
دکتر حسابی مسلماً خدمتگزار فرهنگ ایران و انسانی ایراندوست بود و به عنوان یک سناتور، از امکاناتش برای پیش بردن علم فیزیک در ایران استفاده کرد.
کليه حقوق اين سايت متعلق به پایگاه خبري-تحليلي مشرق نيوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
شهرت علمی امام صادق(ع) جهانی بود تا جایی که انیشتین دانشمند معروف جهان لب به تعریف از ایشان گشوده است.
ویژه
لینک کوتاه خبر :
بهترین ناخن کار شرق تهران
دانلود قسمت جدید نیسان آبی
نظر دکتر حسابی درباره اسلام
قیمت دلار
عطاری آنلاین
هدایای تبلیغاتی
دانلود فیلم
کارت تخفیف دندانپزشکی
نورآسمان
محمدرضا گلزار
دانلود آهنگ جدید
سهام عدالت
نقاشی ساختمان استاده
خرید رپورتاژ آگهی
اتاق فرار
خرید ملک در ترکیه
خرید پارچه
سئو سایت
دانلود فیلم
هاست ایران
آموزش ثبت نام در صرافی کوینکس
الی گشت
خرید اقساطی لوازم خانگی
خرید vpn با ip ثابت
قیمت تشک
خرید cp کالاف دیوتی موبایل
دانلود آهنگ جدید
دانلود آهنگ جدید
جراح مغز و اعصاب
بازسازی خانه
دانلود اهنگ
خرید نهال
بالابر هیدرولیکی
برج خنک کننده
دکتر زیبایی و جوانسازی
آموزش بورس
خرید گوشی سامسونگ
مجوز راه اندازی کسب و کار اینترنتی
نظر دکتر حسابی درباره اسلام
اقامت اسلواکی
قیمت روز گوشی
افتتاح حساب بانکی بین المللی
پاسپورت دومینیکا ، سفر بدون ویزا
گروه وکلای آریا دادیار
خرید فالوور اینستاگرام
خريد بيت كوين
بهترین شرکت بازسازی خانه
ایکس باکس سری اس
خرید Xbox
آموزش زبان
ثبت شرکت آسان
کمپرسور اسکرو
منوی دیجیتال
دانلود فیلم
دانلود فیلم
تعمیرگاه خودرو
بورس فردا
فردانیوز در شبکههای اجتماعی
تمامی حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری فردا نیوز میباشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
محمود حسابی (۱۲۸۱–۱۳۷۱) فیزیکدان، سناتور و یکی از وزیران فرهنگ در زمان سلطنت پهلوی[۶] و بنیانگذار فیزیک و مهندسی دانشگاهی در ایران بود.[۷] وی از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۱ وزیر فرهنگ ایران در کابینه نخستوزیر محمد مصدق بود.[۸]
[۹]
محمود حسابی در ۳ اسفند سال ۱۲۸۱[۴] هجری خورشیدی (۱۳۲۱ ه.ق) در تهران، از پدر و مادر تفرشی زاده شد.[۳] پدرش سید عباس معزالسلطنه شغل دولتی داشت و از طرف وزارت امور خارجه به ماموریتهایی میرفت. پدربزرگش حاج میرزا علی حسابی (یمینالملک) در کابینه فرمانفرما وزیر مالیه بود.[۱۰] پس از سپری شدن چهار سال از دوران کودکی در تهران، به همراه خانواده عازم شامات گردیدند. در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت، با تنگدستی و مرارتهای دور از وطن در مدرسه کشیشهای فرانسوی آغاز کرد. در همان زمان تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی را نزد مادر فداکار و متدین خود (خانم گوهرشاد حسابی) فرامیگرفت. او قرآن و دیوان حافظ را از حفظ میدانست. او همچنین بر کتب بوستان سعدی، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و منشآت قائم مقام فراهانی اشراف کامل داشت. حسابی با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب به خوبی آشنا بود. او در نواختن ویولن و پیانو مهارت داشت. وی در چند رشته ورزشی نیز موفقیتهایی کسب کرد، از جمله کسب مدرک نجات غریق در رشته شنا در دوران نوجوانی در بیروت.[۱۱][۱۲]
شروع تحصیلات متوسطه او همزمان با آغاز جنگ جهانی اول و تعطیلی مدارس فرانسوی زبان بیروت بود. از این رو به مدت دو سال در منزل به تحصیل پرداخت. پس از آن در رشته مهندسی راه و ساختمان از دانشکده فرانسوی مهندسی در بیروت فارغالتحصیل شد. در آن دوران با اشتغال در نقشهکشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک میکرد.
نظر دکتر حسابی درباره اسلام
حسابی در دانشگاه سوربن فرانسه، در رشتهٔ فیزیک به تحصیل و تحقیق پرداخت. در سال ۱۹۲۷ میلادی در سن ۲۵ سالگی دانشنامه دکتری فیزیک خود را، با ارائهٔ رسالهای تحت عنوان «حساسیت سلولهای فتوالکتریک»، با درجه عالی دریافت نمود.[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]
در زمان حکومت سلطنت پهلوی، حسابی یک سناتور انتصابیِ شهر تهران در دورههای اول، دوم و سوم مجلس سنای ایران بود.[۱۵] وی همچنین وزیر فرهنگ کابینه محمد مصدق در سالهای ۱۹۵۱–۱۹۵۲ بود.[۶]
حسابی با وجود امکان ادامه تحقیقات در خارج از کشور، به ایران بازگشت و به پایهگذاری علوم نوین و تأسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی،[۱۶] دانشکدههای فنی و علوم دانشگاه تهران، نگارش دهها کتاب و جزوه و راهاندازی و پایهگذاری فیزیک و مهندسی نوین پرداخت.[۱۱][۱۲]
محمود حسابی به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی تسلط کامل داشت. او در مطالعات و پژوهشهای خود از زبانهای سانسکریت، لاتین، پهلوی یونانی، ایتالیایی، روسی و ترکی استفاده کرده است. دکتر حسابی در سال ۱۳۴۹ عنوان “استاد برجسته دانشگاه تهران” را دریافت کرد. در سال ۱۳۶۶ در کنگره ۶۰ سال فیزیک ایران که به مناسبت بزرگداشت ایشان برگزار شد از خدمات وی به عنوان پدر فیزیک ایران قدردانی شد. محمود حسابی همچنین نشان لژیون دونور فرانسه را از کشور فرانسه دریافت کرد
همچنین وزارت راه و ترابری یکی از کشتیهای ناوگان ایران را به نام محمود حسابی نام گذاری کردهاست.
محمود حسابی در سن ۳۲ سالگی نخستین سرپرست دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. محمدتقی توسلی استاد فیزیک دانشگاه تهران [۳۲] و یکی از شاگردان محمود حسابی در کتاب “زندگینامه علمی دکتر محمود حسابی” نقل می کند که در ابتدا محمود حسابی مخالف تاسیس دانشگاه بود ولی بعدا با استفاده از طرح های دانشگاه های فرانسه طرحی برای تاسیس یک دانشکده با پنج فاکولته نوشت و به علیاصغر حکمت داد. دکتر علیاصغر حکمت واژه ی دانشکده را به دانشگاه و فاکولته را به دانشکده تغییر داد، و با گرفتن قول از محمود حسابی برای سرپرستی دانشکده فنی، طرح را به تصویب مجلس ملی رساند. [۳۳]
[۳۴]
در مورد نقش محمود حسابی در تأسیس دانشگاه تهران عقاید مختلف و متفاوتی وجود دارد و برای نمونه علی اکبر سیاسی در کتاب خود با نام گزارش یک زندگی، طرح تأسیس دانشگاه تهران را توضیح میدهد ونقشی برای محمود حسابی قائل نیست.[۳۵]
ضیاء موحد در مصاحبهای ادعای نقش محمود حسابی در تأسیس دانشگاه تهران را کذب محض میداند.[۳۶]
ضیاء موحد می گوید: «دکتر حسابی مسلماً خدمتگزار فرهنگ ایران و انسانی ایراندوست بود و به عنوان یک سناتور، از امکاناتش برای پیش بردن علم فیزیک در ایران استفاده کرد.این ها مسجل است و ما از این بابت به دکتر حسابی احترام می گذاریم. ولی دکتر حسابی، برخلاف ادعای پسرش، نابغه نبود.» [۳۷]
محمود حسابی در ۱۲ شهریور سال ۱۳۷۱ هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو درگذشت. آرامگاه (خانوادگی) وی در شهر تفرش قرار دارد.[۱۱][۱۲][۱۳]
اندک زمانی پس از مرگ حسابی در سال ۱۳۷۲، خانه او تبدیل به موزهای شد که در آن وسایل شخصی، مدارک علمی و تحصیلی، نشانها و تقدیرنامهها و عکسهای قدیمی و متن نطقها و نوشتهها در آن به نمایش گذاشته شدهاست. این موزه در خیابان تجریش، خیابان مقصودبیک قرار دارد.[۳۸] که در گذشته چهارراه حسابی نامیده میشد.[۳۹]
پس از مرگ حسابی، در رسانههای ایران مطالبی غلوآمیز[۴۰] در خصوص آثار و جایگاه علمی وی و ارتباط وی با دانشمندانی چون آلبرت اینشتین منتشر شدهاست که مورد انتقاد برخی قرار گرفتهاست. از این مطالب میتوان برای نمونه به طرح مسائل بدیهتاً نادرستی همچون: «همکاری و ارتباط وی با آلبرت انیشتین و مقاله مشترک آن دو»، «تنها شاگرد ایرانی انیشتین بودن»، «بزرگترین فیزیکدان ایران بودن»، «مرد علمی سال بودن»، «دارا بودن نظریهای نوین و اثبات شده در علم فیزیک» و «تحصیل همزمان و تخصص در رشتههای مختلف» اشاره کرد. همچنین دیدگاه وی دربارهٔ زنان (مانند الزام مادرش به حجاب کارکنان درمانگاه گوهرشاد[۴۱] و امتناع از اعطای بورس تحصیلی به آلنوش طریان[۴۲]) نقد شدهاست.[۴۳]
ایرج حسابی فرزند محمود حسابی در مصاحبهای به مکاتبات پدرش با فیزیکدان زن فرانسوی و برنده نوبل فیزیک بنام دکتر لولا اشاره میکند درحالیکه تاکنون تنها دو فیزیکدان زن موفق به دریافت نوبل فیزیک شدهاند که درمیان آنها نام چنین شخصی وجود ندارد.[۴۴][۴۵]
برخی از چهرههای دانشگاهی مانند رضا منصوری[۷][۴۶]مهدی زارع[۴۷][۴۸] و ضیاء موحد[۴۹] مبالغه دربارهٔ او را نکوهیدهاند. برخی نیز مانند مهدی گلشنی ضمن نکوهش غلوهای زیاد دربارهٔ وی و البته نکوهش نقدهای تند، وی را فیزیکدانی متفکر دانستهاست.[۵۰] ناصر مقبلی، استادیار و دستیار محمود حسابی نیز، خدمات حسابی را در پیشرفت و به روز کردن سپهر علمی ایران بسیار ارزنده شمرده و تلاش برای حفظ یاد او را درست میداند.[۵۱]
ایرج حسابی پسر محمود حسابی این نقدها را رد کردهاست.[۵۲] وی در مصاحبهای گفتهاست که پدرش هیچ عکسی با آلبرت انیشتین ندارد.[۴۱]
همچنین تصاویر منتسب به محمود حسابی در کنار آلبرت اینشتین در حقیقت مربوط به ریاضیدان اتریشی، کورت گودل است.[۵۳]
آثار به جای مانده از محمود حسابی در زمینههای فیزیک، زبان فارسی و پژوهشهای فرهنگی شامل ۲۱ کتاب و مقالهاست. برخی از مهمترین آثار وی عبارتند از:[۵۴]
«به مناسبت هفدهمین سالروز درگذشت پروفسور دکتر سید محمود حسابی پدر فیزیک ایران». بایگانیشده از اصلی در ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۴.
