
با دقت بخوانید لطفا…
✍ قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.
کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!نظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست …کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم… آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و بالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد.
قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند” چه کس مرده است؟ “چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن! من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده است
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده، یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته، یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترافرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند! … اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …!” گویی مسابقه نفس است …
قرآن! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند دانا کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.
آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
✨ مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از پدر مادر ما متهمیم،
عالی هست
پدر، مادر، ما متهمیم
بخش ۴
دکتر علی شریعتی
نظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
می خواهم به این نسل بگویم: خواهر، برادر روشنفکرم : حجی که تو راست هم
گفتی و مسخره کردی، حج حاجی است! حج ابراهیم، میعاد هر سال و هر نسل انسان
است با ابراهیم. چه میعادی؟ که چه بکنند؟ بر سر نهضتی که او در جهان آغار
کرد باز با او همه سال پیمان ببندند و هر نسلی در زندگی با او عهد کند. چه
نهضتی؟ برای اولین بار، نهضت استقرار توحید و نابودی شرک.
خواهید گفت، حالا شرک نیست، بتها را هم که او شکست و حالا دیگر بتی وجود
ندارد. چرا، وجود دارد و بیشتر و قویتر از همیشه وجود دارد! ابراهیم فقط یک
شخصیت تاریخی نیست، پیامبران بعد از او، حتی پیامبر من ادامه دهنده راه
اویند. پس راه ابراهیم راهی است که هنوز روندگان باید براهش بروند، و
نهضتش، نهضت زندگی است، و شرکی که او با آن مبارزه می کرد امروز بیشتر از
زمان او بر جهان حکومت می کند، و بدتر و خشن تر، اما پنهانی!
حج یک نمایش عظیم بشری است، هر سال و هر نسل، هر انسانی موظف است که از
زندگی و نظام اجتماعی و بندها و پیوندهای خود ببرد… کفن پوش شود و وارد
صحنه پر شکوهی گردد که در آن، هر فردی نقش ابراهیم و داستان پر حرکت و پر
هیجان این مهاجر تاریخ را بازی می کند، صحنه ای که در آن هر کسی بازیگر نقش
اول است و چنان مراسم پر تکان و انقلابی، با تمام حرکات و حالات و اطوارش،
خاطره عظیم ابراهیم و هاجر و اسماعیل را تجدید می کند و تجسم می بخشد…
محور اصلی حج نقطه ای است که قبله انسان هاست و نقطه مرکزی طواف یعنی کانون
همه حرکات زندگی فرد، و آن، خانه هاجر است، آرامگاه هاجر است. عجبا یک کنیز
که با ابراهیم همگامی کرد، عملش مانند اعمال ابراهیم بعنوان مناسک و فرائض
حج همه ساله بوسیله میلیونها مسلمان تقلید و تجدید می شود. آری، همه چیز
نابود شونده است جز آنچه رو بخدا دارد. خدا از میان همه پیامبرانش،
مصلحانش، مقربانش، عزیزانش، و همه مردم جهان، یک سرباز گمنام انتخاب می کند
، و مدفن او را پهلوی خانه مطاف هر سال و هر نسل تاریخ بشری اعلام می کند.
او کی است؟ او بر خلاف آن مذهبی که زن را یک انسان پست و حقیر و مهجور می
داند، این خدا از میان همه این چهره ها در تاریخ، یک زن (هاجر) را انتخاب
می کند، یک اسیر، یک مادر، و او را در جوار این کعبه دفن می کند، و مزار او
را جز خانه خودش اعلام می کند و به همه انسانها، حتی پیامبران بزرگش، فرمان
می دهد که بر گرد این خانه طواف کنند. این است آن حجی که هر عملش رمزی است
و درس و حکمتی و تهذیبی و اصلاحی…
این است آن حجی که بعد رفتیم و دیدیم که چه کردند، و بعد نتیجه گیریش چه
بود! و چه کسانی رفتند! اکثریت کسانی بودند که تمام عمرشان را به آزادی هر
کار کردند، بدون قید و بند و بدون مسوولیت، حالا که مرگ به آنها نهیب زده
است، برای اینکه به نکیر و منکر در آخرین لحظه های زندگی یک باجی بدهند،
آمده اند آنجا، و برای همین هم در اواخر عمر می روند که بعدش کاری نمانده
باشد، بعد هم بر می گردند که بمیرند، و آنجا بگویند این فرضیه هم انجام شد!
و یک قرضی بود که از گردنم انداختم!…
نتیجه حج آن نبود که تو دیدی، پدر و مادرت و نسل مومنت رفتند، و وقتی
برگشتند ،… دیدی هیچ فرقی نکرده و با کسب تیتر و عنوان حاجی با دست
بازتری دوباره تملق و چاپلوسی، خیانت و کثافت کاری،…. و بعد دیدی تنها
نتیجه گیری که او کرده است و تو می توانی ببینی این است، که چمدانش را باز
کردی!، نتیجه گیریش فقط برای تو و خانواده ات بود که مقداری سوغات آورده
بود. و نتیجه بهتر و بهره کافی تر برای سرمایه داران ژاپنی که از سنت
ابراهیم خلیل بت شکن کامروا شدند! می خواهم بگویم: آری، قرآنی که تو می
گویی درست است، اما کدام قرآن؟…
می خواهم بگویم: آری، قرآنی که تو می گویی درست است، اما کدام قرآن؟ قرآن
بعنوان شی متبرکی در دست جهل؟ قرآن بعنوان پرچمی بر سر نیزه های جنایت؟ یا
قرآن، بعنوان کتابی که قبایل وحشی پراکنده در صحرایی را در کمتر از یک ربع
قرن، تعیین کننده سرنوشت جهان و کوبنده قدرتهای عالمگیر می سازد و در کمتر
از یک قرن، فرهنگی نو و انقلابی در تمدن بشری می آفریند؟
قرآن کتابی است که با نام ” خدا ” آغاز می شود و با نام ” مردم ” پایان می
یابد! کتابی ” آسمانی” است اما – بر خلاف آنچه مومنین امروزی می پندارند و
بی ایمانان امروز قیاس می کنند – بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی
و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد! کتابی است که نام بیش از هفتاد سوره
اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از سی سوره اش از پدیده های مادی و
تنها دو سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!…
این کتاب را از آن روزی که به “حیله دشمن” و به “جهل دوست”، “لایش” را
بستند، “لایه”اش مصرف پیدا کرد و وقتی “متنش” متروک شد، “جلدش” رواج یافت و
از آن هنگام که این کتاب را – که “خواندنی” نام دارد – دیگر نخواندند، برای
تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و
روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون دردکمر….
شد، و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر، در خواب گذاشتند و بالاخره
اینکه می بینی، اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار ارواح گذشتگان
می کنند و ندایش از قبرستان های ما بگوش می رسد، از آن است که نمی دانی
برادر و خواهر روشنفکر من! نمی دانی که چه کوششها کردند تا آنرا از میان
زنده ها دور کنند و اثرش را از زندگی قطع کنند و ندایش را، هم در صحنه های
“جهاد” خاموش کنند و هم در حوزه های “اجتهاد”!…
گفتند: اسراری را که فقط در نقطه زیر “ب” در بسم الله نهفته است، اگر کسی
بخواهد تفسیر کند یک عمر کفاف نمی دهد! گفتند: قرآن هفتاد “بطن” دارد و هر
بطن آن باز هفتاد بطن و همینطور! این درست است اما این را طوری معنی کردند
که یعنی نباید نزدیکش رفت، یعنی هر کس قرآن را گشود و خواند و در آن
اندیشید و از آن چیزی فهمید محکوم شود و هر چه از آن فهمیده مطرود و مشکوک
اعلام شود…
گفتند، “هر کس قران را با عقل خویش تفسیر کند، باید در نشیمنگاهش آتشی فرود
آید”، در حالیکه سخن پیغمبر “من فسر القرآن برایه فلیتبو مقعده من النار”
است ، یعنی هر کس با “نظر خودش”، “رای” خودش، قرآن را تفسیر کند…، و این
سخنی بسیار علمی و منطقی است و اصل تحقیق است که محقق، در جستجوی حقیقت،
باید ذهنش را از نظریات شخصی و عقاید قبلی و به اصطلاح دانشمندان اروپایی
از “پیشداوری” خالی کند تا وقتی متنی را تفسیر می کند معنی حقیقی آن را
بتواند دریابد، نه اینکه هر کلمه ای و تعبیری را با رای قبلی خود به روز
تطبیق دهد و با سلیقه و عقیده خاص خود آنرا توجیه و تاویل نماید. می بینیم
چطور هوشیارانه، “رای” را “عقل” معنی کردند و چون خواندن و فهمیدن و عمل
کردن به هر سخنی و کتابی جز با “عقل” امکان ندارد، مردم را از ترس اینکه
مقعدشان نسوزد، از خواندن و فهمیدن و عمل کردن به قرآن ترساندند و بعد
خودشان در حالیکه “تفسیر به عقل” را تحریم کردند، بر خلاف همین حدیث، قرآن
را سراسر به “رای خود” تحریف و توجیه و تاویل کردند و بصورت کتابی معرفی
کردند که همه اش در تعریف و تمجید یا فحش و بدگویی نسبت به چند نفر از
اشخاص پیرامون پیغمبر است و آن هم چون از آنها می ترسد، همه اش به گوشه و
کنایه و غیر مستقیم است، بطوریکه خود آنها هم متوجه نمی شده اند!
