نظریه دانشمندان در مورد عشق

نظریه دانشمندان در مورد عشق
نظریه دانشمندان در مورد عشق


استرنبرگ نوعی نظریه درباره عشق ارائه داده است که مبنای آن روان سنجی است. بر اساس این نظریه عشق را می توان با توجه به طیف وسیعی از عاطفه ها، اندیشه ها و انگیزش هایی متفاوت با هم شناخت. وی در اواخر دهه 1988 نظریه تازه ای برای عشق ارائه کرد که مبنای آن مثلث بود : نظریه «سه وجهی عشق». بر اساس این نظریه عشق را می توان در چهارچوب سه مؤلفه شناخت: صمیمیت (INTIMACY)، شور-شهوت (PASSION) و تعهد (COMMITMENT).

در گونه های مختلف عشق این مؤلفه ها به صورت های مختلفی با هم ترکیب می شوند. برای مثال ویژگی عشق رمانتیک صمیمیت به علاوه شهوت است، ویژگی عشق پوچ تعهد است، و عشق کامل یا تمام عیار آمیزه ای از همه ی این مؤلفه های سه گانه است.

استرنبرگ بعد ها با انتقاد از نظریه سه وجهی عشق، دیدگاه عشق به مثابه قصه را تعریف کرد. این دیدگاه بر این فرض مبتنی است که ما آدمیان گرایش داریم عاشق کسانی شویم که قصه هایشان با قصه ما یکی است یا مشابه است، نقش این افراد در قصه ها مکمل نقش خود ماست و بدین ترتیب این افراد از جنبه هایی مثل خود ما هستند، اما از جنبه های دیگری بالقوه از ما متفاوت اند. اگر از سر اتفاق عاشق کسی شویم که قصه ای کاملا متفاوت داشته باشد، آن وقت است که هم رابطه و هم عشقی که زیر ساخت این رابطه است، وضعیتی متزلزل پیدا می کند.


نظریه دانشمندان در مورد عشق

مازلو به عنوان یکی از نظریه پردازان انسان گرا، عشق را به دو قسمت تقسیم می کند، یک نوع عشق که خودخواهانه، تسخیری و حریص است و به دنبال نیاز های برآورده نشده فرد است، یعنی فرد دیگران را به این دلیل دوست دارد که نیاز هایش را ارضا کند، مازلو این عشق را عشق کمبود می نامد.

نوع دیگر عشق، عشق وجودی است، عشق بالغ و فروتن که باز و خودمختار و متکی به خویش است و آزادانه ارزانی می شود. میل به سخاوت و تمایل به بخشش و خشنود کردن دیگری در این نوع عشق دیده می شود.


از نظر یانگ به عنوان روان شناس معتقد به رویکرد شناختی، عشق نوعی فرآیند جذابیت طرح واره ای است. بیشتر اوقات افراد جذب ارتباط با کسی می شوند که طرح واره مرکزی شان را فعال کند (جذابیت طرح وتره ای) و به این دلیل او را جذاب ترین فرد می دانند. همچنین برانگیخته شدن طرح واره ها باعث ایجاد جذابیت جنسی در روابط عاشقانه می شود. بنابراین زیاد جای تعجب نیست که افراد عاشق با انتخاب افراد خاص و سبک های مقابله ای ویژه به تداوم طرح واره ناسازگار خود دامن می زنند. افرادی که طرح واره های ناسازگار اولیه بیشتری دارند در گذر از مراحل زندگی ( مثل روابط عاشقانه و ازدواج) با مشکلات بیشتری رو به رو می شوند. یکی از این مشکلات بر هم خوردن روابط، توسط یکی از طرفین است که منجر به شکست عاطفی می شود، باید در نظر داشت که سوگ و فقدان ناشی از شکست عاطفی ما را به هسته ی خودمان بر می گرداند.


یکی از نظریه های با نفوذ در خصوص روابط صمیمی (Intimate relationships) و عاشقانه، نظریه دلبستگی (Attachment theory) است. بالبی معتقد است که ماهیت رابطه صمیمی اول (مادر-نوزاد)، ماهیت روابط صمیمی یک فرد را در سرتاسر زندگی تعیین می کند. به طور کلی دلبستگی را می توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. این که کودک مراقب خود را که معمولا مادر اوست، چگونه می جوید و به او می چسبد، موید وجود دلبستگی میان آنهاست.

نظریه دلبستگی بر این باور است که دلبستگی پیوندی جهان شمول است و در تمام انسان ها وجود دارد. بالبی معتقد است که یک شخص برای رشد سالم نیاز به پیوند عاطفی دارد و احساس امنیت در کودک پایه ای برای سلامت روانی وی می باشد.

به نظر بالبی رابطه ناایمن موجب بی اعتمادی، حساس بودن و نارضایتی هیجانی در روابط عاشقانه می شود. اهمیت سبک های دلبستگی و تاثیر آن در دوران بزرگسالی در تعاملات بین فردی، امروزه به عنوان یکی از اصلی ترین و گسترده ترین موضوعات پژوهشی تبدیل گشته است.

در بزرگسالی نیز سه سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا مشخص شده است. طرفداران این نظریه معتقدند به احتمال زیاد سبک دلبستگی کودک تا بزرگسالی ادامه دارد و در روابط بزرگسالی فرد منعکس می گردد. روابط دلبستگی نقش بسیار مهمی در احساس امنیت ما دارند. برای کودکان این رابطه ابتدا با والدین برقرار می شود، در بزرگسالی دلبستگی با جنس مخالف برقرار می گردد. بنابراین سبک دلبستگی، روابط عاطفی و عاشقانه را تحت تاثیر قرار می دهد.

بالبی معتقد است که گره های هیجانی متقابل که به نزدیکی مادر و کودک منجر می شود، نخستین تجلیات دلبستگی محسوب می شوند. دلبستگی نگهدارنده نزدیکی متقابل بین دو فرد در تمام مراحل زندگی است. هیجان نقطه مرکزی دلبستگی است و کیفیت روابط مادر – کودک در دوران کودکی در تحول الگوهای عملی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و روابط نزدیک و صمیمانه در بزرگسالی نیز تحت تاثیر همین الگوهای عملی قرار می گیرد. بنابراین افراد مختلفی که سبک های دلبستگی متفاوتی دارند تجارب مختلفی را در روابط عاشقانه تجربه می کنند.

به طور کلی همانطور که دلبستگی ایمن برای نوزادان و کودکان حائز اهمیت است و منجر به اجتماعی شدن و سازگاری (Compatibility) خوب در نوجوانی می شود، در بزرگسالی نیز بین دلبستگی ایمن و روابط با دیگران ارتباط وجود دارد. این موضوع را می توان با جنبه هایی از تعامل در رابطه در نظر گرفت، از جمله: رضایت از رابطه، مراقبت کردن از همدیگر و الگوهای تعارضی و ارتباطی.


یالوم که یک روان درمانگر وجودی است، معتقد است عشق نوعی از خود بی خودی وسواس گونه (Obsession) و ذهنیتی افسون شده است که تمامی زندگی فرد را در تصرف خود در می آورد. معمولا تجربه ی چنین حالتی باشکوه است. به عقیده ی او انسان بیشتر دلباخته ی اشتیاق(Enthusiasm) خویش است تا آنچه اشتیاقش را برانگیخته است. ولی در مواقعی شیدایی و از خود بی خودی، بیش از آنکه لذت بیافریند، پریشانی می آورد. عاشق، صورتی خیالی و شاعرانه به معشوق می دهد، ذهنش درگیر وسوسه ی او می شود، اما اگر عشق تنها یک ویژگی حقیقی داشته باشد، این است که هرگز نمی ماند، ناپایداری بخشی از ماهیت شیدایی عشق است. از نظر یالوم وسواس عشق، اغلب به نوعی توجه فرد را از افکار دردناک تر دیگر دور می کند.

از نظر یالوم تجربه ی تنهایی اگزیستانسیال، مانند هر نوع ملال، وضعیت ذهنی بسیار ناخوشایندی پدید می آورد و به مدت طولانی برای فرد قابل تحمل نیست. از نظر وی هیچ رابطه ای قادر به از میان بردن تنهایی نیست. هر یک از ما در هستی تنهاییم. ولی می توانیم در تنهایی یکدیگر شریک شویم همان طور که عشق درد تنهایی را جبران می کند. بوبر می گوید: یک رابطه ی خوب و صمیمی، بر دیواره های سربه فلک کشیده ی تنهایی آدمی رخنه می کند، بر قانون بی چون و چرای آن فائق می شود و بر فراز مغاک وحشت انگیز عالم، از وجود خود به وجود دیگری پل می زند.

رابطه در بهترین شرایط، افرادی را شامل می شود که به شیوه ای عاری از نیاز با هم ارتباط دارند. عشق بالغانه یا رشد یافته علاوه بر بخشیدن، سایر اجزای اساسی را نیز داراست: توجه، پاسخ گویی، احترام و درک. دوست داشتن یعنی توجه فعال به زندگی و رشد دیگری. فرد باید پاسخ گوی نیازهای دیگری (چه جسمانی، چه روانی) باشد. فرد باید به یگانگی و منحصر به فرد بودن آن دیگری احترام بگذارد، او را همان طور که هست ببیند و به وی کمک کند تا رشد کند و راه خویش را بیابد، آن هم فقط به خاطر خودش، نه با هدف خدمت به او.

از نظر یالوم عشق نوعی منش است. خیلی پیش می آید که به اشتباه، پیوند انحصاری با یک انسان را دلیل شدت و اصالت عشق فرض می کنیم. ولی چنین عشقی به اصطلاح فروم، عشق نمادین یا خودپرستی بیش از اندازه است و در فقدان توجه و علاقه ی دیگران، محکوم به فروپاشی در درون خویش است. در عوض عشق عاری از نیاز، شیوه ی فرد برای ارتباط با دنیاست.

افرادی که از تنهایی(Loneliness) وحشت دارند معمولا می کوشند این وحشت را از طریق یک شیوه ی بین فردی تسکین دهند. آنها نیازمند حضور دیگرانند تا هستی خود را به اثبات برسانند؛ آرزو دارند توسط دیگران بلعیده شوند یا آنکه می خواهند دیگران را ببلعند تا درماندگی ناشی از تنهایی شان را فرو بنشانند، اینها در پی روابط جنسی متعدد که کاریکاتور یک رابطه ی اصیل است، هستند.

خلاصه اینکه، فردی که در حال غرق شدن در اضطراب تنهایی است، مایوسانه به هر رابطه ای چنگ می زند. این دست انداختن به سوی هر رابطه، چیزی نیست که او بخواهد بلکه از سر ناچاری چنین می کند؛ و رابطه ی حاصل از چنین شرایطی برای ادامه ی بقاست نه برای دستیابی به رشد و تکامل. طنز تلخ ماجرا اینجاست، آنان که مایوسانه نیازمند آرامش و لذت حاصل از یک رابطه ی اصیلند، درست همان هایی هستند که کمتر از هرکسی قادر به برقراری چنین ارتباطی هستند.


در نظر فروید، عشق اساسا پدیده ای جنسی است. هنگامی که انسان به تجربه دریافت که عشق جنسی بالاترین خرسندی ها را ایجاد می کند و در نتیجه خرسندی جنسی مظهر همه ی کامروایی ها شد، به ناچار به دنبال این رفت که در مدار جنسی خوشی های بیشتری دست وپا کند و شهوت های جنسی را هسته ی مرکزی زندگیش قرار دهد. در نظر فروید تجربه ی عشق برادرانه حاصل میل جنسی است، منتهی در آن غریزه ی جنسی که جوششی که با هدف های منع شده همراه اند، تبدیل شده است. عشق با هدف منع شده در اصل عشق شهوانی بوده است، و هنوز هم در نفس ناهشیار انسان همینطور است.