«شیّادی زیر لوای نام مرحوم حسابی»
«زندگینامه علمی دکتر محمود حسابی»
«زندگی نامه ی علمی استاد دکتر محمود حسابی»
«زندگی نامه ی علمی استاد دکتر محمود حسابی»
” پروفسور محمود حسابي پدر علم فيزيک ايران و دانشمند برجسته معاصر اين مرز و بوم خدمات بيشماري در طول هفت دهه زندگي پربار علمياش از خود بر جاي گذاشت.”
” پروفسور محمود حسابي پدر علم فيزيک ايران و دانشمند برجسته معاصر اين مرز و بوم خدمات بيشماري در طول هفت دهه زندگي پربار علمياش از خود بر جاي گذاشت.”
به گزارش ايسنا به نقل از روزنامه خراسان ” مقام معظم رهبري در سال ۱۳۶۶ زماني که در کسوت رياستجمهوري بودند، طي پيامي به مراسم بزرگداشت پروفسور حسابي با عنوان «۶۰ سال فيزيک ايران» در توصيف شخصيت پروفسور حسابي عنوان كردند: «خدمتي که دکتر محمود حسابي به فرهنگ ايران نمودند کمتر از خدمتي نيست که ايشان به علم فيزيک کردند».
نظر دکتر حسابی درباره اسلام
سيدمحمود حسابي در سال ۱۲۸۱ ه.ش از پدر و مادري تفرشي در تهران متولد شد. پايهگذاري علوم نوين و تاسيس دانشسراي عالي، دانشکدههاي فني و علوم دانشگاه تهران، نگارش دهها کتاب و جزوه و راهاندازي و پايهگذاري فيزيک و مهندسي نوين، ايشان را به پدر علم فيزيک و مهندسي نوين و به عبارتي اينشتين ايران معروف کرد. حدود ۷۰ سال خدمت علمي در گسترش علوم مختلف و نيز پايهگذاري مراکز آموزشي، پژوهشي، تخصصي، علمي و… از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار ميرود. اين دانشمند بزرگ فيزيک سرانجام پس از سالها سال تلاش و ممارست در راه علم و دانش در 12 شهريور ۱۳۷۱ در بيمارستان قلب ژنو بدرود حيات گفت. زندگينامه و جريان فعاليتهاي اين دانشمند بلندآوازه در ادامه از زبان فرزندش از نظرتان ميگذرد.
” پس از پيروزي انقلاب اسلامي، پروفسور حسابي همواره اين نکته را عنوان ميکردند که به دليل وجود چهار ويژگي بارز در شخصيت امام خميني (ره)، يعني صبر، محبت ، احترام و راستگويي، ايشان تا اين اندازه در قلب مردم و به ويژه جوانان جاي داشتند.”
دستاوردهاي علمي
پروفسور حسابي در زمان حيات و در طول عمر پربار خويش دستاوردها و خدمات علمي و فرهنگي شايان توجهي ارائه کردند که در اين جا به بخشي از آنها اشاره ميکنيم. فعاليت در سه نسل کاري و آموزش هفت نسل استاد و دانشجو از خدمات ارزنده پروفسور حسابي به شمار ميرود، ضمن آن که پروفسور در تاسيس بسياري از مراکز علمي و پژوهشي نيز نقش داشت و پستهاي مهم بسياري را نيز بر عهده گرفت که از جمله آنها ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
تاسيس مدرسه مهندسي وزارت راه درسال ۱۳۰۷، ساخت اولين راديو در کشور در سال ۱۳۰۷، ايجاد اولين ايستگاه هواشناسي در ايران (۱۳۱۰)، نصب و راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران (۱۳۱۰)، تعيين ساعت ايران در سال ۱۳۱۱، تاسيس مرکز عدسي سازي ديدگاني-اپتيک کاربردي در دانشکده علوم دانشگاه تهران، تصدي رياست اولين هيئت مديره و مديرعامل شرکت ملي نفت ايران، تصدي وزارت فرهنگ در دولت دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰، مخالفت با طرح قرارداد ننگين کنسرسيوم و کاپيتولاسيون در مجلس، پايهگذاري موسسه ژئوفيزيک دانشگاه تهران (۱۳۳۰)، پايهگذاري مرکز تحقيقات و راکتور اتمي دانشگاه تهران، تاسيس سازمان انرژي اتمي و عضويت در هيئت دائمي کميته بينالمللي هستهاي (۱۳۳۰)، تدوين قانون استاندارد و تاسيس موسسه استاندارد ايران (۱۳۳۳)، تاسيس اولين رصدخانه نوين در ايران، تشکيل و به عهده گرفتن رياست کميته پژوهشي فضايي ايران و تاسيس انجمن موسيقي ايران. پروفسور حسابي آثار تاليفي متعددي نيز از خود برجاي گذاشته است.
اعتقادات مذهبي و باورهاي ديني
اعتقادات مذهبي پروفسور حسابي، ريشههايي عميق داشت. وي در دوران طفوليت حافظ قرآن کريم شد. استاد اعتقاد داشت که طبيعت تحت آهنگ موزون و عرفاني خود در حال نيايش است و همچنين تئوري “بينهايت بودن ذرات” را با وحدت وجود مرتبط ميدانستند. ايشان فرزندان خود را از کودکي ملزم به فراگيري و انجام فرايض ديني ميکردند؛ چنانكه در زمان اداره اولين بيمارستان خصوصي در ايران (بيمارستان گوهرشاد، سال ۱۳۱۲ه. ش) باوجود جو حاکم، کارکنان خانم ملزم به رعايت حجاب کامل بودند که اين موضوع نشانگر پايبندي استاد به مباني و اصول اعتقادي بود.
ديدار با اينشتين
استاد درباره نظريه “بينهايت بودن ذرات” با چندين دانشمند اروپايي مکاتبه و ملاقات ميکند و همه آنان توصيه ميکنند وي بهتر است به طور مستقيم با دفتر پروفسور اينشتين تماس بگيرد. پروفسور حسابي جريان اين ملاقات را چنين نقل ميکند: “وقتي براي اولين بار با بزرگترين دانشمند فيزيک جهان «آلبرت اينشتين» روبه رو شدم، ايشان را بياندازه ساده، آرام و متواضع يافتم. نظريه خود را برايش توضيح دادم. بعد از اين که نگاهي به برگههاي محاسباتي من انداخت، گفت که يک ماه ديگر باهم ملاقات ميکنيم. يک ماه بعد وقتي دوباره به ملاقات اينشتين رفتم، به من گفت: من به عنوان کسي که در فيزيک تجربهاي دارم، مي توانم به جرات بگويم نظريه شما در آيندهاي نه چندان دور، علم فيزيک را متحول خواهد کرد اما بايد روي نظريه خود بيشتر کار کنيد. من به دستيارم خواهم گفت که همه امکانات لازم را در اختيار شما بگذارد. اولين روزي که کارم را در آزمايشگاه شروع کردم، متوجه شدم يک دسته چک سفيد که تمام برگههاي آن امضا شده بود، داخل يکي از کشوها جا مانده است. به سرعت آن را نزد رييس آزمايشگاه بردم و مسئله را توضيح دادم که او گفت: اين دسته چک متعلق به شماست تا لوازم و تجهيزات تحقيقاتي مورد نياز خود را بدون تشريفات اداري تهيه کنيد. اين امکان براي تمام پژوهشگران اين آزمايشگاه فراهم شده است. گفتم اما با اين روش امکان سوءاستفاده وجود دارد، او در پاسخ گفت: اين اقدام درصد پيشرفتهاي علمي را به حدي بالا ميبرد که تاثير خطاهاي احتمالي همکاران در اين مقوله بسيار ناچيز است.
پس از مدتها تحقيق، سرانجام نظريهام آماده شد و درخواست جلسه دفاعيه را به دانشگاه پرينستون فرستادم و روز دفاع مشخص شد. در اين روز در بدو ورود به سالن، اينشتين مقابل من ايستاد و ابراز احترام کرد و به دنبال او ديگر استادان و دانشمندان هم برخاستند. سپس پاي تخته رفتم و سعي کردم با عجله نظراتم را بگويم که پروفسور اينشتين من را صدا کرد و گفت: چرا اين همه با عجله؟ گفتم: نميخواهم وقت شما و استادان را بگيرم ولي ايشان با محبت گفتند: شما الان پروفسور حسابي هستيد و من و ديگران دانشجوي شما؛ بنابراين وقت ما کاملا در اختيار شماست. آن جلسه دفاعيه يکي از شيرينترين و آموزندهترين لحظات زندگيام بود. من بزرگترين درس زندگيام را نيز آن جا آموختم که هرچه انساني وجود ارزشمندتري دارد، به همان اندازه متواضعتر و مودبتر است.
ديدار با امام خميني (ره)
پس از انقلاب، دکتر حسابي با امام خميني (ره) ديداري داشتند که زماني که امام(ره) به اتاقي که مدعوين نشسته بودند، وارد شدند ابتدا به سمت پروفسور حسابي آمدند و وي را دعوت به نشستن کردند و سپس فرمودند: شما هفت نسل خدمت ارزنده به اين مرز و بوم داشتهايد و هفت نسل استاد و دانشجو براي کشور تربيت کردهايد. صلاح نيست که من پيش از شما بنشينم. اين حرکت امام(ره) بايد الگويي باشد براي همه مسئولان ما که با حمايت از نخبگان جامعه، زمينهاي فراهم کنند که اين قشر بدون هيچ دغدغهاي در کشور فعاليت کند.
الگوي توسعه مد نظر پروفسور حسابي
استاد هميشه به شاگردانش ميگفت: «زندگي يعني پژوهش و فهميدن چيزي جديد». پروفسور حسابي معتقد بود وقت را نبايد تلف کرد و ما بايد از همه فرصتها براي پيشرفت و توسعه کشور استفاده کنيم.
وي همچنين معتقد بود:« ايران جزيره هوش و ذکاوت است اگر کار کنيم، زحمت بکشيم، از سرمايه چيزي کم نداريم».
نظر دکتر حسابی درباره اسلام
دکتر حسابي همواره يک جمله را تکرار ميکردند مبني بر اين كه ” جوانان ايراني بر پايه چهار ويژگي که در امام خميني (ره) مي ديدند؛ يعني «صبر ،محبت، احترام و راستگويي» انقلاب کردند. بديهي است که اگر ميخواهيم اين انقلاب را حفظ کنيم بايد اين چهار اصل از سوي همه مديران ما رعايت شود.
پروفسور حسابي در آخرين لحظات حيات خود نيز به چيزي جز مطالعه و افزايش دانش خويش نميانديشيد و در حالي که روي تخت بيمارستان دانشگاه ژنو واپسين ساعات عمر خود را سپري ميکرد، در کمال حيرت متخصصان و پزشکان بيمارستان ، حتي يک لحظه مطالعه را کنار نگذاشت.
انتهاي پيام
ایسنا/مرکزی مگر این مرد 200 سال عمر کرده است؟
یکی از نزدیکان پدر علم فیزیک ایران این جمله را گفت و افزود: این سوالی است که ممکن است با نگاهی کوچک به گوشهای از فعالیتها و خدمات بیشماری که پروفسور محمود حسابی به جامعه در داخل و خارج از کشور ارزانی داشته است، از خود بپرسیم.