… چقدر هوشیارانه دشمنان اسلام خواستند ریشه را قطع کنند، چون فکر کرده
بودند با همه آن زمینه سازی ها برای اینکه قرآن را در میان مردم ببندند و
صدایش را خاموش کنند و فکرش را مجهول و متروک سازند و جلدش را و جسمش رواج
دهند، باز خطر این هست که روزی، روشنفکرانی به این زمینه سازی ها گوش ندهند
و این کتاب را باز کنند و بخوانند و از آن الهام گیرند…
می بینی دوست روشنفکر من که چه کردند و چه ها که نکردند؟
کاری کردند که: قرآن (که کتاب خواندن و اندیشیدن و فهمیدن و روشن شدن و راه
یافتن و برخاستن و عمل کردن بود) شد یک شیء مقدس و متبرک که مصرف واقعیش،
در “هدایت” پیروانش و “نشان دادن راه حل و مسوولیت انتخاب انسانی”، فقط
“استخاره” است! وظیفه پیروانش هم در برابر آن تعظیم و تکریم و تجلیل و
بوسیدن و بی وضو بدان دست نزدن و توی قاب گذاشتن و کنار آینه نهادن و در
بند قنداق و سفره عقد و خانه نو و روی سر مسافر ووو!
ویل دورانت می گوید: این آیه قرآن، “فمن اغتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما
اعتدی علیکم”… (هر که بشما تجاوز کرد، شما نیز، به همانگونه که بر شما
تجاوز کرده است، بر او تجاوز کنید!)، در مقایسه با آیه انجیل که “اگر بر
نیمرخ چپت سیلی زدند، نیمرخ راستت را پیش آر و اگر عبایت را خواستند، ردایت
را نیز ببخش”، روشن می کند که قرآن یک “اخلاق مردانه” را تعلیم می کند و
انجیل “اخلاق زنانه” را!
آری، روشنفکر حق طلب! که از جمود و انحطاط جامعه ات رنج می بری و قرآن را
این چنین که در دست این مومنین هست تلقی می کنی! روشنفکر کسی است که مسائل
را سطحی نمی نگرد، قرآن را چگونه و کجا شناخته ای؟ قرآنی که تو می شناسی و
می بینی، آن شیء مقدسی است که امروز در دست جهل و فریب، ابزار استخاره و
تیمن و تبرک شده است، آنچنان که دیروز نیز، بر نیزهء زور و ظلم، ابزار
تزویر شده بود، آنچنان که پیش از آن نیز، جمع آوریش، برای قاتل ابوذر، وجهه
ء تقدس دینی و تقرب به مومنین شد!
قرآن را عوامانه -یعنی درست مثل عوامی که بدان معتقدند- نباید این چنین
شناخت، آنرا همچون یک کتاب باید گشود و خواند و اندیشید و اثر آن را در
تاریخ بررسی کرد، نقش آنرا در برابر هجوم فکری و فرهنگی و سیاسی استعمار در
آسیا و آفریقای صد و پنجاه سال اخیر تحقیق نمود و آنگاه شناخت و دید که
کتاب اندیشه و آزادی و عدالت و قدرت است…
می خواهیم بگوییم،
خواهر! برادر!
فلسفه معاد، در اسلام راستین، فلسفه نفی “معاش” نیست، وسیله ای در دست طبقه
روحانی و زورمند و زراندوز برای اغفال مردم از زندگی مادی و از توجه به
جهان و جامعه نیست، “بهشت آخرت” در اسلام حقیقی، امید واهی یی برای جبران
“دوزخ دنیا” نیست، اساسا “دعوت اسلام برای اندیشیدن به زندگی پس از مرگ، به
سعادت و لذت و برخورداری و رفاه انسان در دنیای دیگر، به این معنی نیست که
به این دنیا نیندیشیم و به زندگی پیش از مرگ اهمیت ندهیم و به قیمت ویرانی
دنیا و محرومیت و ذلت در زندگی، آبادانی آخرت و برخورداری و رستگاری قیامت
را کسب کنیم.
درست برعکس، و درست بر عکس بینش عامیانه و منحط مذهبی رایج، اسلام، معاش و
معاد را، مادیت و معنویت را، و دنیا و آخرت را از هم جدا و با هم متضاد نمی
داند، بلکه اساسا “دنیا را تنها جایگاه کار و تولید و تکامل و سازندگی و
کسب ارزشهای مادی و معنوی و سعادت اخروی” معرفی می کند، دنیا وسیلهء کسب
ارزشهای خدایی و بدست آوردن شایستگیهای بهشتی است. اساسا دنیا اصل است و
زندگی پیش از مرگ اصل است و آخرت فرع بر دنیا است، بدین معنی که زندگی
اخروی، سعادت و رستگاری الهی و سرنوشت نهایی آدمی در معاد، نتیجه و معلول
سرگذشت آدمی در زندگی این جهانی او است. اصل “الدنیا مزرعه الاخره” رابطهء
دنیا و آخرت را در “جهان بینی اسلامی” نشان می دهد. آخرت محصول طبیعی و
منطقی دنیا است و (درست بر عکس بینش منحط مذهبی های فعلی و انتقاد نابجای
ضد مذهبی های فعلی) با کار و تولید و آبادی زندگی دنیا است که “محصول آخرت”
بدست می آید، نه، آن چنانکه این دو قطب متضاد (هر دو) می اندیشند، با خرابی
مزرعه ء دنیا!
حضرت رسول در یک جمله کوتاه و قاطع و روشن این اصل را چنان بیان کرده است
که آنرا به عنوان مترقیترین شعار سازنده و علمی و ضد خرافی باید طرح کرد:
من لا معاش له، لا معد له هر که زندگی مادی ندارد، زندگی اخروی نیز ندارد!
بنابر این کسانیکه تحمل فقر و ذلت و اسارت و بیماری و عقب ماندگی و ضعف و
بدبختی خود را در زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی (که استبداد، استثمار و
یا استعمار برایشان فراهم آورده اند) عامل جبران و پاداش الهی و کسب ثروت و
عزت آخرت و رستگاری و عافیت و ورود به بهشت می پندارند، فریب دنیادارانی را
خورده اند که، بنام دین، آنها را “استحمار” کرده اند و به تحمل و شکیبایی
بر سرنوشت شوم خویش وا داشته اند! قرآن به اینان و نیز به روشنفکران ضد
مذهبی که هر دو این فریبکاری استحماری را بنام مذهب تلقی کرده اند پاسخ می
دهد که: من کان فی اعمی، فهو فی الاخره اعمی واضل سبیلا هر که در این جا،
در زندگی این جهانی، در زمان و جامعه خویش، نابینا و ناخودآگاه است، در
آخرت نیز نابینا و ناآگاه است و گمراه تر!
كليه حقوق محفوظ ميباشد
Copyright © 1997 – 2021
جملات تکان دهنده دکتر علی شریعتی درباره قرآن:
قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.
کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!
کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست …
کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم… آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند،
لایه اش مصرف پیدا کرد
وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت
و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی به کار رفت.نظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند،
وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد
و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند
و بالاخره، این که می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد.
قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود، همه از هم می پرسند:” چه کس مرده است؟ “
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن!
من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته،
یکی ذوق می کند که تو را فرش کرده،
یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته،
یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …
آیا واقعا خدا ترافرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند! …
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند، مستمعین فریاد می زنند: ”احسنت …!” گویی مسابقه نفس است …
قرآن! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای! حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول ، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟
ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.
آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
(مرحوم دکتر علی شریعتی، برگرفته از پدر مادر ما متهمیم، مجموعه آثار ۲۲.)
See more posts like this on Tumblr
#خاطرهای
چنین زمانی را که نزدیک روشنایی چراغی با پدر، مادر و سایر اعضای خانواده بعد از نماز صبح مینشستیم و پدر گرامی و عزیزمان به ما قرآن میآموخت، کم کم به یاد دارم.
زمانی زیادی گذشت ولی لذتهای آن زمان را حالا حس میکنم، زندگی خیلی ساده، بدون تکلّف و وطنی بود!
جالب اینجاست که تلخیها و دردهای زیادی را در یادگیری و حفظ قرآن کشیدم، ولی امروز میدانم که آن تلخیها در طعم من تلخ بوده ولی حالا بینهایت از خواندن، شنیدن و تدریس این کلام زیبا، متین، سنگین و دلنشین لذت میبرم.
به گفتهی شهید عمر مختار: (به فرزندان تان قرآن بیاموزید، قرآن به آنان همه چیز را خواهد آموخت).
#بعضی از صفات و عملکرد های #منافقین برگرفته از آیات کلام الله #مجید.
الله متعال در آیه 67 سوره توبه می فرماید:
📕لْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.
مردان و زنان منافق از یکدیگرند (از یک قماشند) به منکر فرمان می دهند و از معروف نهی می کند و دست های خود را (از بخشش و انفاق) می بندند. خدا را فراموش کرده اند پس خداوند نیز آنان را فراموش کرده است. همانا منافقان همان فاسقانند.
اما باید دانست که در این آیه نکات فراوانی نهفته است، از جمله:
1- زن و مرد در اصلاح یا فساد جامعه هر دو نقش دارند.
2- اهل نفاق، اصول و عملکردهای مشترک دارند.
3- اشاعه فحشا و دعوت به منکر و نهی خوبی ها، نشانه های نفاق است.
4- در فرهنگ منافقان خیررسانی نیست.
5- ترک امر به معروف و نهی از منکر و انفاق در راه خدا نشانه فراموش کردن خداست.
نظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
6- محرومیت از لطف الهی و به فراموش سپرده شدن، نتیجه فراموش کردن خداست.
7- کیفرهای الهی با کردار انسان متناسب است «نسوالله فنسیهم».
8- منافقان در محاسبات خود، مردم را در نظر می گیرند نه خدا را.
9- انفاق و دو رویی فسق است «هم الفاسقون». (تفسیر نور، جلد 5)
صفات منافقین در جزء دهم «سوره توبه»:
1- اگر غنایم جنگی نزدیک باشد و سفری کوتاه برای جهاد باشد منافقان آماده می شوند.
