان نظامی از دست رهبر و ولی فقیه ایران یعنی سید علی خامنهای دریافت کردند.[۲۵۵][۲۵۶]
از گروهها و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران در مناطق فرامرزی، میتوان به حزبالله لبنان، انصارالله یمن، طالبان افغانستان،[۲۵۷][۲۵۸][۲۵۹] حماس فلسطین، لشکر فاطمیون، لشکر زینبیون، جنبش اسلامی نیجریه، شبیحه سوریه،[۲۶۰] نیروهای دفاع ملی سوریه[۲۶۱] اشاره داشت. این گروهها جهت جنگ نیابتی و سرنگونی دولتهای مورد هدف جمهوری اسلامی ایران است. این گروهکها به پشتیبانی و نیابت از نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خاورمیانه میجنگند.
حزبالله لبنان با حمایتهای جمهوری اسلامی ایران به سازمانی دارای کرسیهایی در دولت لبنان، رادیو و تلویزیون ماهواره ای (شبکه المنار)، برنامههایی برای تبلیغ جایگاه اجتماعی و استقرار گسترده نظامیان در خارج از مرزهای لبنان تبدیل شد.[۲۶۲][۲۶۳][۲۶۴]این سازمان را «دولت پنهان» نامیدهاند.[۲۶۵] ائتلاف ۱۴ مارس و ائتلاف ۸ مارس در مقابل حزبالله ایستادند. حزبالله پشتیبانی قاطعی را در بین جمعیت شیعیان لبنان حفظ کردهاست،[۲۶۶] در حالی که اهل سنت با دستور کار این گروه اختلاف نظر داشتهاند.[۲۶۷][۲۶۸] پس از پایان اشغال اسرائیل در جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، قدرت نظامی آن رشد چشمگیری یافت،[۲۶۹][۲۷۰] به گونه ای که شاخه شبه نظامی آن قدرتمندتر از ارتش لبنان تلقی میشود.[۲۷۱][۲۷۲] حزبالله از ایران آموزش نظامی، اسلحه و حمایت مالی دریافت میکند و در سوریه از حمایت سیاسی برخوردار است.[۲۷۳] حزبالله همچنین در جنگ ۲۰۰۶ لبنان علیه اسرائیل جنگید.
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در اولین سالگرد جنگ اسرائیل و حزبالله لبنان، در مصاحبه اختصاصی با صدا و سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد که در طول جنگ از «سرپرست و رهبرش»، علی خامنهای «رهنمود و راهنمایی» دریافت میکردهاست.[۲۷۴]
حزبالله یکی از مبارزان اصلی در جنگ داخلی سوریه بوده و به تضمین بقای دولت اسد مورد حمایت ایران کمک کردهاست. پشتیبانی فعال و استقرار نیروها از سال ۲۰۱۲ آغاز شد و پس از آن بهطور مداوم افزایش یافت.[۲۷۵] حزبالله چندین هزار جنگجو در سوریه مستقر کرد و تا سال ۲۰۱۵ تاکنون ۱۵۰۰ جنگنده را در جنگ از دست داد.[۲۷۶] حزبالله همچنین برای جلوگیری از نفوذ شورشیان از سوریه به لبنان بسیار فعال بودهاست، زیرا یکی از فعالترین نیروهای درگیر جنگ داخلی سوریه در لبنان است. گفته میشود تا مارس ۲۰۱۹، ۶۷۷ مبارز حزبالله لبنان در سوریه کشته شدهاند.[۲۷۷]
در ۱۳ تیر ۱۳۹۸ اخباری مبتنی بر توقیف نفتکش «گریس ۱» در منطقه جبل الطارق توسط نیروی دریایی انگلستان منتشر شد. خبر نشان میداد این نفتکش متعلق به یک شرکت روسی است که نفت ایران را حمل میکردهاست. طبق ادعای انگلستان این نفتکش قصد داشته دو میلیون بشکه از نفت ایران را به پالایشگاههای سوریه برساند. این توقیف مورد اعتراض دولت روحانی قرار گرفت.[۲۷۸] در ۲۸ تیر ۱۳۹۸، یک فروند نفتکش انگلیسی با نام “stena impero” هنگام عبور از تنگه هرمز به علت رعایت نکردن قوانین و مقررات بینالمللی دریایی بنا به درخواست سازمان بنادر و دریانوردی استان هرمزگان، توسط یگان شناوری منطقه یکم نیروی دریایی سپاه توقیف شد. به فاصله زمانی کوتاهی دومین نفتکش انگلیسی نیز توسط ایران توقیف شد.[۲۷۹] اتفاقات مذکور، تنش فیمابین ایران و انگلستان را افزایش داده، زمینه برخی نگرانیها را در این رابطه فراهم نمود.
حمله به تأسیسات نفتی آرامکو، حملهای بود که در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹ تأسیسات تولید نفت آرامکو سعودی در بقیق و خریص در شرق عربستان سعودی را هدف قرار داد. جنبش انصارالله یمن مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت و آن را حملهای پهپادی نامید. از سویی ایالات متحده، جمهوری اسلامی ایران را مسئول این حملات قلمداد نمود که ایران این اتهام را رد کرد. سخنگوی نیروی هوایی ارتش یمن نیز اظهارات دربارهٔ مداخله ایران یا عراق در این حمله را قویا رد کرد.[۲۸۰]
خبرگزاری رویترز در ۲۵ نوامبر ۲۰۱۹ در گزارشی نوشت: چهار ماه پیش از حمله به آرامکو، مقامات امنیتی ایران در یک مجتمع بسیار امنیتی در تهران جمع شدند. این گروه شامل برجستهترین سران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شاخهای از نخبگان ارتش ایران بوده که بخشی از اشتغال آنها در حوزه توسعه برنامه موشکی و عملیات مخفی است (یحیی رحیم صفوی و نماینده ای از سوی قاسم سلیمانی از جمله این افراد هستند). در این جلسه سرلشکر حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران در ابتدا گفت: «زمان آن است که شمشیرها را از نیام بیرون بکشیم و به آمریکاییها بخاطر خروج از برجام درس عبرت دهیم.» از جمله اهداف احتمالی که در ابتدا مورد بحث قرار گرفت بندری در عربستان، یک فرودگاه و پایگاههای نظامی آمریکا بودند. در نهایت از طرحهای تقابل مستقیم صرفنظر شد چرا که میتوانست واکنش ایالات متحده را در پی داشته باشد. از این رو جمهوری اسلامی تصمیم گرفت تا به تأسیسات نفتی عربستان حمله کند، چراکه هم متحد آمریکاست و هم برد رسانهای و خسارات اقتصادی زیادی بهمراه دارد. به ادعای رویترز در یکی از این جلسات که در منزل آیت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی تشکیل شد، خامنهای موافقت خود را با این حمله اعلام کرد اما تحت این شرط سخت، که «نیروهای ایرانی هیچ فرد غیرنظامی یا آمریکایی را هدف قرار ندهند.» بااینحال رویترز مینویسد این موضوع را نمیتواند تأیید کند. بر اساس این گزارش حملات پهپادی و موشکی از پایگاهی در اهواز انجام شده و برای پنهان کردن نقش ایران، مسیر پهپادها و موشکها به سمت آسمان عراق و کویت تغییر داده شد تا به سمت عربستان رهسپار شوند. در نهایت هم گزارش موفقیت حمله به رهبری ارائه شدهاست.[۲۸۱]
در ساعات اولیهٔ ۱۳ دی ۱۳۹۸، قاسم سلیمانی، فرماندهٔ نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همراه با نه تن دیگر از اعضای سپاه قدس و حشد الشعبی در حمله هوایی ایالات متحده به فرودگاه بینالمللی بغداد کشته شدند. ترور قاسم سلیمانی، خیلی سریع به ترند خبرگزاریهای بینالمللی تبدیل شد و زمینهٔ نگرانیهای بینالمللی دربارهٔ افزایش تنشهای فیمابین ایران و ایالات متحده را فراهم ساخت. وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا دلیل این حمله را انتقام از کشته شدههای خود و جلوگیری از هدف قرار دادن نیروهای آمریکایی توسط قاسم سلیمانی اعلام کرد.[۲۸۲]
علی خامنهای، در پیام خود گفت «راه او متوقف و بسته نخواهد شد» و عوامل کشتن قاسم سلیمانی را تهدید به «انتقام سخت» کرد.[۲۸۳][۲۸۴]
در ۱۷ دی ۱۳۹۸ مجلس ایران همهٔ اعضای وزارت دفاع ایالات متحده و شرکتها و مؤسسات وابسته آن را «تروریست» اعلام کرد و بودجهٔ جاری سپاه قدس را ۲۰۰ میلیون یورو افزایش داد. به گفتهٔ رئیس مجلس، علی خامنهای اجازهٔ برداشت ۲۰۰ میلیون یورویی از صندوق توسعه ملی ایران را دادهاست.[۲۸۵]
در ساعات اولیه ۱۸ دی ۱۳۹۸ ایران عملیاتی با نام «شهید سلیمانی» با پرتاب دهها موشک بالستیک از کرمانشاه به سمت پایگاه عینالاسد آمریکا در استان انبار عراق آغاز نمود. جمهوری اسلامی ایران با این حمله به عملی نمودن تهدیدهای خود مبنی بر انتقام خون قاسم سلیمانی اقدام کرد.[۲۸۶][۲۸۷]
در تارنمای سید علی خامنهای، انیمیشنی تروریستی بر ضد یکی از رئیسان جمهور آمریکا منتشر شد که سخنگوی کاخ سفید در واکنش به این انیمیشن گفت که پیشتر هم، شاهد رفتارهای توهینآمیز رهبر جمهوری اسلامی بودهایم.[۲۸۸]