به گزارش ایسنا، پرفسور حسابی، حسابی بزرگ بود و این اذعان تمامی کسانی است که در ایران و دنیا او را می شناسند. 12 شهریور روز بزرگداشت این دانشمند بزرگ است و به همین بهانه و برای بزرگداشت پروفسور محمود حسابی به گفتوگویی صمیمانه با دو تن از نزدیکان و همراهان وی نشستیم.
ایرج حسابی، فرزند پروفسور محمود حسابی در همان ابتدای گفتوگو به بیان درددلهایش در خصوص وضعیت علمی کشور پرداخت و با اشاره به اینکه هر سال شهریورماه بزرگداشت پدرش در تجریش و همچنین در زادگاه وی واقع در شهرستان تفرش برگزار میشود، در خصوص ارتباطش با پدر و مهمترین دغدغهاش برای آموزش عالی گفت: همیشه به فرزندان بزرگان علمی کشور همچون دکتر قریب، دکتر فلسفی و بسیاری دیگر توصیه میکنم که خانه پدرشان را حفظ و نگهداری کنند تا یادمانی ارزشمند از آن بزرگان برای آیندگان باقی بماند.
وی افزود: قطعا کسانی که از این یادبودها بازدید میکنند، درسهای عبرتآموز بسیاری را به گوش جان میسپارند که خوشبختانه در مورد منزل دکتر حسابی که متعلق به 150 سال پیش است به جای تخریب و برجسازی، این مهم عملیاتی و منزل ایشان تبدیل به موزهای ارزشمند شد.نظر دکتر حسابی درباره اسلام
رئیس هیات امنای بنیاد پروفسور حسابی، که متشکل از اساتید برجسته و قدیمی کشور که همگی از شاگردان پروفسور حسابی هستند، است ادامه داد: در موزهای که روزی منزل این شخصیت علمی بود، درسهای نابی را میتوان شاهد بود.
وی در خصوص هر کدام از اشیای موزه که منسوب به پدرش بوده و هر کدام بیانگر کوهی از خاطرات و عبرتها هستند، افزود: دکتر حسابی با تعمیر کفشهایش و استفاده از آنها برای سالیان طولانی، به طور مثمرثمری به بچهها میآموزد که زندگی ظواهر و مادیات آن نیست بلکه مهم این است که طاقت آورده و به این مملکت خدمترسانی کنید.
حسابی تصریح کرد: پدرم حدود سه الی چهار سال آخر عمر خود تلاش بسیاری در شهرستان تفرش به عمل آورد تا موفق شد مقبره قدیمی جد مادریاش، حاج طوبی خانم مادر گوهرشاد خانم را در تفرش بازسازی کرد؛ وقتی در خصوص علت این تلاش وی پرسیدم، گفت انسان تا 60 الی 65 سالگی باید یاد بگیرد و از آن به بعد باید یاد بدهد و تا زنده است به مملکت خود خدمت کند.
وی افزود: شاید باورش سخت باشد، اما هر سال از سراسر استانهای کشور و از همه اقشار مردم گرد مقبره دکتر حسابی جمع میشوند که تاییدی بر سخن وی مبنی بر این است که اگر به فکر از بین بردن بافتهای قدیمی و ساخت برج نباشیم، دلبستگیها به قوت هرچه تمامتر باقی میمانند.
رئیس هیات امنای بنیاد پروفسور حسابی در ادامه با تاکید بر اینکه وقتی در و دیوار شکل قدیمی خود را نداشته باشد، پایهها سست میشود و سیل مهاجرت از کشور خانمانسوز خواهد شد، تصریح کرد: در اینجا میتوان فهمید که حفظ مقبره مادری آقای دکتر و نگهداشتن آن به عنوان خانه ابدی خود و حفظ منزلش در تهران همه در راستای تعلیم و آموزش فرزندان نسلهای بعد ایران در خصوص حفظ و پاسداشت داشتههاست.
معلولیتهای چشمی مانع ادامه مطالعات پدرم نشد
حسابی در ادامه اظهار کرد: یکی از آرزوهای پروفسور این بود که در بزرگداشتها و سمینارها بلافاصله بعد از تلاوت آیاتی از کلامالله مجید، یکی از همین جوانان ابیاتی از شاهنامه را قرائت کند. وی این خواسته را به تمامی وزرا، وکلا، مسئولان و … در مملکت سفارش میکرد. قرائت قرآن کریم برای اسلام و قرائت شاهنامه برای ادب و فرهنگ ایرانی مورد تاکید وی بود و معتقد بود که به این ترتیب وحدتی که بین ایران و اسلام برقرار میشود دیگر گسستنی نیست.
وی با بیان اینکه اینها یادمانهایی هستند که انسان میتواند با تفکر و تماشای آنها مطالب بسیاری را بیاموزد، گفت: نصیحت کردن فرزندانمان مثمرثمر نیست چراکه نمونه عینی و واقعی از موفقیت و تحصیل علم را به آنها نشان نمیدهیم و دو قورت و نیممان نیز باقی است؛ میگوییم نسل جدید نسل خوبی نیست و بچهها به بهانههای مختلف از زیر بار درس فرار میکنند، این در حالی است که وی به دلیل فقری که از آن در دوران کودکی رنج میبرد، هرگز نگفت که “باید برای مطالعه عینک بزنم، عینکهایم منشور است و باید چشمانم را به سه سانتیمتری کاغذ نزدیک کنم، تا ببینم پس درس نمیخوانم و مطالعه نمیکنم”.
فرزند پروفسور حسابی با اشاره به اینکه همه عینکهای دکتر حسابی که بعضا دارای شیشههای ضخیمی بودند، از سن شش تا 90 سالگی در موزه بنیاد موجود است، افزود: معلولیتهای چشمی پدرم باعث نشد که او حتی یک دقیقه نیز از مطالعه دست بردارد.
داستان خیزهای آهوان و آواز خروس
رئیس هیات امنای بنیاد پروفسور حسابی در ادامه با حالتی که اشتیاق هر شنوندهای را برمیانگیزد به شرح خاطراتی از پدرش در باب خدمات عمرانی، علمی و تحقیقاتی وی پرداخت و گفت: وقتی پدرم در سال 1304 به ایران بازگشت، هیچ واحد اندازهگیری طول و وزن و … در کشور موجود نبود، در چنین شرایطی به او میگویند که نقشه سراسری راه بوشهر و بندر لنگه را فراهم کند. در این باره دکتر حسابی میگفت “وقتی برای اجرای این مهم از مردم محلی میپرسیدم که عرض رودخانه چقدر است، در پاسخ به من میگفتند “عرض رودخانه برابر سه خیز آهو است”.
وی اضافه کرد: به دلیل نداشتن ساعت، کسی زمان دقیق اذان را نمیدانست و تنها با شنیدن آواز سحرگاهی خروس وقت اذان را تعیین میکردند از این رو دکتر حسابی به تنهایی عرض جغرافیایی کشور را محاسبه و با گرینویچ برای تعیین ساعت ایران مکاتبه میکند، چراکه هیچ هواپیما و قطاری به دلیل نداشتن ساعت به ایران نمیآمد از این رو در افق بینالمللی احتیاج به ساعت داشتیم.
حسابی گفت: محققان تعیین ساعت گرینوریچ گفتند چون شما پروفسور حسابی هستید نیاز نیست زحمت سفر را بر خود هموار کنید بلکه ما پروفسور خود را به ایران مامور میکنیم، که در این سفر با کمک دکتر حسابی اختلاف سه ساعت و نیم را برای ایران تعیین میکنند و دارای ساعت به وقت گرینویچ شدیم.
باید در ایران بمانم
رئیس هیات امنای بنیاد با بیان اینکه ابزارهای اندازهگیری وزن میوه ها برای فروش نیز سنگهای بیابانی بودند، تصریح کرد: دکتر حسابی با مشاهده چنین وضعی و با مشاهده نیاز مبرم کشور برای داشتن واحدهای اندازهگیری، در زیر زمین وزارت دارایی کوره ریختهگری را راهاندازی کرده و قالبسازی برای اندازهگیری وزن را انجام داد و در اختیار مردم قرار داد تا در بازار مورد استفاده قرار گیرد، اما هرگز نمیگفت ” ایران جای من نیست و باید بروم آمریکا یا در کشورهای اروپایی خدمت کنم” بلکه میگفت “من باید در ایران بمانم و متر و کیلو را به مردم معرفی کنم”.
وی با تاکید بر اینکه اگر مملکت به چیزی احتیاج دارد، باید آنرا راهاندازی کرد، گفت: پدرم معتقد بود که به تنهایی قادر نیست به کل مملکت کمک کند و کشور باید معلم داشته و کودکان را تربیت کند، از این رو به سراغ اعتمادالدوله قرهگوزلو وزیر فرهنگ رفته و با کمک او دست به اقدامات آموزشی زد و در نهایت دارالمعلمین عالی را پایهگذاری کرد. این مکان به مرور به دانشسرای عالی و سپس به دانشگاه تهران تبدیل شد.
حسابی در رابطه با فعالیتهای پروفسور حسابی در استان مرکزی گفت: پدرم همچنین معتقد بود باید به هر نقطه نیازمند توسعه در کشور اعم از تهران، تفرش یا هر نقطه دیگر خدماترسانی کرد و در این راه به گونهای وارد کار شد.
وی در خصوص ارزیابیاش از شخصیتسازی علمی در کشور تحت تاثیر زندگی دکتر حسابی و میزان موفقیت در تحقق این مهم بیان کرد: حدود 80 زونکن عریض به فاصله 20 یا 30 سال در بنیاد پروفسور حسابی موجود است که با دیدن آنها متحیر خواهید شد. در این زوننها امید به ادامه تحصیل و توسعه کشور توسط برخی بزرگان متاثر از زندگی حسابی شرح داده شده است و همه اذعان کردهاند با مطالعه زندگی و تحصیلات مشقتبار و تحمل سختیهای بسیار در بیروت توسط دکتر حسابی، انگیزه لازم و کافی را در راه کسب علم و تحصیل پیدا کردند. حالا هر کدام در عرصههای گوناگون علمی، پزشکی، المپیاد، آموزش و … به فعالیت مشغول هستند.
وی با یادآوری خاطرهای در خصوص به خاکسپاری حسابی در زادگاهش تفرش نیز بیان کرد: همانگونه که پروفسور ماستینی که همکار انیشتین در دانشگاه پرینستون بود وصیتنامه خود را با الگوگیری از دکتر حسابی تغییر داد و وصیت کرد که پیکرش را در زادگاهش واقع در روستایی در هند به خاک بسپارند، میتوان الگویی درست کرد که پروفسور ماستینیهای دیگر نیز از دکتر حسابیهای ایران درس بگیرند.
اگر پدرم در قید حیات بود، ابدا از وضعیت علمی کشور راضی نبود
حسابی در پاسخ به این سوال که اگر پدرش در قید حیات بود از وضعیت کنونی علم و تحقیق در کشور رضایت داشت یا خیر، گفت: اگر پدرم در قید حیات بود ابدا از وضعیت علمی کشور راضی نبود. از پروفسور حسابی میشنویم که ایران جزیره هوش و ذکاوت است و بزرگترین خوشحالی من در زندگی هوش و استعداد جوان ایرانی است و میبینیم که دو موسسه کانادایی هر سال هوش جهانی را اندازهگیری میکنند و طی آمار سه ماه گذشته هوش ایرانیها 11.2 درصد هوش جهانی برآورد شده است، این تایید حرف دکتر است که ایران از هوش بسیار بالایی برخوردار است، اما متاسفانه از این هوش به درستی استفاده نمیشود.