2- چون دسترسی به غنایم جنگی برایشان (در جنگ تبوک) سخت بود قسم دروغ می خوردند که اگر می توانستیم با شما به جنگ می شدیم. (42- توبه)
3- منافقان چون ایمان به هدف ندارند در پی بهانه و فرارند. (45- توبه)
4- منافقان هرگز تصمیم به جبهه رفتن را ندارند. (46- توبه)
5- حضور منافقان در جبهه عامل تضعیف روحیه ها و تفرقه و تردید است. (47- توبه)
6- منافق ظالم است. (47- توبه)
7- منافقان با قصد و انگیزه، سراغ فتنه می روند. (48- توبه)
8- فتنه نگری و تفرقه افکنی کار همیشه و پیوسته منافقان است. (48- توبه)
9- منافقان هرگز دلشان تسلیم نظام اسلامی نمی شوند. (48- توبه)
10- منافقان برای فریب متدینین از عنوان های مذهبی استفاده می کنند و به اسم نگاه نکردن به دختران رومی (در جنگ تبوک) فرمان خدا و رسول خدا (ص) را زیر پا می گذارند. (49- توبه)
11- منافقان از پیروزی مسلمانان ناراحت می شوند. (50- توبه)
12- منافقان از ناگواری های مسلمین به نفع مقاصد خود سوء استفاده و تبلیغ می کنند. (50- توبه)
13- از نشانه های نفاق، نماز با کسالت و انفاق با کراهت است. (54- توبه)
14- منافقان ثروتمند سخت جان می دهند. (55- توبه)
15- یکی از ابزار کار منافقان قسم دروغ است. (56- توبه)
16- در قبول کردن توبه منافق و باور کردن ادعایش عجله نکنید چون دروغ می گویند. (56- توبه)
17- ترس و وحشت قلبی یکی از نشانه های منافقین است. (56- توبه)
18- منافق حراسان است و در پی فرصت است تا از وضع موجود بگریزد. (57- توبه)
19- زندگی منافق آواره است و با مسلمانان زندگی اضطراری دارند. (57- توبه)
20- منافق نیش می زند و جسارت می کند حتی به پیامبر (ص). (58- توبه)
21- لبه تیز حمله منافقین و تبلیغات آنان رهبری است. (58- توبه)
22- منافق به حق خود قانع نیست، خودخواه و بی منطق است. (58- توبه)
23- منافق هرگز از خداوند و تقدیرهای او راضی نمی شود. (59- توبه)
24- منافق باعث آزار پیامبر (ص) است. (61- توبه)
25- منافق پیوسته در ترس و وحشت است و می خواهد با سوگند و تظاهر توجه ها را جلب کند. (62- توبه)
26- منافق هر لحظه از افشا شدن چهره اش نگران است. (64- توبه)
27- وقتی توطئه خطرناک آنان یعنی نقشه قتل پیامبر (ص) فاش می شود می گویند این کار ما مزاح و شوخی بود. (65- توبه)
28- منافق در حقیقت کافر است. (66- توبه)
29- منافقین دعوت به زشتی ها می کنند و مردم را از کار خیر باز می دارند. (67- توبه)
30- وعده دوزخ ابتدا برای منافقان است و بعد کفار. (68- توبه)
31- منافقان هرچند در دنیا خود را در کنار مومنان جای می دهند در آخرت در ردیف کفار خواهند بود. (68- توبه)
32- اعمال منافقان نابود می شود. (69- توبه)
33- منافقان پیمان شکنند و مسخره کردن کار آنها است. (77 و 79 توبه)
34- منافقان با تبلیغات سوء سعی می کنند مردم را نسبت به جهاد دلسرد کنند. (79- توبه)
35- در دید منافقان مقدار مال مهم است نه انگیزه ها و خصلت ها. (79- توبه)
36- منافقان از گناه و نافرمانی خدا و رسول (ص) خوشحالند. (81- توبه)
37- جهاد با مال برای منافقان سنگین است و مانع کمک دیگران به جبهه می شوند. (81- توبه)
38- منافقان برای بازداشتن مردم از جهاد مشکلاتی چون گرمی هوا را مطرح می کنند. (81- توبه)
39- مرده منافق حتی باید تحقیر شود و نباید در تشیع جنازه آنان رفت و نماز بر آنها نباید گذاشت. (84 توبه-
❤❤❤❤
https://www.facebook.com/asad.hosseinzada
احادیث نبوی
#حدیث #خدا #اسلام
رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فرموده اند:
[هر زمان شخصي که شما دين و اخلاق او را مي پسنديد براي خواستگاري نزد شما آمد او را داماد کنيد و گرنه فتنه و فساد در زمين فرا گير خواهد شد.]
شايسته است كه نگرش انسان اين گونه باشد که معيار اول، در امر ازدواج دينداری (تقوا و پرهیزگاری) شخص و همچنام اخلاق وی باشد. زيرا اين امر به نفع دختر و خانواده ي وي است.
و جوانان گرامی باید در هنگام انتخاب همسر دقت کامل نموده و احساساتی و عجولانه نه بلکه عاقلانه و بسیار به آرامی و مشوره والدین و آگاهی کامل از یکدیگر تصمیم بگیرند تا در آینده با عث حفظ عفت خود و فامیل و خانواده های محترم شان گردد. انشا الله
و همچنان رسول الله (ص) مي فرمايد: اي گروه جوانان كسي ازشما توانايي مالي وهزينه ازدواج را دارد ازدواج نمايد.
زيرا ازدواج ديده را ازنا محرم وفرج را ازگناه ، مصوون مي دارد.
چناچه توانايي ازدواج را ندارد روزه بگيرد زيرا روزه ريسماني است مانع حركت آرزو وشهوات نفساني خواهد بود.
( رواه البخاري ومسلم عن ابن عمر رض )
●●●●●●●●●●●●
عزیزنم چند نکته را در اینجا قابل ذکر میدانم:❤❤
#اول:❤
از طویانه، مصارف بی جا و بی مورد نوروزی و عیدانه وغیره باید توسط والدین و خود دختر جلوگیری شود ور عوض دختر و پسر در زمان نامزدی باید بالای برنامه های آینده خدمت به دین و خدمت به یتیم ها و بیوه ها و ساختن career یا شغل و زندگی خود توجه کنند نه به مسائل هم چشمی و اسراف های بیجا.
#دوم: ❤
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بر آسان بودن نکاح و ازدواج تاکید کرده اند.
پس والدین گرامی،
از بجای دعوت کردن نصف مردم شهر بهتر است از مصارف بیجا جلوگیری کرده و شکم همسایه فقیر و یتیم و بیوه پهلوی خانه خودرا سیر کنیم،
و همچنان این آسانگیری والدین در ازدواج و جلوگیری از مصارف بیجا زمینه سازی خوب برای دیگران میکند
تا جوانانیکه توانایی مالی کمتری دارند به خوبی و خوشی و زودتر ازدواج کنند.
#سوم:❤
وقتی عروس به خانه میآید زن و شوهر هردو تازه با هم ازدواج کرده و یک زندگی جدیدی را تشکیل داده اند،
بهتر است از خود گزر بوده به علایق، سلیقه ها، نظریات و دیگر مسایل خانواده برخورد نیک داشته و مکملهمدیگر باشند نه منتقد و کتره گوی.
#چهارم:❤
جوانان گرامی وقتی پدری اولاد و توته جگر خودرا به شما امانت مسپارد به همسری پس توجه و احترام به احساسات و دیگر موضوعات داشته باشیم و وقت بتیم تا خانم ما به محیط خانواده بلد شوند و خو بگیرند، و حامی خوب او در مسائل زندگی باشیم.
#پنجم:❤
جوانان گرامی، در مسائل ازدواج تعادل روابط با همسر و فامیل خودرا مراعات کنین.
والدین و خواهر و برادر همه شمارا دوست دارند و خیلی زحمت هارا متحمل شده اند تا شما به این سن و سال رسیدین و ازدواج کردین پس احترام والدین و عزت شان نشانه ادب شما و تربیت خوب فامیل تان و همچنان اطاعت امر الله است که و باالوالدین احسانا.
(الله متعال در قرآن مجید میفرماید؛ با والدین خود نیکی و برخورد نیک کنین).
#ششم:
خواهران خوبم، وقتی شما ازدواج میکنین با یک فرهنگ جدید از خانواده مواجه میشین، برخوردها، عادات، رسوم و .. تازه.
بهتر است flexible بوده ویا خودرا عیار سازیم با شرایط و فرهنگ خانواده جدید.
شاید خیلی چیزهای توقع کنیم اما شوهرتان نظر به توانایی مالی نتواند پوره کند، پس حامی و همکار شوهرتان در زندگی تازه باشین.
یادمان باشد در همه حالات زندگی دعا و نمازهای نیمه شبی خیلی از افسردگی ها و دلگیری های مارا برطرف میکند و مارا قانع به داده های الله میسازد.
#ششم: 💑
عزیزانم،
خوشی و لبخند و تبسم و راضی به رضای الله بودن بستگی به مقدار درآمد و پول و ثروت شخص نیست.
فقط به ایمان و تقوای و توکل شخص و همچنان چقدر متوجه پول حلال به خانواده است بستگی دارد.
خیلی از عزیزان هستند همه مشناسیم، پسر فلان وکیل و وزیر اما وقتی داخل زندگی شخصی اش شوین حد اقل بیش از ۳۰ یا ۵۰ دختر را تاحال فریب داده و حتی تجاوز کرده اند و زندگی خیلی هارا بدبخت و دربدر کرده اند،
پس به رضای الله راضی بوده، از زندگی خود در پهلوی بندگی ذات الله یگانه با نماز و عبادات و صدقه به همسایه ها و خویشاوندان زند گی آرام و خوب و خوش با وجدان آسوده داشته باشیم و به داده های الله یگانه شکر گوییم.
اگر مشکلی و اشتباهی از کسی سر زد ببخشیم،
عشق، بخشش، آرامش را نگهداریم. ❤❤❤
با احترام
عبدالجبار عظیمی
پ.ن:
تمامی عوامل و علت ها از فامیل سرمنشا میگیرد،
تربیت سالم فامیل و دینی فرزند.
پول و درآمد حلال یکی از مهمترین اصل های به اصطلاح حلالی بودن و صالح بودن فرزند است، پدر و مادر خوب و نیک و مهربان و با ایمان بودن با نماز و با آبرو و زحمت کش و با اخلاق نیک و حمیده!