حادثهٔ نطنز انفجار یا آتشسوزی بود که پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹ (به وقت محلی در ساعت یک شب) در تأسیسات هستهای نطنز رخ داد.[۲۸۹][۲۹۰] به نوشته روزنامه نیویورک تایمز، این رخداد برنامه هستهای ایران را تا دو سال با تأخیر مواجه میکند.[۲۹۱][۲۹۲] بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی این انفجار را کار اسرائیل دانستند.[۲۹۳][۲۹۴]
در روز ۱۵ دی ۱۳۹۹، نیروی دریایی سپاه پاسداران یک نفتکش متعلق به کره جنوبی (HANKUK CHEMI) و خدمه آن را توقیف کرد. جمهوری اسلامی علت توقیف را «آلودگی زیستمحیطی» خواند و خواستار پرداخت غرامت توسط کره جنوبی شد. این توقیف در آستانه سفر معاون وزارت خارجه کره جنوبی به ایران جهت مذاکره برای آزادسازی ۸ میلیار دلار پول ایران در بانکهای کره بود که بخاطر تحریمهای آمریکا، کره جنوبی اجازه انتقال پول به ایران را ندارد. پس از توقیف کره جنوبی یک یگان مقابله با دزدی دریایی فرستاد تا با ائتلافی به رهبری آمریکا مشارکت کند.[۲۹۵][۲۹۶] ایالات متحده این توقیف را «تلاش آشکار آن برای اخاذی از جامعه بینالمللی در راستای کاهش فشار تحریمها» نامید و گفت که این عمل «حقوق و آزادی تردد دریایی در خلیج فارس را تهدید میکند.»[۲۹۷] آمریکا به همراه کره جنوبی خواستار آزادی فوری کشتی و خدمه آن شد.[۲۹۸]
کره جنوبی از مشتریان ثابت نفت ایران بود ولی بعد از اعمال تحریم علیه صنعت انرژی و بانکدارای ایران در سال ۲۰۱۹ پول ایران در بانکهای کره جنوبی مسدود شد.[۲۹۹] برخی رسانهها معتقدند این عمل بخاطر فشار بر کره جنوبی جهت انتقال این پولها به ایران است و «محیط زیست» فقط یک بهانه است.[۳۰۰][۳۰۱]
وزارت دفاع کره جنوبی اعلام کرد که یک ناوشکن نیروی دریایی به اسم چو یئونگ را به خلیج فارس فرستادهاست. این ناوشکن برای یک مأموریت علیه دزدان دریایی در منطقه اعزام شدهاست.[۳۰۲]
غلامرضا مصباحیمقدم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام کرد که سند همکاری ۲۵ ساله با چین قبل از تحریمها و زمانی شکل گرفتهاست که رهبر جمهوری اسلامی پیام خاصی و فرد خاصی را به چین فرستاد و با رئیسجمهوری چین گفتگو کرد و تا پیش از این، عزمی در رفتار دولت روحانی در رابطه با روسیه و چین وجود نداشتهاست.[۳۰۳] به علاوه، در پشت صحنه کوتاهی یک برنامه تلویزیونی ایران، مجیدرضا حریری رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین میگوید که «ما پیام نظام را به چینیها دادیم نه پیام دولت». به گفته وی «آنها میدانند که دولت کارهای نیست». او همچنین در این برنامه میگوید که «علی لاریجانی با پیام کتبی علی خامنهای به چین رفتهاست» و «رهبری علی لاریجانی و حسین آقامحمدی مشاور اقتصادیاش را به چین فرستاد تا پیام نظام برای بازسازی روابط اقتصادی را ببرند». وی همچنین افزود که «کلمه به کلمه مذاکرات با رهبر «چک» میشده».[۳۰۴]
پنج شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۹ منصور حقیقتپور، مشاور علی لاریجانی، در روزنامه شرق اظهار کرد او مدنظر علی خامنه ای برای پیگیری این قرارداد مهم بوده تا مناسبات ایران و چین در این قرار داد مدیریت شود و در نتیجه یک سند «اجرایی و عملیاتی» پدید آید. مشاور او اضافه کرد خامنه ای به علی لاریجانی اعتماد بالایی داشته و «نقش ویژهای» را در ایجاد این توافق بازی میکردهاست.[۳۰۵][۳۰۶] در مهر ۹۹، محمود واعظی، تأیید کرد که علی لاریجانی «مسئول پیگیری سند همکاری راهبردی ایران و چین است.».[۳۰۷]
طبق بررسیهای نشریهٔ فوربیس، سیدعلی خامنهای هجدهمین فرد قدرتمند دنیا در سال ۲۰۱۵ و تنها فرد ایرانی است که جزو صد مرد قدرتمند دنیا قرار گرفتهاست.[۳۰۸] قبل از این، او ۲۶اُمین انسان قدرتمند جهان در سال ۲۰۱۱ و ۲۱اُمین در سال ۲۰۱۲ میلادی[۳۰۹] بودهاست.[۳۱۰]
موقوفه کارنگی برای صلح بینالمللی در سال ۲۰۰۸ مقالهای با عنوان «بازخوانی خامنهای: دیدگاه جهانی قدرتمندترین رهبر ایران» به قلم کریم سجادپور منتشر کرد.[۳۱۱] مقاله اینچنین آغاز میشود: «شاید در دنیا هیچ رهبری نباشد که به اندازهٔ سیدعلی خامنهای برای مسایل جاری جهان اهمیت داشته باشد اما درعینحال تا این حد برای جهانیان ناشناخته باشد». به نظر میرسد این تحلیل که خود مؤسسهٔ کارنگی آن را «تحلیل عمیق سیاسیِ» سیدعلی خامنهای و بر اساس سخنرانیها و نوشتههای وی در ۳ دهه اخیر میداند،[۳۱۲] در ایران چندان با واکنشهای تند داخلی مواجه نشدهاست.[۳۱۳][۳۱۴]
در مستندی از بزرگمهر شرف الدین در شبکه بیبیسی فارسی، آنچه خامنهای را از اکثر رهبران و حاکمان تاریخ معاصر ایران متمایز کردهاست، نگاه منطقی او به سیاست است.[۳۱۵]
در اسفند ۱۳۵۹، هنگامی که بیش از ۱۰۰ هزار نفر برای گرامی داشت درگذشت مصدق و درخواست تشکیل جمهوری دموکراتیک به جای جمهوری اسلامی در دانشگاه تهران گردهم آمدند، سیدعلی خامنهای به شکل تهدید آمیز گفت: «ما مثل آلنده و مصدق لیبرال نیستیم که C.I.A بتواند «ما را» سرکوب کند.»[۳۱۶]
سرژ میشل و پائولو وودز بر این باورند که سخنرانیهای سید علی خامنهای مجموعهای است از «تهدیدها و شعارهای تو خالی» که با اعتقاد بر تئوری توطئه و روحیهٔ شدید ضد آمریکایی همراه است، او همه جا «دسیسهٔ دشمنان» را میبیند و قدرتهای خارجی را «مستکبر»، «شیطانی»، «آزمند»، «منفور»، «واپسگرا»، «برتریطلب»، «سرطانی»، «ستمکار»، «زهرآگین» و «تجسم شیطان» توصیف میکند. این صفات هم به دولتهای غربی و هم به سرویسهای اطلاعاتیشان سیا، موساد، اینتلیجنت سرویس، اطلاق میشود.[۳۱۷]
خامنهای معتقد است که توهم توطئه، خود یک توطئه است.[۳۱۸] به عقیدهٔ خامنهای انکار دشمنیهای آشکار آمریکا با نظام و ملت ایران، توطئهای است برای کاهش حساسیتها در مقابل شیطان بزرگ.[۳۱۹] وی در خصوص مذاکره با آمریکا میگوید که بر اساس تجربه، ایالات متحده با استفاده از قدرت رسانه ای، اقتصادی و نظامی اش، کشور طرف مذاکره را وادار به پذیرش مطالبات این کشور میکند و در شرایطی که مطالبات خود را نقد میگیرد، در برابر وعدههایی زیبا میدهد که عمدتاً در عمل محقق نمیشود؛ بنابراین، تا زمانی که کشور تا حدی قوی نشده که در برابر فشارهای آمریکا حین مذاکرات، یارای مقاومت داشته باشد، مذاکره با آمریکا ممنوع است.[۳۲۰]
سید علی خامنهای، رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی ایران، معتقد است:
اختیارات ولی فقیه در صورت تعارض با اراده و اختیار مردم، بر اختیارات و تصمیمات مردم، مقدم و حاکم است.[۳۲۱][۳۲۲]
او عقیده دارد در نظام «ولایت مطلقه فقیه» ولی فقیه همان حاکم اسلامی است و حکومتش تا قیامت ادامه پیدا میکند.[۳۲۳]
از نظر او این حکومت و حاکمیت نه تنها اختیاری نیست،[۳۲۳] بلکه تحت عناوینی چون «مصلحت»، «حفاظت امت از دشمنان» و «اجرای حکم اسلام» گریز و چارهای از آن نیست. او همچنین اعتقاد دارد دایرهٔ این حاکمیت میتواند تا آزادی شخصی افراد پیش برود. خامنهای همچنین از «واجب بودن» اقدام علیه خواسته و صلاحدید مردم، در شرایطی که آن را مخالف با آنچه که او «مصالح عمومی اسلام و مسلمین» مینامد، سخن به میان میآورد و حتی بیان میدارد که این تشخیص مصالح بر دوش حاکم مسلمین یا همان «ولی فقیه» است:[۳۲۳]
همچنین بر حاکم مسلمین پس از عهدهدار گردیدن وظیفه مهم رهبری واجب است، که عنداللزوم دست به اقدامات مناسب بزند و باید خواسته و صلاحدید حاکم مسلمین در مواردی که به مصالح عامه اسلام و مسلمین مربوط میشود، برخاسته و صلاحدید عامه مردم، مقدم گردد.