جای خالی 300 رشته تحصیلی در دانشگاههای کشور
حسابی با اشاره به اینکه در حال حاضر جای 300 رشته تحصیلی در دانشگاهها خالی است، تصریح کرد: وقتی به دنبال علت تعطیلی صنایع و بیکاری به سراغ مسئولان میرویم، میگویند بله این طبیعی است که کارخانه ارج بعد از 80 سال تعطیل شود، این سخن در واقع نشانه بیسوادی است.
وی اظهار کرد: بخشهای خصوصی باید برای در اختیار گرفتن بازارهای جهانی رشتههای جدید شغلی ایجاد کنند و پس از راهاندازی رشتههای جدید و مکاتبه وزیر با وزارت دارایی، جوانان جهت تشویق به کار چند سال از مالیات معاف شوند. با این رویه علاوه بر راهاندازی رشتههای جدید شغلی، بازار جهانی راه افتاده و شاهد بیکاری نیز نخواهیم شد.
حاضر نیستیم به دنیا نگاه کنیم
رئیس هیات امنای بنیاد دکتر حسابی ادامه داد: باید با علائمی که در دنیا موجبات پیشرفت را فراهم کرده است، همسو باشیم و شرایط لازم را مهیا کنیم. در کشورهای دیگر همچون چین 30 سال است که طبق قانون هرکسی در هر سنی باشد و بگوید من یک طرح علمی دارم، دولت موظف میشود تجهیزات لازم را برای اجرای طرح فراهم کند. چین این قانون را از هند الهام گرفته است، اما ما روز به روز کارمان را خرابتر میکنیم و حاضر نیستیم به دنیا نگاه کنیم. هندیها و چینیها که دشمن ما نیستند، باید از یک نقطه دنیا نکتهای را یاد بگیریم!
وی در خصوص جایگاه دانشمندان امروز به عنوان سرمایههای علمی کشورمان نیز با ذکر یک مصداق بیان کرد: دکتر فرخی صاحب کرسی و اندیشه با 90 سال سن و استاد بزرگ فیزیک و شاگرد پروفسور حسابی دارای چندین طرح علمی است، اما هیچکس برای پیاده کردن آنها به وی کمک نمیکند.
حسابی افزود: در همین بنیاد پروفسور حسابی از زمان دکتر تا کنون 123 هزار دکتر، مهندس، جوشکار، تراشکار و… درجه یک زیر دست این اساتید با بیش از 50 مورد نوآوری کار کردهاند، اما با شرایط موجود مجبور هستیم دستاوردهایی را که سالها برای آنها زحمت کشیده و به نتیجه رساندهایم به اروپا بفروشیم و حقوقها را پرداخت کنیم.
وی با بیان اینکه در کشور به دانش و دانشمند بها داده نمیشود، گفت: اگر در سال گذشته شهردار تهران به داد منزل دکتر حسابی نرسیده بود، به دلیل بدهیهای بانکی، این منزل به حراج گذاشته شده بود. چطور ممکن است میان 80 میلیون جمعیت تنها شهردار به داد این حوزه برسد، آیا نباید مملکت یک سیستم حمایتی در این رابطه داشته باشد؟
وی توضیح داد: دکتر حسابی خانه خود را در راه علم گرو گذاشت و 48 میلیون تومان از بانکها وام گرفت، در حال حاضر بدهی منزل با وجود فعالیت 38 ساله بنیاد و 128 نیروی انسانی در منزل وی به سه میلیارد و نیم رسیده است که اگر شهردار تهران اقدام نکرده بود سال گذشته منزل وی به حراج گذاشته میشد.
حسابی تاکید کرد: باید یک کار بنیادی صورت گیرد تا همه مردم و مسئولان برای کشور و انقلاب قدم بردارند و خدمت کنند.
چه حمایتی باید از دانشمندان و محققان فعلی کشور صورت بگیرد؟
حسابی راهکار اصلی حمایت از دانشمندان کشور در عصر حاضر را اختصاص بودجه مخصوص علم و تحقیقات دانست و گفت: حمایت از دانشمندان به راحتی همان کاری است که چینیها انجام دادند. ضروری است که درصدی از بودجه کشور صرف علم و نحقیق شود نه اینکه معاون علم و فناوری ریاست جمهوری قرار دیدار بگذارد و در آنجا مطالبه کنیم.
وی تاکید کرد: باید دست مسئول را در حوزه تحقیقات باز گذاشت.
رئیس هیات امنای بنیاد پروفسور حسابی در خصوص عملکرد بنیاد جهت معرفی هرچه بهتر چنین شخصیتی به کشور و دنیا با ذکر خاطراتی گفت: وقتی انقلاب شد دکتر حسابی در خصوص علت اینکه مردم به خاطر آیتالله خمینی(ره) در خیابان تیر میخورند و به شهادت میرسند گفت ” به واسطه وجود سه اصل محبت و احترام و راستگویی که سه اصل عاشقی است و امام راحل آن را در وجود مردم و مردم نیز در وجود امام راحل دیدند، انقلاب به پیروزی رسید”.نظر دکتر حسابی درباره اسلام
وی همچنین میگفت “میخواهم بدانم ما این انقلاب را میخواهیم نگهداریم یا بازی درآوریم؟ اگر میخواهیم بازی درآوریم که متخصصین هستند، اما اگر میخواهیم نگهداریم یک راه بیشتر ندارد و آن این است که نان خود را خودمان تهیه کنیم و برای هیچ چیز دستمان مقابل خارجیها دراز نشود”.
حسابی ادامه داد: پروفسور قبل و بعد از انقلاب اسلامی میگفت “باید از دیدن هر اتومبیل پیکان و پژو در خیابانهای کشور خجالت بکشیم، بجای اینکه عادت صنعتی را به ایران بیاوریم محصول صنعتی را آوردهایم. آوردن محصول صنعتی به ایران یعنی به بچههایی که تا صبح زحمت کشیدند و درس خواندند، به پدر و مادرها و اساتید و کسانی که فرش زیرپایشان را در راه علم فرزندشان فروختهاند پشتپا زدهایم، چراکه ما میخواهیم با خرید خارجی پورسانت بگیریم، جیبهای گشاد خود را پر کنیم و روز به روز بانکهای سوئیس و کانادا بزرگتر شوند که این غلط است”.
مقبره پروفسور حسابی در سایه کمتوجهیها
وی در ادامه گفت: آقای دکتر میگفت “انقلاب اسلامی جواهر است محال است انقلابی با این تعداد شهید، جانباز و رزمنده را پیدا کنید و این یک استثنای تاریخی است، اما ما با واردات آن را نابود میکنیم. ورود جنس خارجی به داخل کشور یعنی قطع دلبستگیهای انقلاب، ایجاد بیکاری و مهاجرت به سایر کشورها”.
حسابی در ادامه در خصوص حفظ مقام و منزلت پدر علم فیزیک ایران در عصر حاضر گفت: طی سالها تلاشهای بسیاری برای ساخت مقبره و طرح جامع یادمان پدرم در تفرش صورت گرفت، اما شاهد هیچ اقدامی توسط شهردار قبلی تفرش در این زمینه نبودیم. ما خودمان این پروژه را به اتمام رساندیم، اما یادمان پروفسور حسابی که باید بخشی از آن موزه، کتابخانه، کارگاه و… باشد متاسفانه به اداره تبدیل شد و اگر استاندار فعلی به داد نرسیده بود و بودجه برای این مهم در نظر نگرفته بود تا طرح جامعی صورت بگیرد، مشخص نبود که چه بلایی بر سر آن آمده بود.
وی تصریح کرد: متاسفانه اطراف مقبره خانهسازی شده و در شرایطی به سر میبرد که در شأن پدر علم فیزیک ایران نیست. این مقبره با خانههای بزرگان دنیا قابل مقایسه نیست.
حسابی گفت: انیشتین یک سال در ژنو ساکن بود، اما خانهاش تبدیل به موزه شد. همچنین بتهوون 11 ماه در سوئیس زندگی کرد که خانه او نیز موزه شده است. هشت سال است که دانشگاه متروپولیتن لندن به عنوان بزرگترین دانشگاه اروپا بورس دوره فوق لیسانس در پایههای علمی و رشتههای مختلف را بورس پروفسور حسابی نامگذاری کرده است، آن وقت ما با دکتر حسابی چکار میکنیم!
وی افزود: وقتی دکتر در سال 1990 به عنوان مرد علمی جهان شناخته شد در اینجا در روزنامه اطلاعات فقط یک نوجوان 14 ساله به دکتر تبریک گفت.
وی با بیان اینکه خوشبختانه رئیس سازمان انرژی اتمی کشور یک سالن به اسم دکتر حسابی در سازمان انرژی اتمی احداث کرده است، گفت: چنین اقدامات و انسانهایی هستند که ایران را نگه میدارند.
وی حفظ استعدادهای سرشار در کشور و جلوگیری از مهاجرت آنها را آسان عنوان کرد و گفت: اگر شرایط را فراهم کنند که نخبگان ما حمایت شوند یا زمینهای ایجاد شود که بتوانند در سایه حمایتهای مادی و معنوی استعداد خود را به منصه ظهور گذارده و یک نوبل در جهان کسب کنند، شرایط علمی ما بسیار متحول خواهد شد.
حسابی ادامه داد: همین تئوری دکتر حسابی تحت عنوان “تئوری گستردگی ذرات تا بینهایت” که با انیشتین گذراند را میتوان با اختصاص بودجه به نوبل رساند. در این صورت آمریکاییها و اروپاییها جلوی ما زانو میزنند و جمهوری اسلامی ما در دنیا مقدس میشود.
وی ادامه داد: دکتر نیروگاه اتمی ایران را احداث کرد، چرا یک برنامه در تلویزیون در خصوص نحوه احداث نیروگاه و اینکه چطور وقتی آمریکا پشیمان شد دکتر با پیگیریهای مکرر در سه ماه و نیم رآکتور اتمی تهران را دوباره راه انداخت، تهیه نمیکنیم؟
اقدامات دکتر حسابی در کشور
رئیس هیات امنای بنیاد پروفسور حسابی با بیان اینکه پدرش در هر نقطهای که نیاز کشور بود دست به تحول میزد، گفت: موقعی که هنوز در تفرش که زادگاهش است شبکه برق وجود نداشت، او برق را در آشتیان راه اندازی کرد و بعد در دارالمعلمین ژنراتور درست کرد چراکه میل به آبادانی همه جای ایران داشت.
تاسیس اولین مدرسه عشایری در یاسوج، ساخت جاده تهران به لواسان، شناسایی رگههای فلزات و استخراج آنها از معادن، کمک به قانونمند شدن بهرهبرداری از معادن، احداث جاده قزوین الموت در دو سال و… تنها گوشهای از تلاشهای وی برای رفع نیازهای مردم در هر نقطه از کشور بود.
وی ادامه داد: سفرنامههایی که توسط وی از تفرش تهیه شده بسیار زیبا و ارزشمند هستند. 234 سفرنامه از ایران و حدود 18 سفرنامه از بهترین کشورهای دنیا موجود است که بسیار زیبا هستند، همچنین مکاتبات وی با نویسندگانی همچون آندرهژید یا انیشتین و … باید ترجمه شود تا بچههای ایران نحوه تعامل با بزرگان دنیا را یاد بگیرند.