طبق فرموده رسول(ص) شش عمل که ضامن بهشت هستند:
🌸 سخن راست گفتن
🌸 وعده خلافی نکردن
🌸 امانت را خیانت نکردن
🌸 حفظ شرمگاه از زنا و لواطت
🌸 هنگام دیدن نا محرم چشمان خودرا پایین انداختن
🌸 ظلم و ستم نکردن
(روایت: از حضرت عباده بن سامت رضی الله عنه، رواه احمد حدیث شماره ۲۲۲۵۱)
🌸از ابوهريره رضی الله عنه روايت است كه مردي باديه نشين، برخاست و در مسجد، ادرار كرد. مردم اعتراض كردند. نبي اكرم ﷺفرمود: «او را به حال خود، رها كنيد و يك سطل آب، روي ادرار او بريزيد. زيرا شما مأمور سهل گرفتن ايد، نه سخت گيري كردن».
[(بخارى:220) فصل چهارم/ کتاب وضو/بخش دوم/ باب ۴۴/به حال خود گذاشتن باديه نشيني كه در مسجد ادرار نمود ]
🌸 “”🌸
🌸عَنِ أَبِيْ هُرَيْرَةَ رضی الله عنه قَالَ: قَامَ أَعْرَابِيٌّ فَبَالَ فِي الْمَسْجِدِ، فَتَنَاوَلَهُ النَّاسُ، فَقَالَ لَهُمُ النَّبِيُّ ﷺ: «دَعُوهُ وَهَرِيقُوا عَلَى بَوْلِهِ سَجْلاً مِنْ مَاءٍ، أَوْ ذَنُوبًا مِنْ مَاءٍ، فَإِنَّمَا بُعِثْتُمْ مُيَسِّرِينَ، وَلَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِينَ». (بخارى:220)
امروز (یکشنبه) مصادف است با هفدهم رمضان المبارک.
در سال دوم هجری قمری در هفدهم رمضان المبارک، غزوه بدر اتفاق افتاد.
الله متعال دراین غزوه مسلمانها را با تعداد اندک و تجهیزات کم، پیروز ودشمنان شان را با تعداد زیاد وتجهیزات فراوان خوار و زبون گردانید.
ای مسلمان! این را بدان! که نصرت وفتح وپیروزی الله تعالی با بندگان صالح ونیک اش میباشد.
ما از این واقعه چنین درس میگیریم:
1- ماه مبارک رمضان، ماه پیکار و مبارزه است؛ ماه خواب وخسته گی نیست.
2- الله تعالی بندگان مؤمنش را نصرت یاری میکند، گرچه تجهیزات وافرادشان کم باشد، بشرط اینکه اعتماد وتوکل شان بر او تعالی محکم وقوی گردد.
3- شکست دشمن حتمی است. ووو …
برادران وخواهران مسلمانم دعا کنید که الله تعالی برای ما توفیق دهد تا مسلمانان واقعی باشیم در آنصورت فتح و پیروزی از آن ما خواهد بود. ان شاءالله
عبدالرحمن فاتح
روزه دار دوبار خوشحال میشود.
ارتش شوروی با همکاری ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان جمعاً نه حملهٔ بزرگ را به دره پنجشیر در طول دوران اشغال افغانستان سازمان دادند که منجر به خسارات زیاد به منطقه واهالی پنجشیر، نیروی رزمی ارتش سرخ و ارتش جمهوری دموکراتیک افغانستان گردید. چهار تعرض اولیه به پنجشیر به صورتی کاملاً کلاسیک انجام میشود که در آنها ستونی از زره پوشها بعد از بمبارانهای هوایی دست به حمله میزند. سه حملهٔ دیگر(از ۱۵ ماه مه تا اول ژوئیه و از سی ام اوت تا ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۲ سپس از بیست و یکم آوریل ۱۹۸۴ به بعد) به دلیل گسترش خود، اهمیت تجهیزاتی که به کار گرفته شدهاند و تا کتیکهای معمول ثابت میکنند که پنجشیر فرمانده مسعود، به صورت هدف شماره یک شورویها در افغانستان در آمدهاست. این سه مرحله، بر زیربنای واحد قرار دارد: سهم اعظم عملیات بر عهدهٔ واحدهای هوابرد است که غالباً چتر بازهایی هستند که در عمق جبهه و بر خط الرأس بلندیها، روستاها و نقاط عبور، پیاده میشوند. سپس واحدهای زرهی جای آنها را میگیرند. در هر سه مورد، استراتژی مسعود عبارت است از عقب نشینی به درههای مجاور و پراکنده ساختن شورویها، سپس باز پس گرفتن مواضع از دست رفته یکی پس از دیگری، بویژه هنگامی که این مواضع به ارتش دولتی واگذار شد.
با وجودی که حملات پنجشیر از شدیدترین عملیاتهای رزمی ارتشهای شوروی و افغانستان محسوب میشد، اما در اثر این نه حمله آنها قادر به کنترل درهٔ پنجشیر نشدند.
در ژانویه ۱۹۸۳ شورویها به مسعود پیشنهاد متارکهٔ جنگ میکنند.
تاکتیک ارتش سرخ در سال ۱۹۸۴ نشانههایی از باز گشت به یک برداشت کاملاً نظامی از جنگ را عرضه میدارد. اما این بار باارتشی جنگنده تر باتعرض ۲۱ آوریل خود به پنجشیر، به صورتی یک جانبه، گام جدیدی در تشدید جنگ بر میدارند. از آن به بعد، شورویها میکوشند اطراف شهرها را خالی کنند و راههای تدارکاتی نیروهای مقاومت را قطع کنند. اما باوجود نبردهای سهمگین اطراف هرات ، قندهار و خوست در سال ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶، هرگز به موفقیتی دست نمییابند. به استثنای اطراف مزار شریف .
پنجشیر دو بار به خاطر حملات گستردهٔ ارتش سرخ از سکنه خالی گردید و مردم به ولایت (استان)های همجوار و کشورهای خارجی نظیر پاکستان و ایران مهاجر شدند.
حملهٔ اول: ۱۹ حمل سال ۱۳۵۹
حملهٔ دوم: ۶ سنبله ۱۳۵۹
در این حمله تاکتیک ارتش سرخ و ارتش کمونیستی افغانستان حمله بر غیر نظامیان و تخریب خانهها بود تا از فشار حملات نیروهای مجاهدین بر علیه خود بکاهند. به همین منظور در منطقهٔ فراج ۴۰ تن از اهالی را قتل عام کردند و در «غجی» ۳۲ تن را که اکثرا زنان و کودکان بودند قتل عام نمودند که اجسادشان تا یک هفته در منطقه باقی مانده بود. در منطقهٔ «نولیچ» که ارتش سرخ مورد حمله قرار گرفته بود، سربازان روس کهنسالان، زنان و کودکان را در خانه یکجا نموده خانه را به آتش کشیدند.
حمله سوم: ۲۰ قوس ۱۳۵۹
در این حمله زمستانی ارتش سرخ از ۱۶۰ عراده جنگی ده هزار پیاده نظام استفاده نمود. جنگ هفده روز به طول انجامید و در ۶ جدی سال ۱۳۵۹ این حمله به شکست انجامید و قوای شوروی دره پنجشیر را ترک نمودند.
حمله چهارم: ۲۳ اسد ۱۳۶۰
در طول یک هفته نبرد ارتش سرخ فقط ۲۵ کیلومتر در داخل دره پیش روی مینماید. تاکتیک تصرف ارتفاعات به شکست میانجامد و ارتش سرخ عقب نشینی میکند. پیش از این حمله احمدشاه مسعود شبکهٔ منظمی از گروههای چریکی به نام «گروپهای متحرک» را سازماندهی نموده و به کار استخباراتی در درون رژیم دست زده بود.
حمله پنجم: ۲۵ ثور(اردیبهشت) ۱۳۶۱
این حمله با استفاده از ۲۰۰ فروند هلیکوبتر و ۶۰ فروند جت تحت فر ماندهی ژنرال ترکیگوریان فرمانده سپاه چهلم شوروی در افغانستان، با تاکتیک جدیدی صورت گرفت. بر خلاف حملات قبلی این بار ارتش سرخ از تاکتیک جنگ کلاسیک که ترکیبی از حملهٔ زمینی و هوایی و توپخانه بود استفاده نکرده بلکه با حدود ۶۰۰ پرواز هلیکوبتر به طور ناگهانی در داخل پنجشیر نیرو پیاده نمودند. البته این عملیات لو رفته بود و مسعود نیروهای خود را از منطقه تخلیه نموده و آنها را به گروپهای کوچک سی نفری متحرک در ارتفاعات کوههای پنجشیر پراکنده نموده بود. اما تغییر تاکتیک در ابتدا موفقیت نسبی را به همراه داشت. یافتن لیستی از ۶۰۰ خبر چین احمدشاه مسعود را در پایتخت و ایجاد سه پایگاه نظامی در طول درهٔ پنجشیر در مناطق رخه، اعنابه و برجمن از دست آوردههای ارتش سرخ بود. اما نیروی رزمی احمدشاه مسعود آسیب چندانی از این حمله ندیده بود.
حمله ششم: شش هفته بعد از حملهٔ پنجم
با شکست نسبی حملهٔ پنجم در از میان بردن نیروی رزمی احمدشاه مسعود، وزارت دفاع و خاد دولت کمونیستی افغانستان به احمدشاه مسعوداولتیماتوم میدهند تا تسلیم گردد در غیر آن به «عملیات خارق العاده» دست خواهند زد. واحدهای موتوریزه و نیروی هوایی نیرو های ویژه(Spetsnaz) ارتش سرخ عملیات تصفیه را از پایگاههای خود در داخل پنجشیر برای از بین بردن پناه گاههای و گروپهای مجاهدین آغاز نمود، که نه ماه نبرد دوام پیدا میکند. ضربات شدید هوایی، دیسانت از طریق هوا، حمله زرهی از طریق زمین شاخصهای عمده عملیات را تشکیل میدادند. دره روزانه به شدت بمبارد میگردد و مردم به کوهها پناه میبرند و ماهها در کوهها در مغارهها زندگی میکنند. در طول این جنگ حدود ۶ هزار خانه مسکونی و ۷۰٪ تمام آبادیها و مواشی درهٔ پنجشیر نابود گردید. با دوام جنگ مردم دره را تخلیه کرده به دیگر مناطق افغانستان میروند اما از همکاری با رژیم سرباز میزنند.