او معتقد است «ولایت مطلقه فقیه یعنی انعطافپذیری دستگاه ولایت» بدین معنی که مجموعه دستگاههایی که رهبری در رأس آنها قرار دارد بهطور دائم با انتخاب آنچه درستتر و کاملتر است، خود را بهطور مدام متحول کنند.[۳۲۴] او به تناقض ذاتی در فهم «دشمنان» از مفهوم ولایت فقیه اشاره داشته و گفتهاست که «آنها میگویند ولایت فقیه یعنی عمل کردن به فهم فقیه عادل، درحالیکه فقیهی که عادل است نمیتواند به میل خود عمل کند».[۳۲۴] ولی نظر سید علی خامنهای در این زمینه در تناقض با نظرات حسینعلی منتظری است.[۳۲۴] به گفته حسن فیروزآبادی، خامنهای در زمستان ۱۳۹۱ از مسوولان حکومتی جهت عمل نکردن به سخنان او گلایه کرد.[۳۲۵]
در گزارش سالانه گزارشگران بدون مرز سید علی خامنهای در «زمره درندگان آزادی رسانهها» در جهان قرار گرفتهاست.[۳۲۶][۳۲۷][۳۲۸]
در سال ۲۰۰۰ کمیتهٔ حمایت از روزنامهنگاران، وی را جزو ۱۰ دشمن آزادی بیان قرار داد.[۳۲۹] در اوایل کار مجلس ششم، وقتی طرح اصلاح قانون مطبوعات، تهیه شدهبود تا در جلسهٔ علنی مجلس مطرح شود، خامنهای با حکم حکومتی خود، دستور داد این طرح مسکوت گذاشته شود.[۳۳۰] این طرح در مجلس پنجم تصویب شدهبود.[۳۳۱]
تاکنون روزنامهنگاران بسیاری به دلیل انتقاد از او یا سازمانهای زیر نظر او دستگیرشده و به زندان افتادهاند.[۳۳۲][۳۳۳][۳۳۴] مانند احمد زیدآبادی، عبدالله نوری، محمد نوری زاد، عیسی سحرخیز، محسن سازگارا و اکبر گنجی اشاره کرد.[۳۳۵]
خامنهای تا کنون چندین بار در زمینه چگونگی رهبری و اداره کشور مورد انتقاد قرار گرفتهاست. به نوشته جلال کیهان منش، اغلب مخالفان وی در ایران را دستگاههای اطلاعاتی دستگیر، زندانی، محصور، یا حذف میکنند.[۳۳۶] بعضی مخالفانی که در دوره خمینی دستگیر و به زندان افتاده بودند نیز در دوره خامنهای به حصر انداخته شدند؛ از جمله آنها نورالدین کیانوری، رهبر حزب توده ایران، بود که در نامهای به خامنهای پس از رسیدن او به قدرت در نامهای به شرح شکنجههای زندان بر خودش، خانوادهاش، و اعضای حزب توده پرداخت. او به همراه همسرش مریم فیروز پس از اعتراف اجباری در زیر شکنجه به «خانه امن» منتقل و تا هنگام مرگ در آنجا نگاه داشته شدند.[۳۳۷]
پس از درگذشت خمینی و در پی انتشار فهرستی از سوی حوزه علمیه قم که در آن نام مراجع تقلید آورده شده بود، خامنهای به عنوان مرجع تقلید معرفی شد. چنین چیزی واکنش تعدادی از مراجع تقلید را دربرداشت. آنها بر این باور بودند که خامنهای درجه مرجعیت ندارد. در سال ۱۳۷۶ و چند ماه پس از انتخابات دوم خرداد، حسینعلی منتظری که یکی از استادان او بود، در یک سخنرانی به شدت از خامنهای انتقاد کرد و گفت:
آقای خامنهای شما که در شان و حد مرجعیت نیستید… محمد مؤمن (عضو شورای نگهبان) به من گفت یکی از این آقایان (نماینده سیدعلی خامنهای در دفتر استفتائات) میرود در دفتر ایشان در قم مینشیند و مسائل را مطابق نظر آقای خامنهای جواب میدهد به ایشان گفتم ایشان که رساله ندارد، شما چگونه فتوا را بر طبق نظر ایشان جواب میدهید؟ گفت ما روی تحریر امام [خمینی] جواب میدهیم! گفتم مردم آخر مسئله ایشان را میخواهند، گفت: میگویند ایشان فتوایش مثل فتوای امام است، ما روی تحریر امام جواب میدهیم! خوب این معنایش مبتذل کردن مرجعیت شیعه نیست؟[۳۳۶]
این سخنرانی (معروف به سخنرانی ۱۳ رجب) حصر منتظری را در پی داشت. این حصر برای شش سال ادامه یافت تا آنکه سرانجام در اواسط دوره دوم دولت اصلاحات در آن بازنگری شد. در رسانههای رسمی ایران برای سالها از منتظری به بدی یاد میشد و او را «سادهلوح» و عامل غرب و ضدانقلاب مینامیدند. حسینعلی منتظری تا هنگام مرگ در آذر سال ۱۳۸۸ منتقد رهبری سید علی خامنهای باقی ماند و در سخنرانیهایش درخواست انتخابات آزاد، واگذاری قدرت و اجازه انتقاد از او داشت.[۳۳۸]
پس از انتخابات جنجالبرانگیز ۱۳۸۸ در ایران، انتقاد از روش رهبری خامنهای بالاتر گرفت. کسانی چون محمد نوریزاد و مهدی خزعلی از جمله کسانی بودند که با نوشتن نامههای انتقادی از او، روش برخورد نیروهای زیر فرمانش را در برخورد و کشتن معترضان به انتخابات زیر سؤال بردند. پاسخ حکومت به این افراد دستگیری و شکنجه آنها بودهاست؛ به گونهای که نیروهای اطلاعاتی نوریزاد و خزعلی را بارها دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار دادند.[۳۳۹] در یکی از واپسین نامههای خود به خامنهای، نوریزاد او را به دلیل کارنامه سیاسی اش به عدم کفایت سیاسی و توانایی رهبری کشور متهم کرد.[۳۴۰]
سید علی خامنهای، پیرامون علاقه به ایران بر این باور است که به جای تأکید بر ایران قبل اسلام، باید بر ایران بعد از اسلام تأکید شود، زیرا به عقیدهٔ او، افتخارات ایران بعد از اسلام در هیچ دورهای از تاریخ ایران وجود نداشتهاست.[۳۴۱] او همچنین بیان کرده که پیشرفتهای حکومتهای دیلمی، سلجوقی و صفوی با پیشرفتهای ایران قبل اسلام، قابل مقایسه نیست.[۳۴۲]
وی به شعر و ادبیات فارسی و روسی علاقهمند است. میخاییل شولوخف و الکسی تولستوی از نویسندگان مورد توجه وی هستند.[۳۴۳] بهآذین و ابوالحسن نجفی نیز از مترجمانی هستند که او به کارشان علاقه نشان دادهاست. وی سعی داشته همه ساله گپ و گفتی دوستانه با شاعران داشته باشد، برگزاری شب شعرهای نیمه رمضان که خامنهای برگزار میکند، تبدیل به یکی از آیینهای فرهنگی حکومت شدهاست که احتمالاً حاکی از علاقه وی به شعر و ادبیات است.[۳۴۳] ولی برخی برگزاری این جلسات را فرایندی دستوری و یکطرفه میدانند که به موجب آن قرار است شاعران، مجری اوامر بخشنامهای وی باشند.[۳۴۳] گاهی در این جلسات شاعرانی از تاجیکستان، هند و افغانستان نیز حضور یافتهاند.[۳۴۳]
او از نوجوانی کتابهای مختلف و رمانهای ایرانی و خارجی بسیاری مطالعه کردهاست.[۳۴۴] و نگاه بسیار حرفهای به رمان دارد.[۳۴۵][۳۴۶]
او در هنگامی که در شهر مشهد، حضور داشته در انجمنهای ادبی حاضر میشده و اشعاری نیز دارد. تخلص وی در اشعارش «امین» است.[۳۳]
او اعتقاد دارد انقلاب، با آثار سینمایی و رمان به دنیا شناسانده میشود: «انقلاب بدون رمان نمیشود. انقلاب روسیه و انقلاب فرانسه با رمانهایشان معرفی شدند. یا بدون فیلم خوب نمیشود.»[۳۴۷]
معیارهای خامنهای در مورد حلال یا حرام بودن موسیقی معیارهایی متغیر و مبهم است.[۳۴۸] خامنهای همچون خمینی و منتظری تشخیص حلال یا حرام بودن موسیقی را موکول به نظر عرفی مکلف نمودهاست. عرف عام دربارهٔ موسیقی معیاری مبهم و متغیر است. چون تأثیر یک قطعه موسیقی بر شنوندگان مختلف و حتی بر شنونده واحد همیشه ثابت و یک دست نیست.[۳۴۸] وی، به تبعیت از اکثر فقهای شیعه، سازها را نیز بدون ارائه معیار طبقهبندی، به دو نوع «آلات مختص حرام» و «آلات مشترک» تقسیم کرده که اینگونه تفکیک نیز ناممکن است چون آنچه محتوا و شکل و در نتیجه، تأثیر یک اثر موسیقایی را تعیین میکند، آهنگسازان و نوازندگان هستند و نه سازها.[۳۴۸]
خامنهای در سخنرانیهای خود به مناسبتهای گوناگون دیدگاه خود دربارهٔ زنان و نقش آنان را در جامعه بیان کردهاست. این دیدارها گاه به مناسبت روز زن در ایران بودهاند و گاه با فعالان زن در جهان عرب. دولت ایران اغلب به تبلیغ دیدگاههای او دربارهٔ زنان میپردازد و بسیج ایران نیز برپایه این دیدگاهها منشوری تهیه کردهاست تا به تبیین «زن مسلمان طراز انقلاب اسلامی» بپردازد.[۳۴۹]
در ژوئیه ۱۹۹۷، او اندیشهٔ مشارکت برابر زنان در جامعه را منفی و ابتدایی و کودکانه خواند.[۳۵۰] به باور وی، حضور زنان در پستهای اجرایی کشور مایه افتخار نیست و نوعی انفعال در برابر گفتمان غربی بهشمار میرود.[۳۵۱] او همچنین «خانهداری» و «فرزندآوری» را مجاهدت و هنر زنان دانستهاست.[۳۵۲]
ارزش راستین زن با این سنجیده میشود که او چه میزان محیط خانواده را برای همسر و فرزندانش همانند بهشت میکند.[۳۵۰]
همزمان با رهبری سید علی خامنهای، سیاستهای محدودیتی برای زنان ایران دنبال شد. این شامل جلوگیری از سفر به خارج زنان بیاجازه «ولی» (که اغلب شوهر یا پدر میباشد) و جداسازی جنسیتی میشود.[۳۵۰] سرکوب زنان از راه کنترل پوشش را هر سال گشتهای ارشاد اعمال میکند و زنان ناچار به بر سر گذاشتن حجاب میشوند. سرپیچی از این قانون اغلب دستگیری و جریمه نقدی به همراه دارد.[۳۵۳] در ژوئن ۱۹۹۸، سید علی خامنهای دستور به «سرکوب رفتارهای سرکشانه زنان» داد و تا میانه اوت همان سال، ۱۸۰۰ زن و مرد به دلیل آنچه «پوشش نامناسب و رفتار هرزه» خوانده شد توسط پلیس دستگیر شدند. این دوره همچنین شاهد سرکوب روزنامهنگاران زن و روزنامهها و مجلات ویژهٔ زنان همچون مجله زنان بود.[۳۵۰]
او در خطبههای نماز عید فطر سال ۱۳۹۷ شمسی، در انتقاد از سفرهای خارجی مردم گفت:[۳۵۴]
کسانی که عادت کردهاند به سفرهای خارجی بروند، این سفرها را ترک کنند البته غیر از سفرهای زیارتی و حج و عتبات که مورد نظر نیست و این قدر خرج و هزینه هم ندارد و برکاتی هم دارد اما سفرهای تفریحی زائد را کنار بگذارند.