حسابی در خصوص استفاده از کتب پدرش در دانشگاهها نیز بیان کرد: او فعالیتهای بسیار نه در حوزه فیزیک بلکه در بسیاری رشتهها همچون مهندسی داشته است و از آن جمله میتوان به ساخت نیروگاهی در پاریس و تصفیه خانه در فرانسه اشاره کرد. آیا یک ایرانی میتواند این همه آبادی در پاریس ایجاد کند، اما در کشور خودش نمیتواند؟ باید این فعالیتها را به عنوان کتاب چاپ کنیم و بچهها در مدارس و دانشگاهها با آنها آشنا شوند و یاد بگیرند که اگر تلاش کنند کارشان و خدمتشان کتاب میشود.
عدم تحقق دغدغههای علمی دکتر حسابی در جامعه امروز
به گزارش ایسنا؛ فریبرز بدیع نوه دایی پروفسور حسابی که همکاری و دوستی دیرینه با وی داشت و در حال حاضر به عنوان دبیر برگزاری 24مین سالگرد بزرگداشت پروفسور حسابی و مدیر روابط عمومی بنیاد مشغول به فعالیت است، نیز با اشاره به نوع روابطش با این شخصیت برجسته علمی گفت: من 50 سال از دکتر حسابی کوچکتر هستم، اما از 18 سالگی به طور مستقیم با او همکاری داشته و در خدمت وی بودم و حدود 10 سال نیز به طور مستقیم با او مشغول به فعالیت بودم.
وی افزود: دکتر حسابی در زمینههای مختلف فرهنگی، پژوهشی و واژهگزینی زبان فارسی فعالیت داشت و ما خاطرات وی را جمعآوری و تالیف کرده و همراه وی در جلسات شرکت میکردیم.
بدیع در خصوص مهمترین دغدغه و آرزوی دکتر حسابی برای آموزش عالی کشور گفت: دکتر حسابی همیشه معتقد بود همانگونه که برای همه امور کشور بودجه و وقت گذاشته میشود باید برای امر تحقیقات نیز در مملکت بودجه مناسب در نظر بگیرند. باید بودجهای در نظر بگیرند تا جوان ایرانی به جای تحصیل در کشور دیگر در میهن خودش تحصیل کرده و تحقیقات علمی را به نتیجه برساند.
وی تصریح کرد: علیرغم تاکیدی که وی بر توجه به امر علم و دانش در کشور داشت، شاید بجز درصد اندکی، دغدغههای وی محقق نشده است.
مدیر روابط عمومی بنیاد گفت: در حال حاضر وضعیت علمی ما بسیار خوب شده و نسبت به 24 سال گذشته که دکتر در قید حیات بود رشد کرده است، اما بازهم به آنچه که دکتر حسابی مدنظرش بود نرسیدهایم.
وی علت عدم تحقق این مهم را بها ندادن به علم و دانش دانست و گفت: امروز بیش از 300 شغل وجود دارد که فاقد رشته تحصیلی در دانشگاه هستند، این در حالی است که در سال تعداد بسیاری مهندس مکانیک از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند و اینگونه است که مهندس مکانیک تبدیل به راننده تاکسی میشود. اگر رشتههای تحصیلیمان تعریف شده باشند میتوانیم به نحو احسن از توانی که برای آموزش عالی گذاشته شده بهره ببریم.
ساعتمان را با خروج پروفسور از خانه تنظیم میکردیم
بدیع ویژگیهای بارز پروفسور حسابی را نظم بسیار و وقتشناسی عنوان کرد و گفت: هرگز ثانیهای از خروج وی از منزل به تاخیر نمیافتاد، نظم و دقت وی به گونهای بود که حتی ساعتمان را با خروج او از خانه تنظیم میکردیم.
وی افزود: هر چیزی در منزلش از نظم خاصی برخوردار بود، به عنوان مثال لولهکشی چاه از لولهکشی آب شهری مجزا بود تا کسی با آب شهر ماشین خود را شستشو ندهد یا وقتی که همسرش در جوانی دچار پادرد شده بود، دستگیرههایی را به فواصل در حیات منزلش نصب کرده بود تا بدون کمک عصا راه برود.
بدیع ادامه داد: دکتر حسابی حتی در ورق زدن کتابها به گونهای دقیق و با احتیاط عمل میکرد که گوشهای از ورق خم نمیشد و حاشیهنویسیهای کتب وی از نظم بینظیری برخوردار بود. در حال حاضر حدود 18 جلد کتاب ریاضی چاپ دانشگاه کمبریج از وی باقیمانده است که آنها را خوانده و حتی اشتباهات کتابها را نیز گرفته است.
گفتوگو از: راضیه قربانی، خبرنگار ایسنا، منطقه استان مرکزی
انتهای پیام
نظر دکتر حسابی درباره اسلام
حضرت آیتالله علوی بروجردی! همانگونه که مطلع هستید، اخیراً برخی از خبرگزاریها و پایگاههای اطلاعرسانی، نامهای از آقای انیشتین به حضرت آیتالله العظمی بروجردی ـ قدس سره ـ منتشر کرده و مطالبی در زمینه ارتباط آن دو با یکدیگر بیان نمودهاند. از حضرتعالی درخواست داریم که اگر در اینباره اطلاعی دارید، بیان بفرمایید تا پرسشهای متعددی که در ذهن بسیاری از پژوهشگران پدید آمده و با این پایگاه اطلاعرسانی در میان گذاشتهاند، پاسخ داده شود.
لطفاً چگونگی ارتباط حضرت آیتالله العظمی بروجردی (قدس سره) با آقای انیشتین را بیان فرمایید.
جناب آقای انیشتین و آیتالله العظمی بروجردی با یکدیگر به طور مستقیم ارتباط نداشتهاند؛ نه آقای انیشتین به ایران آمده و نه آیتالله العظمی بروجردی به آمریکا رفته بودند؛ اما یک رابط قوی بین آن دو وجود داشت و آن، آقای پرفسور حسابی بود. ایشان از یک سو شاگرد انیشتین بود و با ایشان ارتباط داشت و از سوی دیگر، از ارادتمندان و علاقهمندان به آیتالله العظمی بروجردی بود و بسیار خدمت ایشان میآمد. اینجانب هم، چه در تهران و چه در قم، با دکتر حسابی در ارتباط بودم و خدمت ایشان میرسیدم.
حضرت آیتالله علوی، آیا قرائن و شواهدی دال بر این ارتباط وجود دارد؟
در همان ایام ـ حدود ۴۲ سال قبل ـ پیش از آنکه بحث ارتباط آیتالله العظمی بروجردی و انیشتین مطرح شود، آقای دکتر حسابی جریانی را در این رابطه برای بنده بیان کردند. ایشان گفتند: «پس از آنکه نظریه نسبیت انیشتین در محافل علمی مطرح شده بود، روزی خدمت آیتالله العظمی بروجردی رسیدم. ایشان از من درباره این نظریه توضیح خواستند و بنده هم این نظریه را به طور مبسوط شرح دادم. آیتالله العظمی بروجردی سؤالات دقیقی میپرسیدند و من هم جواب میدادم. وقتی مطلب تمام شد، به من فرمودند: سلام مرا به آقای انیشتین برسان و بگو شما موفق شدید از فیزیک روزنهای به متافیزیک باز کنید.» آقای پرفسور حسابی دقیقاً همین تعبیر را از آیتالله العظمی بروجردی مطرح کردند. این داستان دلالت میکند که بین انیشتین و آیتالله العظمی بروجردی، از طریق دکتر حسابی، ارتباطی ـ هر چند در حد پیغام ـ بوده است؛ اما درباره مسلمان و شیعه شدن آقای انیشتین ـ که بعدها مطرح شد ـ اطلاع دقیق و قابل اثباتی نداریم.
انیشتین اگر بیشتر عمر میکرد، شاید بسیاری از مسائل را باز میکرد. امیدواریم دوباره مغز متفکری همچون او شکل بگیرد و کارهای او را دنبال کند و به قول آیتالله العظمی بروجردی، از عالم فیزیک به ماورای ماده راه یابد. اگر ماده ورایی داشته باشد، علمِ به ماده نیز باید به ماورای ماده منتهی شود. اساساً شناخت کامل، به آن سوی ماده پر میکشد. توجه به ماورای ماده، مسالهای است که نمیتوان با یک احتمال کوچک، آن را از انیشتین نفی کرد. چنین رایحهای در بسیاری از دانشمندان بزرگ استشمام میشود؛ اما اینکه انیشتین در این زمینه به چه مرتبهای رسیده است، باید بررسی و اثبات شود.
حضرت استاد، لطفاً به منظور روشنتر شدن مطلب برای مخاطبان، توضیحات بیشتری ارائه فرمایید.
مساله ارتباط بین انیشتین و آیتالله العظمی بروجردی، همچون معمایی است. از یک سو نمیتوان به طور کلی آن را نفی کرد؛ چون میدانیم که دستکم در حد پیغامرسانی از طریق پروفسور حسابی، بین آن دو ارتباط بوده است. همچنین مطالبی که اکنون از قول انیشتین و آیتالله العظمی بروجردی نقل میشود، مطالب بلندی است و کار هر کسی نیست. کسی که به فلسفه و کلام اسلامی آشنایی داشته باشد، متوجه این نکته میشود.
از سوی دیگر، دلایل کافی و اثباتکننده در اینباره موجود نیست و نمیتوان صرفاً به قراین موجود بسنده کرد. انیشتین شخصیت بزرگی است و جدا از مسلمان یا یهودی بودن، متعلق به بشریت است. آیتالله العظمی بروجردی نیز شخصیت بسیار بزرگی است. از اینرو، وقتی چنین مطالبی درباره این شخصیتها مطرح میشود، باید با ادله قوی سخن گفت. ما به دنبال این ادله هستیم؛ اما آنچه تا کنون ارائه شده، قرائن ناقصی هستند که نتیجه قاطعی را اثبات نمیکنند.
۱. اثباتناپذیری
الف) نیافتن نامههای ادعاشده: ما در مجموعه آثار آیتالله العظمی بروجردی هیچ نامهای به آقای انیشتین، یا پاسخی به نامه ایشان نیافتهایم. البته این به مفهوم انکار اصل مساله نیست؛ زیرا بیشتر نامههای ایشان هماکنون موجود نیست؛ مانند نامههایی که بین ایشان و شیخ محمود شلتوت، رییس دانشگاه الازهر مصر تبادل شده است که هیچ کدام اکنون در اختیار ما نیست. درباره انیشتین نیز هیچ نامهای پیدا نشده است؛ با این حال، نه میتوان اصل نامهنگاری بین آن دو را رد کرد و نه میتوان آن را اثبات کرد.
ب) عدم شناخت دقیق درباره افراد و نهادهای مدعی: به دلیل وجود شخصیتی همچون پرفسور حسابی در این جریان، ما این مساله را نفی نمیکنیم؛ اما چون درباره افراد و مجموعههایی که این مساله را مطرح کردهاند، شناخت دقیقی نداریم و به افراد اصلی مطرح در این موضوع دست نیافتهایم، آن را اثبات هم نمیکنیم. برای مثال، گفته شده است که آقای دکتر مهدوی نامهای با دست خط انیشتین به آیتالله العظمی بروجردی یافته است. ما بسیار تلاش کردیم که ایشان یا بستگانش را پیدا کنیم که تاکنون موفق نشدهایم. ممکن است که چنین نوشتهای منسوب به انیشتین، وجود داشته باشد و ممکن است نباشد.