فروید مسأله آمیختگی و یگانگی (احساس وحدت) را، که جوهر تجربه ی عرفانی و ریشه ی عمیق ترین احساس وصل با شخص دیگر یا با هم نوعان است، عارضه ای روانی می داند که شخص را به سیل قهقرایی، به سوی حالت خودفریفتگی بی پایان اولیه سوق می دهد.

فروید عشق را پدیده ای غیرعقلانی می داند. در نظر فروید عشق غیر عقلانی و عشق به معنی تظاهری از شخصیت انسان بالغ، تفاوتی ندارند. وی در رساله ای راجع به عشق انتقالی می گوید که عشق انتقالی از نظر اصولی فرقی با پدیده ی عادی عشق ندارد. گرفتار عشق شدن همیشه آدمی را به مرز نابهنجاری می کشاند، همواره با کوری در برابر واقعیت همراه است؛ وسواس (obsession) است، و در زمره ی عشق های زمان کودکی است که به جوانی یا بزرگسالی انتقال یافته است. عشق به عنوان یک پدیده ی عقلانی و منطقی، به عنوان عالی ترین موفقیت برای رسیدن به بلوغ، هیچ گاه مورد تحقیق فروید قرار نگرفت، زیرا در نظر او چنین عشقی وجود خارجی نداشت.

از دیدگاه فروید توانایی برقراری روابط ارضا کننده ی متقابل، تا حدودی به الگو های درون فکنی شده ی ناشی از تعاملات اولیه با والدین یا سایر افراد مهم مربوط است. این توانایی نیز یکی از عملکردهای بنیادی ایگو است، چرا که رابطه ی رضایت بخش بستگی به توانایی ادغام جنبه های مثبت و منفی دیگران و خود و حفظ یک احساس درونی از دیگران حتی در غیاب آن ها دارد.

فروید خاطر نشان کرد که انتخاب ابژه ی محبوب در بزرگسالی، روابط عاشقانه و ماهیت تمامی روابط ابژه ای دیگر، عمدتا به ماهیت و کیفیت روابط کودک در سال های اول زندگی بستگی دارد. فروید در توصیف مراحل لیبیدوی (libido) رشد روانی جنسی، مکررا به اهمیت روابط کودک با والدین و سایر اشخاص مهم در محیط زندگی اشاره کرد.

در دیدگاه فروید عشق به معنای رابطه ای ناخودآگاه نسبت به غیر است. فروید آن را گاه لیبیدو و گاه انتخاب مطلوب و یا رانش (اروس) می خواند.

با ارجاع به اصطلاح لیبیدو که فروید آن را در رابطه با اروس قرار می دهد، ساحت رانشی آن را مشخص می کند. در این صورت عشق مقوله ای دفع شده و حاوی قدرتی ناآگاه است. با ارجاع به معنای اخص آن در روان شناسی عشق که غایت آن تعیین این امر است که چگونه فرد به «انتخاب مطلوب عشق خود» نائل می آید. یعنی چگونه تخیلات او با مطلوب عشق وی از طریق عقده ی ادیپ هماهنگی می یابد. این نوع برداشت موجب تمایز میان دو «جریان» مختلف در زندگی لیبیدویی می شود، جریان «شهوی» و جریان «مهر و محبت». این دو جریان در لفظ عشق به صورت نامتمایزی وجود دارند، یعنی هم به «محرکات جنسی» اشاره دارند و هم به «محرکات دوستانه و توام با مهر و محبت». تفکر فروید به نحو قاطعی مفهوم عشق را تغییر داده است و محتوای ناآگاهش را به خوبی نشان داده است، محتوایی که در تقاطع میان رانش، آرزومندی و تعارضات نفسانی قرار گرفته است. هم از این رو است که عشق ادیپی با ریشه گرفتن در قانون زنا با محارم اساس عواطف آدمی را معین می سازد.

نظریه های روابط شی به جای سایق های غریزی، بیشتر روی روابط میان فردی با اشیای انتقالی تاکید می کنند. از دیدگاه کلاین، در این فرایند، ابژه از دست رفته در ایگوی فرد سوگوار، همراه با دیگر ابژه های عشقی درونی دوران کودکی تثبیت می گردد. تاکید کلاین بر گسیختن گره های هیجانی از ابژه از دست رفته نبود، بلکه او بر حفظ و بازسازی روابط درونی ابژه در شخصیت فرد تاکید می کند.


از نظر فروم علت این که می گویند در عالم عشق هیچ نکته ی آموختنی وجود ندارد، این است که مردم گمان می کنند که مشکل عشق، مشکل معشوق (lover) است، نه مشکا استعداد. مردمدوست داشتن را ساده می انگارند و برآنند که مسأله تنها پیدا کردن یک معشوق مناسب، یا محبوب دیگران بودن است، که به آسانی میسر نیست.

در عهد ویکتوریا، همانند بسیاری از فرهنگ های باستانی، عشق یک احساس بی پیرایه و شخصی نبود که احتمالا در آینده به ازدواج منجر شود. بر عکس، ازدواج بر حسب رسوم متداول زمان انجام می گرفت؛ یعنی به وسیله ی خانواده ی طرفین، یا به وسیله ی دلال ها.

گاه نیز ازدواج، بدون دخالت واسطه ها، مطلقا بر اساس ملاحظات اجتماعی صورت می گرفت و عشق می بایست بعد از ازدواج به وجود آید. از چند نسل گذشته، مفهوم عشق رمانتیک (romantic love) در دنیای غرب عمومیت یافت. مردم به طور روز افزون به دنبال عشق رمانتیک می گردند، یعنی میخواهند شخصا عشق خود را بیابند و آن را به ازدواج منتهی کنند. این مفهوم تازه آزادی در عشق، مشوق را در قبال کنش عشق، اهمیت بسیار بخشیده است.

اشتباه دیگر که باعث می شود گمان کنیم عشق نیازی به آموختن ندارد، از اینجا سرچشمه می گیرد که احساس اولیه ی عاشق شدن را با حالت دائمی عاشق بودن یا در عشق ماندن، اشتباه می کنیم. اگر دو نفر که همواره نسبت به هم بیگانه بوده اند، چنان که همه ی ما هستیم، مانع را از میان خود بردارند و احساس نزدیکی و یگانگی کنند، این لحظه ی یگانگی یکی از شادی بخش ترین و هیجان انگیز ترین تجارب زندگیشان می شود؛ و به خصوص وقتی سحرآمیز تر و معجزه آساتر می نماید، که آن دو نفر قبلا همیشه محدود و تنها و بی عشق بوده باشند.

این معجزه ی دلدادگی ناگهانی، اگر با جاذبه ی جنسی همراه باشد، غالبا به آسانی حاصل می شود. اما این نوع عشق به اقتضای ماهیت خود هرگز پایدار نمی ماند. عاشق و معشوق با هم خوب آشنا می شوند، دلبستگی آنان اندک اندک حالت معجزه آسای نخستین را از دست می دهد، و سرانجام اختلاف ها و سرخوردگی ها و ملالت های دو جانبه ته مانده های هیجان های نخستین را می کشد. اما در ابتدا هیچکدام از این پایان کار با خبر نیستند. در حقیقت، آن ها شدت این شیفتگی احمقانه و این دیوانه ی یک دیگر بودن را دلیلی بر شدت علاقه شان می پندارند، در صورتی که این فقط درجه ی آن تنهایی گذشته ی ایشان را نشان می دهد.

فروم در نظریه عشق برای انواع عشق تمایز قائل می شود، که عبارتند از:


1. عشق برادرانه

نظریه دانشمندان در مورد عشق


2. عشق مادرانه


3.عشق جنسی


4. عشق به خود


5. عشق به خدا

از نظر وی عشق فعال بودن است، نه فعل پذیری؛ پایداری است نه اسارت. به طور کلی خصیصه ی فعال عشق را می توان چنین بیان کرد که عشق در درجه ی اول نثار کردن است نه گرفتن. گذشته از عنصر نثار کردن، خصیصه ی فعال عشق متضمن عناصر اساسی دیگری است که همه در جلوه های گوناگون عشق مشترک اند. که عبارتند از: دلسوزی، احساس مسئولیت، احترام و دانایی.

از نظر فروم عشق در وهله ی نخست بستگی به یک شخص خاص نیست، بلکه بیشتر نوعی رویه و جهت گیری منش آدمی است که او را به تمامی جهان، نه به یک معشوق خاص، می پیوندند. اگر انسان فقط یکی را دوست بدارد و نسبت به دیگران بی اعتنا باشد، پیوند او عشق نیست، بلکه یک نوع وابستگی یا خودخواهی گسترش یافته است.

عشق یک استعداد درونی است. با وجود این که اکثر مردم فکر می کنند علت عشق وجود معشوق است، نه استعداد درونی. در حقیقت آنان فکر می کنند که چون هیچکس دیگری را جز معشوق دوست ندارند، این خود دلیلی بر شدت عشقشان است. این همان اشتباهی است که قبلا به آن اشاره شد. چون مردم نمی توانند درک کنند که عشق نوعی فعالیت و نوعی توانایی روح است، خیال می کنند تنها چیز لازم پیدا کردن یک معشوق مناسب است و از آن پس همه چیز به خودی خود ادامه خواهد یافت.


فرانکل معنویت (spirituality) را از ویژگی های انسان می داند و معتقد است که وجدان و عشق از رهگذر معنویت مایه می گیرند. به عبارت دیگر، او یکی از راه های معنا بخشیدن به زندگی را درک و دریافتن فرد دیگری از راه عشق می داند که موجب می شود انسان از خود فراتر رود. و به این طریق درد و رنج خود را فراموش کند. او معتقد است که عشق تنها شیوه ای است که با آن می توان به اعماق وجود انسانی دیگر دست یافت. هیچ کس توان آن را ندارد که جز از راه عشق به جوهر وجود انسانی دیگر، آگاهی کامل یابد. جنبه روحانی عشق است که ما را یاری می دهد تا صفات اصلی و ویژگی های واقعی محبوب را ببینیم و حتی چیزی را که بالقوه در اوست و باید شکوفا گردد، درک کنیم.

فرانکل عشق را بر اساس ماهیت درونی انسان به سه مرتبه تقسیم می کند:


1. عشق جنسی


2. عشق روانی


3. عشق روحانی

در این مرحله، عاشق در بیرونی ترین لایه وجودی معشوق، یعنی لایه جسمانی و غریزی او، نفوذ می کند و فقط در بند جسم و غریزه است. در آدمی سه لایه جسمانی، روانی و روحانی وجود دارد. در این حالت هم سه نگرش احتمالی موجود است. ابتدایی ترین نگرش، معطوف به خارجی ترین لایه (جسمانی) است. این لایه، نگرش جنسی است. اتفاق می افتد که ظاهر جسمانی شخص دیگر از نظر جنسی تحریک کننده باشد و این تحریک کنندگی، سائق جنسی را در شخصی که از نظر جنسی مستعد است، به کار اندازد و مستقیما بر موجودیت جسمانی او اثر گذارد. در این صورت شخص در حالت هیجان جسمانی است.

در این مرحله، عشق ورزی عاشق از مرحله جسمی عبور می کند و در روان معشوق نفوذ می کند. فرانکل در این مورد چنین می گوید: یک گام بالاتر از عشق جنسی، نگره های شهوی نسبت به یار است. اگر ما موجودیت جسمانی یار را به عنوان بیرونی ترین لایه او نصور کنیم، می توان گفت که عشق ورزی در این مرحله در لایه عمیقی تر بعدی نفوذ می کند و وارد ساختار روانی یار می شود.

این نوع عشق مشابه همان چیزی است که عامه مردم آن را خاطر خواهی می نامند و ما خاطر خواه ویژگی های روانی یار شده ایم. در این مرحله از عشق، دیگر شخص در حالت هیجان جسمانی صرف نیست، بلکه هیجان روانی اش تحریک شده است. پس نگره شهوانی، نگره به خاطر خواهی معطوف به وجود روانی است اما این نوع عشق هم تا عمق وجود یار نفوذ نمی کند. نفوذ در عمق وجود یار با عشق روحانی است.