نه ماه جنگ تلفات سنگین به نیرروی جنگی و روحیهٔ سربازان شوروی وارد میکند. روسها به مجاهدین پیشنهاد آتش بس میدهند. در اواخر زمستان سال ۱۳۶۱ پیشنهاد آتش بس از سوی مجاهدین پذیرفته میشود.
حمله هفتم: ۳۱ حمل(فروردین) ۱۳۶۳
تعرض شورویها در سال ۱۹۸۴ علیه پنجشیر بزرگترین عملیاتی است که شوروی هااز آغاز جنگ تا آن زمان اجرا کرده بودند.در این عملیات گسترده که بعد از پایان آتش بست صورت گرفت حدود بیست هزار سرباز ارتش افغانستان و ارتش شوروی شرکت داشتهاست. روسها در این جنگ از تاکتیک «جنگهای اشباع کن» استفاده نمودند. در این تاکتیک آنها از نیروی زیاد برای تصرف تمام مناطق و از بین بردن دشمن استفاده نمودند. اما با وجود گستردگی و استفاده از وسایل مدرن و بمباران شدید هوایی این عملیات توسط دستگاه استخباراتی احمدشاه مسعود کشف شده بود. برای همین یک روز قبل از آغاز حمله احمدشاه مسعود دستور تخلیه دره از تمام سکنه را صادر نمود. تمام جمعیت بیش از یک صد هزاری پنجشیر داوطلبانه دره را به سوی شهرهای مختلف افغانستان و عمدتاً کابل ترک نمودند. وسایلی که به کار گرفته میشود به وضوح بر تر از گذشتهاست و این حدس راقوت میبخشد که تصمیم حمله از سوی عالیترین مقامات کرملین اتخاذ شدهاست. بمب افگنهای تی. یو. ۱۶ که در ارتفاع متوسط (۸۰۰۰ متری) پروازمی کنند، فرشی از بمب بر پنجشیر گسترانیدند. از این بمب افگنها برای اولین بار بود که استفاده میشد. تعداد نفراتی که در این حمله شرکت داشتند چیزی حدود بیست هزار سرباز شوروی و پنج تا شش هزار سرباز دولتی بود. در اوایل آوریل یک گروه کوماندویی متعلق به پلیس مخفی(خاد)، دراقدام خود برای قتل احمد شاه مسعود با ناکامی مواجه میشود. شروع حمله روز ۲۱ آوریل بود: واحدهای چترباز به کمک هلیکوپتر بر خط الرأس بلندیها پیاده میشوند و همزمان یک ستون زرهی به بالای درههای اندراب و پنجشیر روی مینهد. واحدهای دیگری با هلیکوپتر به گردنه انجمندر انتهای پنجشیر و خوست و فرنگ که تصور میشود پایگاهی است برای عقب نشینی مجاهدین برده میشوند. ستونهای زرهی بدون هیچ مشکلی به روستای ینودر اندراب و آستانه در پنجشیر دست مییابند. اما شورویها در حمله به درههای مجاور، جایی که گروه های متحرک مسعود عقب نشینی کردهاند، با شکست مواجه میشوند. شوروی هاتلفات سنگینی متحمل میشوند. در ماه مه نیروهای ارتش سرخ خوست و فرنگ را ترک میکنند اما در پنجشیر کهخالی از سکنه شدهاست باقی میمانند، درهای که هنوز دو سوم آن در دست گروههای مسعود است که جنگنده تر از همیشه پایداری میکنند.
در این هنگام شورویها به تاکتیک جدیدی روی میآورند: واحدهایی حدود پانصد نفره هر روز صبح باهلیکوپترو بدون حمایت زره پوشها دراطراف یک روستا پیاده میشوند، روستا را باز رسی و مجاهدین را که شورویها اسامی آنها را دارند بازداشت میکنند و قبل از فرارسیدن شب، عقب نشینی میکنند. به این ترتیب برای مجاهدین تمرکز قوا و دست زدن به حملات غافلگیرانه علیه واحدهایی این چنین متحرک، بسیار دشوار شدهاست.
هدف شوروی هاتسخیر زمینها نبودهاست بلکه میخواستند محل را نابود و یا دست کم نیروهای پویای حریف را ازپی در آورند. نخست راههای ارتباطی راقطع میکنند و سپس راههای عقب نشینی را، و آن گاه به قلب حریف حمله میبرند و سرانجام او رابه درههای مجاور میرانند تا مجبورشود یا درمحل بجنگد و یا درضمن عقب نشینی با واحدهای سنگین شوروی که در درهها و پیرامون منطقه مستقر شده رو برو شود. حال ببینیم شورویها ازاین حمله چه نصیب داشتند. دقیقاً باز گشت به وضعیت پاییزسال۱۹۸۲، شب قبل از انعقاد قرار دارد متارکهٔ جنگ، ضمن آن که تلفات سنگینی هم متحمل شده بودند.
حملهٔ هشتم: ۱۳۶۳
حمله هشتم پنج ماه بعد از حملهٔ هشتم آغاز شد که پیگیری حملهٔ هفتم و بیشتر شامل حملات هوایی و استفاده از نیروی هوایی میشذ.
حملهٔ نهم: ۱۳۶۴
حملهٔ نهم بعد از تصرف گارنیزیون (پادگان) پشغور توسط نیروهای احمدشاه مسعود صورت گرفت. در ژوئن ۱۹۸۶، مسعود موفق شد پایگاه دولتی پشغور در پنجشیر را تصرف کند. برای اولین بار مجاهدین از تاکتیکهای سبک ویتنامی استفاده کردند: تکرار حملههایی از روی نقشه، هماهنگی توپخانه و اقدامات یک گروه کوماندویی، سرعت و دقت. نیروهای احمدشاه مسعود با تصرف پشغور حدود ۶۰۰ نفر از نیروهای دولتی را به اسارت در آوردند، که اکثر آن اسرا در اثر حملهٔ نیروهای ارتش سرخ جان باختند.
سازماندهی نظامی احمدشاه مسعود
با وجود حملات همیشگی ارتش سرخ و ارتش افغانستان مسعود قادر بود توانایی نظامیاش را گسترش دهد.
در بهار ۱۹۸۰ مسعود ۱۰۰۰ چریک که تسلیحات ضعیفی داشتند با نیروهای دولتی و ارتش سرخ میجنگید. نیروهای وی تا سال ۱۹۸۴ به ۵۰۰۰ هزار نفر رسید. بعد از گسترش ساحهٔ نفوذش به دیگر مناطق در سال ۱۹۸۹ وی دارای ۱۳۰۰۰ هزار جنگجو بود. این نیروها به سه یگان تقسیم میشدند:
گروههای محلی
گروههای ضربت
گروههای متحرک
گروه متحرک کماندوهائی با تجهیزات سبک بودند که در گروههایی ۳۳ نفره به عملیات جریکی دست میزدند. اینها سربازهای حرفهای بودند که به خوبی آموزش دیده بودند. کماندوهای گروه متحرک دارای یونیفرم بودند که کلاهای پکول نماد نیروی منظم آنها بود.
تشکیلات نظامی مسعود ترکیب کارآمدی از روشهای سنتی رزمی افغانها و قواعد مدرن جنگ چریکی بود که وی از روشهای مائو و چه گوارا آموخته بود. روشهای نظامی مسعود به عنوان موثرترین قواعد جنگ چریکی در بین همهٔ نیروهای مقاومت شناخته شدهاست.
در سال ۱۹۸۳ مسعود شورای نظار را بنیان گذارد: یک شورای نظامی که عملیاتهای ۱۳۰ فرماندهٔ نظامی مجاهدین را در هفت ولایت شمالی افغانستان هماهنگ مینمود. این شورا خارج از حلقهٔ احزاب پشاور بود، که در رقابت و همشچمی و جنگ و منازعه با یگدیگر قرار داشتند. به خاطر شکافهای قومی و سیاسی شورای نظارت اختلاف بین گروههای مقاومت را از بین برد.
فتح کابل (۱۳۷۱)
رژیم کمونستی افغانستان (دولت دکتر نجیب) که از اختلافات داخلی رنج میبرد با پیوستن نیروهای عبدالرشید دوستم جنگ سالار ازبک به احمدشاه مسعود عملاً در آستانهٔ سقوط قرار میگیرد. مسعود میدان هوائی مهم نظامی بگرام را در ۲۵ حمل ۱۳۷۱ و شهر جبل السراج در شمال کابل را به کنترل خود در میآورد و نیروهایش را برای تصرف کابل آرایش میدهد. در ۲۷ حمل عبداوکیل وزیر خارجهٔ جمهوری دمکراتیک افغانستان با پیشنهادی نزد احمدشاه مسعود میآید. پیشنهاد وی تشکیل دولت ائتلافی با مجاهدین و ایستادگی در مقابل گلبدین حکمتیار است. مسعود این پیشنهاد را رد میکند. وکیل برای بار دوم با پیشنهاد تسلیم بدون قید شرط دولت نزد مسعود میرود. مسعود به وکیل میگوید موضوع را باید با سران مجاهدین از جمله حکمتیار در میان بگذارد.
۲۳ آوریل ۱۹۹۲ هنگامی که احمدشاه مسعود و نیروهایش پایتخت را در محاصره دارند با حکمتیار که قاضی حسن احمد رهبر جماعت اسلام پاکستان نیز در نزدیکی کابل در شهر چهار آسیاب همراه وی است در خصوص تسلیمی بدون قید و شرط دولت نجیب الله گفتگویی تلفنی انجام میدهد. احمدشاه مسعود در این گفتگو از حکمتیار میخواهد که مجاهدین با جنگ وارد کابل نگردند. وی استدلال میکند که رژیم کمونیستی سقوط کردهاست و مجاهدین باید ابتدا دولتی تشکیل دهند تا بتوانند با مشارکت همهٔ طرفها قدرت را در دست بگیرند. احمدشاه مسعود میگوید ورود قطعات نظامی مجاهدین از چهار گوشهٔ شهر موجب هرج و مرج و درگیری در شهر خواهد شد. حکمتیار در همین گفتگو به مسعود پیشنهاد تشکیل دولت از سوی حزب اسلامی و جمعیت اسلامی را مینماید که مسعود آن را رد میکند و خواهان مشارکت دیگر جناحها در دولت میگردد. .