ج) در اختیار نبودن شاهدان ماجرا: بیشتر افرادی که با آیتالله العظمی بروجردی به طور نزدیک ارتباط داشتند، مانند آیتالله سلطانی و آیتالله حاج شیخ علی صافی، از دنیا رفتهاند و تنها آیتالله العظمی حاج شیخ لطفالله صافی باقی ماندهاند که ایشان هم چیز زیادی در خاطر ندارند؛ چنان که اظهار میکردند حتی آمدن دکتر حسابی نزد آیتالله العظمی بروجردی را هم به یاد نمیآورند. البته گفتنی است که آیتالله العظمی بروجردی دیدارهای خود را رسانهای نمیکردند و همه از ملاقاتهای ایشان با شخصیتها و سیاستمداران باخبر نمیشدند. حتی برخی از اطرافیان از ایشان میخواستند که نتیجه دیدارهای خود را اعلام کنند تا مردم از خدماتشان آگاه شوند؛ اما ایشان ضرورتی برای این کار نمیدیدند. بنابراین درباره مکاتبات ایشان با انیشتین نیز طبیعی است که بسیاری از نزدیکان ایشان اطلاعی نداشته باشند. بنده خدمت آیتالله العظمی صافی و دیگر بزرگان رفتم و در اینباره صحبت کردم. اطلاعات ایشان هم بیش از این نیست. به هر حال، تمام افرادی که میتوانستند در این زمینه گرهگشا باشند، به ویژه دکتر حسابی، از دنیا رفتهاند و در دسترس نیستند.
۲. انکارناپذیری
الف) شخصیت جامع انیشتین: بنده در حالات انیشتین مطالعه کردهام. ایشان شخصیت جامعی بوده است و تفکرش تنها به فیزیک محدود نبود؛ بلکه در زمینه موضوعات دیگر، از جمله فلسفه و کلام اسلامی نیز مطالعاتی داشته است. از اینرو، کلمات و پرسش و پاسخهایی که در این جریان از قول انیشتین مطرح شده است، امر بعیدی به نظر نمیرسد؛ چنان که آیتالله العظمی صافی نیز میفرمودند: مطالبی که مطرح شده است، خیلی بلند است و نمیشود از غیر آقای العظمی بروجردی و انیشتین صادر شده باشد. در نوشتههایی که به انیشتین نسبت داده شده است، ایشان فردی به نظر میآید که هم به فلسفه مسلط است، هم کلام اسلامی را خوب میفهمد و هم با سخنان اخباریها و مکتب آنها و علامه مجلسی و دیگران آشناست. از اینرو، به راحتی نمیتوان ادعا کرد که کسی این گفتوگو و پرسش و پاسخ را ساخته و پرداخته باشد.
ب) ارتباط گسترده آیتالله العظمی بروجردی با شخصیتهای علمی معاصر: آیتالله العظمی بروجردی با طیف گستردهای از اساتید و حتی برخی از سیاستمداران بازنشسته مرتبط بودند؛ مانند تقیزاده که به آیتالله العظمی بروجردی ابراز علاقه میکرد و دیدارهایی نیز با ایشان داشت. بدیعالزمان فروزانفر نیز با ایشان در ارتباط بود. من از خود ایشان شنیدم که گفتند: روزی خدمت آیتالله العظمی بروجردی رسیدیم و عرض کردیم: «ما به این نتیجه رسیدهایم که شیعه از زمان امام صادق ـعلیهالسلامـ آغاز شده است». ایشان که تا پیش از این جمله آرام نشسته بودند، ناگهان برافروخته شدند و طرز نشستن خود را عوض کردند و فرمودند: «من از شما تعجب میکنم. شما چرا این حرف را میزنید؟» آنگاه ایشان شروع کردند برای اثبات اینکه شیعه از زمان رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شروع شده است. حدود دو ساعت توضیح دادند؛ روایت خواندند و شاهد آوردند. پس از آنکه سخنانشان تمام شد، عرض کردم: «مطالب ارزندهای بود؛ کاش این مطالب را مینوشتید.» ایشان فرمودند: «در مقدمات جامع احادیث شیعه این مطالب را نوشتهام.» بنابراین، آیتالله بروجردی در زمینه ارتباط با اندیشمندان معاصر خود و مکاتبه و مباحثه با ایشان اهتمام داشتند و بعید نیست که با انیشتین نیز مرتبط بوده باشند.
ج) شخصیت جامع آیتالله العظمی بروجردی: آیتالله بروجردی از یک شخصیت جامع علمی برخوردار بودند. ایشان شاگرد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملامحمد کاشی بود و تمام مراتب فلسفه و عرفان را گذرانده بودند. ایشان افزون بر تسلط بر فقه و اصول، یک فیلسوف نیز به شمار میرفتند. در زمینه حدیث نیز کار کرده و بر تفسیر آیات بسیار مسلط بودند. ایشان بر اساس همین غنای علمی خود، با بسیاری از شخصیتهای علمی مکاتبه و گفتوگوهایی داشتهاند و پاسخهای مبسوطی به بسیاری از پرسشها ارائه میکردند. از اینرو هیچ بُعدی ندارد که با انیشتین نیز مکاتباتی داشته باشند. این مساله قابل تکذیب نیست و ثبوتاً ممکن است؛ هرچند اثباتاً نمیتوان دلیلی بر آن ارائه کرد.نظر دکتر حسابی درباره اسلام
حضرت استاد در پایان، اگر نکاتی در این زمینه دارید، لطفاً بیان فرمایید.
۱. اگر نامه آیتالله العظمی بروجردی به انیشتین و یا نامه انیشتین به ایشان پیدا شود، این مشکل نیز حل خواهد شد. این امر قابل پیگیری است. هیچ بعدی ندارد که بین این دو شخصیت، رفاقتی بوده و نامهنگاریهای صورت گرفته باشد. آیتالله العظمی بروجردی شخصیت بسیار پرحوصلهای داشتند و کسی بودند که با وجود گرفتاریها و مشکلات بسیار، ساعتهای زیادی برای پاسخ به نامهای وقت میگذاشتند. ایشان انیشتین را میشناختند و اهمیت کار را تشخیص میدادند. از اینرو ممکن است که ایشان با انیشتین وارد مباحث جزئی شوند و به بحث بپردازند. درخواست ما این است که در مقام اثبات این امر، بیشتر کار شود؛ یعنی دست خط انیشتین دیده شود.
۲. معمولاً نامههای آیتالله العظمی بروجردی، به فارسی یا عربی نوشته میشدند. بنابراین در صورت صحت این نامهنگاریها، به یک مترجم نیاز میبود که احتمالاً خود دکتر حسابی این نقش را بر عهده داشتند؛ چون این نامهها پست نمیشدند و از طریق دکتر حسابی به انیشتین میرسیدند. در نتیجه، نقش دکتر حسابی در حل این معما بسیار زیاد است. از اینرو باید با بستگان ایشان ارتباط یافت و پیگیری کرد که آیا در کتابخانه شخصی ایشان، آثاری در این زمینه هست یا خیر.
۳. با توجه به اینکه یک طرف این داستان، آیتالله العظمی بروجردی است، بنده از کسانی که میتوانند در این زمینه راهگشا باشند، میخواهم که ما را در حل این معما یاری کنند. اگر کسی واقعاً چنین نامهای از انیشتین را یافته است، ما را در جریان قرار دهد. البته نباید این قضیه را سیاسی کرد. اینکه آقای حمیدرضا پهلوی این کتاب را خریده است، یا دیگری، در جای خود قابل تحسین است؛ اما نباید با نگاه سیاسی به آن نگریست. ما باید این کتاب را به دنیا عرضه کنیم. بنده اعلام میکنم که ما حاضریم خودمان به هر جایی که لازم است برویم و افراد و متخصصانی را که در این زمینه آگاهی دارند، از نزدیک ببینیم و با آنها مذاکره کنیم. این مساله برای ما مهم است که ثابت شود معارف ما، حتی در جامعه علمی وزین و سنگینی در سطح انیشتین مخاطب دارد.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
کلید واژه ها:
آیت الله بروجردی انیشتین پروفسور حسابی
خوراکیهای مرگبار که کبد را نابود میکنند
دوشیر نمک نشناس باغ وحش اراک
تصویر منتشر شده از قاتل شهید رنجبر
گوشت این پرنده ۴ برابر میگو فسفر دارد
شرایط استفاده پلیس از سلاح چیست؟
نظر دکتر حسابی درباره اسلام
بزرگترین علامت سویه اُمیکرون شناسایی شد
اراذل شیراز مامور ناجا را به شهادت رساندند +جزئیات
واکنش توییتریها به شهادت مظلومانه مامور پلیس +تصاویر
یک خودروی شتر گاو پلنگی ایرانی
هر رادیویی که انگلیسیها بگویند گوش میدهم
درد یعنی این!
خون پاک شهید مدافع امنیت و سخنی با مسئولان تقنینی، قضایی و انتظامی/ لطفا سریع!
خوراکیهای مرگبار که کبد را نابود میکنند
هر رادیویی که انگلیسیها بگویند گوش میدهم
افکارسنجیها غلط کردند، ما خیلی هم محبوبیم!
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: علامه ذوالفنون، پدر علم نوین در ایران، همکار و شاگرد آلبرت آینشتین، بزرگترین فیزیکدان ایرانی، صاحب نظریهای بدیع در فیزیک ذرات و … اینها چند نمونه از القاب رنگارنگی است که به دکتر محمود حسابی داده شده است. در کتابهای درسی و اذهان عمومی او را همتراز با غولهای تاریخ علم همچون اسحاق نیوتون و آلبرت آینشتین جلوه داده و اسطورههای اخلاقی و معنوی درباره زندگی او ساختهاند.
دکتر محمود حسابی یکی از چهرههای نمادینی است که ایرانیان به واسطه آن میتوانند به هوش و نبوغ ملی خود فخر کنند. البته در سالهای اخیر چهرههای نمادین دیگری مانند دکتر سمیعی «بزرگترین جراح مغز در کل جهان» نیز به ساحت فخر ایرانیان اضافه شده اما با این حال چهره دکتر حسابی هنوز کارکرد نمادین خود را حفظ کرده و این کارکرد توسط بنیاد حسابی و موزه دکتر حسابی که در آن چیزهای جذابی مانند «جای پای تاتی گربه استاد!» نمایش داده میشوند، بازتولید میشود. گویا دکتر حسابی آنقدر اهمیت دارد که لزوما جا پای گربه ایشان نیز باید مردم ایران مهم باشد.
نظر دکتر حسابی درباره اسلام
اگر بخواهیم با صراحت و انصاف درباره این موضوع بیندیشیم ناگزیریم اعتراف کنیم که چهرههایی مانند پروفسور حسابی و سمیعی و ادعاهای غلو آمیز درباره آنها بیش از همه به سرخوردگیهای تاریخی ما مرتبط است و ربط چندانی به واقعیت ندارد. ادعای «بهترین فیزیکدانان جهان» بودن دکتر حسابی به لحاظ جوهری مانند داستانهایی است که در دهههای شصت و هفتاد درباره بیژن مرتضوی نوازنده خواننده لس آنجلس نشین ساخته بودند که او را بهترین ویولونیست جهان میدانستند و نشان این درجه هم داشتن ویولون سفید رنگ او بود!
اسطوره سازی درباره دکتر محمود حسابی بیش از همه به ضرر خود چهره تاریخی اوست و دستاوردهای عملی حسابی مانند تاسیس بسیاری از نهادهای علمی را مخدوش میکند.