در این مرحله از عشق، عشق ورزی از لایه های جسمانی و روانی معشوق می گذرد و در روح او نفوذ می کند؛ به گونه ای که عاشق صفات معشوق را پیدا کرده، خود را فراموش می کند. فرانکل می گوید: عشق روحانی، تنها شیوه ای است که با آن می توان به اعماق وجود انسانی دیگر دست بافت و هیچ کس توان آن را ندارد که جز از راه عشق به جوهر وجودی انسانی دیگر راه یابد.

وی نکات جالبی در مورد عشق روحانی مطرح می کند که عبارت اند از:

1. معشوق باید یکتا و یگانه باشد؛ عشق تجربه ی یار است با تمام وحدانیت و تفردش


2. معشوق قابل جایگزینی نیست

3. وقتی عاشق به درونی ترین لایه های معشوق نفوذ کرد، صفات معشوق را دارا می شود

4. در این نوع عشق، عاشق به جسم معشوق توجهی ندارد؛ زیرا این عشق از جسم معشوق فراتر می رود و معنای ژرف خود را در هستی معنوی شخصی و در درون او می یابد. فرانکل معتقد است که در درون انسان ضمیر ناخود آگاه روحانی و درون آن ضمیر ناخود آگاه متعالی وجود دارد و انسان از این طریق می تواند با تعالی ارتباط بر قرار کند. حال اگر انسان با این لایه درونی انسانی دیگر ارتباط برقرار کند، از معشوق فراتر می رود و اگر فرد خدا شناس باشد، عشقش به عشق الهی تغییر می کند.


5. عشق حقیقی و روحانی پایدار است

6. عاشق، هستی معنوی معشوق را می بیند، او معشوق را بر اساس ماهیت واقعی اش زیبا می بیند و اصلا زشتی را درک نمی کند.


از نظر فایرستون (firestone) بحث بر سر تفکیک عشق سالم (healthy love) و ویرانگر (destroyer) است، نه عشق و عدم عشق. فایرستون برای عشق سالم شرایط خاصی قائل است که عبارتند از:


عشق میان دو انسان هم تراز، آن ها را سرشار و پر بار می کند. روابط عاشقانه باید متقارن باشد، یعنی مرد و زن هر دو باید یک دیگر را به نحوی مشابه یا یکسان دوست داشته باشند. اما پیش شرط تحقق این رابطه ی متقارن، نوع دیگری از روابط دوسویه است. مرد و زن هردو باید خودشان باشند و خود و دیگری را موجوداتی مستقل و قائم به خود بدانند، خود و دیگری را واجد ارزش انسانی برابر و بی قید و شرط بدانند. عشق حاصل نمی شود مگر آن که فرد برای خود احترام قائل باشد، و شانمحبوب خود را به مثابه انسانی آزاد و برابر حرمت بنهد.

عاشق از لحاظ روحی به سوی دیگری کاملا گشوده می شود. در این وضعیت فرد به لحاظ عاطفی کاملا آسیب پذیر می شود. آسیب پذیری یعنی اینکه ما در می یابیم به شخص دیگری نیاز و تمایل داریم. همچنین بدان معناست که ما طرف مقابل را به سبب ارزش منحصر به فردی که برای ما دارد مثل خودمان دوست داریم و قدرش را می دانیم. بنابراین عشق هم خودخواهانه است و هم غیر خودخواهانه، و این وجه عشق ناشی از آن است که ما به آسیب پذیری خود وقوف می یابیم. در عشق سالم، وابستگی به دیگری نه فقط اشکالی ندارد، بلکه ضروری است.

زیبایی و کمال محبوب چه بسا در پس انواع نقاب های تدافعی از چشم دیگران پنهان باشد، اما بر چشم عاشق آشکار می شود. فایرستون تاکید می کند که آسیب پذیری ناشی از عشق به عاشقان این امکان را می دهد که بهترین خود را بر دیگری آشکار کنند، به آن ها مجال می دهد که دست به نوعی ایده آل سازی بزنند. ایده آل سازی به معنای مبالغه در صفات محبوب نیست، بیشتر به این معناست که طرفین یک دیگر را همان طور که واقعا هستند قدر می نهند. عشق به معشوق این امکان را می دهد که پاره ای از ویژگی هایش را که خود از وجودشان بی خبر بوده، و عاشق آن ها را در وی کشف و آشکار کرده، ببیند و به رسمیت بشناسد. عشق می تواند مجالی برای رشد و تکامل مثبت شخصیت افراد نیز فراهم کند.

عشق میان دو انسان هم تراز، ان ها را سرشار و پر بار می کند، هر یک از آن ها خود را از طریق دیگری تکامل می بخشد؛ فرد می تواند به جای آن که تنها باشد، و در سلول تفرد خود و صرفا با باور ها و تجربه های خویش محبوس بماند، در وجود دیگری مشارکت کند، و پنجره ای روبه سوی جهانی دیگر بگشاید. این گشودگی می تواند احساس شادی و خوشبختی عاشق و معشوق را برای ما توضیح دهد: عاشقان، هر چند موقتا، از زیر بار تنهایی ای که دیگران به دوش می کشند، رها می شوند.


   instagram facebook telegram rss

© تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به حقوق نیوز می باشد. هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.


مقایسه رویکردهای فروید و ویتگنشتاین | PDF فروید و ویتگنشتاین، مقایسه ای روش شناختیDownloads-icon


دیدگاه فروید به دین | PDF بررسی و نقد رویکرد فروید به دینDownloads-icon


Downloads-icon


مقایسه رویکردهای فروید و ویتگنشتاین | PDF فروید و ویتگنشتاین، مقایسه ای روش…
Downloads-icon

عشق براي اكثر افراد موضوعي جذاب مي‏باشد. اما تحقيقات روان‌شناختي، به ويژه در دهه‏هاي قبل، متناسب با جذابيت اين موضوع نبوده است. اگرچه در دو سه دهة قبل و مخصوصاً در سال‏هاي اخير توجه نسبتاً خوبي به اين موضوع شده است، برخي از محققان به تعريف و طبقه‌بندي عشق پرداخته­اند كه از افرادي مانند اريك فروم، جان لي، استرنبرگ و‌هاتفيلد مي‌توان نام برد. اما جالب توجه آن است كه نسبت به اهميت موضوع، تحقيقات زيادي دربارة علت شناسي اين پديده صورت نگرفته است.

در مطالعه‌ای که درباره «نگرش به ازدواج» به عمل آمده است، مردم عشق را پدیده‌ای مرموز، اسرارآمیز، عرفانی و بادوام توصیف کرده‌اند. در طول تاریخ، شاعران، نویسندگان، هنرمندان، فیلسوفان و دانشمندان تلاش کرده‌اند که مفهوم واقعی عشق را دریابند. البته روان‌شناسان هم به نوبه خود نظریه‌هایی برای تشریح طبیعت عشق ارائه نموده‌اند، امّا باید توجه داشت که هر فرد، تفسیر و تعبیر خاص خودش را در این زمینه دارد.

به نظر جی. ا. لی  (1977) یونانیها بین سنخهای مختلف عشق فرق قائل بوده اند، به نظر آنها چندین نوع عشق وجود دارد، وی با تحلیل بیش از 4000 سند عاشقانه از یونان باستان تاکنون و مقایسه آن با تجربیات عاشقانه معاصر با استفاده از تحلیل عوامل چهار سبک اساسی عشق در زندگی عشاق به شرح زیر کشف کرد:  عشق شهوانی ، عشق دوستانه ، عشق بازیگر و دمدمی  و خودباختگی .

نظریه رابین : دوست داشتن در مقابل عشق

روبین (1970) یکی از نخستین روانشناسانی است که به بررسی عشق پرداخته است، از 200دانشجو خواست با پاسخ دادن به جملات یک پرسشنامه گسترده، تجربه ی خود را توصیف کنند. او دریافت که تجربه ی عشق ظاهرا در برگیرنده ی چهار ویژگی اصلی است، نیازمندی، علاقه مندی و دغدغه خاطر، اعتماد و تحمل خطاهای طرف مقابل.

نظریه دانشمندان در مورد عشق

به گفتة رابين (1970) با وجود اينكه عشق جز عميق‏ترين و با معناترين احساسات به شمار مي‏رود، روان‌شناسان اجتماعي عملاً هيچ توجهي به آن نكرده‏اند. او مقياسي ساخت با دو نوع اندازه‌گيري: يكي در مورد پيوند و ارتباط و ديگري در مورد عشق. عامل پيوند شامل مواردي مثل جذابيت، ديدگاه خوب، احترام و دوستي است و عشق شامل عواملي مثل اظهار وابستگي به معشوق، اظهار انحصارطلبي و مسئوليت در برابر او، اظهار علاقه و ميل به بودن با او. در ميان اين عوامل، عامل جنسي يا جذابيت جنسي به چشم نمي‏خورد. عشق به عنوان يك نگرش به همراه عناصر رفتاري، شناختي و هيجاني توصيف شده است. 

البته كار رابين به عنوان يكي از تلاش‏هاي سرسختانه براي اندازه‏ گيري تجربي عشق به شمار مي‏رود. تحقيقات او به جاي عشق شهواني به عشق رمانتيك متمركز شده است و تمركز بر حالت غير جنسي حكايت از آن دارد كه اين تحقيق از اين حيث با تحقيقات كنوني مغايرت دارد.

زیک رابین، روان‌شناس، عشق را متشکل از سه عنصر می‌داند:دلبستگی – شرط محبت کردن و بودن با فردی دیگر.محبت – ارزش‌گذاری نیازها و خوشی‌های دیگران به قدر نیازها و خوشی‌های خود.تعلّق – به اشتراک گذاشتن افکار، احساسات و تمایلات خصوصی خود با فردی دیگر.رابین در کنار مطرح ساختن دیدگاه فوق، دو پرسشنامه نیز برای اندازه‌گیری این متغیرها به وجود آورده است. او درابتدا در حدود ۸۰ پرسش برای به دست آوردن نگرشی که یک فرد درباره عشق دارد طراحی کرد. این پرسش‌ها بر حسب این که منعکس‌کننده احساس دوست داشتن یا احساس عشق بودند، مرتب شده بودند. این دو مجموعه پرسش بین ۱۹۸ دانشجوی دوره کارشناسی توزیع شد و تحلیل‌های آماری بر روی پاسخ‌ها به عمل آمد.نتیجه به دست آمده به رابین اجازه داد تا ۱۳ پرسش برای «دوست داشتن» و ۱۳ پرسش برای «عشق» را که معیارهای قابل اطمینانی برای این دو متغیر بودند، تعیین کند.نمونه‌های زیر، مشابه برخی از پرسش‌هایی است که در «مقیاس دوست داشتن و عشق» رابین وجود دارد:اندازه‌گیری «دوست داشتن»1- من احساس می‌کنم که ……….. آدم محکم و استواری است.۲- من به نظرات و عقاید ……….. اطمینان دارم.اندازه‌گیری «عشق»1- در من یک حس قوّی انحصارگری نسبت به ……….. وجود دارد.۲- خیلی دوست دارم که ……….. با من محرمانه صحبت کند.۳- من برای ……….. تقریباً هر کاری خواهم کرد.مقیاس‌هایی که رابین برای اندازه‌گیری دوست داشتن و عشق ارائه کرد، مؤید نظریه او درباره عشق بودند. رابین در مطالعه دیگری برای تعیین این که آیا این مقیاس‌ها واقعاً دوست داشتن را از عشق متمایز می‌سازد یا نه، به این نتیجه رسید که دوستان خوب، امتیاز بالایی در مقیاس «دوست داشتن» به دست می‌آورند امّا فقط افراد خاصی می‌توانند در مقیاس «عشق»، امتیاز بالا کسب کنند.عشق یک مفهوم عینی نیست و بدین خاطر اندازه‌گیری آن دشوار است. «مقیاس دوست داشتن و عشق» رابین، روشی را برای اندازه‌گیری احساس پیچیده عشق پیشنهاد می کند.