مسعود: عبدالوکیل… [خواهان] تسلیمی بدون قید و شرط دولت به مجاهدین بود، مشروط بر اینکه مجاهدین عفو عمومی اعلان کنند و اعضای حزب و ناموس شان صدمه نبینند، من با این طرح موافقت کردم، رهبران [مجاهدین] نیز در پشاور موافق این طرح هستند. بنا براین وقتی خود آنها دولت را تسلیم میکنند ضرورتی به جنگ نیست.
حکمتیار: نخیر، در کابل تمام قدرت در دست نبی عظمی است، همین لحظه او با قوتهای ما میجنگد میدان هوائی به دست او و قوتهای دوستم و بابه جان است. ما باید با فتح و ظفر وارد [کابل] گردیم.
مسعود: تا جایی که من اطلاع دارم در حال تدارک حمله به کابل هستی. این حمله با چه هدف و منظوری است؟ روسها که رفتند، حکومت نجیب[الله] سقوط کرد، قرار است که قدرت به رهبران مجاهدین انتقال یابد، شما رهبران، بین خود به توافق برسید. در این صورت ضرورت حمله به کابل چیست که در حال تدارک آن هستی؟
حکمتیار: من سرگرم تدارک حمله به کابل هستم، چون در کابل کمونیستها و بقایای رژیم کمونیستی سابق است و من قادر به تحمل آنها در پایتخت نیستم.
نیروهای حکمتیار غیر مسلح وارد کابل میگردند و از طریق جناح «خلق» حزب دموکراتیک خلق در داخل شهر، در وزارت داخله (کشور) مسلح میگردند. با این رویداد احمدشاه مسعود نیروهایش را به کمک جناح «پرچم» حزب دموکراتیک خلق افغانستان وارد شهر مینماید و مناطق حساس دولتی را در کنترل میگیرد. بدین ترتیب دستههای مختلف مجاهدین از احزاب مختلف قسمتهایی از شهر و حومهٔ آن را را متصرف میشوند. از جمله حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری رهبر شیعیان مناطق غرب کابل و حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرسول سیاف ناحیه پغمان را در کنترل خویش میگیرند
پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز ! کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات
عبادتش قابل قیاس نیست…
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی
متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند ونظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از
او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و بادشانه و … شد
و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات
قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم
می پرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق می
کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی
به خود می بالد که ترا در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ، آن چنان به پایت می نشینند که
خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد
می زنند ”احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو آز آخر به
اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا
اسباب مسابقات هوش نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی
که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به
صلیب جهالت کشیدیم.
برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید
برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید
احسان شریعتی اگرچه مانند پدر خطیب نیست، اما در چهره و صدا نشان کاملی از معلم انقلاب را دارد و در اندیشه وی بیانی تازه از شریعتی است. هرچند پایان نامه علی شریعتی در فرانسه در زمینه «تاریخ اسلام در قرون وسطی» بود، اما در ایران سخن از سلمان و ابوذر میگفت و جوانان را به راه امامان معصوم(ع) میخواند. نگاه جدید شریعتی حلقه فشار را چنان بر او تنگ کرد تا ایران را ترک کند و در لندن و یک سال پیش از انقلاب دار فانی را وداع گوید.
حالا فرزندش که در رشتهای تحصیل کرده است که گویا چندان مورد استقبال پدر نبود، از منظر فلسفی به تحلیل ارتباط پدر و قرآن میپردازد. گفتوگوی خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با احسان شریعتی در محل بنیاد حفظ آثار شریعتی در حدود دو ساعت به طول انجامید، آنچه در پی میآید به بیان خصوصیات اندیشه شریعتی و نسبت آن با قرآن اختصاص دارد.
ایکنا: آیا میتوان دکتر علی شریعتی را در ادامه سنت سیدجمالالدین اسد آبادی با عنوان بازگشت به قرآن تحلیل کرد؟رفورماسیون یعنی دینپیرایی مسیحی در اروپا و مسیحیت به وجود آمد و ایده بازگشت به کتاب و نص مطرح شد. شعار این نهضت «تنها متن» بود. میدانیم در همه ادیان مجموعهای از احادیث و روایات بعدا به متن اصلی اضافه میشود که ممکن است معنای اصلی متن مقدس و وحی را مخدوش کند و یا تفاسیر دیگری ایجاد کند و همچنین ممکن است که صحت و سقم همه آنها مورد تایید نباشد. بنابراین یکی از شعار اصلاحگران هم در آن دنیا (غرب) و هم در این دنیا (جهان اسلام) از قبیل سیدجمال و محمد عبده و نواندیشان در ایران بازگشت به قرآن بوده است.
اصلاح دینی؛ بازخوانی متن مقدسپروژه اصلاح دینی به دنبال یک بازخوانی متن است تا به نوعی پیرایشگری در ترجمه و تفسیر داشته باشد و این یکی از اولین الزامات و ضمائم اصلاحات دینی بوده است که اراسموس و برخی از اصلاحگران دینی آن را داشتهاند و در دنیای اسلام هم این کار صورت گرفته و سنتهای تفسیری به وجود آمده و مورد توجه واقع شده است.مصلحین دینی از قبیل سیدجمال یا اقبال که از دیدگاه فلسفی در باره قرآن کار کرده است، و یا دکتر علی شریعتی هم در ادامه این سنت به بعضی از تمهای قرآنی پرداختهاند. برای مثال شریعتی روی موضوع خلقت آدم و آیات مربوط به هابیل و قابیل به دنبال طرح نوعی جهانبینی توحیدی در قرآن پرداخته که خودش یک آموزه فلسفی و کلامی مستقل از آموزههای سنتهای غربی و شرقی است. هر چند در علوم و معارف سنتی وقتی گفته میشود فلسفه اسلامی این طور به نظر میرسد که نوعی جهانبینی برآمده از جهانبینی اسلامی است، اما در واقع این طور نیست هر چند عربی و اسلامی است، اما نظام فکری آن ممکن است مانند فارابی بر اساس افلاطون باشد.نظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
روش شریعتی تطبیقی یا قیاسی است/ تفکر شریعتی خودویژه است و نه نافی دیگراندکتر شریعتی به این پرسش توجه کرده است که جهان در قرآن چگونه تبیین میشود و در این راستا بحثهایی مانند آیه و سنت، غیب، شهادت و… مطرح میشود که تصویری از جهان میدهد. این تصویر از جهان با مفاهیم یونانی در این خصوص متفاوت است که حول معنای دایره بسته و زیبا شکل گرفته و بار زیباشناسی هم دارد.بینش یونانی جهان را یک سیستم و نظام میبیند، اما در نظام توحیدی جهان سیستم دایرهوار بسته نیست و باز است، یعنی شما یک ذات یا هستی دارید که غیب و نمودی دارد و بلاتشبیه میتوان به تعبیر نومنال و فنومنال کانتی دراینجا اشاره کرد. غیب سنتی را القا میکند که در آیات یا فنومن دیده میشود. در مجموع شریعتی یک بینش خودویژه قرآنی و توحیدی را مطرح میکند که هنوز روی مبانی و شاخصههایش کار نشده است که این خصوص و در بحثهای قبلی مانند عقل قرآنی در نوشتار و گفتار دکتر علی شریعتی اشاراتی به آن داشتهایم.
ایکنا: به نظر میرسد رجوع دکتر علی شریعتی به قرآن غایی است و نه ابزاری، ایشان این بینش را در مقابل غرب قرار داده، ضرورت این کار چه بوده است؟شریعتی روشی به نام تطبیقی قیاسی پیشنهاد میدهد در این روش جهانبینی که میخواهیم طراحی کنی باید در قیاس با سایر جهانبینیها و نحلههای فلسفی باشد، حالا چه غربی، شرقی، هندی و یا یونانی و یا چه قدیم و چه جدید. این روش این سوتفاهم را ایجاد کرده است که ایشان التقاطی است و میخواهد ترکیبی درست کند و یا برعکسش میخواهد روشی هویتگرایانه برای نفی دیگری بکند، درحالیکه هیچ کدام از این دو نیست.شریعتی نمیخواهد دیگران و سایرادیان و آموزههای فلسفی را نفی کند یا به شکل منفعلانه آنها را بپذیرد و یا یک ترکیب التقاطی بسازد. به عبارتی میان سنکرتیک با اکلکتیسم تفاوت وجود دارد. اکلکتیسم یعنی عناصری را از سیستمهای مختلف میگیرید و ترکیب میکنید که با هم همخوان هستند و این کار مذموم نیست و کار همه ادیان و سیستمهای فلسفی است که در آنها نیز عناصری از دیگران وجود دارد، ولی در اینکه اینها منسجم است یا ناهمخوان و نامتناجس، میتوان به بحث پرداخت.
شریعتی، تفکیک و تلفیقشریعتی هم انگیزه تفکیکی دارد، یعنی میخواهد بداند خود قرآن واقعا چه میاندیشد که اصطلاحا تفکیکی خوانده میشود و هم به دنبال تلفیق است. وی معتقد است که بینش قرآنی با بینش عرفانی و فلسفی فرق داشته و خود ویژگیهایی دارد و از نظر شریعتی اتفاقا دیگران التقاطی هستند و او خودش ناب است.از طرف دیگر شریعتی نسبت به دیگران باز است و میخواهد با دیگر آموزههای فلسفی و عرفانی وارد گفتوگو شود و چون همه آموزههای حکمی هم در قرآن وجود دارد و هم آموزههای معنوی و عرفانی، شریعتی با همه اندیشههای عرفانی قدیم و فلسفههای اگزیستانس جدید وارد گفتوگو میشود و سخنان اگزیستانسیالیستهای دینی و غیر دینی از قبیل یاسپرس، کیرکگارد، سارتر، هایدگر را بررسی میکند.شریعتی همچنین عرفانهای قدیم، چه در سنت خودمان از سهرودی مولوی تا ابنعربی تا عرفانهای هندی و شرق دور، مانند تائویسم یا کنفسیوس و بودیسم را بررسی میکند و متدش این نیست که از بیرون نگاه کند و از درون و همدلانه میبیند و مثلا خود را جای بودا قرار میدهد و جوری منتقل میکند که مخاطبان به بودیسم علاقهمند میشوند و از اینرو برخی او را به بودایی بودن متهم میکنند و البته او به خاطر نیایش در کنار مجسمهای مسیحی به مسیحی بودن نیز متهم شده بود.