به گزارش رویداد۲۴ محمود حسابی روز سوم اسفند ماه سال ۱۲۸۱ هجری شمسی در تفرش زاده شد. پدرش سید عباس معزالدوله و مادرش گوهرشاد حسابی از خاندان اشراف بودند و او در محیطی اشرافی رشد کرد. پدربزرگش معزالسلطان از افراد با نفوذ دربار قاجار بود و این جایگاه اشرافی به پدرش نیز به ارث رسید.
محمود حسابی چهار پنج سال بیشتر نداشت که پدرش به عنوان نماینده کنسولی به شامات رفت و خانواده را نیز با خود برد. تحصیلات ابتدایی حسابی در بیروت و در مدرسه کشیشهای فرانسوی بود. خاطراتی از او درباره این دوران توسط فرزندش گردآوری شده است. این خاطرات در کتابی به نام «استاد عشق» نقل شده که البته بسیار غلو آمیز و غیر قابل باور هستند.
طبق ادعای ایرج حسابی پدرش محمود حسابی به همراه برادر و مادر خود در خانه باغ بزرگی در بیروت مستقر شدهاند و تعدادی خدم و حشم داشتهاند. پدر دکتر حسابی به تهران باز میگردد و دوباره ازدواج میکند. همسر جدید او هم شرط میکند که باید زن و فرزندانت را در بیروت رها کنی تا بمیرند.
طبق خاطره داستانهای نقل شده در کتاب استاد عشق پدر دکتر حسابی دو بار برای کشتن فرزندان و زن خود به بیروت میرود، ولی موفق نمیشود! و آنها که بی خانمان شده بودند از ساختمان بزرگ سفارت به اتاق سرایدار سفارت نقل مکان میکنند. نهایتا محمود و برادرش با نهایت فقر و بدبختی بزرگ میشوند و برای خود کسی میشوند. به این ترتیب قصه عبرت آمیز مهندس ایرج حسابی با موفقیت به هپی اندینگ خود میرسد و از این ماجرا این برداشت به دست میآید که محمود حسابی بدون داشتن ارتباطات و نسب فامیلی اشرافی روی پای خودش ایستاده و تحصیلاتش را ادامه داده است. چنین روایتی از فرط ساده انگاری نوعی توهین به شعور مخاطب حساب میشود و با واقعیاتی که نزدیکان و آشنایان دکتر حسابی نقل میکردند، سازگار نیست.
اکثر کسانی که با دکتر حسابی معاشرت داشتند از خوی اشرافی او میگویند که نشانگر تربیت او در خانوادهای متمول بود. همچنین تحصیل در خارج از کشور در آن زمان برای ایرانیان عادی غیر ممکن بود و تنها خانوادههای اشراف چنین توانی داشتند.
محمد قائد در کتاب دفترچه خاطرات و فراموشی مینویسد: «در عصری که خواندن روزنامه اطلاعات و سفر به باکو و تجربهای قابل سفرنامه شدن به حساب میآمد، فاضل شدن مشکل بود چون امکانها بسیار محدود و معیشت بسیار سخت بود اما برای کسانی که به اروپا رفت و آمد داشتند و در دایره قدرت و ثروت بودند، فاضل ماندن آسان بود چون رقابت بسیار کم بود.»
در زندگینامه رسمی مرحوم حسابی از خود او نقل شده که در هفده سالگی لیسانس ادبیات گرفته، آنهم در حالی که به علت فقر دیرتر از سن معمول به مدرسه رفته است. بعد که میبیند با لیسانس ادبیات نمیتوان اقتصاد خانواده را تامین کرد، در عرض یک سال لیسانس بیولوژی میگیرد! و این مدرک نیز به کاری نمیآید و او به سراغ مهندسی ساختمان میرود و در عرض دو سال لیسانس مهندسی هم کسب میکند و با این حال با وجود داشتن سه مدرک لیسانس کاری پیدا نمیکند و مجبور میشود به کارهای سخت و طاقتفرسا در شرکتی راهسازی تن بدهد.
بین تمامی این ادعاها چیزی که میتوان آن را معتبر دانست این است که حسابی پس از تحصیل در زمینه مهندسی راه و ساختمان در بیروت به پاریس میرود و در آنجا مشغول تحصیل در زمینه مهندسی الکترونیک میشود. مدتی بعد به فیزیک علاقه پیدا میکنند و برای تحصیل در این رشته با فیزیکدانی غربی مشورت میکنند و او به دکتر حسابی میگوید که سن و سالش برای خواندن فیزیک بیش از حد بالاست. حسابی نهایتا مدرک خود را در زمینه فیزیک نظری زیر نظر فیزیکدانی نه چندان مشهور به نام امه کاتن کسب میکند و به ایران بازمی گردد.
بنیاد حسابی ادعا میکند دکتر حسابی پیش از تحصیل در رشته مهندسی الکترونیک در رشتههای پزشکی، ریاضیات، ستاره شناسی و نجوم نیز تحصیل کرده است. آنهم در حالی که برای تامین معیشت خانواده مجبور بودند سخت کار کنند و سخت بیمار و بی پول بودهاند.
شاید به همین علت یکی از القاب ساختگی او، علامه ذوالفنون است. این مدرک سازیها و داستان سراییها در حالی صورت میپذیرد که هیچ اثر پژوهشی از دکتر حسابی در زمینههای ذکر شده وجود ندارد بجز لغتنامهای که طبعا به لیسانس ادبیات او مربوط میشود که درباره آن نکتههای بسیاری وجود دارد.
قائد در بخشی از مقاله «به مردگان نمره انضباط بدهید و بگذارید استراحت کنند» درباره این ترفیعات و درجه دادنها مثالی از دادن مرتبه علمی به احمد فردید میآورد و مینویسد: «وقتی میگویند (استاد پروفسور دکتر احمد فردید) آدم فکر میکند یا از سلسله مراتب آکادمیک اطلاع چندانی ندارند یا مدارج دانشگاهی را بیش از پیش به سخره گرفتهاند. در حالی که انتشار مقالات علمی، چه از نوع جدی و چه رونویسی، برای طی مدارج آکادمیک ضروری است. مشکل بتوان به متوفایی که چیزی از او منتشر نشد -چون اساسا به نوشتن اعتقاد نداشت- مثل نقل و نبات درجه داد.»
اتفاقی که درباره فردید در فلسفه افتاد، در فیزیک و ریاضیات و نجوم و ادبیات و عمران و معماری درباره حسابی افتاد و او به استاد پروفسور دکتر محمود حسابی ملقب شد. در حالیکه نشانهای از نظریه پردازی در هیچکدام از این رشتهها در دست نیست تا دکتر به لقب پروفسور نائل شود.
به گزارش رویداد۲۴ تلاش بنیاد حسابی برای علامه ساختن از ایشان به مدرکسازی ختم نمیشود. ایرج حسابی از زبان دکتر حسابی نقل میکنند پدرش در این مدت که بیمار بوده و کار میکرده و در چند رشته تحصیل میکرده ادعا کرده است که «در آن زمان من تقریبا تمام رمانها را خواندم حتی رمانهای پلیسی.»
اگر محمود حسابی به مدت ده سال روزانه سه رمان هم خوانده باشند، تمام رمانهایی که در دهه سی فقط در فرانسه و انگلستان منتشر شده را نیز نمیتوانسته بخوانند. همچنین در کتاب استاد عشق ادعا میشود دکتر حسابی در این دوران که بیمار بوده و کار میکرده و در چند رشته تحصیل کرده و تمام رمانهای جهان را میخوانده در چند رشته ورزشی هم وارد شده و در شنا مقام آورده است. چنین ادعاهای چیزی بیش از غلو و بزرگنمایی است و به نوعی جنون دامن میزند.
به گزارش رویداد۲۴ محمود حسابی پس از اخذ مدرکش با توجه به نفوذی که بین سیاسیون ایران داشت در سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت و در وزارت راه مشغول به کار شد. در آن دوره خدماتی هم انجام داد که تاسیس نهادهای علمی در کشور، مانند دارالمعلمین و دانشکده فنی دانشگاه تهران از آن جمله بود. کارهایی عملی دکتر حسابی در زمینه تاسیس مراکز علمی در ایران نقطه مثبت کارنامه اوست. البته واضح است که دانشگاه تهران توسط عیسی صدیق و رضا شاه پهلوی تاسیس شد، ولی طرفداران حسابی اصل تاسیس دانشگاه تهران را به او منسوب میکنند که یقینا نادرست است.
حسابی پس از بازگشت به ایران نفوذ زیادی در ساختار قدرت پیدا کرد و برای سه دوره سناتور انتصابی شاه در مجلس سنا شد و برای مدت کوتاهی به کابینه دکتر محمد مصدق وارد شد.
حسابی همچنین در دانشگاه در رشته فیزیک تدریس میکرد. بنیاد حسابی درباره او میگوید نظریهای در علم فیزیک به نام او ثبت شده است. اما بررسیها نشان میدهد هیچ نظریهای در فیزیک ندارد و ادعای برخی مبنی بر وجود «نظریه ذرات ماده» کذب محض است و با یک جستجوی ساده اینترنتی میتوان فهمید که حسابی بین فیزیکدانان ایرانی نیز جزو مهمترینها نبود و هیچ مقاله معتبری از او وجود ندارد که مورد استناد دانشمندان باشد و درمجموعه تاریخ علم فیزیک [من جمله تاریخ فیزیک چند جلدی هاروارد] که حتی فیزیکدانهای متوسط دنیا را نیز در آن معرفی کردهاند، نامی از او برده نشده است.
دکتر رضا منصوری فیزیکدان درباره نظریه علمی مدکتر حسابی میگوید: این چیزی که به عنوان« نظریه دکتر حسابی درباره ماده» مطرح شده، وجود خارجی ندارد و ادعای پسر اوست.
ایرج حسابی برنامهای از فعالیتهای پدر را اینگونه توضیح داده است: «برنامه روزمره ایشان در منزل به این صورت بود: ساعت ۷/۳۰ صرف صبحانه، ساعت ۹ کار روی لغات زبان فارسی، ساعت ۱۱ کار روی نظریه بینهایت بودن ذرات، ساعت ۱۲/۳۰ صرف ناهار و استراحت، ساعت ۴ بعدازظهر مطالعه علمی و اخبار روز، ساعت ۸/۳۰ صرف شام، ساعت ۹/۳۰ خواندن مجلات خارجی و بالاخره آخر شب آموختن زبان آلمانی.»
طبق ادعای فرزند حسابی، نظریه ذرات ماده محصول کارهای روزانه استاد از ساعت ۱۱ تا ۱۲/۳۰ بوده است. شاید این زمانبندی و کار یکساعته برای ارائه نظریه را باید محصول ناآشنایی ایرج حسابی با نظریههای علمی دانست.
محمود حسابی پس از بازگشت به ایران در دانشگاه فیزیک درس میداد، ولی جزو استادان برجسته نبود. دکتر ضیا موحد که مهمترین منطقدان ایرانی در قید حیات است، تا مقطع فوق لیسانس در زمینه فیزیک تحصیل کرده و در مقطع لیسانس شاگرد دکتر محمود حسابی بوده است. ضیا موحد در مصاحبهای میگوید: «من دو درس اپتیک و نظریه الکترومغناطیس را در مقطع لیسانس با دکتر حسابی گذراندم. در آن زمان ایشان سناتور بودند و به همین دلیل رفت و آمد باشکوهی به دانشگاه داشتند و با ماشین و راننده شخصی میآمدند. در کلاس درس هم خودشان تدریس نمیکردند. دانشجویان را به صورت اتفاقی انتخاب میکردند تا بیایند و درس را توضیح دهند و خودشان نیز در این میان گاهی نظری میدادند. جزوه دکتر حسابی پر از غلط بود و ما از اول تا آخر ترم دائما باید کلنجار میرفتیم تا ببینیم این طرف معادلههای جزوه با آن طرفش جور در میآید یا نه. او به هیچ وجه معلم خوبی نبود. دکتر خمسوی بسیار معلم و فیزیکدان بهتری نسبت به ایشان بودند.»