نظریه عشق نوروتیک فروید

در دیدگاه روانکاوی، فروید معتقد است که برای افراد ناپخته، روابط عشقی، نوعی روابط انتقالی است. افراد با شخصیت  ناپخته به وسیله ی عشق می توانند فقط به رابطه ی حل نشده در کودکی خود بپردازند که طی آن طرف مقابل به صورتی دیده می شود که در نهایت می خواهند نیازهای ارضا نشده ی خود را ارضا نمایند. این نوع عشق، عشق نوروتیک نامیده می شود.

نظریه هاتفیلد : عشق دلسوزانه در مقابل عشق شهوانی به عقیده الین هاتفیلد، روان‌شناس، عشق دو نوع اصلی بیشتر ندارد: عشق دلسوزانه و عشق شهوانی.

1) عشق دلسوزانه، مشخصه‌اش احترام متقابل، دلبستگی، عاطفه و اعتماد است. عشق دلسوزانه معمولاً در فضایی از احساس درک متقابل و احترام مشترک برای یکدیگر، رشد می‌یابد.2) مشخصه عشق شهوانی، هیجان شدید، جاذبه جنسی، اضطراب و عاطفه است. هنگامی که به این هیجانات شدید از سوی مقابل نیز پاسخ داده شود، فرد احساس خوشحالی و ارضاء می‌کند. امّا عشق یک سویه به احساس یأس و نومیدی و افسردگی می‌انجامد. به عقیده هاتفیلد، عشق شهوانی، عشقی گذرا است و معمولاً بین ۶ تا ۳۰ ماه بیشتر دوام نمی‌آورد.به گفته هاتفیلد، عشق شهوانی هنگامی که انتظارات فرهنگی مشوّق عاشق شدن باشد، یا هنگامی که فردی با ایده‌های پیش پنداشته شما در مورد معشوق ایده‌آل مطابقت داشته باشد و یا هنگامی که حضور فرد دیگری باعث افزایش تحریک فیزیولوژیکی شما گردد، برانگیخته می‌شود.عشق شهوانی ایده‌آل، سپس به عشق دلسوزانه که بسیار بادوام‌تر است منجر می‌گردد. با وجودی که اغلب مردم در جستجوی رابطه‌ای هستند که امنیت و پایداری عشق دلسوزانه و شدّت و حدّت عشق شهوانی را یکجا در خود داشته باشد، امّا به عقیده هاتفیلد چنین رابطه‌ای بسیار نادر است.

نظریه جان لی : مدل رنگ‌های اصلی جان لی در کتاب خود به نام «رنگ‌های عشق» که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد، انواع عشق را با رنگ‌های اصلی مقایسه کرده است. درست همان گونه که سه رنگ اصلی وجود دارد، جان لی سه سبک اصلی هم برای عشق قائل شده است. این سه سبک عبارتند از:

۱) عشق به یک فرد ایده‌آل،

۲) عشق به عنوان یک بازی

۳) عشق به عنوان دوستی.

جان لی درادامه تشبیه خود می‌گوید که همان گونه که سه رنگ اصلی با یکدیگر ترکیب شده و رنگ‌های مکمل را به وجود می‌آورند، این سه سبک اصلی عشق نیز می‌توانند با یکدیگر ترکیب شده و ۹ سبک متفاوت و ثانویه عشق را به وجود آورند. برای مثال، ترکیبی از سبک‌های اول و دوم به عشق شیدایی یا عشق وسواسی می‌انجامد.۶ سبک عشق از دید جان لیسه سبک اصلی۱- عشق به یک فرد ایده‌آل۲- عشق به عنوان یک بازی۳- عشق به عنوان دوستیسه سبک ثانویه۱- عشق شیدایی- وسواسی (ترکیب ۱ و ۲ اصلی)۲- عشق واقع‌گرایانه و عملی (ترکیب ۲ و ۳ اصلی)۳- عشق فداکارانه (ترکیب ۱ و ۳ اصلی)

جان لي در دهة 1970 با اجراي تحقيقاتي در پي اين بود كه مردم چگونه عشق را با همه گونه ‏هايي كه دارد تجربه مي‏كنند. او قصد داشت با اين كار از جريان عشق در غرب افسانه‌زدايي كند. لي سبك‏هاي عشق را به رنگ تشبيه كرد. طيف گسترده‏اي، از رنگ‏هاي اصلي تا رنگ‌هاي ثانوي را تشكيل مي‌دهند، رنگ‌هاي ثانوي از تركيب رنگ‌هاي اولي تشكيل مي‏شود. شبيه به همين مسئله در عشق نيز هست. عشق به دو طيف اولي و ثانوي تقسيم مي ‏شود.

سبك‏هاي عشق اولي عبارت‌اند از:

ـ عشق پرشور: جذابيت بدني و عاطفي شديد؛

ـ عشق نمايشي: نمايش عشق را بازي كردن؛

ـ عشق دوستانه: عشق مبتني بر دوستي.

عشق‏ هاي ثانوي كه از تركيب اين سه عشق اولي تشكيل شده است به سه نوع تقسيم مي‌شوند:

1. عشق منطقي: تركيبي از سبك عشق نمايشي و سبك عشق دوستانه است. اين افراد ارزيابي معقول انجام مي‏دهند؛ مثل اينكه صفاتي را كه يك ازدواج خوب  به آن احتياج دارد مطالبه مي‏كنند و معشوق خود را مطابق معيارهايشان.

2. عشق وابستة وسواسي: تركيبي از سبك عشق پرشور و سبك عشق نمايشي است و مستلزم انحصار، وسواس، اضطراب و رفتارهاي پرشور است.

مسائل جنسي بيمة اين عشق است. آنها اغلب مضطرب يا ناايمن هستند و مي‏توانند به صورت افراطي‏حسود باشند. عاشقان وابسته وسواسي به خوبي به درمان پاسخ مي‌دهند و اغلب از اين سبك رهايي پيدا مي‏كنند.

از ويژگي‌هاي عشق وابستة وسواسي، سختي كشيدن، حسادت، وسواس و سيري ناپذيري است. آنها اغلب عزت نفس پايين دارند و اهميت زيادي به روابطشان مي‏دهند. آنها در رابطه با معشوقشان از صفات ملكي و صفات تفضيلي استفاده مي‏كنند، احساس مي‏كنند كه آنها به معشوقشان احتياج دارند. آنان معشوقشان را اغلب به شيوه‏اي اتفاقي پيدا مي‏كنند. اين سبك از عشق از رايج‌ترين سبك‌هاي عشق است كه معمولاً در نوجواني و اوايل بزرگسالي بيشترين بسامد را دارد و تقريباً مي‌توان گفت معادل همان عشق‌هاي آتشين دوران جواني است كه در دانشگاه‌ها، مدارس و در كل سطح جامعه شاهد آن هستيم و مقالة حاضر نيز عمدتا به همين نوع از عشق نظر دارد. لذا نبايد با سبك‌هاي ديگر دوستي‌ها خلط شود.

3. عشق ايثارگرانه: تركيبي از سبك عشق پرشور و سبك عشق دوستانه مي‏باشد كه معمولاً بشر دوستانه، رفاقتي و البته شديد است. لي ياد آوري كرد كه اين  نوع عشق با ايدئولوژي مسيحي هم آهنگ است، اما درجوامع سكولار امروز غربي بسيار نادر است؛ با وجود اين ممكن است در جوامع ديگر يافت شود.

عشق ايثارگرانه، قرباني و محاصره كردن تمام عيار خود است. عشاق ايثارگر، اغلب، گرايش‌هاي معنوي دارند. عاشقان ايثارگر، معشوقشان را به عنوان قديس مشاهده و آرزو مي‏كنند كه در خدمتشان باشند. عاشقان ايثارگر سرانجام مي‏توانند به اين احساس برسند كه از آنان سوء استفاده شده است. حالت پيشرفته عشق ايثارگرانه در بخشندگي آن است.

نظریه اشترنبرگ : نظریه مثلثی عشق  و نظریه قصه عشق

استرنبرگ (1980) نوعی نظریه درباره ی عشق ارائه داده است که مبنای آن روان سنجی است. بر اساس این نظریه عشق را می توان با توجه به طیف وسیعی از عاطفه ها، اندیشه ها و انگیزش هایی متفاوت باهم شناخت: پدیده هایی مثل علاقه و میل به انسانی دیگر، برقراری ارتباط متقابل به صورتی شایسته و حمایت از یکدیگر.

وی در اواخر دهه 1988 نظریه تازه ای برای عشق ارائه کرد که مبنای آن مثلث بود: نظریه “سه وجهی عشق “. بر اساس این نظریه عشق را می توان در چهارچوب سه مولفه شناخت: صمیمیت ، شور و شهوت  و تعهد .

«صميميت» جزء عاطفي است و شامل احساس نزديكي و اشتراك احساسات است. «شور، هيجان و شهوت» جزئي انگيزشي و شامل جاذبه جنسي و احساس شاعرانة «عاشق بودن» است. «تعهد» جزء شناختي و بازتابي است و از نيت شخص خبر مي‌دهد كه از رابطة پايدار حكايت دارد.

او معتقد بود كه اگر تعادل اين سه عامل به هم بخورد مفهوم جديدي از عشق شكل مي‏گيرد كه با مفهوم عشق كامل تفاوت دارد. مثلا اگر فردي نسبت به فرد ديگر فقط احساس صميميت داشته باشد، اينجا بين دو نفر تنها رابطة دوستي به وجود خواهد آمد و اگر تنها شور، هيجان و شهوت باشد، عشق خياباني شكل مي‏گيرد. اگر شور، هيجان و شهوت و صميميت باشد و تعهد نباشد، در آن صورت شاهد عشق رمانتيك هستيم و اگر رابطة صميميت و تعهد بالا و شور و هيجان ضعيف باشد، در آن صورت عشق مشفقانه شكل گرفته است.

رابرت اشترنبرگ، روان‌شناس، نظریه مثلثی عشق را ارائه کرده است. او سه مؤلفه را برای عشق در نظر گرفته است: صمیمیت (رابطه نزدیک)، میل جنسی و تعهد. ترکیبات مختلف از این سه مؤلفه به انواع مختلفی از عشق می‌انجامد. برای مثال، ترکیب صمیمیت (رابطه نزدیک) و تعهد به عشق دلسوزانه و ترکیب میل جنسی و رابطه نزدیک به عشق شهوانی می‌انجامد.

به گفته اشترنبرگ، رابطه‌ای که بر مبنای دو یا بیشتر از این عناصر بنا شده باشد، بادوام‌تر از عشقی است که تنها بر اساس یکی از این مؤلفه‌ها باشد. اشترنبرگ از واژه «عشق کامل» برای توصیف عشقی که از ترکیب هر سه مؤلفه، یعنی رابطه نزدیک، میل جنسی و تعهد به وجود آمده باشد، استفاده کرده است. به عقیده اشترنبرگ، هر چند این نوع عشق، قویترین و بادوام‌ترین نوع عشق است ولی بسیار نادر می‌باشد.

 در گونه های مختلف عشق این مولفه ها به صورت های مختلفی باهم ترکیب می شوند. برای مثال ویژگی عشق رمانتیک صمیمیت به علاوه شور و شهوت است، ویژگی عشق احمقانه یا بلاهت آمیز تعهد است که تنها شور و شهوت به آن دامن می زند. و عشق کامل یا تمام عیار آمیزه ای از همه ی این مولفه های سه گانه است.