بنا بر ادعای ابوالحسن بنیصدر که در آن زمان فرماندهی کل قوا را بر عهده داشتهاست، خامنهای در جریان جنگ ایران و عراق و در نبرد کرخه کور در جبهه جنگ حضور یافته ولیکن فرار وی از منطقه عملیاتی موجب تضعیف روحیه و فرار سربازان شدهاست.[۳۵۵] خود خامنهای در جلسه مجلس شورای اسلامی میگوید: «شانزدهم [دی ماه] هم تا حدود ساعت سه تا سه و نیم بعد از ظهر من بودم که آقای بنی صدر هم بود و نیروهای ما به تدریج شروع کردند به ضربت خوردن؛ یعنی نیروهای عراقی، نیروی کمکی بزرگی به کمکشان آمد و نیروهای ما را از پهلو مورد هدف قرار دادند که این برای ما قابل محاسبه نبود، و محاسبه نشده بود برای نیروهای ما و دستگاه اطلاعاتی ما، این بود، که نیروهای ما شروع کردند به عقبنشینی کردن… و همه آن ساعت بینی و بین الله تلاش میکردند، یعنی من آن کسانی را که مسئولان سطح بالا هستند، نظامی یا غیرنظامی نیافتم که تلاش نکنند. البته در آن ساعت که من آمدم آقای بنی صدر نبود. یا غذا میخورد یا نماز میخواند یا خوابیده بود، به هر حال نبود. یکی دو ساعتی، لکن بعد که آمدیم، ایشان بوده آنجا حدود چند ساعت هم آنجا بود و نیروهای ما وقتی منهدم شدند، ایشان آنجا بود، شاهد بود و بعداً آمده بود برای ما نقل میکرد. علیأیحال، در هویزه که بچههای ما شهید شدند، من بهطور قطع نفی نمیکنم، ولی من به هیچ وجه از کسانی یک تعلل عمدی، سستی عمدی، خیانت خدای نکرده مشاهده نکردم.»[۳۵۶]
از سوی دیگر سایت مشرق نیوز ادعا دارد که در جریان جنگ اساساً چنین اتفاقی نیافتاده است. همچنین سخنان خامنهای علیه بنیصدر در مجلس نه در پاسخ نمایندگان سؤالکننده از وی در مورد فرار از جنگ، بلکه در جریان جلسه رای عدم کفایت در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ میباشد.[۳۵۷]
حسین علایی بیتجربگی و عدم برنامهریزی درست برای رزمندگان سپاه پاسداران و نیز ناهماهنگی در عقبنشینی نیروها را عامل شکست میداند و میگوید: «عقبنشینی سریع واحدهای لشکر ۱۶ در این عملیات، آسیب روحی زیادی به رزمندگان وارد نمود و آنها را دچار یأس و سردرگمی کرد.»[۳۵۸] در خاطرات علی صیاد شیرازی، فرمانده نیروی زمینی ارتش در زمان جنگ، نیز ذکر شده در سال نخست جنگ قرارگاه مشترکی برای هماهنگی نیروهای عملیاتی ارتش و سپاه وجود نداشتهاست.[۳۵۹]
در ۲۱ فروردین ۱۳۷۶، دادگاهی در آلمان، که به پرونده ترور میکونوس رسیدگی میکرد، در طی حکمی کمیته امور ویژه جمهوری اسلامی را، که سید علی خامنهای یکی از اعضای آن بود، به دادن دستور این ترور، متهم کرد.[۳۶۰] مرتضی سرمدی معاون ارتباطات وزیر امور خارجه ایران، در آن زمان اتهامات دستگاه قضائی آلمان را به شدت رد کرد و گفت: «ایران معتقد است مقامات قضایی آلمان و دستگاه قضایی این کشور تحت نفوذ صهیونیستها به مبارزه سیاسی کثیفی علیه جمهوری اسلامی ایران دست یازیدهاند.»[۳۶۱]
پس از این حکم، آلمان و ایران سفرای خود در دو کشور را فرا خواندند و آلمان چهار دیپلمات ایرانی را از این کشور اخراج کرد، تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز، سفرای خود را از ایران فراخواندند.
ایران نیز در پاسخ به این حرکت اتحادیه اروپا، تمام سفیران خود را از کشورهای عضو این اتحادیه فرا خواند و روابط دو طرف دچار بحران شد.[۳۶۲] که تا سه ماه بعد و پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ادامه داشت.[۳۶۳][۳۶۴] این واقعه، موجی از اعتراضات را در میان مردم ایران علیه آلمان برانگیخت.[۳۶۵] صدها تن از ایرانیان مخالف حکومت پس از اعلام حکم به شادمانی و رقص در خیابانهای آلمان پرداختند و آلمان به شهروندانش درمورد سفر به ایران هشدار داد.[۳۶۶]
نشریه نیویورک تایمز، مدعی است، که عبدالقاسم مصباحی، یکی از افراد بلندپایه وزارت اطلاعات ایران که درسال ۱۹۹۶ به آلمان گریخت، در مصاحبهای با بازپرس دادگاه آمیا، که برای رسیدگی به پرونده بمبگذاری آمیا برگزار شده بود، خامنهای را متهم کرد که عامل اصلی این ترور بوده و ۲۰۰ میلیون دلار از حساب مشترک خود با احمد خمینی در بانک سوئیس را صرف این کار کردهاست. در نهایت دادگاه آرژانتین هیچ حکمی دربارهٔ خامنهای صادر نکرد[۳۶۷]
… و نیز مقامات ایرانی مدعی هستند که، تاکنون هیچ مدرکی علیه دخالت جمهوری اسلامی ایران در این خصوص ارائه نشده و سیستم قضایی آرژانتین را فاسد و موضوع را توطئهای سیاسی از سوی «صهیونیستها» و «آمریکا» تلقی میکنند.[۳۶۸]
در دوران رهبری خامنهای بر ایران، این کشور شاهد ورود فناوریهای نوین ارتباطی همانند اینترنت بود. با اینکه جمعیت زیادی از جوانان ایران به اینترنت دسترسی دارند، خدمات اینترنت در این کشور با محدودیتهایی روبرو است که اغلب از سوی نهادهای مرتبط با رهبر اعمال میشوند.[۳۶۹] به گفته احمد علمالهدی، خامنهای مخالف بالا بردن سرعت اینترنت در ایران است و برای مقابله با آن دستور دادهاست.[۳۷۰] با این حال دفتر خامنهای در فضای مجازی فعالیت دارد و علاوه بر اداره یک سایت اینترنتی بسیار فعال و به لحاظ فنی پیشرفته، بر روی شبکههای اجتماعی فیس بوک،[۳۷۱] توییتر و اینستاگرام نیز حضور دارد.[۳۷۲][۳۷۳] به باور خامنهای استفاده از فیس بوک در شرایطی که موجب «مفسده، تقویت دشمنان اسلام یا خوف ارتکاب گناه» نباشد بلامانع است.[۳۷۴]
او در فروردین ۱۴۰۰ فضای مجازی ایران را «وِل» توصیف کرد و خواستار مدیریت آن شد.[۳۷۵][۳۷۶][۳۷۷]
اینستاگرام در ۱۸ دیماه ۱۳۹۸ حساب کاربری انگلیسی زبان علی خامنهای را بست. پیش از این نیز حسابهای توییتر وی از دسترس خارج شده بود. منابع خبری در ایران همچنین اعلام کردند که همزمان تعداد زیادی از صفحات منتسب به فرماندهان سپاه مسدود شدهاست.[۳۷۸]
در ۳ بهمن ۱۳۹۹، شبکه اجتماعی توئیتر، یک حساب کاربری خامنهای را بخاطر انتشار تصویری که در آن یک جنگنده بر بالای دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا، پرواز میکند، مسدود کرد. در این تصویر نوشته شده که انتقام حتمی است و ترامپ در زمین گلف بازی میکند. توییتر اعلام کرد که به علت «نقض قوانین توییتر» حساب را بستهاست.[۳۷۹][۳۸۰]
دربارهٔ ثروت شخصی خامنهای اظهارنظرهای متعددی شدهاست. بخش اعظم، منابع مالی و نهادهای ثروتمند جمهوری اسلامی ایران در اختیار رهبر ایران است. به گفته محمدحسن رحیمیان و احمد مروی، از مسئولان سابق بیت رهبری زندگی شخصی خامنهای بیشتر با استفاده از نذورات مردمی گذران میشود و حقوقی دریافت نمیکند.[۳۸۱] محمد محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر علی خامنه ای، سطح زندگی وی را پایینتر از حد متوسط ایران توصیف کردهاست.[۳۸۲]
حیدر رحیم پور ازغدی و غلامعلی حداد عادل میگویند که وی زندگی ساده ای دارد و اوایل در دهه ۶۰ کل وسایل زندگی وی در حد یک وانت بودهاست و غذایشان سادهتر از حالت معمول است.[۳۸۳][۳۸۴] کریم سجادپور، مشاور بنیاد کارنگی، نیز وی را ساده زیست توصیف کردهاست.[۳۸۵] همچنین بنا بر گزارش رویترز، این خبرگزاری هیچ سندی یافت نکرده که نشان دهد علی خامنه ای از اموالی که تحت اختیار وی در بیت رهبری قرار دارد، برای زندگی شخصی استفاده کرده باشد.[۳۸۶]