سهگانه شریعتیشریعتی نسبت به ادیان و تجربههای معنوی بزرگ بشری باز بود و البته یک اصالتگرایی و خود ویژگی هم داشت و به دنبال این بود که بداند خود قرآن و ما به عنوان موحد و مسلمان به معنای عام و عمیق نه جغرافیایی و موروثی، چه میگوییم و نیز خود ویژگی اسلام و تشیع چیست و این مساله یعنی ما و دیگران چه میگوییم، و بعد او به سنتزی میرسد که باید ببینیم چقدر منسجم است. برخی فکر میکنند نیست در حالی که خودش فکر میکند، سه بعد عرفان، برابر، آزادی که در سه تاییهای دیگری مانند زر، زور و تزویر وجود دارد؛ منسجماند.وقتی شریعتی سوره ناس را میخواند در آیات «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِکِ النَّاسِ* إِلَهِ النَّاسِ: بگو پناه مىبرم به پروردگار مردم* پادشاه مردم* معبود مردم». (ناس، 1-3) این سه بعد را میبیند که اینجا رب را تربیت مادی گرفته است که ارباب و مربی از اینها گرفته شده است، ملک را به معنای سیاسی گرفته و اله را به معنای الهیاتی در بر میگیرد. ولی مردم رابطهشان با الله در قرآن این گونه است که در بعد اجتماعی ناس جای خدای مینشیند و وقتی خداوند در قرآن میگویند به خدا قرض بدهید به این معناست که به مردم قرض دهید.
شریعتی باب تدبر قرآن توسط جوانان را گشوداینها تفاسیر شریعتی است که از قرآن دارد و در این خصوص دو کتاب با موضوع بینش قرآنی دکتر شریعتی منتشر شده است. یکی از سنتهای دیگر شریعتی این بود که باب مطالعه، تدبر و تحقیق جوان بر روی قرآن را باز کرد. استادی تعریف میکرد که زمانی وارد دنیای تامل دینی شده است که در بدو ورود به دانشگاه دیده بود دانشجویی داشت زیر قرآن خط میکشد. این دستاورد شریعتی بود که هر جوانی قرآنی در جیب داشته باشد تا بر روی آن مطالعه و تدبر کند.البته این رویکرد میتواند آسیبهای خود را داشته باشد و البته گروهها و افرادی پیدا شدند که تفاسیر خاصی ارائه میدادند و بر خلاف امروز که خشونت پرهیز هستیم، تفاسیر آن زمان انقلابی و خشونتآمیز بود و همه اتهاماتی که امروز مطرح میشود به این عنوان که اسلام خشن، قهرآمیز و انقلابی است، در آن دوره توصیفات خوبی قلمداد میشدند.
شریعتی؛ فرامذهبی و در پی پیام اصلی قرآن
ایکنا: بحثی که پیش میآید شریعتی معتقد بود که قرآن کفایت میکند اما عملا وی تربیت شیعی داشت، آیا او میتوانست این ذهنیت را کنار گذاشته و صرفا به متن رجوع کند؟به قول گادامر پیش داوریها در تاویل هر کسی نقش بازی میکند و دوائر تاویلی بین خواننده، متن و افق زمانی گذشته و حال به وجود میآید که هر کسی که میخواند تفسیری پیدا میکند و شریعتی هم با این پیشینه و سابقه فرهنگی ایرانی، اسلامی، شیعی و محلی برداشتی خاصی داشته است، اما او تلاشی از اسلامشناسی مشهد داشته است که روشی تطبیقی پیش گیرند و در آن مبانی اهل سنت را نیز مورد استناد قرار دهد. وی بر آن بود با این روش آنها هم از منابع ما استفاده کنند و به همین خاطر اتهام سنی بودن میخورد و یا به همین خاطر است که در کشورهای اسلامی او را فراتر از شیعه و سنی میبینند.در کشورهای اسلامی معتقدند که شریعتی تسنن نبوی را با شیعه علوی و تسنن اموی را با شیعه صفوی متناسب دیده است و او خواسته است راه سومی نشان دهد. در کشورهایی مثل ترکیه، اندونزی و مالزی که اهل تسنناند به او علاقهمند هستند. در حالی که در داخل کشور برخی اوقات او متهم شده است که شیعهای غالی بود واین به خاطر توصیفاتش در خصوص حضرت فاطمه(س) و اهل بیت(ع) بود، اما این احساس در تسنن وجود ندارد. منظورم این است ک ایشان نگاه تقریبی داشته است و بحثش فراتر نحلهها و مذاهب درونی است و به دنبال درک پیام اصلی قرآن است.
فهم شریعتی از قرآن و احادیث تاریخی و اجتماعی استبرداشتهای کلامی در تاریخ اسلام سیری دارد و ما تجربه اعتزال و اشاعره را داریم و در تایید هر دو دیدگاه آیاتی وجود دارد، اما شریعتی متکلم و فیلسوف نبود و تکیهگاه اصلیاش در تاریخ و جامعه قرار داشت و به دنبال این بود که به نام اسلام چه تحولات اجتماعی صورت گرفته است و تاکید میکند روشش بیشتر تاریخی و اجتماعی است. در نگاه قرآنی شریعتی با اینکه بخشی از مباحث وجودشناسی حضور دارد، بیشتر به جامعه، تاریخ، فلسفه انسان و جهان بینی و بنای ایدئولوژیک قضایا میپردازد.
ایکنا: آیا فهم تاریخی اجتماعی شریعتی با قطع نظر از احادیث و شئون نزول صورت شکل گرفته است.بحث شان نزول، شرایط مکانی، زمانی، تاریخی و اجتماعی نزول یک آیه را بیان میکند. قرآن از یک طرف پیامی جهانروا میدهد که در باب مبدا و معاد انسان بوده و صورت عام دارد و مربوط به دوره خاصی نیست، اما بخشهایی از قرآن خیلی خاص است مثل «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ: بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد». (مسد، 1) ناظر بر مناسباتی تاریخی و جزیی است.این دو دسته آیات پراکنده بوده، در قرآن بخشبندی نشدهاند و مباحث با هم طرح شده است. اینکه متون مقدس را دینی باید دانست که دینشناسی یک علم است و از زمان اتو تا ایلیاد دینشناسان بزرگ دینشناسی را جامعهشناسی، روانشناسی، انسانشناسی و قومشناسی جدا کردند. اینکه چطور باید متون مقدس را بخوانیم یک علم شده است و اینکه حالا ما میخواهیم متنی دینی را بخوانیم روش خواندنمان باید با خواندن متون فلسفی و علمی فرق کند، در دینشناسی تصریح شده است. ما باید ابتدا ایدهای در خصوص دین داشته باشیم که ببینیم امر قدس چگونه مطرح میشود و این جوهر هر دینی است، چه ادیان با خدا و یا بیخدا. بعد باید دید روش مطالعه این متون دینی بر اساس این مرکزی روش مطالعه چیست.البته در هر دورهای مفسرین بر اساس فهم دوره عمل کردهاند و برای مثال پدر بزرگ ما یا آقای طالقانی در دوره شکوفایی علم بودند و اینها از آموزههای علمی متاثر بودند و میخواستند نشان دهند که در اسلام این گشایش به دستاوردهای علمی وجود داشته است و اسلام علم را توصیه کرده است. در واقع نیز قرآن نسبت به علوم گشوده بوده و به همین علت علوم در دوران طلایی اسلامی رشد کردهاند و موانع رشد علم در غرب و قرون وسطی در جهان اسلام به وجود نیامده است. مثلا بحرانهایی که بحث تکامل داروین برای مسیحیت به وجود آورد، برای اسلام مطرح نشد و مثلا زنده یاد دکتر سحابی کتابی دارد با عنوان تکامل در قرآن و میگوید این نظریه مورد تایید قرآن است و مرحوم آیتالله مشکینی هم چنین نظری داشتهاند.درست است که جامعه سنتی ممکن است به دستاوردهای علم حساس باشد و آن را باعث انحراف بداند، اما ما در اسلام چیزی مانند انگیزاسیون و دادگاههای تفتیش عقاید نداشتیم، زیرا قرآن به ما تکامل بیولوژیک نشان نمیدهد. درست است که اساطیر به شکل رمزین و نمایدن مورد بحث قرار گرفته است، اما این بحث مطرح نیست که آدم و حوا بحثی تاریخی باشند، بلکه بحث فلسفه دین در خصوص انسان است که وی منشایی واحد دارد و انسان در هر خصوصیتی از زن و مردم و قبیله یکی است و این تفاوتها مورد امتیاز ارزشی نمیشود و بر اساس آیه ۱۳ حجرات تقوا تنها ملاک ارزشگذاری است.
میثم قهوهچیان
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا قائمینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در گفتوگو با ایکنا؛ در پاسخ به این سؤال که نسبت آرای دکتر شریعتی با قرآن چیست؟ گفت: مباحث دکتر شریعتی در مورد قرآن کریم و برداشتهای وی از آیات چندان عمیق و دقیق نیست و این معضل در بسیاری از روشنفکران وجود دارد، ولی مباحث جامعهشناسی دقیقی ارائه کرده است.
وی افزود: وی در تحلیل برخی مفاهیم قرآنی مانند «توحید» آن را به معنای هماهنگی انسان با جهان معنا میکند؛ همچنین در تحلیل «آیه» آن را از منظر پدیدارشناختی که نوعی تحلیل کانتی است مورد بررسی قرار داده است؛ آیه یعنی اینکه موجودات جهان نشانهها هستند نه اینکه در ذهن ما این طور پدیدار میشوند.