استرنبرگ بعدها با انتقاد از نظریه سه وجهی عشق، دیدگاه عشق به مثابه قصه را مطرح کرد. این دیدگاه بر این فرض مبتنی است که ما آدمیان گرایش داریم بر کسانی عاشق شویم که قصه هایشان با قصه ما یکی است یا مشابه آن است، نقش این افراد در قصه ها مکمل نقش خود ما است. و بدین ترتیب این افراد از جنبه هایی مثل خود ما هستند، اما از جنبه های دیگری بالقوه از ما متفاوتند. اگر از سر اتفاق بر کسی عاشق شویم که قصه ای کاملا متفاوت داشته باشد، آن وقت است که هم رابطه و هم عشقی که زیرساخت این رابطه است، وضعیتی متزلزل پیدا می کند.

نظریه های روابط شی به جای سایقهای غریزی، بیشتر روی روابط میان فردی با اشیای انتقالی تاکید می کنند. از ديدگاه كلاين، در اين فرايند، ابژه از دست رفته در ايگوي فرد سوگ وار، همراه با ديگر ابژه هاي عشقي دروني دوران كودكي تثبيت مي گردد. تاكيد كلاين بر گسيختن گره هاي هيجاني از ابژه از دست رفته نبود، بلكه او بر حفظ و بازسازي روابط دروني ابژه در شخصيت فرد تاكيد مي کند

بالبی که مبدع نظریه دلبستگی است اظهار می کند گرایش به ایجاد پیوندهای عاطفی قوی به افراد به خصوص یک مولفه اصلی طبیعت انسان است. از نظر بالبی عشق رمانتیک یک فرآیند دلبستگی است، فرآیندی که هر فردی بسته به تاریخچه دلبستگی خود آن را متفاوت از دیگران تجربه می کند.

نظریه دانشمندان در مورد عشق

دیدگاه اريك فروم درباره عشق

اريك فروم جزء اولين كساني است كه در روان‏شناسي در باب عشق مطالبي نوشته‌اند. اما با وجود اهميت و شهرت او، علمي نبودن و نداشتن پشتوانة پژوهشي يكي از انتقادات وارد بر اوست. البته به دليل جايگاه و شهرت فروم در روان‏شناسي نمي‏توان ديدگاه‏هاي او را كاملاً ناديده انگاشت

مازلو  به عنوان یکی از نظریه پردازان انسان گرا، عشق را به دو نوع تقسیم می کند، یک نوع عشق که خودخواهانه، تسخیری و حریص است و به دنبال نیازهای برآورده نشده فرد است، یعنی فرد دیگران را به این دلیل دوست دارد که نیازهایش را ارضا کند، مازلو این عشق را عشق کمبود می نامد.

 نوع دیگر عشق، عشق وجودی است، عشقی بالغ و فروتن که باز و خودمختار و متکی به خویش است و آزادانه ارزانی می شود. میل به سخاوت و تمایل به بخشش و خشنود کردن دیگری در این نوع عشق دیده می شود.

یالوم  که یک روان درمانگر وجودی است معتقد است عشق نوعی از خود بی خودی وسواس گونه و ذهنیتی افسون شده است که تمامی زندگی فرد را در تصرف خود در می آورد. معمولا تجربه ی چنین حالتی باشکوه است. به عقیده ی او انسان بیشتر دلباخته ی اشتیاق خویش است تا آنچه اشتیاقش را برانگیخته است. ولی در مواقعی شیدایی و از خود بی خودی، بیش از آنکه لذت بیافریند، پریشانی می آورد.

عاشق صورتی خیالی و شاعرانه به معشوق می دهد، ذهنش درگیر وسوسه ی او می شود، اما اگر عشق تنها یک ویژگی حقیقی داشته باشد، این است که هرگز نمی ماند، ناپایداری بخشی از ماهیت شیدایی عشق است. از نظر یالوم وسواس عشق، اغلب به نوعی توجه فرد را از افکار دردناک تر دیگر دور می کند.

 از نظر یانگ به عنوان روان شناس معتقد به رویکرد شناختی عشق نوعی فرآیند جذابیت طرح واره ای است. و بیشتر اوقات افراد جذب ارتباط با کسی می شوند که طرح واره مرکزی شان را فعال کند(جذابیت طرح واره ای) و به این دلیل او را جذاب ترین فرد می دانند. همچنین برانگیخته شدن طرح واره ها باعث ایجاد جذابیت جنسی در روابط عاشقانه می شود. بنابراین زیاد جای تعجب نیست که افراد عاشق با انتخاب افراد خاص و سبک های مقابله ای ویژه به تداوم طرح واره ناسازگار خود دامن می زنند. افرادی که طرح واره های ناسازگار اولیه بیشتری دارند در گذر از مراحل زندگی(مثل روابط عاشقانه و ازدواج) با مشکلات بیشتری روبه رو می شوند. که یکی از این مشکلات برهم خوردن روابط حداقل توسط یکی از طرفین است که منجر بهشکست عاطفی می شود، باید در نظر داشت که سوگ و فقدان ناشی از شکست عاطفی ما را به هسته ی خودمان بر می گرداند.

دیدگاه سوزان هندريك و كلايد هندريك درباره عشق

هندريك و هندريك (1986 و 1990) با ساختن مقياس نگرش سنج عشق كوشيدند مفاهيمي را كه لي دربارة عشق گفته عملياتي كنند. از مقياس آنها به طور گسترده در تحقيقات عشق استفاده شد؛ اما آنها هيچ توجيه نظري گسترده‏اي براي مقياس خود انجام ندادند. آنان متذكر شدند كه بيشتر اين كار، بر اساس نظرية جان لي به سامان رسيده است تا اينكه مستقلاً خود آنها يك مقياس ايجاد كنند. آنها معتقدند كارشان به يك تحقيق علمي و جامع نياز دارد.

سبك‏هاي عشق ممكن است تغيير كند، همان‌طور كه روابط تحول پيدا مي‏كند؛ مثلاً با نزديك شدن به آخر عمر سبك‏هاي عشق از سبك عشق پرشور به سوي سبك‏هاي عشق دوستانه و منطقي حركت مي‏كند.

 

هندريك در ذيل عنوان «مدل‏هايي براي توضيح عشق»، به دو عنوان «روان‌شناختي/ اجتماعي» و «زيستي/ طبيعي» اشاره مي‏كند. رويكردهاي طبيعت‌گرايانه در بدن، هيجان و ميراث تكاملي ما ريشه دارد؛ به ويژه به عنوان تكامل مرتبط با مسائل جنسي. در رويكردهاي اجتماعي روان‌شناختي، مفاهيمي مانند شناخت، انگيزه‏هاي اجتماعي، تعامل، ارتباط و طبقه‏بندي‏هاي مختلف عشق وجود دارد.

هندريك، رويكردهاي «زيستي/ طبيعي» را شامل رويكرد «عشق شهواني مشفقانه» (هاتفيلد)، «فرايندهاي دلبستگي» (بالبي و… و هازان و شيور) و «نظرية تحول عشق» (ديدگاه طبقه‏بندي زيستي طبيعي) و رويكردهاي «روان‌شناختي/ اجتماعي» را شامل رويكرد الگويي، توسعة خود، مثلث عشق و سبك‏هاي عشق مي‌داند.

اما آرون بدون هر گونه تفصيلي، نظريه‌هاي عشق را به سه دسته تقسيم مي‏كند: يكي روان تحليلگري براساس ديدگاهاي پيروان فرويد است؛ ديگري عبارت است از بخشي از نظريه‌هاي يادگيري بر اساس ديدگاه‏هاي هرلد كلي و جان تيبوت؛ سوم متأثر از مدل‏هاي گسترش خود كه آرون و آرون طرح كرده‏اند.

تئوري‌ها را با رويكرد آرون پيش مي‌بريم.

اين نظريه‌پردازان به صورت سنتي بر انگيزه‏هاي ناهشيار تأكيد مي‏كنند. فرد براي تكرار روابط دوران كودكي با والدينش مي‏خواهد با فردي كه صفات ايدآلش را دارد (گمان يا فرافكني مي‏كند) ارتباط بر قرار نمايد. بعد از اينكه معشوق را واقعاً ديد، منجر به يك رهايي احتمالي مي‏شود.

نظريه‌هاي يادگيري اجتماعي در مورد عشق، نظرية وابستگي متقابل مي‏باشد كه كلي و تيبوت در سال 1978 پديد آوردند. در اين الگو جذابيت براي ارتباط با يك دوست يا در نهايت عشق به اين دوست به عنوان موقعيتي‏توصيف مي‏شود كه در اين موقعيت افراد يك رابطه را به عنوان پيامد مثبت دريافت مي‏كنند. اين عمل در ارتباط با انتظارات ارتباطي پايه‏اي است. در ابعاد ديگر اين مدل، عشق، به عنوان اشاره به موقعيتي درك مي‏شود كه در آن موقعيت يك دگرگوني انگيزشي كه از رفتار بر اساس پايه ‏هاي علاقه به خود(فوري) نشئت گرفته و به رفتار بر اساس بنيان‌هاي توجه گسترده تبديل مي‏شود كه اين توجه گسترده شامل دوست و ارتباط نيز مي‏شود. بنابراين، عشق، مستلزم آمادگي براي بيروني سازي و حتي فداكاري براي فايده رساندن به ديگران مي‏باشد.

الگوي توسعة خود را آرون ارائه كرده است. اين الگو اين گونه فرض مي‏كند كه مردم براي توسعة خود، انگيزه دارند. توسعة خود، شامل متغيرهايي مانند ديدگاه‏ها، توانايي‏ها و هويتي است كه در اختيار «خود» قرار داده مي‌شود. يكي از شيوه‏هايي كه براي تحقق اين امر انجام مي‏دهند، استفاده از «روابط نزديك» است؛ زيرا در اين روابط هر فرد، ديگران (يعني، ديدگاه‏ها، توانايي‏ها و هويتشان) را تا حدي آن‏طور كه هست، جزئي از اين «خود» درك مي‏كند. به ويژه در مورد عشق گفته مي‏شود كه عشق توصيف موقعيتي است كه در آن، عاشق سطح بالايي از توسعة بالقوه را كه در دسترس است و از ارتباط با فرد ديگري نشئت گرفته، ادراك مي‏كند. اگر اندازة توسعه يا توسعة بالقوه ادراك شده خيلي بالا باشد، تجربة عشق شديدتر مي‏شود. (مثل هنگامي كه فرد وارد يك رابطة جديد مي‏شود).