در ۱۱ نوامبر ۲۰۱۳ خبرگزاری رویترز تحقیقاتی شش ماه خود را بدین شکل انتشار داد: سید علی خامنهای ۹۵ میلیارد دلار را در کنترل و مدیریت خود دارد. اصلیترین کانون این دارایی «ستاد اجرایی فرمان امام» میباشد. این کانون اقتصادی تقریباً بخشهای اصلی اقتصاد ایران از صنایع نفت تا بازار پول و ارتباطات و … را در دست دارد. این ستاد سرمایه اولیهاش را از طریق ضبط و مصادرهٔ اموال مردم عادی ایران، از اعضای اقلیتهای دینی گرفته تا تجار و ایرانیان خارج از کشور، تشکیل دادهاست.[۳۸۷][۳۸۸][۳۸۹][۳۹۰][۳۹۱]
برخی خبرگزاریها، ادعای سادهزیستی خامنهای را رد کرده و دارایی امپراتوری مالی وی را «۲۰۰ میلیارد دلار»[۳۹۲] میدانند.[۳۹۳][۳۹۴][۳۹۵] به گفته بهزاد نبوی، چهار نهاد «ستاد اجرایی فرمان امام»، «قرارگاه خاتمالانبیاء»، «آستان قدس رضوی» و «بنیاد مستضعفان» ۶۰ درصد از ثروت ایران را به خود اختصاص داده و در اختیار دارند. این چهار نهاد وابسته به دفتر رهبر جمهوری اسلامی میباشد.[۳۹۶]
خرید سهام یکی از بزرگترین بانکهای ایران در سال ۲۰۰۷ میلادی، و خرید سهام بزرگترین شرکت مخابراتی کشور در سال ۲۰۰۹ میلادی یکی از اقدامات خامنهای بود که توسط ستاد اجرایی فرمان امام اجرا شد و در نتیجه این ستاد بعنوان یکی از صندوقهای بزرگ سرمایهگذاری خصوصی جهان در سال ۲۰۱۰ درآمد.[۳۹۷]
سید پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان که زیر نظر سید علی خامنهای میباشد، در روز دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ در یک نشست خبری اعلام کرد که این بنیاد در سال ۱۳۹۸، ۳۶ هزار میلیارد تومان درآمد و ۷ هزار میلیارد تومان سود از گردش مالی این بنیاد داشتهاست.[۳۹۸][۳۹۹][۴۰۰] توکلی در گفتگویی با روزنامه اعتماد در مرداد ۹۹ با اشاره به ۳۶ هزار میلیارد تومان گردش مالی بنیاد مستضعفان در سال، گفت، برای به اجرا درآمدن طرح شفافیت مالی کشور باید از دفتر علی خامنهای شروع شود، در حالی که این دفتر مانعتراشی کرده و نمیگذارد این طرح پیش رود.[۴۰۱]
ایالات متحده آمریکا روز دوشنبه ۲۴ ژوئن ۲۰۱۹ سید علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران و دفتر او را تحریم کرد. تحریمها هم علی خامنهای و هم دفتر او را هدف قرار میدهند. دونالد ترامپ گفت: «تحریمها از طریق حکم اجرایی اعمال خواهد شد … و رهبر عالی و دفتر رهبری و آنهایی که با او و دفترش در ارتباط نزدیکی هستند، هدف قرار میدهد و آنها را از دسترسی به منابع مالی کلیدی و پشتیبانی محروم خواهد کرد».[۴۰۲][۴۰۳][۴۰۴]
۱۶ ژوئیه ۲۰۲۱، ۱۷ سناتور جمهوریخواه آمریکایی به رهبری تد کروز، سناتور ایالت تگزاس، طرحی را به مجلس سنا جهت اعمال تحریم علیه علی خامنهای و ابراهیم رئیسی ارائه کردند. تد کروز دربارهٔ این تحریمها، خامنهای را متهم به «فساد، خشونت و دزدیدن اموال ایرانیان» کرد و از ابراهیم رئیسی به عنوان «مسئول قتلعام هزاران ایرانی» نام برد.[۴۰۵][۴۰۶]
خامنهای در ۶ تیر ۱۳۶۰ از ترور طرحریزیشدهٔ رهروان گروه فرقان در مسجد ابوذر در هنگام سخنرانی، جان سالم به در برد، ولی جراحات شدیدی بر او وارد شد.[۴۰۷][۴۰۸] براساس اخبار منتشرشده در همان زمان، خامنهای «از نقطه بالای کتف راست و بالای ران سمت راست» مجروح شد و «استخوان ترقوه» اش شکست و با قطع چند رگ و عصب دست راست وی، دچار مشکل حرکتی شد. دست راست او از آن هنگام از کار افتادهاست.[۴۰۹]
در صبح ۱۷ شهریور ۱۳۹۳، وبگاه رسمی خامنهای از عمل جراحی پروستات وی خبر داد. علیرضا مرندی، رئیس تیم معالج وی اعلام کرد: «مدتی بود که این عارضه در رهبر انقلاب ایجاد شده بود و نظر پزشکان این بود که اکنون زمان مناسبی برای عمل است و رهبر معظم انقلاب نیز از نظر پزشکان معالج تبعیت کردند … رهبری پس از هفت روز در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۹۳ از بیمارستان مرخص شدند.»[۴۱۰] او پیش از رفتن به بیمارستان در مصاحبه با شبکهٔ خبر ایران گفت: «جای نگرانی نیست. این به معنای آن نیست که مردم دعا نکنند، لیکن انشاالله جای نگرانی نیست و یک عمل خیلی معمولی و عادی است.»[۴۱۱]
در ۲۸ نوامبر ۲۰۱۰، ویکیلیکس بخشهایی از اسناد و گزارشهای طبقهبندی شده وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا را افشا کرد. در یکی از اسناد، یک پیام در تابستان سال ۲۰۰۹ توسط کنسولگری آمریکا در استانبول ارسال شده. در این پیام یک تاجر که نام و هویتش فاش نشده و از نزدیکان اکبر هاشمی رفسنجانی است، گفت که علی خامنهای به نوع نادری از سرطان خون مبتلاست و انتظار میرود در ماههای آینده بمیرد و هاشمی رفسنجانی تمایلی برای اقدام پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ ندارد چون میخواهد جانشین او شود و سپس، انتخابات محمود احمدینژاد را لغو کند.[۴۱۲][۴۱۳]
در سال ۲۰۱۵ روزنامه فرانسوی فیگارو ادعا کرد که خامنهای مبتلا به سرطان درجه چهار پروستات است و این خبر را از «چندین منبع در محافل اطلاعاتی غربی» به دست آورده.[۴۱۴] مرحله چهارم این نوع سرطان وخیمترین مرحله تلقی میشود و به گفته این روزنامه، منابع پزشکی اعتقاد داشتند که خامنهای بیش از ۲ سال عمر نخواهد کرد.[۴۱۵]
در آذر ۱۳۹۹، یک کاربر تأیید شده از سوی توییتر با حدود ۵۰۰ هزار دنبالکننده به اسم «محمد مجید» (با نام کاربری محمد اهوازی) نوشت که حال خامنهای رو به وخامت است و به این علت، دیدار او با حسن روحانی در روز جمعه لغو شده و مسئولیت بیت رهبر به مجتبی خامنهای منتقل شدهاست. او نوشت که اطرافیان وی این دفعه نگران شدهاند و پزشکان ارشد بیمارستان مسیح دانشوری برای معاینه حضور یافتند.[۴۱۵] این خبر در وبگاه نیوزویک و سان بازتاب یافت.[۴۱۶][۴۱۷] مهدی فضائلی، از چهره اصولگرایان و از اعضای دفتر خامنهای این موضوع را تکذیب کرد.[۴۱۸]
“IRAN 2015 HUMAN RIGHTS REPORT”
“IRAN 2016 HUMAN RIGHTS REPORT”
https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/peighame-emruz-00111-1358-04-30.pdf
The world view of iran’s most powerful leader
ایران برای تحکیم قدرت رهبر بر اقتصاد قانون خود را اصلاح کرد
“Iran’s “Moderates” Are No Reformer”
دهقانی، ع.، و آشوری، م.، و رحمدل، م.، و اردبیلی، م. (1398). تحول گرایی مرحله تحت نظر پلیسی در فرایند دادرسی کیفری ایران در چشم انداز تطبیقی. دانش انتظامی, -(1 ), 83-121. https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=495009
دهقانی علی، آشوری محمد، رحمدل منضور، اردبیلی محمدعلی. تحول گرایی مرحله تحت نظر پلیسی در فرایند دادرسی کیفری ایران در چشم انداز تطبیقی. دانش انتظامی. 1398 [cited 2022January19];-(1 ):83-121. Available from: https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=495009
دهقانی، ع.، آشوری، م.، رحمدل، م.، اردبیلی، م.، 1398. تحول گرایی مرحله تحت نظر پلیسی در فرایند دادرسی کیفری ایران در چشم انداز تطبیقی. دانش انتظامی, [online] -(1 ), pp.83-121. Available: https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=495009.
نشانی: تهران، بزرگراه اشرفی اصفهانی، نرسیده به پل بزرگراه شهید همت، خیابان شهید قموشی، خیابان بهار، نبش کوچه چهارم، پلاک 1
نظر پلیس ایران
کدپستی: 1461965381
تلفن و دورنگار: 4 الی 44265001
کارگاه های آموزشی
اخبار
JCR
خبرگزاری سیناپرس
پیوندهای مرتبط
کلید واژه ها:
تحت نظر متهم مظنون پلیس قانون آئین دادرسی کیفری اسناد بین المللی و منطقه ای
جهان
همرسانی این مطلب:
آیا در ایران معضلی به نام “خشونت پلیس” وجود دارد یا اینکه خشونتهای اخیر در مشهد و اسفراین وقایعی عرضیاند؟
اصولا از بدو شکلگیری نیروی انتظامی به عنوان نیروی نظمدهنده فضای عمومی جامعه، یعنی از دوران قاجار که نهادی به نام نظمیه ایجاد شد، خشونت یکی از اجزای اعمال حاکمیت و برقراری نظم و قانون توسط نیروی انتظامی بوده. قبل از انقلاب، پلیس نقش موثری در ایجاد نظم داشت و تنها نهادی بود که در حوزه عمومی در این زمینه ایفای نقش میکرد. در همان دوره هم پلیس به نوعی همسنخ بود با اعمال خشونت؛ و معمولا استفاده پلیس از خشونت، امری عادی محسوب میشد. بعد از انقلاب، نهادهای نظمدهنده عمومی متعدد شدند. ابتدا کمیتهها شکل گرفتند و سپس پایگاههای بسیج. پلیس هم تبدیل شد به نیروی انتظامی. در شرایط عادی هر سه این ارگانها فعال بودند. در دورهای کمیتهها در نیروی انتظامی ادغام شدند. الان در فضای شهری ما شاهد نیروی انتظامی و پایگاههای بسیج هستیم. مطابق ارزیابیهای انجام شده، بخش قابل توجهی از مردم معتقدند هر دوی این نهادها از خشونت برای اعمال نظم و قانون استفاده میکنند. اما واقعیت این است که بعد از انقلاب، به دلیل برخوردهایی که با نیروهای پلیس در سطح شهرها صورت گرفت، نیروی انتظامی نقشی انفعالی پیدا کرد و کمیتهها نقش بیشتری داشتند. یعنی نیروی انتظامی اصولا رفتار محافظهکارانهتری داشت. اما بعدا با ادغام کمیتهها در نیروی انتظامی، اعتماد به نفس گذشته به نیروی انتظامی بازگشت. مخصوصا که فرماندهان کمیتهها در نیروی انتظامی به مقام فرماندهی رسیدند. با تزریق نیروهای کمیته به نیروی انتظامی، دوباره خشونت به پلیس بازگشت و این خشونت جزئی از رفتار این نیروی نظامی محسوب میشد. بنابراین میتوان گفت خشونت به صورت سیتماتیک و نظامدار جزئی از رفتار پلیس در ایران است و مواردی که اخیرا اتفاق افتاده، فقط به واسطه فضای مجازی برجسته شده است وگرنه چنین رفتارهایی را تقریبا به طور روزمره میتوان مشاهده کرد. اداره آگاهی یکی از ارگانهای نیروی انتظامی است که چه در گذشته چه الان، یکی از روشهای فعالیت اداره آگاهی، استفاده از زور و خشونت و حتی شکنجه است. زندهیاد نوید افکاری هم بعد از بازداشت به اداره آگاهی برده شده بود و اداره آگاهی فارغ از هر چهارچوبی از ضرب و شتم و شکنجه برای گرفتن اعتراف استفاده میکند. به طور کلی در فضای عمومی، در کنار امنیتی که نیروی انتظامی ایجاد میکند، یک خشونت سیستماتیک هم اعمال میشود.
اینکه مردم در برخی موارد از وجود نیروی انتظامی احساس امنیت نمیکنند، دلایل متفاوتی دارد. مخصوصا در یک دهه اخیر که جنبشهای اعتراضی در ایران گسترش یافته، با توجه به اینکه نیروی انتظامی، بخصوص یگان ویژه این نهاد، نقش موثری در سرکوب نیروهای معترض داشتهاند، با حضور نیروی انتظامی اتفاقا نوعی نگرانی و احساس ناامنی تقویت میشود. به این اعتبار میتوان گفت که حضور نیروی انتظامی، بویژه به شکل گسترده، احساس ناامنی را در جامعه افزایش میدهد. اما در شرایط عادی، واکنش مردم به حضور نیروی انتظامی متفاوت است چراکه رفتار نیروی انتظامی هم با مردم متفاوت است. نیروی انتظامی در مناطق مرفه و متوسط، در قیاس با مناطق حاشیهای و فقیرنشین رفتاری کاملا متفاوت دارد. از این حیث، رفتار نیروی انتظامی واقعا فاقد یک پروتکل ثابت است. به این اعتبار، حضور نیروی انتظامی در شمال شهر، غالبا مایه امنیت محسوب میشود اما در جنوب شهر حضور نیروی انتظامی به معنای برخورد و تنش و طبیعتا ناامنی روانی است. اما اینکه نیروی انتظامی موظف شده از نقض احکام شرعی جلوگیری کند، ابهامی دارد. نیروی انتظامی در واقع ضابط قضایی محسوب میشود. یعنی مسئولیت اعمال قوانین را بر عهده دارد و ضابط شرعی و مذهبی نیست. اغلب مداخلات نیروی انتظامی شامل موارد نقض قانون است. در مورد حجاب هم بسته به قوانین و سیاستهایی که به نیروی انتظامی اعلام میشود، این نیرو ممکن است با افرادی که حجابشان مطابق استانداردهای جمهوری اسلامی نیست، برخورد خشنی داشته باشد. و یا برعکس، در مواردی هم نیروی انتظامی بسیار با اغماض عمل میکند. این رفتارها تابع سیاستهای اجتماعی ابلاغ شده از سوی وزارت کشور است. بنابراین نمیتوان این نکته را پذیرفت که برای پلیس چنین نقشی را به شکل بیواسطه قائل شدهاند که شهروندان را از حیث رعایت احکام شرعی، کنترل کند. مثلا تا مدتها یکی از وظایف روزمره نیروی انتظامی، جمعآوری دیشهای ماهواره از پشتبام منازل مردم بود. این امر ناشی از سیاست ابلاغ شده از سوی وزارت کشور بود.نظر پلیس ایران
زمانی که یک حادثه در جامعه گسترش پیدا میکند و مردم از آن آگاهی مییابند، واکنشهای متفاوتی نسبت به آن بروز میدهند. به نظر میرسد که فضای عمومی جامعه ایران به گونهای است که تجربه برخورد با مهرداد سپهری، اعتماد به نیروی انتظامی را کاهش میدهد و نگرش مردم نسبت به عملکرد پلیس را بیش از پیش منفی میکند و به همین دلیل موقعیت و نقش نیروی انتظامی، منفیتر ارزیابی خواهد شد.
سیاهپوست بودن جرج فلوید، با توجه به همبستگی نسبی سیاهپوستان آمریکا در برابر سفیدپوستان و بویژه پلیس سفیدپوست آمریکا، یکی از دلایل سامانیافتن کنش اعتراضی سیاهپوستان آمریکا بود. مهمتر اینکه، در آمریکا فضای سیاسی و اجتماعیای وجود دارد که مردم معترض، ریسک اعتراض را خیلی بالا نمیبینند. بین خطر و کنش اعتراضی رابطه معکوس وجود دارد. یعنی هر چقدر خطر بیشتر باشد، بسیج اجتماعی برای کنش اعتراضی کاهش مییابد. در آمریکا که ریسک اعتراض نسبتا پایین است، اعتراض راحتتر صورت میگیرد. ولی در ایران ریسک هر اعتراضی بسیار بالاست. در واقع قابل پیشبینی نیست که اگر شما در خیابان به اتفاق دیگران به یک رفتار غیر انسانی اعتراض کنید، چه تبعاتی دامنگیرتان خواهد شد. ممکن است تبعات حقوقی این اعتراض بسیار سنگین باشد. این تصور که هر گونه اعتراض در ایران میتواند با سرکوب جدی نیروی انتظامی و سایر نهادهای سرکوب مواجه شود، بنابراین رفتارهای اعتراضی در ایران نوعی سمت و سوی محافظهکارانه پیدا کرده است. البته خلق و خوی ایرانی هم در مقایسه با خلق و خوی آمریکایی درونگرایی بیشتری را ایجاب میکند. اگر آمریکاییها برونگرا هستند و بلافاصله واکنش نشان میدهند، ایرانیان حادثه را در ذهنیت خودشان هضم میکنند و در یک موقعیت مناسب، واکنشی مناسب نشان میدهند. بنابراین سکوت نسبی مردم ایران نسبت به قتل مهرداد سپهری را نمیتوان به این معنا در نظر گرفت که لزوما هیچ اعتراضی به این حادثه صورت نخواهد گرفت. معمولا این طور است که جامعه ایرانی یک وضعیت نامطلوب را هضم میکند و در موقع مناسب واکنش اعتراضی خودش را نشان میدهد.
این نکته بسیار مهم است. به مدد فضای مجازی و امکانات تکنولوژیک ارتباطیای که در اختیار مردم ایران قرار گرفته، این حادثه تصویربرداری شده و در معرض دید عموم قرار گرفته است؛ چیزی که در گذشته تقریبا ناممکن بود. به این اعتبار به نظر میرسد که رفتار پلیس ایران تا حد زیادی محتاطانهتر و دقیقتر شود. این امکان تماشای خشونت پلیس در فضای مجازی، میتواند در کنترل خشونت پلیس نقش بسیار مهمی داشته باشد. علاوه بر این، افکار عمومی هم از طریق فضای مجازی شکل میگیرد و این امر میتواند زمینهساز واکنشهای آتی مردم به خشونت پلیس باشد.