در همان زمان کسانی مانند دکتر خمسوی بودند که مراتب علمیشان بسیار بالاتر از دکتر حسابی بود، ولی به علت نفوذ سیاسی محمود حسابی مهجور مانده بودند. دکتر خمسوی دو مقاله در مجله علمی نیچر منتشر کرده بود و اعتبار جهانی داشت. از فیزیکدانان بعدتر هم کسانی مانند دکتر اردلان و دکتر گلشنی مقالاتی در سطح بین المللی دارند اما دکتر حسابی هیچ کار پژوهشی جدی در این حد و اندازه ندارد؛ با این حال پروپاگاندای بنیاد حسابی و صدا و سیما و … چهرهای در حد انیشتین و نیوتون از او ساخت. شاید بزرگترین شانس محمود حسابی این بود که در زمانه مناسبی زیست؛ چه آنکه شاگردان او بسیار بزرگتر و نامورتر از او بودند و احتمالا اگر پروفسور چند سالی دیرتر به دنیا میآمد، کارش در تدریس فیزیک بیشتر از تدریس کلاس خصوصی نبود.
به گزارش رویداد۲۴ دکتر رضا منصوری فیزیکدان و رئیس انجمن فیزیک ایران در این مورد چنین میگویند: «دکتر حسابی هیچ نظریهای در زمینه فیزیک نداشتند. مقالاتی که دکتر حسابی برای مجلات علمی فرستاده موجود است. داور مقالات غلطهای ایشان را گرفته و ما همه اینها را به صورت مستند منتشر کردیم. در مقالهای که در ارتباط با یکی از محاسبات ایشان درباره ماده است اشتباه محاسباتی وجود دارد و داور مقاله را رد کرده است. مقالهای شامل اشتباه محاسباتی و پس فرستاده شده از سوی داور مقاله.»
دکتر منصوری درباره غلوهایی که درباره محمود حسابی میشود خود ایشان را بی تقصیر نمیداند. او میگوید: دو سال پیش برای اولین بار عکسی از دکتر حسابی در یکی از روزنامههای سال ۱۳۳۲ دیدم که تیترش این بود «مردی که اینیشتین هم حرفهای او را نمیفهمد.» یعنی خود دکتر حسابی از غلوهایی درباره او صورت میگرفت، آگاه بود.
زمانی که به ساختن اسطورهای دروغین از دکتر حسابی میاندیشیم سازگاری این چهره نمادین با ایدئولوژیهای شوونیستی کاملا عیان است. خود ایشان در سال ۱۳۴۲ سخنرانی مشهوری ایراد کردند درباره «فیزیک جدید و فلسفه ایران باستان» که بعدا به صورت جزوه در آمد و منتشر شد.
مطالبی که دکتر محمود حسابی در آن سخنرانی گفتند ارزش علمی نداشت و تنها به کار جعل ایدئولوژیک تاریخ میآمد که در آن دوره تمرکز اصلیاش بر ساختن یک تاریخ دروغین از ایران باستان بود که در نهایت قرار بود جایگاه نمادین شاهنشاه را تثبیت کند. این گرایش به ایران باستان با اسلامگرایی دکتر حسابی همراه بود؛ او پس از افتتاح درمانگاه گوهرشاد حجاب را برای کارکنان آنجا اجباری کردند. درباره او گفته میشد تحصیلات بالای لیسانس را برای زنان مناسب نمیدید.
حسابی همچنین زبان فارسی را برای اینکه زبان علم شود بسیار مناسب میدانست که این نیز در زمره همان تبلیغات شوونیستی بود. شاید به دلیل همین نگاه به زبان فارسی بود که دکتر حسابی را بر آن داشت که اواخر عمرش دست به تالیف یک دیکشنری عجیب بزند که در سال ۱۳۷۲ یک سال پس از مرگ او منتشر شد. یک نمونه از این دیکشنری عجیب برای پی بردن به ماهیت آن کافی است. حسابی در برابر واژه ساده Hope این معادلها را پیشنهاد میکند: «اّس، اندی، الچخت، اند، اوس، اومید، اومیذ، بیوس، پَرمو، پرکر، یرمر، مخت، نابیوسان»نظر دکتر حسابی درباره اسلام
معادل کلمه توپ در دیکشنری استاد اینگونه است: «آلُفته، بذَه، غلوله، قُروهه، گروهه، کُلُنبه، گُله، گو، گول، گویه، گولی، گوئی، لُک»
محمد قائد در کتاب «دفترچه خاطرات و فراموشی» در مقاله «به مردگان نمره انضباط بدهید و بگذارید استراحت کنند» درباره این اثر مینویسد: «ششصد و پانزده صفحه به قطع وزیری پر است از واژههای زبان یاجوج ماجوج. میپرسید این کلمات چیست؟ به احتمال ۴ درصد واژههایی از تمام زبانهایی که در ۵۰۰۰ سال گذشته در فاصله بین النهرین تا فاصله ماورالنهر وجود داشته؛ و به احتمال ۵۱ درصد علامتی است برای بیماری نئولوژیسم؛ بیماری لغتسازی که استاد در سالهای آخر عمر گرفتار آن شده بود. چاپ شدن این کلمات در ۳۰۰۰ نسخه تنها یک معنی میتواند داشته باشد: کسانی که در بزرگداشت آن فقید سنگ تمام گذاشتهاند به خودشان زحمت ندادهاند کشف رمز کنند که اینها یعنی چه. تلی از کاغذ هدر دادند و قضاوت را به خریداران ِ اغفال شدهای سپردند که مات و مبهوت به این کلمات خیره خواهند شد.»
قائد مینویسد: «برخورد استاد با زبان برخوردی است شبه ریاضی و ظاهرا تمرین میکرده تا ببیند با مجموعهای از حروف چند کلمه میتوان ساخت. یعنی بازی و سرگرمی… شاید چون استاد هیچگاه با دقت به یک فرهنگ لغت نگاه نکرد.»
دکتر حسابی با توجه به نفوذ خود در مراکز آموزشی و نظام قدرت داشت به سفرهای زیادی میرفت که از جمله این سفرها سفر به ایالات متحده و ام.آی.تی است. آلبرت آینشتین که در آن زمان در ام.آی.تی مستقر بود و بزرگترین فیزیکدان زنده جهان محسوب میشد، مدت زمانی را برای دیدارهای عمومی خود اختصاص میداد که در یکی از این دیدارها دکتر حسابی نزد او رفته و با ایشان دیدار کرده است؛ مانند بسیاری دیگر که همگی آنها لزوما دانشمند هم نبودند. تنها ارتباط حسابی با آینشتین همین بوده و آن دو نه مقالهای با هم منتشر کردهاند و نه حسابی در ام.آی.تی تحصیل کرده که شاگرد آینشتین باشد.
روایت این ملاقات ساده در زندگینامه حسابی توسط فرزندش اینگونه نقل میشود که پدرش نظریهای درباره ذرات داشته که میخواسته آن را با بزرگان فیزیک در میان بگذارد. پس از آن نام تمام فیزیکدانان برجسته قرن بیستم را ردیف میکند و از زبان دکتر حسابی میگوید: «در کشورهای مختلف با دانشمندانی، چون بور، فرمی، بورن، دیراک و شرودینگر دیدار کردم. نظر آنها این بود که، چون نظریههای من خیلی پیچیده است بهتر است به سراغ پروفسور اینشتین بروم.» در ادامه به نقل از حسابی اینگونه روایت میشود که چون شرودینگر و دیراک از فهم نظریهاش عاجز بودند نزد آینشتین میرود و رابطه صمیمانهای بین آن دو شکل میگیرد و حسابی با اشعار حافظ و آیات قرآن اینشتین را تحت تاثیر قرار میدهد و او و دیگر فیزیکدانان بزرگ جهان را [که در آن زمان هیچکدام با هم در ام. آی. تی نبودند] برای مراسم نوروز به خانهاش دعوت میکند.
اغراق درباره حسابی و رابطه او و آینشتین تا به جایی رسید که در فضای مجازی و تعدادی از نشریات عکس آینشتین با دوست و همکارش کورت گودل [ریاضی دان مشهور] را به اسم «عکس پروفسور حسابی با اینشتین» جا زدند.
دکتر حسابی مدتها پیش از انقلاب بازنشسته شده بود و در ابتدای دوران انقلاب به دلیل رابطه سیاسی با حکومت پهلوی مورد غضب انقلابیون قرار گرفت. گفتمان ایدئولوژیک، اما به زودی دریافت که حسابی نمونه خوبی برای فخر به فرهنگ ایرانی-اسلامی میتواند باشد و مراتب تجلیل و ستایش از او را برقرار کرد و استاد به مرتبهای از قداست برده شد که جای پای گربهاش نیز برای مردم باید اهمیت پیدا میکرد اما درواقع حسابی تکنسینی معمولی بود که چهره نمادین او [مانند خلفش دکتر سمیعی] میتواند ابزار صرفی برای هرگونه ایدئولوژی باشد تا در کمیت عناوینشان خود بدون نظر به محتوا مظهر موفقیت و افتخار باشند.
قائد در بخشی از همان کتاب درباره درباره غلوهای تاریخی نسبت به شخصیتها و بزرگ کردن نالازم آنها مینویسد: «گاه حتی به شغل و وظیفه متوفی هم درست توجه نمیکنند. درباره روحانی متوفایی که در سالخوردگی درگذشته است مینویسند سراسر عمر را به زهد زیست. از طریق پارسایی ذرهایی تخطی نکرد و لحظهای از یاد خدا غافل نشد. اما یک مرد روحانی، بنا به تعریف، لزوما قرار است زاهد و پارسا بماند و دائما به یاد قادر متعال باشد چون از نوجوانی برای این نوع زندگی به عنوان شغل و حرفه تعلیم دیده و آن آداب و آئین را سالها تمرین کرده است. چنین توصیفی بیشتر به حشو قبیح و شبههآفرینی و بلکه به شوخی میماند تا به مدح. انگار درباره افسر درگذشته ارتش بنویسند متوفی نه تنها تیراندازی با سلاح کمری، بلکه کار با تیربار را هم بلد بود.»
محمود حسابی در دوازدهم شهریور ماه سال ۱۳۷۱ در ژنو درگذشت و در شهر تفرش در آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده شد. در نهایت باید گفت که او معلم سادهای بود که در حد خودش خدمات عملی زیادی برای کشورش داشت؛ اسطوره سازی از او نه تنها غیر اخلاقی است بلکه باعث مخدوش شدن خدمات واقعی خود ایشان میشود.
منابع: آشنایی با دکتر حسابی/ محمد امین بابا ربیع/ انتشارات موسسه نشر و تحقیقات ذکرزندگی نامه استاد مرحوم دکتر حسابی/ محمدتقی توسلی/استاد عشق/ ایرج حسابی/ نشر بنیاد حسابیشیادی زیر لوای مرحوم حسابی/ رضا منصوریاو استاد خوبی نبود، نابغه هم نبود/ مصاحبه با ضیا موحد در سال ۱۳۹۱فرهنگ حسابی/ انتشارات فروشیدفترچه خاطرات و فراموشی/ محمد قائد/ انتشارات طرح نو
نی نی سایت
دیدگاهتان را بنویسید