عشق
نباید آدمی را به گوشه نشینی وادار کند ، این شیفتگی باید توان پرتاب
انسان ، به سوی آرمان های راستین را داشته باشد . حکیم ارد بزرگ دلباختگی ، خواستی جاودانه است ، هر کششی عشق نیست . حکیم ارد بزرگدر
داستان لیلی و مجنون بیش از عشق ، دیوانگی و افسونزدگی دیدم ، عشق آزاد
کننده زیباترین احساسات  و توانایی های آدمی برای بهروزی و پیشرفت خود و
دیگر آدمیان است . حکیم ارد بزرگدر عشق ، شرف و آزادی هست زندگی و پاکی هست ، نام عشق برازنده هر کار غیر شرافتمندانه ایی نیست . حکیم ارد بزرگخواستن
زلف و چشم و عشوه یار ، عشق نیست … عشق پیر و زشت نمی شود ، خیانت نمی
کند ، عشق بزرگترین خواست و خورشید آهنربایی انتهای اندیشه ماست . حکیم ارد
بزرگبه ارد می گویند با ارزشترین چیزی که داریم چیست ؟ می
گویم : زمان . باز می پرسند و آن کجاست و چه شد ؟ می گویم : آن را به پای
معشوق خویش ریختیم و می ریزیم . حکیم ارد بزرگ بسیاری وهم خویش
را ، عشق می نامند حال آنکه عشق راه بالندگی شکوفه به میوه است ، زیبا و
ناب شدن برای رشد و پویش بهتر دودمانهای آینده .  حکیم ارد بزرگعشق ، همچون توفان ، سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری ، روزافزون می گردد . حکیم ارد بزرگعاشق انسانیت بودن بسیار با ارزشتر از عاشق یک انسان بودن است. حکیم ارد بزرگعشق ، تنها با از خودگذشتگی ارزش می یابد . حکیم ارد بزرگعشق بخشش می آورد ، بخشیدن از همه چیز و مهمتر از همه ، زمان را که با ارزشترین داشته ماست . حکیم ارد بزرگخانواده هایی که بینشی دگم و آهنین بر آنها سوار است ، فرزندانی آشوبگر و عشاقی یاغی ، پدید خواهند آورند . حکیم ارد بزرگآموزگاری ، دلدادگی است، چنین جایگاهی، هیچگاه به دست بدان مباد .  حکیم ارد بزرگفرهنگ
اشتباه می تواند از پسران و دخترانی که قرار است سرزمینی را به سوی رشد و
پویش همه جانبه در عرصه های گوناگون علمی و صنعتی پیش برانند ، عشاقی دون و
آدمهایی چشم چران بزک کرده بوجود بیاورد .  حکیم ارد بزرگاز
“ارد” می پرسند از کجا بدانیم که عاشق شده ایم ؟ به آنها می گویم : برای یک
خواسته ، زمان اندکی می گذاریم و برای عشق ، روزها و شب هایمان را بی دریغ
می بخشیم ، اندیشه آدم عاشق به دور عشق پیوسته در حال چرخش است ، او
وابسته است ، وابسته به چیزی که شیفته آن است . حکیم ارد بزرگ

عشق از آدمی قهرمان می سازد ، نه گوشه گیری غمگین و پریشان . حکیم ارد بزرگ عشق یگانه است ، در درون آدم عاشق ، رستاخیز و توفانی بزرگ برپاست . حکیم ارد بزرگعشق ، در خود ستایش و بزرگداشت بهمراه دارد . حکیم ارد بزرگاز کسی که خود را دوست ندارد ، درخواست عشق و دوستی مکن . حکیم ارد بزرگ

در عشق راستین ، بدنبال سود جستن نیستیم ، می بخشیم برای پرواز ، رهایی و آزادگی . حکیم ارد بزرگ

نظریه دانشمندان در مورد عشق

به
آنهایی که می گویند اُرُد دلدادگی نمی داند ، بگویید او هم دلداده شد ، یک
بار و برای همیشه ، دلباخته میهن پاکش ایران . حکیم ارد بزرگنماز عاشق ترتیبی ندارد ، چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست . حکیم ارد بزرگبدترین
گونه عشق ، دلدادگی به آدمی دیگر است به جای چنین دلدادگی باید عاشق
انسانیت ، میهن ، آزادی و شرف یک سرزمین بود . حکیم ارد بزرگکجا
دلبری زیباتر از سرزمین ایران سراغ دارید ؟ سرزمینی که هزاران هزار پیکر
دلداده ، برای آزادی و شرف آن ، تن به خاک کشیده اند . حکیم ارد بزرگکسی که دلداده خود و سرنوشتش نیست ، هر کار هولناکی می تواند از او سر بزند . حکیم ارد بزرگ 

دلدادگی و عشق را از زندگی بگیریم ، تنها و آواره ایم . حکیم ارد بزرگهیچ
گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی ، این نیرو را
نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت ، نشکنی و اگر شکستی ، باز هم
ناامید نشو ، چرا که آرام جان دیگری در راه است . حکیم ارد بزرگشورانگیزترین مهر ، دلدادگی به میهن است . حکیم ارد بزرگکمک به همگان ، دلبستگی و عشق برجستگان است . حکیم ارد بزرگآدمیان فرهمند ، دلدادگی و عشق را همواره در درون خویش ، جاری می بینند . حکیم ارد بزرگانکار و فراموشی احساسات پاک نوجوانان و جوانان ، می تواند عشق های آتشین و غیر قابل کنترل بوجود بیاورد .  حکیم ارد بزرگمی
گویند ، رسیدن به آرامش آرمان است ، باید گفت آرامش همانند تختگاه نوک کوه
است ، آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند ؟ بیشتر زمان زندگی او در
کوهپایه و دامنه می گذرد ، به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و
دلدادگی به فرازی دیگر . حکیم ارد بزرگ براستی دلدادگی نامیراست . حکیم ارد بزرگعشق و شیفتگی ، مهر و مهربانی نهفته در درون ما را ، بیدار و جاری میسازد . حکیم ارد بزرگعشق ، همان کشش آهنربایی درون آدمیان است ، که آنان را به شکل غریزی ، بسوی محبوبترین چیزی که دوست دارند می کشاند . حکیم ارد بزرگانباشتگی احساس ، عشق هایی آتشین بوجود می آورد . حکیم ارد بزرگخود را تا هنگاهی همراه داری ، که دلداده نشده ایی ، دلبسته ، با خویشتن خویش بیگانه است . حکیم ارد بزرگدلدادگی به میهن ، نشان پاکی روان آدمیست .  حکیم ارد بزرگدر
نهاد عشاق آتشین مزاج ، هوشمندی شگفت آور دیده می شود ، عشقی که شراره های
هولناک آن ، می تواند جهانی را به آتش کشد . حکیم ارد بزرگ



محققان دانشگاه شیکاگو معتقدند تفاوت بین عشق و هوس را می‌توان در چشمان افراد خواند.

محققان دانشگاه شیکاگو معتقدند تفاوت بین عشق و هوس را می‌توان در چشمان افراد خواند.

به گزارش سرویس پژوهشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) بر اساس پژوهش جدید محققان، در صورتی که شخصی عاشق دیگری شود، الگوهای چشم وی روی صورت او متمرکز می‌شوند اما زمانی که این شخص به جوارح طرف مقابل نگاه می‌کند، مفهوم وی از برقراری ارتباط، هوس است.

نظریه دانشمندان در مورد عشق

استفانی کاچیوپو، رهبر ارشد این مطالعه، گفت: گرچه درباره علم عشق در نگاه اول یا چگونگی عاشق‌شدن افراد اطلاعات اندکی وجود دارد، الگوهای واکنشی چشم نخستین سرنخ‌ها را درباره این موضوع ارائه می‌دهند که توجه‌کردن خودکار مانند زل‌زدن به چشم‌ها شاید بین احساس عشق از احساس شهوت تفاوت قائل شود. رخ‌دادن خودکار عشق یا شهوت می‌تواند در کمتر از نیم‌ ثانیه باشد و الگوهای زل‌زدن متفاوتی را ایجاد کند.

در این مطالعه، تیم علمی در تلاش برای ارزیابی دو حالت عاطفی و شناختی عشق و شهوت که اغلب تشخیص آن‌ها دشوار است، دو آزمایش را برای آزمودن الگوهای بصری انجام داد.

دانشجویان مذکر و مونث دانشگاه ژنو به مجموعه‌ای از تصاویر سیاه و سفید از اشخاصی که هرگز ملاقات نکرده بودند، نگاه کردند.

در بخش نخست این تحقیق، شرکت‌کنندگان تصاویر زوج‌های بزرگسال جوان را تماشا کردند که با یکدیگر در تعامل بودند یا به هم نگاه می‌کردند. در بخش دوم، سوژه‌ها تصاویری از افراد جذاب جنس مخالف را دیدند که مستقیم به دوربین نگاه می‌کردند.

هیچ یک از این تصاویر دارای پوشش مستهجن نبودند و در هر دوی آزمایش‌ها، شرکت‌کنندگان در مقابل رایانه قرار گرفتند. از آن‌ها خواسته‌ شدند به تصاویر مختلف نگاه کنند و سریعا بگویند با دیدن تصاویر حس عاشقانه یا هوس در آنها ایجاد می‌شد.

در این تحقیق هیچ تفاوتی در زمانی که برای شناسایی عشق یا میل جنسی لازم است، مشاهده نشد و این بدین معناست که مغز به سرعت هر دوی عواطف را پردازش می‌کند. با این حال، تحلیل داده‌های رهگیری‌کننده چشم از هر دو مطالعه تفاوت‌های مهمی را در الگوهای حرکت چشم، بسته به حس شهوت یا عشق، نشان دادند.

زمانی که یک تصویر به سوژه‌ها حس عاشقانه می‌داد، نگاه آن‌ها روی صورت فرد مقابل متمرکز شد، با این حال، در تصاویری که هوس را بر می‌انگیختند، چشمان آن‌ها روی مابقی بدن متمرکز شدند. این اثر برای شرکت‌کنندگان مذکر و مونث صادق بود.

قاعده رهگیری چشم می‌تواند شیوه‌ای را برای ارائه مسیر تشخیصی در درمانگاه‌ها یا آزمون‌های بالینی معمول در روانکاوی و زوج‌درمانی ارائه دهد.

جزئیات این پژوهش در مجله Psychological Science منتشر شد.


انتهای پیام

  بیوگرافی په په رینا (Pepe Reina) فوتبالیست و همسرش یولاندا روئیز با عکس و ناگفته های شخصی تا علایق پپه رینا را میخوانید   بیوگرافی په په رینا و همسرش     په په رینا متولد 31 اوت 1982 در اسپانیا ، فوتبالیست است   فوتبال خود را از 6 سالگی آغاز کرد و […]

.

 

 

نظریه دانشمندان در مورد عشق

 

 

قصه عشق، انسان بودن ماست

اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست

سرت را بالا بگیر و لبخند بزن

فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست

 

شاملو

 

__________________________

 

هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید

و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برای عشق شما

ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید

 

شل‌ سیلور استاین

 

__________________________

 

شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید؛

و چه چیزی زیباتر از عشق …

هر رنج دوست داشتن صیقلی ست بر روح

 

شل سیلو استاین

 

__________________________

 

در کوچه های یخ زده ی aهر بی‌ فروغ !

گرمی چشم های تو در بر گرفتنی است ؛

این عشق ماندنی این شعر بودنی

این لحظه های با تو نشستن

سرودنی است …

 

حمید مصدق

 

نظریه دانشمندان در مورد عشق

__________________________

 

قلب‌ هايتان را از حقارت كينه تهی كنيد

و با عظمت عشق پر كنيد

زيرا كه عشق چون عقاب است

بالا می پرد و دور

بي اعتنا به حقيران در روح

كينه چون لاشخور و كركس است.

كوتاه می پرد و سنگين

جز مردار به هيچ چيز نمی انديشد

برای  عاشق، ناب ترين، شور است و زندگی و نشاط

برای لاشخور، خوبترين، جسدی ست متلاشی و متعفن …

 

ملاصدرا

 

__________________________

 

عشق یک نیروی بی حد و حصر است

وقتی تلاش می کنیم مهارش کنیم ما را نابود می کند

وقتی می خواهیم آن را اسیر کنیم ما را برده خود می کند و

وقتی تلاش می کنیم تا درکش کنیم

ما را با احساس گمگشتگی تنها می گذارد.

 

پائولو کوئیلو

 

__________________________

 

عشق مانند رابطه دوستی است که گرفتار آتش شده،

در ابتدا شعله ای زیبا و داغ و پرحرارت است

اما هنوز تنها سوسوی نور است

به مرور که ادامه دار می شود قلب های ما هم بالغ تر شده

و عشق به زغال تبدیل می شود

همانقدر عمیق سوخته و ماندگار.

بروس لی

 

__________________________

 

عشق همیشه با خودش مشکلات به همراه می آورد

این درست است اما جنبه مثبت آن این است

که انرژی بخش نیز هست.

 

ونگوک

 

 

وقتی عزیزی را از دست می دهی

زمان به نظر کندتر می گذر

هنگامی که من عاشق می شوم زمان برایم بسیار تند می گذرد.

 

یلور سویفت

 

__________________________

 

اگر گلی را دوست دارید آن را نچینید

چون با چیدن، آن گل می میرد و دوست داشتن تمام می شود.

اگر گلی را دوست دارید بگذارید بماند.