بله، مطالعاتی در این زمینه انجام شده است. مثلا در یک تحقیق در سال ۱۳۹۴ از مردم سوال شد چقدر به نیروی انتظامی اعتماد دارید؟ نزدیک ۴۰ درصد پاسخدهندگان، پاسخشان “زیاد” و “خیلی زیاد” بود. حدود ۳۵ درصد گفتند “تا حدودی” به پلیس اعتماد دارند. حدود ۲۵ درصد هم پاسخشان “کم” و “خیلی کم” بود. البته روند تحولات نشان میدهد گروهی که اعتمادشان به پلیس “کم” و “خیلی کم” بوده، بیشتر شدهاند. بنابراین دست یکچهارم و به نظر من به طور متوسط حدود نیمی از مردم اساسا به نهادهای رسمی، از جمله نیروی انتظامی، اعتماد ندارند. ارزیابیهای انجام شده از میران رضایت مردم از پلیس، بسیار تحت تاثیر موقعیت اقتصادی اجتماعی هر منطقه است. یعنی در مناطق فقیرنشین و حاشیهای و جنوبی، اساسا رضایتی از عملکرد پلیس وجود ندارد و یا اینکه این رضایت بسیار پایین است؛ ولی در مناطق شمالی و مرفه و حتی در مناطق متوسط، این رضایت بیشتر است. علتش هم رفتار و کارکرد متفاوت پلیس در این مناطق است.
همرسانی این مطلب:
انستیتو واشینگتن: تغییرات اخیر امنیتی در ایران بهدلیل هراس از اعتراضات انجام شد
ایران در 8 دسامبر سال گذشته خبر داد که ساختار نیروی پلیس این کشور را تغییر داده است. پلیس یکی از مهمترین ارکان دستگاه امنیت داخلی رژیم ایران است.
در این بین، یکی از تصمیمهای اخیری که در این زمینه گرفته شد، تغییر اسم این نهاد از «نیروی انتظامی» به «فرماندهی کل انتظامی جمهوری اسلامی» بود.
«انستیتو واشنیگتن» در گزارشی نوشته است که کلمه «فرماندهی» در این نام جدید بدین معناست که رئیس این نهاد هماکنون از صلاحیتهای قانونی فرمانده «سپاه پاسداران» و نیروهای مسلح ارتش برخوردار است.
بر اساس این گزارش، نهاد اطلاعاتی پلیس نیز دستخوش تغییراتی اساسی شد تا خود به عنوان یک نهاد مستقل اطلاعاتی نقش ایفاد کند.نظر پلیس ایران
این تغییرات نشان میدهد که رژیم ایران هنوز از تظاهرات سراسری مردم نگران است. بهویژه اینکه از اواخر سال 2017 با دو تظاهرات سراسری و در اواخر سال 2021 با دو تظاهرات فراگیر، یکی در استان اصفهان و دیگری در استان خوزستان مواجه شد.
در تمام این تظاهرات، یگانهای نیروی انتظامی برای مقابله و سرکوب معترضان در برابر مردم ایستادند.
بر اساس گزارش انستیتو واشنیگتن، علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی دستور تغییر ساختار «ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی» را صادر کرد. نیروی انتظامی این کشور نیز زیر نظر این ساختار فعالیت میکند.
محمد باقری، رئیس این ستاد که از فرماندهان «سپاه پاسداران» نیز است، تصریح کرد که از سالها پیش مقدمه اعمال این تغییرات چیده شده است. او این اظهارات را در مراسمی با حضور حسین اشتری، رئیس فرماندهی کل انتظامی ایران که خود نیز از فرماندهان پیشین سپاه است، عنوان کرد.
خبرگزاری «مهر» نیز در گزارشی نوشت که ایوب سلیمانی، فرمانده عالیرتبه سپاه پاسداران و معاون پیشین نیروی انتظامی، که در سال 2020 به عنوان معاون برنامهریزی در ستاد کل نیروهای مسلح این کشور تعیین شده بود، یکی از برجستهترین چهرهها در طراحی و اجرای این تغییر اخیر است.
در ساختار کنونی، وزیر کشور که هم اکنون احمد وحیدی است، به عنوان جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح خواهد بود. با این حال وزیر کشور در حد مسائل پشتیبانی و لوجستیک ایفای نقش خواهد کرد.
تعیین فرمانده و تصمیمگیر اصلی در «فرماندهی کل انتظامی» نیز توسط خامنهای است و رئیس جمهوری ایران هیچ نقشی در این زمینه نخواهد داشت.
در ساختار جدید دو اداره اطلاعات و امنیت عمومی از هم جدا شده و تحت عنوان «سازمان اطلاعات» و «پلیس امنیت عمومی» زیر نظر فرماندهی کل انتظامی به فعالیت خود ادامه میدهند.
مدیریت و هدایت این دو نهاد نیز همواره توسط فرماندهان سپاه پاسداران بوده است و پیشبینی شده که در مرحله پیش رو نیز فرماندهانی از سپاه ریاست این دو سازمان را برعهده بگیرند.
پیش از این محمد بابایی، از فرماندهان سپاه مدیریت این دو نهاد را برعهده داشت که احتمالا در ساختار جدید به ریاست سازمان اطلاعات گماشته خواهد شد.
انستیتو واشینگتن گزارش داده که پس از بازنگری در ساختار نیروی انتظامی ایران، تعداد نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی به 17 سازمان افزایش یافته است.
بنا به این گزارش، تاسیس نهادهای امنیتی جدید به افزایش بودجه و نیروی این نهادها برای مقابله و سرکوب اعتراضات فراینده اجتماعی و سیاسی در ایران منجر خواهد شد. این وضعیت باعث میشود تا دیگر نهادهای اطلاعاتی بر فعالیتهای جاسوسی، ضدجاسوسی و عملیاتهای اطلاعاتی مشابه متمرکز شوند.
تخصصیشدن فعالیت نهادهای اطلاعاتی بهویژه پس از حوادث ضد امنیتی مانند شکستهای اطلاعاتی در رابطه با حفاظت از مراکز اتمی و ترور محسن فخریزاده از اهمیت زیادی برای رژیم جمهوری اسلامی برخوردار است.
انستیتو واشینگتن متذکر شده که میان «سازمان اطلاعات» جدید با «سپاه پاسداران» همکاری نزدیکی شکل خواهد گرفت با این حال نباید از رقابتهای اداری و عملیاتی میان این نهادها و مدیران آنها برای افزایش مسئولیتهای خود غافل شد.
بیشتر بدانید
فرمانده انتظامی تهران بزرگ گفت که دشمن به دنبال این است تا از طریق مشکلات اقتصادی “امنیت” را خدشهدار کند.
به گزارش ایسنا، سردار حسین رحیمی در نشست پیشکسوتان و فرماندهان سابق پلیس راهور تهران بزرگ افزود: در بازدیدهایی که از پلیس کشورهای دیگر و حتی کشورهای توسعه یافته داشتم پلیس این کشورها را چندان برتر از پلیس کشور خودمان ندیدم و حتی در بسیاری از موارد پلیس ایران توانایی بیشتری هم داشت.
وی ادامه داد: امروز پلیس ایران یکی از پلیسهای پیشرفته، مجرب و توانمند در سطح جهان است.
رحیمی افزود: ممکن است از نظر برخی از ابزار و امکانات مانند کشورهای اروپایی نباشیم اما از نظر عملکرد، نوآوری و ابتکار مدیریت تجمعات، مدیریت ترافیک و … صاحب سبک هستیم و حرف برای گفتن داریم. دلیلش همین است که ما محور و تکیه گاه اصلی برنامههایمان را مردم قرار دادیم و شکل کارمان بر اساس همان محوری که انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی ترسیم کرده، است. بعد از انقلاب هر برنامهای که در کشور شکل گرفته برای آرامش و امنیت مردم بوده است.
رحیمی به برخی از جلسات محرمانه که در آن حضور داشته اشاره کرد و گفت: در این جلسات نیز محور اصلی برنامه ریزیها تامین آرامش مردم است. همین امروز صبح دو جلسه برگزار کردیم که درباره تجمع معلمها و کارمندان شرکت نفت مسائلی مطرح شده و من تاکید کردم و به مسئولان بالا دستی خودم گفتم که باید مبنای ما مردم باشند.نظر پلیس ایران
وی افزود: پلیس باید به خود افتخار کند که انسان شجاع، متدین، پاک و بهترین آدمی که میشناسیم به عنوان فرمانده آن یعنی فرمانده معظم کل قواست این یکپارچگی که در نیروی انتظامی وجود دارد در هیچ جای دنیا نیست؛ ما برای اعمال نظم و مقررات تمام ابزارها را در اختیار داریم که اینها به برکت انقلاب اسلامی انجام شده است. امروز هم تاکید ما این است که باید ارزشهای اسلامی، و انقلابی در مامورانمان وجود داشته باشد چرا که وقتی ماموری وارد این فضا شد آن وقت خداوند را ناظر بر اعمال خود می داند و می داند که هر کاری که برای تامین آرامش و امنیت مردم انجام دهد عبادت محسوب می شود.
رحیمی با بیان این که طرح های ابتکاری را در پلیس اجرا کردیم که یکی از آنها طرح “موتور یار” بود ادامه داد: حتما به خاطر دارید که وقتی با یک موتور سوار برخورد می شد عده ای می گفتند چرا با آن برخورد کردید و وقتی برخورد نمیشد، عدهای دیگر میگفتند که چرا با این افراد برخورد نمی شود. متاسفانه با وجود بیش از ۴ میلیون دستگاه موتورسیکلت در شهر شاهد آن هستیم که برخی از بی انضباطیهای اجتماعی، تخلفات و حتی جرائم از سوی گروهی از موتور سواران رخ میدهد از این رو ما طرح موتور یار را اجرا کردیم که ابتکار و فعالیت خوبی بود.