مدلی آرمانی در فهم آموزههای تشیع
قائمینیا با بیان اینکه شریعتی در فهم آموزههای تشیع به دنبال مدلی آرمانی است، افزود: وی مسائل دوره خود را در چارچوب تشیع علوی فهمیده و تحلیل خاصی از اسلام دارد؛ شریعتی از روش تفهمی در جامعهشناسی استفاده و استناد میکند تا تاریخ اسلام را تحلیل کند. این کار قابل تحسین است، ولی در عین حال نقدهای زیادی به تحلیلهای او به ویژه در بحث تطبیق و مصادیق و نتایجی که گرفته وارد است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه دینداری از منظر شریعتی یا علوی و یا صفوی است و این تقسیمبندی دوگانه و انحصار آن به همین دو مقوله درست نیست، تصریح کرد: نفس اینکه باید از مقولات جدید برای تحلیلهای دینی بهره ببریم آموزنده است، گرچه شریعتی از نظر روشی هم در این مقوله چندان جلو نرفته است و در تطبیقات هم ایراد زیادی دارد.نظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
قائمینیا گفت: دینداری افراد را نباید در نگرشهای قومی، قبیلهای و حزبی خلاصه کنیم؛ لذا دستهبندی شریعتی به دینداری علوی و صفوی درست نیست، کما اینکه امروز تقسیمبندیهایی به دیدگاههای معرفتبخش، معیشتبخش و تجربهاندیش وجود دارد که آن هم اشکالاتی دارد.
دینداری وجودی و متافیزیکی
این استاد حوزه ادامه داد: دینداری انسان دارای دو مقوله وجودی و متافیزیکی است؛ یعنی شخص با مقولات دینی در متن زندگی ارتباط برقرار میکند یا در جنبه متافیزیکی و عرفان نظری رابطه دارد؛ بنابراین دینداری وقتی وارد جامعه شود، قطعاً طیف گستردهای خواهد یافت که در مقولات گفتهشده نمیگنجد.
قائمینیا در پاسخ به سؤالی درباره نسبت شریعتی با واقعگرایی، بیان کرد: واقعیت این است که متفکران آن دوره رویکردهای ایدهآلیستی نداشتند و عمدتاً واقعگرا بودند، ولی متفکران بعد از انقلاب نگاه آرمانی به مسائل دارند؛ چون متفکران امروز دغدغه اصلاح اجتماعی چندانی ندارند و عمدتاً در حیطه نظری قدم برمیدارند؛ امروز نظام اسلامی حاکم شده و نزاعها به مرحله نظری تقلیل یافته است و واقعیتهای اجتماعی تحلیل نمیشود.
روشنفکری امروز ناظر به واقعیات نیست
وی با بیان اینکه مباحث شریعتی ناظر به فرهنگ و متن واقعیات بوده است، تصریح کرد: بعد از انقلاب مباحث روشنفکری ما اعم از مذهبیها و سکولارها ناظر به فرهنگ نیست و حول و حوش مسائلی چون جواز دخالت دین در سیاست، سکولاریسم دینی و غیردینی و یکسری کلیات میچرخد.
وی تأکید کرد: روی سخن من صرفاً متفکران سکولار نیستند، بلکه روشنفکران سکولار و مذهبی، هر دو طیف به واقعیات عینی جامعه و مسائل برخاسته از فرهنگ توجهی ندارند. این مسئله به انقلاب آسیب میزند و آسیب آن هم این است که 40 سال از انقلاب میگذرد و هنوز متفکران ما به واقعیات کمتر توجه دارند.
شریعتی در طیف مدرنیسم نبود
قائمینیا در مورد چرایی اقبال مردم به شریعتی نیز اظهار کرد: اولاً، نگاههای متفاوت و ادبیات وی یکی از این عوامل مؤثر در این زمینه بوده است؛ دوم، رویکرد جامعهشناختی او در تحلیل مسائل از جمله امامت رویکردی بینظیر و از دیگر عوامل پنهان مانده است. البته باید بر این نکته تأکید کنیم که در آن دوره در تقابل میان تفکر شهید مطهری و شریعتی مطالب زیادی وجود دارد که باید بازخوانی و نقد شود و این تقابل هم در گرایش به وی بیتأثیر نیست.
وی با بیان اینکه در آن شرایط تفاسیر مختلفی از اندیشه شریعتی انجام شد، بیان کرد: تفاسیر افراطی زیادی از شریعتی بیان شد که خود این مسئله آسیب است، زیرا تفکر او فراز و نشیبهای زیادی دارد تا جایی که او را در چارچوب مدرنیسم معرفی میکردند، در حالی که به یک معنا وی دگراندیش نبود و در طیف سنتی قرار داشت.
بازخوانی نزاع شهید مطهری و شریعتی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: یکی از آسیبهایی که دیروز بوده و امروز هم هست، زدن برچسبها به افراد متفکر است؛ برچسبهایی مانند غربزده و ضد انقلاب؛ این برچسبها فضای فکری ما را آلوده میکند؛ نباید نزاع های علمی را به این حیطه بکشانیم. از دید من نکته قابل اهمیت آن است که باید در فضایی علمی نزاع میان مطهری و شریعتی که نزاعی جدی است بازخوانی شود؛ نزاع اگزیستانسیالیسم شریعتی در تقابل با دیدگاه متافیزیکی مطهری.
انتهای پیام
قرآن (خواندني) از دکتر شريعتي قرآن کتابي است که نام بيش از 70 سوره اش از مسائل انساني گرفته شده استو بيش از 30 سوره اش از پديده هاي مادي و تنها 2 سوره اش از عبادات! آنهم حج و نماز! کتابي است که شماره آيات جهادش با آيات عبادتش قابل قياس نيست…اين کتاب از آن روزي که به حيله دشمن و به جهل دوست لايش را بستند، لايهاش مصرف پيدا کرد و وقتي متنش متروک شد، جلدش رواج يافت و از آن هنگام کهاين کتاب را ــ که خواندني نام دارد ــ ديگر نخواندند و براي تقديس وتبرک و اسباب کشي بکار رفت، از وقتي که ديگر درمان دردهاي فکري و روحي واجتماعي را از او نخواستند، وسيله شفاي امراض جسمي چون درد کمر و بادشانه و … شد و چون در بيداري رهايش کردند، بالاي سر در خواب گذاشتندوبالاخره، اينکه مي بيني؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روحارواح گذشتگانش و ندايش از قبرستان هاي ما به گوش مي رسد،======================قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگي ساخته ام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند مي شود همه از هم مي پرسند ” چه کس مرده است؟ “چه غفلت بزرگي که مي پنداريم خدا ترا براي مردگان ما نازل کرده است. قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از يک نسخه عملي به يک افسانه موزه نشينمبدل کرده ام. يکي ذوق مي کند که ترا بر روي برنج نوشته، يکي ذوق ميکند که ترا فرشکرده ،يکي ذوق مي کند که ترابا طلا نوشته ، يکي به خود مي بالد که ترادر کوچک ترين قطع ممکن منتشر کرده و … آيا واقعا خدا ترا فرستاده تاموزه سازي کنيم ؟قرآن! من شرمنده توام اگر حتي آنان که تو را مي خوانند و ترا مي شنوند ،آن چنان به پايت مي نشينند که خلايق به پاي موسيقي هاي روزمره مي نشينند.. اگر چند آيه از تو را به يک نفس بخوانند مستمعين فرياد مي زنند ”احسنت …! ” گويي مسابقه نفس است …قرآن! من شرمنده توام اگر به يک فستيوال مبدل شده اي حفظ کردن تو با شماره صفحه ،خواندن تو آز آخر به اول ،يک معرفت است يا يک رکورد گيري؟ اي کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند ، حفظ کني ، تا اين چنين ترا اسباب مسابقات هوشنکنند. خوشا به حال هر کسي که دلش رحلي است براي تو. آنان که وقتي ترا مي خوانند چنان حظ مي کنند ، گويي که قرآن همين الانبه ايشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ايم تنها بخشي از اسلام استکه به صليب جهالت کشيديم.
برای ارسال نظر ابتدا باید در سایت وارد شوید. ورود به سایت | عضویت در سایت
ممنون دوست خوبم..
و سپاس و درود به دکتر علی شریعتی..
نظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
در صورتی که میخواهید بصورت نامحدود از امکانات سایت استفاده کنید :
خرید عضویت ویژه (درجه کاربری)
خرید امتیاز
قران ؛من شرمنده توام
قران من شرمنده توام؛اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
اِمان آوازت بلند می شودهمه از هم می پرسند”چه کس مرده است؟”نظر دکتر شریعتی در مورد قرآن
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.
قران ؛من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته ،یکی ذوق می کند که تو را
فرش کرده،یکی ذوق می کند که تو را با طلا نوشته،یکی به خود می بالد
که تو را در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و…
ایا واقعا خدا تو را فرستاده تا ما موزه سازی کنیم؟
قران ،من شرمنده توام اگر حتی انان که تو را می خوانند وتو را می
شنوند،ان چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره
می نشینند…اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند”احسنت…” گویی مسابقه نفس است .
قران من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای؛حفظ کردن تو با
شماره صفحه…؛خواندن تو از آخر به اول…؛یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟
ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند،حفظ کنی ،تا اینچنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال کسی که دلش رحلی است برای تو.
آنان که وقتی تو را می خوانند چنان حظ می کنند،گویی که قران همین الان
به ایشان نازل شده است.آنچه ما با قران کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده ایم…
واقعاً شرمنده ایم قرآن
منبع:http://www.nemone1391.blogfa.com
حكيمي و بازگشت به قرآن
فعالیت این سایت بر اساس قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد. تمام حقوق برای پیشخوان محفوظ است. استفاده از مطالب و تصاویر این سایت فقط با ذکر نام پیشخوان و درج لینک به این سایت مجاز است.دربارهٔ ما | تبلیغات در پیشخوان
©2012-2022 https://www.pishkhan.com
نی نی سایت
دیدگاهتان را بنویسید