عشق مالکیت نیست عشق قدر چیزی را دانستن است.

 

اوشو

 

__________________________

 

اگر همه چیز نابود شده باشد و فقط او مانده باشد

من می توانم به زندگی ادامه دهم

اما اگر همه باقی مانده باشند و او از دست رفته باشد

جهان به یک ناشناخته سهمگین تبدیل خواهد شد.

 

امیلی برونته

 

__________________________

 

من معتقدم دو انسان از طریق قلب به هم وصل می شوند

مهم نیست چه کاری انجام می دهید

یا چه کسی هستید یا کجا زندگی می کنید

اگر دو نفر برای هم مقدر شده باشند

هیچ محدودیت یا مانعی وجود نخواهد داشت.

 

جولیا رابرتز

 

__________________________

 

دو نیروی انگیزشی اصلی وجود دارد: ترس و عشق

هنگامی که می ترسیم در زندگی پسرفت می کنیم

و هنگامی که عشق می ورزیم آغوش خود را به سوی آن چه که زندگی با شور و هیجان به ما تقدیم می کند باز می کنیم.

 

جان لنون

 

__________________________

 

عشق زمانی اتفاق می افتد که

معشوق به شما قطعه ای از روح تان را می بخشد

که هرگز نمی دانستید آن را گم کرده بودید.

 

تورکواتو تاسو

 

__________________________

 

عشق معشوق را طعمه خویش می بیند

و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید

و اگر ربود با هر دو دشمنی می ورزد

و معشوق نیز منفور می گردد.

 

علی شریعتی

 

__________________________

 

عشق نباید آدمی را به گوشه نشینی وادار کند

این شیفتگی باید

توان پرتاب انسان، به سوی آرمان های راستین را داشته باشد.

 

حکیم ارد بزرگ

 

 

عشق چیزی بسیار بیشتر از

تمایل برای برقراری رابطه جنسی است؛

عشق راه اصلی فرار از تنهایی است

که بیشتر مردان و زنان را در دوران زیادی از زندگیشان آزار می‌ دهد

 

برتراند راسل

 

__________________________

 

به عشق امیدوار باش

برای عشق دعا کن

عشق را آرزو کن …

ولی هرگز زندگیت را در انتظار عشق متوقف نکن

 

مندی هیل

 

__________________________

 

راه زندگی را انتخاب کن

راه عشق را انتخاب کن

راه محبت را انتخاب کن

راه امید را انتخاب کن

راه ایمان به فردا را انتخاب کن

راه اعتماد کردن را انتخاب کن

راه نیکی را انتخاب کن

این به تو بستگی دارد

 

لئو بوسکالیا

 

__________________________

 

غم انگیزترین چیز راجع به عشق اینست که

نه تنها عشق برای همیشه دوام نمی‌ آورد

بلکه دلشکستگی پس از آن نیز به زودی فراموش می‌ شود

 

ویلیام فاکنر

 

__________________________

 

همانطور که عشق بدون احترام ناپایدار و بی ثبات است،

احترام بدون عشق نیز خشک و بی روح است.

 

جاناتان سویفت

 

__________________________

 

واژه عشق به هیچ وجه برای هر دو جنسیت حس یکسانی ندارد،

و این یک دلیل سوء تفاهم‌های جدی است

که آنها را از هم جدا می‌ کند

 

سیمون دو بووار

 

__________________________

 

بیایید رویای فردایی را داشته باشیم که

می‌ توانیم واقعا از درون عشق بورزیم

و عشق را به عنوان برترین حقیقت در قلب تمام مخلوقات بشناسیم

 

مایکل جکسون

 

__________________________

 

همانطور که معده را نمی‌ توان با اصرار وادار به هضم غذا کرد

قلب را هم نمی‌ توان وادار به عشق ورزیدن کرد

 

آلفرد نوبل

 

 

شنل قرمزی اولین عشق زندگی من بو

همیشه احساس می‌ کردم اگر می‌ توانستم

با شنل قرمزی ازدواج کنم، به سعادت کامل می‌ رسیدم

 

چارلز دیکنز

 

__________________________

 

کلماتی که از قلب می‌ آیند هرگز سخن گفته نمی‌ شوند

آن‌ها در گلو گیر می‌ کنند

و فقط از طریق چشمان فرد می‌ توانند خوانده شوند

 

ژوزه ساراماگو

 

__________________________

 

ترس از عشق ترس از زندگی است

و کسانی که از زندگی می‌ ترسند دارای قلبی مرده هستند

 

برتراند راسل

 

__________________________

 

هر دختر کوچکی عشق را می‌ شناسد

تنها ظرفیت او در رنج کشیدن

به خاطر عشق است که افزایش پیدا می‌ کند

 

فرانسواز ساگان

 

__________________________

 

عشق تقدیر واقعی ماست

ما معنای زندگی را نه خودمان به تنهایی

بلکه در کنار کس دیگری پیدا می‌ کنیم

 

توماس مرتون

 

__________________________

 

زیبایی یک زن باید از درون چشمان او دیده شود

چرا که آن مسیر ورود به قلبش است و عشق در آنجا قرار دارد

 

آدری هپبورن

 

__________________________

 

یادت باشد که تو عشق را انتخاب نمی‌ کنی

عشق تو را انتخاب می‌ کند

تنها کاری که واقعا می‌ توانی بکنی این است که

وقتی به زندگی‌ ات می‌ آید آن را به خاطر تمام ابهامش بپذیری

 

کنت نربرن

 

__________________________

 

هر وقت عاشق می‌ شویم

همیشه تلاش می‌ کنیم تا تبدیل به فردی بهتر شویم

وقتی تلاش می‌ کنیم بهتر از فردی که هستیم شویم

همه چیز اطراف ما هم بهتر می‌ شود

 

پائولو کوئیلو

 

 

هیچ یک از ما نمی‌ توانیم کارهای بزرگ بکنیم

ولی می‌توانیم کارهای کوچک با عشق بزرگ کنیم

 

مادر ترزا

 

__________________________

 

وقتی کسی عمیقا عاشق تو باشد

به تو قدرت می‌ دهد

و وقتی تو عمیقا عاشق کسی باشی

به تو شهامت می‌ دهد

 

لائوتسه

 

__________________________

 

دست طبيعت در هر دل پاک اين احساس شريف را گذاشته است

كه به تنهايي نمی تواند خوشبخت شود

و بايد سعادت خود را در خوشبختی ديگران بجويد

 

گوته

 

__________________________

 

بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که

اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق می‌ ورزند تا به معشوق

 

فرانسوا لارشفوکو

 

__________________________

 

عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند

و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید

و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد

و معشوق نیز منفور می گردد

 

علی شریعتی

 

__________________________

 

هيچ موجوی در دنيا وجود ندارد كه در اثر

عشق ورزيدن به يک موجود ديگر

حتی اگر يک عشق پيش پا افتاده و پست هم باشد،

اصلاحی در روح خود به عمل نياورد

 

موريس مترلينگ

 

__________________________

 

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست

و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد

دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند

 

دکتر علی شریعتی

 

__________________________

 

مهد پرورش خرد، آغوش عقل نيست،

بلكه دامان عشق است

نهال خرد بايد در كوزه عشق كاشته شود

و با آب احساسات آبياری گردد

 

موريس مترلينگ

 

 

عشق از بزرگترين و قويترين مردان، ديوانگان

و از ديوانگان، عاقلان دور انديش می سازد

 

گوستاولوبون

 

__________________________

 

تجربه به ما می آموزد

که عشق آن نیست که به هم خیره شویم؛

عشق آن است که هردو به یکسو بنگریم

 

آنتوان دو سنت‌ اگزوپری

 

__________________________

 

هنگامی كه اميدواريد ديگران هيجان را به زندگی شما بازگردانند

برای ايجاد عشق و شور و نشاط به آنان وابسته می شوی

و تماس خود را با سرچشمه عشق درون خود از دست می دهيد

 

باربارا دی آنجليس

 

__________________________

 

کسي را که دوستش داری، آزادش بگذار؛

اگر قسمت تو باشد بر می گردد

و گرنه بدان که از اول مال تو نبوده است

ازدواج هميشه آنگونه كه می پنداريد، نتيجه عشق نيست

 

ناپلئون بناپارت

 

__________________________

 

عشق ورزيدن شغل بزرگی است

افرادي كه می خواهند به خوبی از عهده اين كار برآيند

بايد كاري جز اين نكنند

 

اونوره دو بالزاک

 

__________________________

 

عشق نباید آدمی را به گوشه نشینی وادار کند

این شیفتگی باید توان پرتاب انسان

به سوی آرمان های راستین را داشته باشد

 

حکیم ارد بزرگ

 

__________________________

 

عشق آتشی است كه اگر نباشد

خانه سرد و تاريک است

اما اگر بيجا افتد خانه و خانمان را می سوزاند

 

تن

 

__________________________

 

عشق یعنی احضار موهبت های جاودان زندگی

اگر عشق ارزشمند بیابدت، هدایتت می کند

 

کاترین پاندر

 

 

تنها یک پرسش وجود دارد و آن این است :

چگونه کاری کنیم که عشق پابر جا بماند ؟

قانون احتمالات یادت نره، بلاخره یک نفر خواهد گفت بله

 

آنتونی رابینز

 

__________________________

 

عشق نباید تمنا کند ، نباید هم التماس کند

عشق باید چنان قوی گردد تا مبدل

به حقیقتی گردد و بجای این که مجذوب شود، مجذوب کند

 

هرمان هسه

 

__________________________

 

شنیدم مصرعی شیوا

که شیرین بود مضمونش

منم مجنون آن لیلا که صدلیلاست مجنونش

غم عشق تو را نازم

چنان درسینه رخت افکند

که غم های دگر را کرد از این خانه بیرونش

 

فريدون مشيرى

__________________________

 

 

عشق چیز خطرناک و پیچیده ای است

می تواند آدم عوضی رابه یک انسان خوب تبدیل کند

و می‌تواند آدمی شریف و صادق را

تا پایین ترین درجات انسانی نزول دهد

 

آگاتا کریستی

 

__________________________

 

بزرگترین و مطمئن ترین نگهبان زندگی یک خانواده

عشق موجود بین زن و شوهر هست

 

دوموند لورلید

 

__________________________

 

انسان ها در عشق یاد می گیرند که

رعایت حال دیگری بهتر از اصرار در اثبات نظر خودشان است

 

لئو بوسکالیا

 

__________________________

 

اگر روزی دو نفر را هم زمان در زندگی دوست داشتید

حتما نفر دوم را انتخاب کنید

چون اگر واقعا عاشق اولی بودید

به گزینه دوم هیچ گاه فکر هم نمی کردید

 

جانی دپ

 

__________________________

 

عشق ورزیدن شغل بزرگی است

افرادی که می خواهند به خوبی از عهده این کار برآیند

باید کاری جز این نکنند

 

اونوره دو بالزاک

 

 

عشق نباید آدمی را به گوشه نشینی وادار کند 

این شیفتگی باید توان پرتاب انسان به سوی

آرمان های راستین را داشته باشد

 

حکیم ارد بزرگ

 

 

در این مطلب زیباترین سخن بزرگان در مورد عشق را خواندید اگر علاقه دارید متن های خوبی بخوانید متن های ناب و خاص و متن های جدید قشنگ و احساسی پیشنهاد ماست

 

سخنان بزرگان در مورد عشق و دوست داشتن | سایت فتوکده

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Δdocument.getElementById( “ak_js_1” ).setAttribute( “value”, ( new Date() ).getTime() );

هرگونه بازنشر مطالب سایت فتوکده در سایت ها و خبرگزاری ها ممنوع است

شاعران عشق را به چیزی غیر قابل توصیف تشبیه می کنند و آن را ورای حقیقت های دنیا می دانند.اما دانشمندان از نقطه نظر علمی تعریف کاملی برای عشق دارند. كسانیكه به دیگران عشق می ورزند، با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درك كه بخشی از وجود آنهاست، پر می كنند. زمانی كه همه این چیزهای خوب، زندگی فرد را در برگرفت، آن احساسات را بروز می دهد،

 

شادی تولدی نو می بخشد كه می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می كنند، ولو اینكه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.