رئیس پلیس پایتخت در بخش دیگری از اظهارات خود گفت: یکی از مهمترین موضوعاتی که ما به آن توجه کردیم تبدیل پلیس معذول به پلیس مسئول بود. دیگر این طور نبود که پلیس بگوید من مامورم و معذول بلکه پلیس مسئول، پلیسی است که باید وظایف خود را به خوبی بشناسد و برای حل آنها راهکار ارائه کند.
وی با اشاره به وضعیت اقتصادی حاکم در کشور اظهار کرد: واقعیت این است که در فشارهای اقتصادی که به مردم وارد می شود دشمن به دنبال خدشه دار کردن امنیت است اما شاهد آن هستیم که در این شرایط امنیت در کشور ما روز به روز بیشتر می شود و این امنیت اتفاقی نیست بلکه شکلی پشت آن وجود دارد.
رحیمی با بیان این که طرحهای پلیس به طور پیوسته و به شکل علمی اجرا میشود گفت: هر روز عصر پارکهای شهر تهران از سوی ماموران پلیس پیشگیری و یگان امداد پاکسازی می شود. اینها همان پارکهایی هستند که دو سه سال پیش مزاحمین نوامیس در آن حضور داشته و شهروندان جرات نمیکردند حتی با خانواده خود در آنجا حاضر شوند. ۳-۴ سال پیش اراذل و اوباش در یک روز در ۲۰ نقطه از شهر تهران قداره کشی می کردند اما امروز به دنبال سوراخ موش هستند تا از دست پلیس فرار کنند.
در پایان این مراسم از کتاب تاریخ شفاهی پلیس راهنمایی و رانندگی تهران رونمایی شد این کتاب به بررسی خاطرات و تجارب و ناگفتهها، حوادث و اتفاقات پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ در نیم قرن اخیر پرداخته است.
پلیس زاده مشروطه است
به گزارش ایسنا، خسرو معتضد تاریخنگار نیز در این مراسم گفت: پلیس زاده مشروطه و مردم است به طوری که در آن زمان استخدام شدن در پلیس یک افتخار برای مردم بود.
وی با بیان این که ناصرالدین شاه پس از سفر به فرنگ به فکر ایجاد نظمیه افتاد گفت: پلیس راهنمایی و رانندگی بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارد. این پلیس ابتدا تحت عنوان اداره آلات ناقله فعالیت داشت و در اسناد تاریخی که از روند شماره گذاری خودروها در دی ماه سال ۹۸ حکایت دارد نشان می دهد که این پلیس بیش از ۱۰۰ سال قدمت داشته است.
وی ادامه داد: در این آثار تاریخی ابتدا بنا داشتند تا به جای پلاک خودرو ، نام و نام خانوادگی مالک و آدرس محل سکونتش را پشت خودرو قرار دهند اما بعدها با مشورت گرفتن از انگلیسیها بنا شد تا در پلاک خودروها حرف اول نام هر شخص و یک شماره شناسایی مشروط به آن که این اطلاعات به طور کامل از سوی پلیس ثبت شود، به عنوان پلاک بر روی خودرو نصب شود.
انتهای پیام
مقررات مربوط به سلب آزادی و ضبط/توقیف طی تحقیقات در مورد ارتکاب جُرم.
یک تحقیقات در مورد ارتکاب جُرم یا یک به اصطلاح تحقیقات مقدماتی پلیس بایستی وقتی آغاز شود که فرض شود که جُرم ارتکابی مشمول پیگرد قانونی عمومی است. طی تحقیقات مقدماتی بررسی می شود که چه کسی بطور منطقی می تواند مظنون به ارتکاب جُرم باشد و اینکه آیا دلایل کافی برای محاکمه او در دادگاه وجود دارد یا نه.
مظنون منطقی درجه پایینی از مظنونیت است. به این مفهوم که وضعیت های تجریدی وجود دارند که تا حدی قوی حاکی از آن هستند که فرد مرتکب جُرم مورد سوء ظن شده باشد.
مظنون به دلایل احتمالی درجه بالاتری از مظنونیت است. مظنونیت علیه یک فرد با قضاوت عینی بروز می کند که مجوز و مبنای آن وجود ادله ثبوت در یک پرونده است.
در اینجا به وجود مبناهای عینی توجه می شود که انتظار برود دادگاه حکم محکومیت صادر خواهد کرد. دادستان بایستی در مورد وجود دلایل کافی برای اقامه دعوی علیه یک فرد موضع گیری کند.نظر پلیس ایران
اگر برای جلب یک فرد دلیل وجود داشته باشد ممکن است قرار دستگیری یک فرد در موارد اضطراری توسط یک مأمور پلیس صادر شود. از فرد دستگیر شده بایستی در اسرع وقت بازجوئی شود و پس از آن دادستان بلادرنگ قرار بازداشت موقت وی را صادر می کند. اگر مظنون بازداشت موقت نشود بایستی قرار دستگیری بلافاصله باطل شود.
مقررات دستگیری یک فرد در ماده های 7 و 8 فصل 24 قانون دادرسی وجود دارد.
یک فرد را می توان طی مدت انتظار برای رسیدگی به قضیه بازداشت در بازداشت موقت نگهداشت. همچنین در مواردی که در تحقیقات حائز اهمیت بسیار باشد نیز می توان فرد را در بازداشت موقت نگهداشت. قرار بازداشت موقت یک فرد توسط دادستان صادر می شود. دادستان بایستی حداکثر تا ساعت 12 روز سوم پس از قرار بازداشت موقت، درخواست بازداشت فرد را تسلیم دادگاه کند. مقررات مربوط به بازداشت موقت یک فرد در ماده های 6، 11، 12 و 13 فصل 24 قانون دادرسی وجود دارد.
در صورت وجود احتمال برای آنکه یک فرد طی تحقیقات در مورد ارتکاب جُرم از چنگ قانون فرار کند، بطور مثال کشور را ترک کند، در انجام تحقیقات مشکل ایجاد کند یا به ارتکاب جُرم ادامه دهد می توان او را بازداشت کرد. لازمه بازداشت فرد آنست که مظنون به ارتکاب جُرمی باشد که برای آن مجازات حبس تعزیری به مدت یک سال یا بیشتر تعیین شده باشد.
اگر برای جُرم در مقیاس مجازات حداقل دو سال حبس تعزیری تعیین شده باشد همیشه بایستی قرار بازداشت وی صادر شود، ولی در برخی از موارد استثناء وجود دارد. قرار بازداشت توسط دادگاه صادر می شود، پس از آن دادستان بایستی ظرف مدت 14 روز اقامه دعوی کند، ولی این مدت در برخی از موارد می تواند با صدور قرار از سوی دادگاه تمدید شود. مقررات مربوط به بازداشت یک فرد در ماده های 1 تا 5 و 18 فصل 24 قانون دادرسی وجود دارد.
مفهوم دستگیری، بازداشت موقت یا بازداشت آنست که فرد محبوس می شود و بغیر از وکیل خود تماس او با سایر افراد محدود است. اگر این احتمال وجود داشته باشد که فرد بازداشتی در انجام تحقیقات مشکل ایجاد کند دادگاه می تواند قرار محدودیت تماس او با دنیای بیرون را محدود کند، بطور مثال او نتواند روزنامه ها را بخواند، رادیو گوش کند یا تلویزیون تماشا کند. مقررات مربوط به سلب آزادی در ماده 5 فصل 24 قانون دادرسی وجود دارد.
افراد دستگیر و بازداشتی موقت معمولاً در بازداشتگاه موقت پلیس جنب اداره پلیس نگهداری می شوند. افراد بازداشت شده در بازداشتگاه تحت مسئولیت اداره مراقبت از بزهکاران نگهداری می شوند. اگر برای فرد بازداشتی محدودیت تعیین نشده باشد می تواند با سایر بازداشتی ها معاشرت کند.
عموم مردم هم می توانند یک فرد را دستگیر کنند که به دستگیری همگانی موسوم است، مشروط بر آنکه جُرم ارتکابی بتواند به حبس تعزیری ختم شود، فرد در حین ارتکاب جُرم کشف شود یا از محل ارتکاب جُرم فرار کند. عموم مردم می توانند همچنین فردی که برای ارتکاب جُرم تحت تعقیب قرار دارد را نیز دستگیر کنند. فرد دستگیر شده بایستی در اسرع وقت به پلیس تحویل داده شود.
مقررات مربوط به دستگیری همگانی در ماده 7 فصل 24 قانون دادرسی وجود دارد.
پلیس یا دادستان تحقیقات ارتکاب جُرم را راهبری می کنند که به آنها بازپرس ارشد گفته می شود. آنها در مورد اقداماتی که بایستی در تحقیقات انجام شود تصمیم گیری می کنند. بطور مثال ممکن است تصمیم بگیرند اشیائی که در تحقیقات اهمیت دارند ضبط/توقیف شود. مقررات مربوط به ضبط/توقیف در ماده 1 فصل 27 قانون دادرسی وجود دارد.
اگر جُرم بتواند به حبس تعزیری ختم شود انجام تفتیش محل از مظنون برای یافتن اشیاء قابل ضبط/توقیف مجاز است. مقررات مربوط به تفتیش محل در ماده 1 فصل 28 قانون دادرسی وجود دارد.
اشیاء ضبط/توقیف شده بایستی بازپس داده شوند یا در اختیار کسی که از حق داشتن آنها برخوردار باشد، بطور مثال مالک اصلی اشیاء، قرار داده شوند.
اشیاء را مصادره نیز می توان کرد، یعنی یا منهدم می شوند یا در اختیار دولت قرار می گیرند. این می تواند بطور مثال شامل غنائم ارتکاب جُرم یا اشیائی باشد که بعنوان وسایل کمکی یا اسلحه برای ارتکاب جُرم از آنها استفاده شده باشد. مقررات مربوط به مصادره در فصل 36 قانون جرائم کیفری وجود دارد.نی نی سایت
دیدگاهتان را بنویسید