نظریه دانشمندان در مورد عشق

 

عشق از نظر بیولوژیفردی ممكن است روابط جنسی با شریکش داشته باشد و یک كشش قوی نسبت به او احساس كند. اما این کشش عشق نیست بلکه نتیجه ترشحات هورمون های جنسی در بدن اوست. در موارد زیادی یكی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می كنند. بی شك می دانیم كه چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد.

 

در مقاله ای در سربرم، یك مغزشناس به نام دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، كشش و وابستگی نامیده شده است.

 

شهوت: راهی غریزی است كه آنقدر مرد و زن تحریك می كند. تا عمل جنسی بین آنها انجام شود.

 

كشش: این سیستم دو شریك را بطور شهوت آمیزی متمركز می كند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم كشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریك را انتخاب و این تمركز را ادامه دهد. افراد كه فكر می كردند بطور ژنتیكی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریك زناشویی مطلوبی باشند.

 

وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اكسی توسین حفظ زندگی مشترك والدین است، حداقل تا زمانی كه فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد.

 

عاشق شدن، دوست داشتن نیست.بسیاری از مردم با كشش و جذبه به همدیگر مواجه شدند اما از آن به بعد شادتر زندگی نمی كنند چرا؟ چون بیشتر آنها كشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.

 

وقتی كسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی كرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می كنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. زمانی كه عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می كنید.

زمانی كه عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می كنید

 

چرا ما به عشق نیاز داریم؟

از لحظه ای كه متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممكن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش كودك است. ارتباط ما با «مادر» اولین درك ما از عشق است. همانطور كه در جریان زندگی پیشرفت می كنیم یاد می گیریم كه عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.

 

نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزه‏ ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آید. پاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مى‏ شود. یکى از مهم‏ترین نیازهاى انسان، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوشش‏ها و بى‏ قرارى‏ هاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمى ‏شود.

 

بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبى‏اش را ارضا مى ‏کند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مى‏دارد و بدان عشق مى‏ ورزد؛ بنایراین محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، به وجود مى‏آید.

 

از لحظه ای كه متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممكن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش كودك است. ارتباط ما با «مادر» اولین درك ما از عشق است. همانطور كه در جریان زندگی پیشرفت می كنیم یاد می گیریم كه عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.

 

عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی كه هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند كه از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. عشق مادر ذاتاً یك طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی كه دارد، ولی عشق بخشیدن او یك طرفه است.

 

اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می كنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریك به همدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به كسی دارد كه از او بهره برداری كند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی كه طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه كه این روابط نابرابر است.

 

همراهی و یاریبدیهی است كه همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می كنند. افراد حداقل نیاز به یك فردی دارند كه صمیمیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم كنند.همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند كه به افراد ارزش می دهد، چیزهایی كه خوشی و شادی ببخشد،

 

چیزهایی كه بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی كه كسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می كنند.

 

عشق یك نهاد زنده است، اگر خاموش و متوقف شود می میرد. سرزنده بودن به معنی حركت به سمت جلو ست و رفتن به جایی كه سفر زندگی شما را می برد.عشق تنها وقتی می میرد كه دوباره در شكل متفاوتی متولد شود.

 

نظریه دانشمندان در مورد عشق

 

در وصف عشق سخنان ناب بسیاری از فیلسوفان و بزرگان دنیا در طول تاریخ وجود دارد که در این صفحه سعی کرده ایم تعدادی از آنها را گردآوری کنیم.

عشق یعنی احضار موهبتهای جاودان زندگی.

اگر عشق ارزشمند بیابدت، هدایتت می کند.

نظریه دانشمندان در مورد عشق

کاترین پاندر

تنها یک پرسش وجود دارد و آن این است: “چگونه کاری کنیم که عشق پابر جا بماند؟”

قانون احتمالات یادت نره ، بلاخره یک نفر خواهد گفت بله.

انتونی رابینز

شخصی به همسرش میگوید: .”من عاشق تو هستم و بدون تو نمی توانم زندگی کنم “ اما این عشق نیست، گرسنگی است.

شما نمی توانید در آن واحد هم کسی را دوست داشته باشید و هم بی تابانه نیازمندش باشید. عاشق واقعی کسی است که معشوق خود را آزاد می گذارد تا خودش باشد. در عشق اجباری نیست.. عشق یعنی امکان انتخاب به معشوق دادن. برای آنکه کسی یا چیزی را بدست آوری، رهایش کن!

اندرو متیوس

قدرشناسی همسر

آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی خود ماه است که او را پایبند می کند.

تاگور

عشق و سختی بهترین وسیله آزمایش زندگی زناشویی است.

ساموئل امایلز

شبی مجنون به لیلی گفت : کای محبوب بی همتا

ترا عاشق شود پیدا ، ولی مجنون نخواهد شد

حافظ

در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.

آلبرت انیشتین

اگر کسی ترا آنطور که میخواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد!!!!!!!

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند.

مارکز

شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید.

کیم وو چونگ

کسی‌که به هر چیزی چنگ می‌اندازد، هیچ چیز را نمی‌تواند محکم بگیرد.

اسلواکیایی

وظیفه باعث می‌شود تا کارها را به‌خوبی انجام دهی، اما عشق کمک می‌کند تا آن‌ها را زیبا انجام دهی.

کوبایی

عشقی که با اشک چشم شست و شو شود همیشه پاک و تمیز خواهد بود.

شکسپیر

اگر در مورد مردم قضاوت کنید دیگر وقتی برای دوستی باقی نمی ماند.

مادر ترزا

اس ام اس عاشقانه

احساس وظیفه در کار، نیکو و در روابط ، آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت!!

برتراند راسل

عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است.

نظریه دانشمندان در مورد عشق

برنارد شاو

دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلندترین قله عشقهای بلند پایین نخواهم آورد.

یافتن آب به عشق است نه به سعی، اما پس از سعی ؟!

دکتر شریعتی

مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدست‌آورید وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که بدست آورده‌اید دوست داشته‌باشید.

جرج برنارد شاو

فال روزانه عشق

آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.

بنجامین فرانکلین

در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.

آلبرت اینشتین

آن‌گاه که عشق تورا می‌خواند، به‌راهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورا زیر گستره بال‌هایش پناه می‌دهد، تمکین کن!

هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آن‌گاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهم‌کوبد، مانند باد شرطه که بوستانی را.

جبران خلیل جبران

از پریدن‌های رنگ و از طپیدن‌های دل

عاشق بی‌چاره هرجا هست رسوا می‌شود

اوشو

ازدواج وسیله‌ای است برای فرار از ترس تغییر، ازدواج وسیله‌ای است تا پیوند را تثبیت کنی. اما عشق چنان پدیده‌ای است که به محض تلاش برای تثبیت آن، خواهد مرد. ایستایی در عشق همان و نابودی عشق همان. عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل می‌سازد.

اوشو

از شبنم عشق خاکِ آدم گِل شد

صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

سر نشتر عشق بر رگ روح زدند

یک‌قطره فروچکید، نامش دل شد

افضل‌الدین کاشانی

اگر ایجاد پیوند آزاد باشد، با آزادی همراه باشد، شادی از راه خواهد رسید، چون آزادی ارزش غایی است، چیزی از آن بالاتر نیست. اگر عشق تو سوی آزادی رهنمونت کند، عشق تو عین برکت است، و اگر سوی بردگی براندت نه برکت که لعنت است.

اوشو

اگر صد آب حیوان خورده باشی

چو عشقی در تو نبود مرده باشی

وحشی بافقی

عاشقی پیداست از زاری دل

نیست بیماری، چو بیماری دل

مولوی

بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق می‌ورزند تا به معشوق.

فرانسوا لارشفوکو

پاکشیدن مشکل است از خاک دامن‌گیر عشق

هرکه را چون سرو این‌جا پای در گل ماند، ماند

صائب تبریزی

تا دوری نزدیک نتوانی بود. اگر همیشه دور بمانی، عشق خواهد مرد. اگر همیشه نزدیک بمانی، عشق خواهد مرد.

اوشو

ترجیح می‌دهم در آتش کین آن‌ها نابود گردم، تااین‌که بدون عشق تو تن به ذلت زندگی تسلیم کنم.

ویلیام شکسپیر

تجربه به ما میآموزد که عشق آن نیست که به هم خیره شویم؛ عشق آن است که هردو به یکسو بنگریم

آنتوان دو سنت‌اگزوپری

شعر عاشقانه شهریار

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

گاهی آنقدر کسی را دوست دارید که توانایی ابراز آن را در قالب کلمات ندارید و به اصطلاح زبان شما از بیان عشق‌تان عاجز است. اگر شما هم با این مشکل روبرو شده‌اید، جای نگرانی نیست.

خوشبختانه، افراد دیگری در طی تاریخ بوده‌اند که استعداد اینکار را داشته‌اند و موفق شده‌اند ذات این احساسات را بهتر از همۀ ما به نمایش بگذارند.

شما در زیر می‌توانید چند تا از گفتارهای مورد علاقۀ ما در مورد عشق را بخوانید. جملاتی که الهام‌بخش ما بوده‌اند، به ما آرامش بخشیدند و یادآوری کرده‌اند که این احساس کوچک و دیوانه‌وار، یعنی عشق، واقعا چقدر می‌تواند دوست داشتنی باشد. امیدواریم شما نیز مثل ما از این جملات لذت ببرید!

عشق یک رابطۀ دوستی است که آن را به آتش ادغام کرده‌اند.

فکر می‌کنم که رویا می‌بینیم تا برای چنین زمانی طولانی از یکدیگر دور نباشیم. اگر که در رویای یکدیگر باشیم، می‌توانیم همیشه در کنار یکدیگر بمانیم.

عشق همچون باد است، نمی‌توانی آن را ببینی اما می‌توانی آن را احساس کنی.

عمیقاً دوست داشته شدن توسط یک شخص دیگر به شما قدرت می‌دهد، در حالی که عمیقا دوست داشتن یک شخص دیگر به شما جرات می‌دهد.

“من نمی‌خواستم که یک بوسۀ خداحافظی داشته باشم. این مشکل من بود: من می‌خواستم یک بوسۀ شب بخیر داشته باشم. و این دو بسیار متفاوت هستند.

عشق را نیاب، بگذار عشق تو را بیابد. به همین دلیل است که می‌گویند دلش پیش کسی گیر کرده است. زیرا شما خود را مجبور به عشق ورزیدن نمی‌کنید، بلکه ناگهان خود را در این موقعیت می‌یابید.

وقتی بفهمید که می‌خواهید باقی عمر خود را با شخص خاصی بگذرانید، آنوقت می‌خواهید باقی عمرتان هر چه زودتر آغاز گردد.

جای تعجب دارد که به نظر زندگی چقدر راحت و بی‌دردسر است وقتی که یک پتو و دو بازوی عاشق داشته باشید.

وقتی که نمی‌توانید بخوابید متوجه می‌شوید که عاشق شده‌اید. زیرا بالاخره واقعیت بهتر از رویاهای شما است.

من تو را دوست دارم. تو مرا بیشتر از آنچه که به ذهنم می‌رسیده است آزار می‌دهی، اما… من می‌خواهم تمام این لحظات آزاردهنده را با تو بگذرانم.

همچنین میتوانید فال روزانه خود را بر اساس ماه تولدتان ببینید برای اینکار کافی است ماه تولد خودتان را انتخاب کنید:نی نی سایت

نظریه دانشمندان در مورد عشق
نظریه دانشمندان در مورد عشق

Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *